دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام خواهش میکنم پیام منو زودتر بذارین تو گروه خیلی اورژانسی
چند روز پیش با همسرم دعوامون شد همیشه از ذکرهایی که تو گروه میگفتن استفاده میکردم همسرمم زیاد اهل قهر نیست خیلی عصبیه اما زود اروم میشه منم چون میدونم قهرم باعث لجبازی میشه زود اشتی میکنم
اما این بار هر چی از دهنش در اومد بهم گفت خیلی تحقیرم کرد (همه ی دعواهای ما بخاطر خانواده هاست چون همسرم خیلی وابسته ی اوناست هر سیاستی خرج کنم اولویتش خانواده اشه اما توقع داره من کل خانواده ام بخاطرش کنار بذارم اما خودش هر روز وقتش با اونا بگذرونه بهشون محبت کنه)
منم دو روزه باهاش حرف نزدم چون دست بزن هم داره سعی کردم برم تو اتاق این دو روز که تنبیه بشه اما تو این دو روز تنبیه که نشد بدترم شد
بهم گفت اماده شو ببرم خونتون دیگه نمیخوامت همون روز من ی دعایی از گوگل برداشتم با رعایت زمان نوشتن دعا اون دعا رو نوشتم که اسمش دعای مرجانه بود تا ظهر اومد خونه بدتر شد اخلاقش
به جایی رسید که منو به زور میخواست بندازه از خونه بیرون حالا نمیدونم به خاطر اون دعا بدتر شد یا کلا تو فکرش بود که منو ببره
حالا ده روز میشه منو از خونه انداخته بیرون نه خودش نه خانواده اش سراغمو نمیگیرن دوستان راهنماییم کنن چیکار کنم
اگه بخاطر دعا هستش الان چطوری باطل کنم دعایی که خودم نوشتم؟
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
لبهام لرزید و دندونام چفت شد. دلم میخواست گریه کنم؛ اما وقتش نبود. بسه هرچی تو این سالها ریز ریز گریه کردم و غم رو غمهام گذاشتم. این بار دیگه کوتاه نمیاومدم. حالا که خود دمیر راضی بود، باید تا آخرین لحظه از حقم دفاع میکردم.
-برای چی میزنید؟ چون حرف حق میزنم؟ مگه فقط من می خوام از هم جدا شیم؟ ایناها! از خودش بپرسید.
و به سمت دمیر برگشتم. عجیب بود که برخلاف حرفهای قبلش دیگه چیزی نمیگفت و فقط با اخم های درهم به ما نگاه میکرد. همونجور که به سمت عمه رفتم و دمیرو به سمت عمه هل دادم.
-ایناها از خود بیغی.رتش بپرسید.
و به سمتش چرخیدم:
-مگه نگفتی منو نمیخوای؟ یادت که نرفته! گفتی طاقت دیدن قاتل برادرت رو نداری. بهشون بگو. به عمه خانم بگو، به آقات بگو.
***
«دمیر»
دندونهام رو هم چفت شد. با اینکه از دیدن نجلا عجب کرده بودم و تمام فکر و ذهنم به هم ریخته بود؛ اما هر چقدر هم که این دختر زیبا بود، من عاشق سارا بودم و به خاطر داشتنش باید این راه رو ادامه میدادم. با یاد سارا نفس بلندی گرفتم. اون دختر تو تهران منتظر خبر من بود. منتظر اینکه مثل همه دخترها با دبدبه کبکبه به خواستگاریش برم و سر زندگیمون بریم. وقت کوتاه اومدن نبود. حالا که خود نجلا هم راضی بود باید از هم جدا میشدیم.
تو صورت آقا و عمه گفتم:
-آره عمه نمیخوامش... من این دختر رو نمیخوام.
آقا زیر لب لا اله الا اللهی گفت:
-مگه به همین راحتیه؟ نجلا زنته!
انگار منتظر همین حرف بودم تا مثل آتشفشانی نیمه خاموش فوران کنم. صدام بالا رفت:
-چه زنی؟ این زنی که قات.ل داداشمه؟
نجلا جلو اومد. از نفرت صورتش جمع شده بود.
-آفرین دمیر به کارت ادامه بده. هر چقدر بیشتر بگی بیشتر ازت متنفر می شم. بگو... بگو که من قا.تل داداشتم. اصلاً میدونی چی شد؟ عروسکم وسط خیابون افتاد و من برای برداشتن عروسکم، وسط خیابون دوییدم. مثل احمق ها همون وسط موندم تا صورت عروسکم رو تمیز کنم و نفهمیدم که یه ماشین با سرعت داره بهم نزدیک میشه. داداش جونت پرتم کرد تا نجاتم بده و خودش زیر ماشین رفت.
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام شبتون بخیر .من ی مشکلی برام پیش اومده و از دوستان میخوام راهنمایی کنن .ما انشالله برا اربعین میخوایم بریم کربلا .قرار شده با ماشین خودمون تا مرز مهران بریم و از اونجا به امید خدا نجف و پیاده روی .مشکل من دخترم هست که ۱۵ سالشه ومیگه من نمیام من و پدرش هر چی باهاش صحبت میکنیم فایده نداره و میگه من دوست ندارم بیام البته میدونم تحت تاثیر حرفای دوستاش قرار گرفته و اونا بهش گفتن نرو حالا من از شما تقاضا دارم راهنمایی کنید تا چطور راضیش کنیم تا با ما بیاد .الان بهانه اش کلاس زبانش هست که میگه اگه بیام از کلاس عقب میفتم بعدم هی میگه من چیم به کربلا میخوره که بیام نه پوششم نه رفتارم نه کارام اما من و پدرش خیلی دوست داریم که بیاد و هم میخوایم در طول سفر خیالمون راحت باشه و درگیر فکری برا دخترم نداشته باشیم .لطفا هر چی سریع تر من رو راهنمایی کنید .درضمن ما حتی بهش گفتیم اون چند جلسه که از کلاس عقب بیفتی کلاس خصوصی جبرانی برات میگیریم اما قبول نمیکنه .ببخشید طولانی شد پیشاپیش از وقتی که برام میزارین سپاسگزارم. 🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی شبتون خوش
راستش میخواستم یه کم دردل کنم من ازیه اخلاق خودم خیلی ناراحتم شایدم خیلیا مثل من باشن
اصلادلم نمیخواد کسی از دستم ناراحت بشه از کسی ناراحت باشم گله نمیکنم همش به فکر اینم که همه از من راضی باشن
دخترم الان ۱۶سالشه همش بهم میگه مامان چرا ازحق خودت دفاع نمیکنی به خدا زبون اینکه بخوام از کسی گله کنم رو ندارم حتی اگه بدترین کارو با من کرده باشه چ
خیلی ازاین موضوع ناراحتم نمیتونم به کسی چیزی بگم میگم نکنه از دستم ناراحت بشن هرجابحثی چیزی باشه نمیتونم جواب بدم وازحق خودم دفاع کنم چه فامیل خودم یاشوهرم فرقی نمیکنه ازحق خودم میگذرم
هیچی نمیگم سکوت میکنم بعدش فقط خودخوری میکنم تاچند روز اعصابم خرده توروخدا بگین چکارکنم خودم اصلا دوست ندارم اینطور باشم به خودم قول میدم این دفعه چیزی شد حرفم رو بزنم ولی بازهمون آدمی قبلی میشم😢
شایدم به خاطر سادگی و دل مهربونم باشه آخه نمیخوام کسی از من کینه داشته باشه نمیدونم کارم اشتباهه یانه توروخدا بگین چکارکنم خودم که دوست دارم حرفم وبزنم 😔راهی هست بهم بگین ممنون میشم🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
♥️🍃
حال خوب یعنی آشتی با لحظهای که در آن ایستادهای، بیحسرت گذشته، بیاضطراب آینده.
یعنی درک این حقیقت که خوشبختی مقصدی دوردست نیست، بلکه جرقهای در اکنون است.
حال خوب یعنی رهایی از قید و بندهایی که خودت ساختهای، آنهم در جهانی که هیچ چیزش قطعی نیست.
یعنی فهمیدن اینکه آرامش، نه در نبود طوفان، بلکه در رقصیدن زیر باران است.
یعنی پذیرفتن ناپایداری دنیا و با این حال، دوست داشتن، خندیدن و زیستن.
حال خوب یعنی به جای جنگیدن با جریان زندگی، هممسیر شدن با آن.
و در نهایت، یعنی رسیدن به این آگاهی که خودِ بودن، کافیست.
#نازگل(ادمین کانال):
دوستان عزیز منتظر چالش ها و عبرت و درد دل شما هستم😉
آیدی من👇
@Nazgolliiii
🌸🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
1▪️در زمانهای دور که شکل زندگی مردم با حالا خیلی فرق داشت ، درس خواندن و باسواد شدن کار بسیار سخت و دشواری بود که از عهدهی هرکسی برنمیآمد. در آن دوره بچهها باید به مکتبخانه میرفتند تا سواد خواندن و نوشتن و سواد دینی به آنها آموخته شود. دانش آموزان هر روز باید درسشان را میخواندن تا فردا به سوالات استاد پاسخ دهند. در غیر این صورت تنبیه در انتظارشان بود.
▫️در یکی از شهرها مکتب خانهای بود با استادی بسیار باسواد و فرزانه و آشنا به علوم زمانهی خود. تنها اشکال استاد این بود که چون خیلی پیر و کم حوصله بود ، حوصله بازیگوشی و کم کاری بچهها را نداشت و با کوچکترین نافرمانی بچهها را به شدت تنبیه میکرد و حتی گاهی به فلک میبست. (وسیلهای چوبی که به کمک آن پای دانش آموز را ثابت نگه میداشتند و استاد میتوانست با ترکه به کف پای دانش آموز بزند).
▪️به همین دلیل هر روز وقتی بچهها به خانه بازمیگشتند از دست استاد نزد پدر و مادرانشان شکایت میکردند و از آنها میخواستند آنها را به استادی خوش اخلاقتر و مهربانتر بسپارند. تا اینکه خانوادهی چند تا از بچهها استاد دیگری یافتند که قبول کرد آنها را به شاگردی بپذیرد. ولی خانواده گروهی از شاگردان دوست داشتند فرزندانشان نزد استاد پیر بمانند.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
2▫️استاد جدید که میدانست این دانش آموزان نزد استادی بزرگ شاگرد بودند ، دلیل خانوادهها را برای تغییر استاد پرسید و فهمید که آنها فقط به خاطر اخلاق تند استاد و تنبیه دائم به سراغ او آمدهاند. استاد جدید تصمیم گرفت کمترین تکلیف را به آنها بدهد و کمترین سوال و جواب را از این دانش آموزان داشته باشد.
▪️شاگردان استاد جدید که خیلی خوشحال بودند اغلب در مکتبخانه با بازی ، خوشگذرانی و تفریح اوقات خود را سپری میکردند و در کل خیلی به این گروه از دانش آموزان خوش میگذشت.
تا اینکه پایان سال تحصیلی فرارسید
▫️بچههایی که در مکتب خانهی استاد پیر درس خوانده بودند و تلاش بیشتری کرده بودند قادر به خواندن و نوشتن بودند. ولی بچههای مکتب خانه استاد مهربان و جوان که تمام سال را به بازیگوشی سپری کرده بودند از حداقل سواد و حساب هم بهره نبرده بودند و یک سال خود را به هدر داده بودند.
اینجا بود که خانوادهها فهمیدند جوراستاد ،به ز مهر پدر.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم پیشاپیش بابت پاسخگویی تون ازتون ممنونم ،مادری دارم 62ساله از اول که بدنیا اومده کیست کلیه مادر زادی داشته
تقریبا تا نزدیکی چهل سالگی مشکلی نداشت و بعد از اون کمی درد کلیه داشتن که تحت نظر دکتر بودن تا تقریبا پنج ساله که کلیه هاش وضعشون هی بد و بدتر
شده اوره و کراتینشون بالا رفته باز اوره شون بعضی وقتا پایین میاد ولی کراتینش تقریبا پنج هستش و دکتر گفته دیگه تا شش بره باید خدای نکرده دیالیز بشه
ترو خدا هر کی هر چی بلده که کراتینش پایین بیاد یا دکتر خیلی خوبی میشناسین به من معرفی کنید .
مادرم خیلی ضعیف شدن و مطمئنم طاقت دیالیز رو ندارن ترو خدا هر کی هر چی بلده دریغ نکنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزان ایام به کام تون باشه من میخوام با ده دوازده میلیون یکم خرت و پرت لوازم آرایشی و کر.اپ و شلوار راحتی بیارم بفروشم
مغازمون تو کوچه هست ولی چون از قدیم الایام مامانم فروشنده بوده لباس و وسیله خونه میفروخته مشتری کم و بیش هست
منم میخوام تو یه قسمتی از مغازه مامانم کسب و کارمو شروع کنم
حالا سوالم اینه ۱_ چه لوازم آرایشی بیارم بیشتر فروش میره؟ ۲_ چه مارکی بیارم که هم قیمت مناسب باشه هم کیفیتش قابل قبول باشه؟
میترسم فروش نره و فاسد بشه یا اینکه لباس چی بیارم لباس ز..یر بیارم یا لباس تو خونه ؟؟
ممنون میشم اگه خواهرتونو راهنمایی کنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام خدمت دوستان عزیز راهنمایی کنید منو که بد جوری گرفتار شدم نمیدونم با پسرم که ۱۶ سالشه با دوستای مدرسه در ارتباط هست
مدام میاد خونه و در حال مقایسه کردن هست اونا اینو دارن من ندارم پیله کرده موتور میخواد گوشی گرون میخواد نمیدونم چه کنم
چه جور رفتار کنم که هم پررو نشه و هم بلند پرواز نشه
تو رو خدا زودتر بذار پیامم رو
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام خوبین.
واسه همه مريض ها چ تو خونه باشن چ تو بیمارستان دعا کنيد واسه مادر بزرگ منم دعا کنيد
خیلی دوسش دارم از یکی دو هفته قبل عید دور از جونمون دور از جونش همش مريضه حالش خوب نیس
قبل از عید که دکتر گفته بود ریه هاش آب آورد و دیگه نمیدونم چی بستری بود دوباره يکی دو هفته این دکتر و اون دکتر این بارم میگن قلبش نارسایی داره و هزاران حرف 🤦♀😐
تو رو خدا واسش دعا کنيد. من خودم هم فرزند هستم هم مادر 🙁بنظر خودم هر دو گزینه رو صد در صد عالی و کامل نیستم نه فرزند خوبیم نه مادر خوبی
شاید از خيلیاتون بزرگتر باشم شاید از خیلیهاتون کوچیک تر باشم اما یه خواهش یه نصيحت واسه تک تک شماها دارم
اگر از پدرمون مادرمون پدر شوهرو مادر شوهر و مادر زن یا پدر زن ناراحتیم گله داریم در حقمون ظلم کردن حالا هر چی خواهش میکنم تو روزهای بد تو روزهای بیماری دستشون رو بگیریم
خواهش میکنم تلافی نکنیم 🌹
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿