سلام گلی من میدونم این پیام نمیزارین فقط میخواستم تجربه خودم در مورد اون خانم ک وابسته مدیر شدن بگم اقلن بتونم کمکش کنم چون میخام پیام تو گوشی حذف کنم تا دچار مشکل نشم
عزیزم منم عین تو بخاطر ی نمره رفتم پیش معلم پسرم ک بخام کمک پسرم کنه اونم شماره منو خاست و متاسفانه همش تقصیر ما زنان هم هست اگه خودمون بگیریم و محکم تر رفتار کنیم دچار لغزش نمیشیم خلاصه ب بهانه درس مدام پیام و زنگ میزد منم سه فرزند داشتم و این باعث شد وابسته یک غریبه که بسیار زبان چرم و نرمی داشتن و مدام قربون صدقه میرفت و اینم بگم شوهرم از هر طرف سر تر بود و بسیار مرد خوب اما نمیدونم چرا بااین همه پاکی و غرور زنانه اشتباه کردم و خداراشاکرم ک خیلی زود متوجه شدم دارم وابسته میشم و دیگه حس کار کردن و غذا پختن و تمیزی و بچها و شوهر نداشتم تمام وقت من شده بود ک خانه خالی بشه زنگ بزنم کل ماجرا یک هفته هم نشد چندین بار خواستم بلاک کنم التماس میکرد زنگ بزن من بهت عادت کردم هم تو رو میخام هم زنم رو اما با اول ک دیدمت برق گرفتم و این حرف ها و محبت ها باعث شد من طرفش کشیده بشم از خدا خواستم کمکم کنه و زندگی برای زیبایی و شوهر عالی از هم نپاشه بلاک کردم و مسدود تمام پیام ها رو مسدود و حذف کردم تا چند روز آزیت شدم بعد دیگه عادی شد حالا ب خودم میخندم من مادر ک الگو بچهها م هستم چرا اینطور شدم 😔منی ک همه حسرت من و زندگی منو میخورن چرا با چند جمله لغزیدم خواهشن زنان شاید از بس تو خونه مشغول خانه داری هستیم احتیاج ب تفریح هم داریم البته درست باشه دیگه وقت برا تفریح و بیرون رفتن گذاشتم ک احساس کمبود نکنم تا خدا نکرده از این غلطا ک پر از استرس و بی قراری ک نکنه شوهر یا کسی بفهمه و زندگی ۱۵سال با عشق درست کردم نداشته اصلن ارزشش نداره ی تار مو شوهرت ک وقتی بیماری وقتی بی پولی وقتی ناراحت هستی عین پروانه بدورت میچرخه رو به هیچ کس نده حتی غریبه ای ک زبانش از زبان شوهرت بهتر باشه خدای اول در آسمان و خدای دوم رو زمین شوهرت هست خیلی عذر میخام ک طولانی بود
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دلم نمیخواد پدر ومادرم ازم جدا بشن....
سلام من پدر مادرم سر هر مسئله کوچیکی باهم دعوای خیلی شدید میکنن خیلی خیلی شدید بابام ی چیز میگه مامانم ی
چیز میگه حرفای بابام هم اصن منطقی نیست من چی بهشون بگم تمومش کنن؟
مامانم میخواد طلاق بگیره ولی خب من دوس ندارم از هم جدا باشن نمیدونم چیکار کنم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
نصیحت خواهرانه :
سلام ب تک تک همه خواهران
تو رو خدا هیچوقت هیچوقت، هیچ موقع با پسرا تو را ب طه نرید و زود قضاوت نکنید ک خوبه باید دو تا تون رل بشید، چ میدونم یه دوستی ساده، یه همدم
یا تهش میشه ازدواج همش کشک
پسری وقتی دختری رو از صمیم قلب بخواد و دوسش داشته باشه قطعا اول اون علاقه رو ب دختره ثابت میکنه بعد خانواده های همدیگه در جریان میذارن جوری ک پیوند دو عقل صورت بگیره ب پای هم بممونن تا آخر عمر
پسری هم ک دختری رو دوست نداشته باشه و قصدش ه.وس و دوستی باشه الکی قول ازدواج میده و چن تا وعده مزخرف و اینکه ی مدت با هم باشیم تا همو بشناسیم و همه چی جفت جور شه و خانواده ها چیزی نفهمن. یا بیا راب طه داشته باشیم قرار با هم ازدواج کنیم همش چرته و تهش میشه جدایی و آبرو ریزی و گناه
بهتون خواهرانه و صادقانه میگم
خیلی زود وابسته پسری نشید، خیلی زود دل باخته ی پسری نشید، زود دل نبندید،
اگه واقعا پسری دختری رو دوس داشته باشه زمین و زمان رو بهم میریزه تا بهم برسن
و برادران خوب ایران سرزمین هم ان شاءالله ب خواسته های خوبشون برسن و همیشه تنشون سلامت باشه و قدر خوب بودنتون رو بدونید و خوب بمونید
التماس دعا از شما عزیزان در پناه حق
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
✅ پس از دعوا با همسرتان عذرخواهی او را بپذیرید.
✅ پس از دعوا با همسرتان عذرخواهی او را بپذیرید.
عصبانیت را در دل تان نگه ندارید و همسرتان را ببخشید. اگر او صمیمانه و صادقانه از شما عذرخواهی کرد آن را بپذیرید تا احساسات منفی بیشتر از حد لازم باقی نمانند. بخشش، یک رفتار بسیار خوب برای یک رابطه بلند مدت است.
این را قبول کنید که هیچ فردی کامل نیست و اگر شما هنوز هم عصبانی و دلخورید، لجبازی و یکدندگی شما و رد عذرخواهی تنها شرایط را بدتر خواهد کرد و مشکلات عمیق تری ایجاد می کند. رابطه زناشویی، بُرد و باخت ندارد و هردوی شما در یک جبهه هستید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام طاعات و عبادات قبول حق
من واقعا درموندم نمیدونم بین بد و بدتر کدومو انتخاب کنم
امیدوارم هرکی میتونه کمک کنه و مشاوره و نظر بده دریغ نکنه
ما ۶تا خواهر برادریم پدرم ۱۰سالگیم فوت کرد و من هم ۱۵سالگی بطور سنتی ازدواج کردم البته که توی تحقیقات گفتن فقط توی کارکردن تنبلی میکنن
با این طرز فکر که جوونه و بیفته توی زندگی و زن وبچه داشته باشه خوب میشه جواب بله دادند
حالا بماند که دوران عقدم ۴سال بود و بعد هم کارنکردو نکرد باردار شدم و بچم بدنیا اومدو بازم کار نکرد و الان دخترم ۹سالشه شوهرم بی مسئولیته هنوزم وکل سال شاید ۲ماهی بره کارکنه
من خیلی سختی کشیدم خیلی سوختم و ساختم
ولی دیگه خسته شدم چن باری قهر کردم ولی بخاطر دخترم برگشتم چون هرروز توی نبود من گریه میکرد همش میگفت برگرد
الآنم یک ماهی هست که قهرکردم و تصمیمم جدی بود دیگه نخواستم بخاطر دخترمم بمونم دیگه نخواستم از خودم بگذرم چون معتادم شده و غیرقابل تحمل
ومن یکساله شاغلم و برای خودم کسب و کاری را انداختم که درآمد زیادی نداره نهایت ۱۵تومن ماهی و فعلا هیچ پس اندازی ندارم که بخوام با دخترم زندگی کنم و مسئولیت یک زندگی رو کامل گردن بگیرم از طرفی همش مامانم میگه باید دخترت بره یا اینکه اگه بچتو میخای برو خونت و به شوهرت اهمیت نده همونجا بمون حدقل دخترت کنارته
البته اینم بگم همیشه میومد و عذرخواهی میکرد ولی الان ایندفعه یکی دوباری پیام داده که برگرد سعی میکنم خوب شم
من سه راه دارم که واقعا موندم
یکـ طلاق بگیرم و باید بچمو به بابای بی مسئولیتش بسپارم
دو-برگردم سر خونه زندگیم ولی هیچ خرجی اونجا نکنم وپس انداز کنم و وقتی که تونستم مستقل شم جدا شم
سه-خواهرش میگه تو با دخترت بیا کسیکه باید از این خونه بره داداشمه اونو میندازیم بیرون شما باهم زندگی کنید چون توی یکساخنمون با پدر شوهرم زندگی میکنیم
فقط من میگم اگه بره وبلایی سرش بیاد کسی منومقصر ندونه خودشم که نمیاد عذرخواهی دخترمم بدون من نمیتونه یک روز میفرستم پیش باباش با کلی گریه زاری میره
من نمیدونم کدوم راه درسته انقد فکر کردم بازم به نتیجه نرسیدم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خودم ۱۸ سالمه ک همسرم ۲۵ سال تو دوران عقد هستیم
من و همسرم حدود یکسال همو میخواستیم بدون این که باهم صحبتی داشته باشیم اما....
سلام وقتتون بخیر
من ی مشکلی دارم
خودم ۱۸ سالمه ک همسرم ۲۵ سال تو دوران عقد هستیم
من و همسرم حدود یکسال همو میخواستیم بدون این که باهم صحبتی داشته باشیم اما ایشون میومدن خواستگاری من از این موضوع و از لحاظ رفتاری فهمیدم که بهم علاقه دارن
من تو اون یکسال و خورده ای شبانه روز فکرم درگیرش بود در حالی که میخواستم فراموشش کنم من چون یکبار نامزد یکی شده بود مو جدا شده بودم( ازدواج فامیلی که فامیلا باعثش شدن من ۱۵ سالم بود اون موقع ) دیگه دلم نمیخواست احساساتی تصمیم بگیرم از جنس مخالف می ترسیدم ولی نگاهای اون پسر اون احساسی که تو من ایجاد کرده بود و نمیتونستم بیخیال شم ایشون حتی موقعی که باهم در رابطه با نامزدی قبلیم حرف میزدم یکبار هم نپرسید تا چ حد باهم بودین فقط ازم پرسید چرا ازش طلاق گرفتی همین
با این که خودش پسر پاکی بود و نامزدی اینا نداشته بود اما منو انتخاب کرد و با خانوادش صحبت کرده بود
خلاصه دیگه نتونستم دوست داشتن مو نسبت بهش قایم کنم چون من تمام تلاشمو کردم که فراموشش کنم اما نشد
الان نامزدیم ایشون از لحاظ اخلاقی واقعا عالی از همه لحاظ واقعا ازش راضیم تو زندگیم هیچ وقت آدم ب این بامعرفتی ندیده بودم عین شهیدای زنده رفتار میکنه
فقط مشکل من اینجاست که ایشون لاغرن همین باعث میشه اعتماد ب نفس من جلو بقیه بیاد پایین
یا باعث میشه نتونم بهش محبت کنم
اصلا نمیدونم چطوری با این موضوع کنار بیام همش حس میکنم من خیلی بالاتر از اونم ی جورایی خودمو بالا می بینم
هی میگم اگه نبود من خیلی موفق تر میشدم
خیلی سر این قضیه غصه میخورم و احساس میکنم نسبت بهش دارم سرد میشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿