دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام درموردخانمی که اسم بچه هاش باهم فرق داره.
منم تازگی دوقلو دختر و پسر آوردم اسمهاشون باهم فرق داره عرفان و هستی اصلا هم نظر بقیه برام مهم نیست.
یه چند نفری گفتند چرا، گفتم این جوری دوست داشتم
درمورد ظاهر هم همه روخدا آفریده مانمیتونیم یه تار مو رو به وجود بیاریم پس همین که سالم هستند شکرگذار باش.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام برای دختر خانمی که دوتا خواستگارداره.
به نظر من عزیزم با پسری که خواستگار خواهرت بوده و خوشش میومده اصلا ازدواج نکن.
تو زندگیت عذاب میکشی شاید با تو هم ازدواج کرد چشمش دنبال خواهرت باشه.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم.خدا قوت.ممنون بابت کانال عالیتون🌺👏
برا خانمی می نویسم که گفتن بچه هاشون شکل پدرشون هستن واسمهایی که گذاشتن به هم نمیاد و هرکس میرسه یه چیزی میگه.
عزیزم شما چرا اینقدر خودتو ناراحت میکنی مردم عادت دارن راجع به چیزایی که بهشون مربوط نیست نظر بدن.والله😂
میگن هر خانمی که عاشق همسرش باشه یکی مثل اونو به دنیا میاره معلومه شما هم خیلی عاشقی که دوتا شبیه همسرت بدنیا آوردی، خدا رو شکر کن که بچه هات سالمن😍
در مورد اسمم که پدر ومادر نظر میدن مخصوصا مادر که نه ماه بچه تو شکمشه وسختی میکشه و یه خانمی در مورد اسم بچه گفتن اسم بچتون افتضاحه 😐
خانم محترم این چه حرفیه دوست داشتن اسم بچه هاشون این باشه...
من خودم دوتا فرزند پسردارم واسم هر دو را چون خودم وهمسرش امام حسین(ع) وحضرت عباس (ع)را دوست داشتیم این نامها را گذاشتیم..
خیلیا میگن چرا اسم عربی میذارید....ما میگیم دوست داشتیم 😂
دیگه نظر نمیدن...خواهر گلم برو با بچه هات عشق کن وزندگی را به خودت وهمسرش وبچه هات تلخ نکن..
ویه نکته از بچت و اسمش و هرچی که بهش مربوطه در مقابل دیگران مثل یه شیرزن دفاع کن واجازه نده اونا نظر منفی بدن بهت.
این حرفا روی بچهات هم تاثیر میذاره..برو زندگی کن..آنقدر مشکلات زیاده که این موضوع نباید تو زندگیتون خللی به وجود بیاره...
😍😍برا منم دعا کنید مشکلم حل بشه❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام دختر خانم ۱۹ ساله که به قول خودش پارنتر۲۳ ساله داره که از محبت ایشون استفاده های زیادی کرده و هیچ جبرانی در کار نبوده.
ببین دخترم این پسره بدرد تو نمیخوره
چون اولا توی یه شهر دیگه است و حتی اگر باهاش در بهترین شرایط ازدواج کنی که بعید میدونم؛ غربت و دوری از خانواده ات خیلی اذیتت میکنه و اصلا هیچوقت خوشحال نیستی.
دیگه این که لازم نکرده برات هدیه بفرسته تو یکبار بگو برات شارژ بفرسته ببین اصلا پول تو جیبش هست؟!
این یه پسریه که فقط از محبتهات استفاده می کنه و آخرشم رهات می کنه و تو میمونی و یه قلب شکسته💔
تقصیر خود شما دخترها هم هست
ببینید توی مراسم ازدواج چه سختیهایی باید پسر بکشه تا به خواسته اش برسه و آخرشم بعضی از مردها نمیتونن خوب زندگی کنند
چه برسه که به این راحتی بخوان به یه دختری برسند دیگه وضعیتش معلومه
خلاصه محبت خودتونو حراج نام..حرم نکنید دخترا چون بد ضربه می خورید😢
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی 🪻
تو ایام عید دایی های همسرم و خاله هاش با خانواده هاشون اومدن شهر ما
مادرشوهرم صداش گرفته بود همینو بهونه کرد گفت نمیتونم مهمون داری کنم فرستادشون خونه ی ما🙃،
بماند که هر روز تایم غذا شیتان پیتان میکرد 💄میومد غذاشو میخورد به فامیلاش سر میزد و میرفت برای ادامه استراحت که صدای نازنینش برگرده 🙄😂
حال همتونو درک میکنم که مینالیدین از مهمون🤦♀️ سخته با بچه کوچیک 🥲
من به سوتی مهمون هاتون خندیدم سرم اومد😄
یکم از پولداری و خوش شانسی هاتون تعریف کنین بخندم بهتون برای منم پیش بیاد😅
بگذریم از سختی هاش، مهمون حبیب خداست 🥰
بریم سراغ سوتی های این چند روز 😊
موقع ناهار بود به خاله همسرم تعارف کردم بیشتر غذا بکشن گفتن نه، اصلا نمیخواستم ناهار بخورم زیادی تنقلات خوردم.
پسرمم بهش گفت نمیخواستی بخوری پس چرا این همه خوردی،طفلی بی منظور فقط سوال کرد اما سوتی بدی بود نمیشد جمع اش کرد. فقط سکوت کردم
ولییی مگه میشد جلو خندهامو بگیرم🤣
زندایی همسرمم مدام سرفه میکرد، پسرم بهش گفت زندایی جون اگه مریضی کاش خونه ما نمیومدی، من و داداشم مریض میشیم باز مامانم مارو میبره آمپول میزنه، کاش خونتون استراحت میکردی خوب شدی میومدی سفر.
یعنی آبرو نذاشت برای من با رک بودنش، اسم همین زندایی بنفشه خانوم بود، پسر کوچیکم یه لحظه اسمش یادش رفت صداش کرد زندایی صورتی 😂
شاد باشید 🌝
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی❤️
امیدوارم حالتون خیلی خوب باشه😍
همسایه مون تعریف می کرد ،حالا از زبان خودش:
به همراه خواهر وبرادرام همگی راه افتادیم بریم مسافرت😜
یکی دو ساعت گذشت کنار یه چشمه پیاده شدیم یه کم استراحت کنیم یهو دیدم کف هردوتا دستام سیاه شده هرچی شستم پاک نشد یکی از برادرام پرستار بیمارستان هستن گفت تا شهر بعدی یه نیم ساعت مونده رسیدیم فورا بریم بیمارستان یه دکتر دستت رو ببینه.
خلاصه همگی خیلی ترسیده بودیم وفشارم ازترس بالا رفته بود، رسیدیم شهر سر راهمون همگی رفتیم بیمارستان منو داداشم همراه همسرم و یکی از خواهرام رفتیم اورژانس بقیه داخل ماشینها تو خیابان.
خلاصه موضوع سیاه شدن دستهام رو به دکتر گفتیم اونم یکم معاینه کرد هیچی سر درنیاورد
یه سرم ضد حساسیت برام تجویزکرد ،فشارمو گرفتن ،همگی ناراحت و خودم از ترس داشتم می مردم.
دکتر گفت بستری بشه ولی قبول نکردم به همسرم گفتم برگردیم شهرمون مسافرت نریم اگر مردم توشهر خودم بمیرم😁
خلاصه بعد دوساعت ازبیمارستان با مسئولیت خودم اومدم بیرون ،همگی ناراحت به دستان سیاهم نگاه می کردن ،خواهرام چشمشون خشک نمیشد ،داداشام وهمسرم غمگین وناراحت برای اینکه من نترسم هیچی نگفتن
اما کاملا مشخص بود خودشون هم ترسیده بودن😔
همسرم گفت شما برید سفر رو کنسل نکنید ما بر می گردیم😭
اما هیچکدام قبول نکردند و همگی باترس ولرز وناراحتی برگشتیم شهرمون ودستام هنوز سیاه
رفتیم بیمارستان شهرمون محل کارداداشم بود امابازم هیچ دکتری تشخیص نداد😁
انگار بیماری نادری گرفته بودم قرارشد فرداش با هواپیما داداشم با همسرم منو ببرن تهران .
بماند باچه دردسری بلیط هواپیما براسه نفر پیداکردیم.
خلاصه قبل رفتن خواستم دوش بگیرم رفتم جلو آینه گوشواره هاو زنجیرم رو باز کنم ای خدا دیدم گردنم هم سیاه شده اول ترسیدم😔
بعد یهو یه چیزی یادم اومد 😊
روزقبل سفر خواهر شوهرم یه روسری سفارش داده بودم برام آورد گفت زن داداش قبل اینکه سرت کنی یه بار بشور رنگ میده ومن شسته بودم اما بازم رنگ پس داده بود😂😂
سیاهی دستام از این بود ، ای خدا حالا اینو چه جوری به بقیه بگم😂
خلاصه هرجوری بود گفتم وحال تک تکشون مخصوصا همسرم دیدنی بود ،اماحالا مهمتر ازهمه چی زن داداشم مثلا می خواست از من دفاع کنه گفت خوب تقصیر آبجی نیست دکتره باید می پرسید، رنگ مویی ، روسری چیزی استفاده نکردی.
آخه زن داداش دکتر از کجا باید بدونه روسری من رنگ پس داده ،گفت خوب چرا سرم تجویزکرد و اینجوری شد سفرمون کنسل شد
ببخشید طولانی شد 🙏
اما خودمونیم جنس رنگه خوب بوده هرچی می شسته پاک نمیشده😁
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم
در پاسخ به دوستی که مادر شوهرش میخواد زانوش رو عمل کنه:
دوست عزیز دخترش خیلی راحت میگه من نمیتونم بیام.🤔دختر جلوتر از عروس وظیفه داره به مادرش برسه.
باید نوبتی کنن، شما هم به گفته خودتون توی گذشته براتون کم گذاشته، الآنم تو هفته یکی دوبارصبح تا بعدازظهر برید سر بزنید حالا غذایی درست کنید.
خیلی حضور نداشته باشید و خیلی هم کنار نباشید در حدی که به شوهرتون بفهمونید بخاطر ایشون کمک حال مادرش هستید.
نقل یکی دو روز نیست آخه کمه کم دو هفته کامل ایشون باید استراحت کنه.
مادر منم زانوش رو عمل کرد ما دخترا توی بیمارستان و خونه نوبتی کنارش بودیم.
پسرش موقع عمل حضور داشت و عروس یکبار بیمارستان اومد ملاقات و یکی دوبارم توی خونه اومد دیدن.
البته بگم ما هم هیچ توقعی نداریم.
🌺🌺🌺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
هدایت شده از تبلیغات من
اینجا کانال اصلیمونه با متراژ بالا
در انواع پارچه نخی مجلسی حریر توری دانتل زمستانی و ...
👌تضمینکیفیت و قیمت👌
💯ضمانت مرجوعی💯
بدو جا نمونی عزیزم😊👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3765764123C4e6931be3c
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم
در پاسخ به دوستی که با پسری در ارتب..اطن و هر دو تاشون ۲۰ ساله هستن:
دوست عزیز خودتم با نوشتن پیامت متوجه شدی که کفه ترازوی منفی ایشون سنگین تره.⚖
فقط اینو بهت بگم اگه خواستی یه نفر رو برای زندگی انتخاب کنی حتما مطمئن شو که استقلال مالی و فکری داشته باشه.
مسئولیت پذیر باشه به بلوغ فکری رسیده باشه در حال حاضر مادیات هم کمرنگ نباشه.
شما حرفی از شغل و درآمد ایشون نزدید 🤔
با توجه به توضیحات شما، ایشون هنوز بچهس و توصیه نمیشه که به ازدواج با ایشون حتی فکر کنید.
الان ما داریم آقا پسر ۲۱ سالشه، از دوران دبیرستان بعد از تایم مدرسه کار میکرده ، الان مدرک کاردانی رو گرفته، برای خودش مغازه زده و اتفاقا دختری رو که دوست داشته رو تو ایام عید عقد کرده.
اتفاقاً برای ایشون با اینکه سنی نداره ، به بلوغ فکری رسیده ، استقلال مالی هم داره و خدا رو شکر که برای زندگی میشه روش حساب کرد.
بنظرم شما هم ملاک های ازدواجت رو یه بار دیگه مرور کن و جدی بهش فکر کن.
🌺🌺🌺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم
در پاسخ به دوستی که تولدش رو هیچ کس تبریک نگفته ، فردا میشه ۲۰ سالش:
دوست عزیز راه حل اول ؛ یه دوست برای خودت پیدا کن.
حالا تو پیاده روی ، توی کلاس ورزش ، کلاس هنری ، اگه اهل مسجد رفتن هستی اونجا برای خودت یه دوست خوب پیدا کن.
راه حل دوم؛ چند روز قبل از روز تولدت خوشحالی کن به زبون بیار ، آهنگ بذار ، حتی به شوهرت بگو: چی کادو میخوای برام بخری.
چیزایی که دوست داری رو بهش پیشنهاد بده.
مثلا بگو روز تولدم شام بریم بیرون .
حتی برید پیاده روی ، جلوی گل فروشی مکث کن ، با ناز و مهربونی به شوهرت بگو ؛ میشه برام یه شاخه گل بخری؟😊
امسال که گذشت ولی سال دیگه امتحان کن.
با روی خوش ، با مهربونی بهش بگو.
بعد از چند سال بهت قول میدم که دیگه خودش زودتر یادش میمونه که برات کادو بخره ، تبریک بگه بهت ، برات تولد بگیره.
نشد که نگم...
ببخشید 😔
ولی یاد برادر خدابیامرزم افتادم.😔
اونقدر ذوق داشت یه هفته مونده به تولدش اعلام میکرد، روز شماری میکرد.
حتی یادمه یه سال خودشون با خانواده خانمش تولد گرفتن، برای احترام ما خواهرا کادو گرفتیم فردای روز تولدش رفتیم خونش.
داداشم تا فهمید خوشحال زودتر از سرکار اومد خونه، کیک هم گرفته بود.
اون سال دو تا کیک شد برای تولدش🥰
خودش ذوق داشت، ما ها هم از ذوقش خوشحال میشدیم.
🌺🌺🌺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿