دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام خوبید من 17سالمه 5ماهه با یه اقایی اشنا شدم ایشون 20سالشونه من یه دختر مذهبی ام زیاد اهل رفیق اینا نیستم بیشتر درگیر درس و کنکورم برعکس من این اقا با اینکه بیشتر تایم سرکار هستن ولی تایم خالیشون با دوستاشونن، زیاد اهل نماز نیستن با همه این اختلافا این پنج ماه کنار هم موندیم چون دوستشون دارم، خانواده ها درجریانن و قرار شده شرایطشون اوکی بشه بیان خواستگاری میخواستم راهنماییم کنید چون این چندوقت رابطمون مثل اوایل نیست که زیاد همو ببینیم یا زیاد باهم چت کنیم به خودشون هم گفتم گفتن موقعیتم فرق کرده درگیرم انشالا جبران میکنم همه ترسم از اینه که تو زندگی بیشتر به رفیقاش بپردازه یا بی محلی کنه به من یا سر نماز و.... به مشکل بخوریم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام من ی مشکل ریز دارم اما تاثیرگذار منو شوهرم بچه اولیم خواهر برادر کوچیک تر داریم هر بار ک میرن جایی بچه میذارن پیش من شوهرمم نظامیه، نیست واقعا مسئولیت سخته، عذاب آوره من از بچه نگه داشتن متنفرم حالا مامانم میدونه خیلی خیلی کم پیش میاد بیاره اما مادر شوهرم هر بار سفر یا جایی بره میاره وقتیم میگی نه منتظر یه موقعیت میشه ک مارو ب جون هم بندازه البته شوهرم عاقله دانائه یا ی زمان بفهمه من خواهر برادرمو نگه داشتم بازم آتیش ب پا میکنه، اخلاقش مزخرفه درک نداره برا مهمونی چیزی که داره میرم کمکش اما هر صد بار یه بار شاید بیاد کمک من هی میپیچونه کمک مامانم نمیرم زیاد یعنی کمک نخواسته ک برم هر وقتم هر چیزی از دستم بیاد کوتاهی نمیکنم. اما با شوهرم ی تصمیمی گرفتیم ک اگه مامانش گفت بگم نه ناراحت بشه دیگه نمیگه فکر خودشو میکنه ب مامانمم بگم ک نه مامان بیچارم خیلی هوامونو داره همه جوره خجالت میکشم بهش بگم عذاب وجدان میگیرم😭 اما خب خیلی رو زندگیم تاثیر میذاره تو عذابم قبول کنم ی جور نکنمم عذاب وجدان @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🍃🍃🍃🍃🍃🍃🌸 دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام چی بگم والا☹️ من ته تغاری خونمونم البته ۳۰ سالمه😁مجرد زندگی ماهم مثه همه زندگیا پر از چالش و ماجرا بود روزای سخت روزای خوب گذشت و همچنان میگذرن😅 ما تو روستاییم فکر کنم بدونین تا این سن مجردی تو روستا یکم فاجعه‌س😂 من مثه دوستام ازدواج نکردم گفتم برم دنبال درس رفتم دانشگامو تموم کردم ولی متاسفانه به جایی نرسیدم هم چون روستا بودم هم یه جاهایی حقمو ناحق کردن🥲چی میشه گفت لابد خدا صلاح دیده 🤷‍♀ القصه چندتا مورد ازدواجم تا حالا بوده تو مرحله آشنایی تموم شده 😐زشتم نیسما اتفاقا تو خانواده میگن خیلی فهمیده و مهربونم ولی نمیدونم شاید من آدم بد و نچسبیم🥲 همین باعث شده اعتماد به نفسمو از دست بدم🚶‍♀همش کنج اتاق پای گوشی و فیلم 🤦‍♀بدون ذره ای استفاده مفید اوج جوونی منو تورو خدا🥺 این زندگی اونی نبود ک من میخواسم دوست داشتم برم سرکار ولی چون روستام نمیشه تنهاییم نمتونم برم شهر هم هزینه ها بالاس همم بالاخره تنها نمیشه🥲زندگیمونم ک اینجوری . ای کاش یکی بود دستمو میگرف راهو نشونم میداد میگف باید چه غلطی کنم 🥲خیلی خستم خیلییییی🥲🚶‍♀ چند روزه الکی گریه میکنم دلم پره میخواسم مثلا دختر موفقی بشم نشدم ک هیچ از بقیه دوستامم عقب موندم کو اون دختر شاد و سرحالی که همه از انرژیش میگفتن😅😅اصلا صدام درنمیاد همش تنها و دپرس و گوشی بدست یعنی من باید چیکار کنم🥺🥺🚶‍♀ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده🤲🥲 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

💐🌸🍃🍂❄️🍃🌻🍁🍃❄️🍂 دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ﺍﺯ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ ﺑﭽﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﯾﺎ ﻫﻤﺴﺮﺕ ﺭﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺟﺎﻟﺒﯽ ﺩﺍﺩ : ﮔﻔﺖ ﺑﭽﻢ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻭﻟﯽ ﺯﻧﻢ ﺭﻭ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻨﯽ ﭼﯽ ؟ ﮔﻔﺖ ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﭽﻢ ﻫﺴﺘﻢ، ﻫﻤﻪ ﮐﺎﺭﻫﺎﺵ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﻫﻤﻪ ﺍﻓﮑﺎﺭﺵ ﺭﻭ ﻭﻫﻤﻪ ﺣﺮﮐﺎﺗﺶ ﺭﻭ ﻭ ....... ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺑﺮﺍﻡ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺑﺪ ﺑﺎﺷﻪ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﺩﺧﺘﺮ ﺯﯾﺒﺎﯼ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ، ﺯﯾﺒﺎﺗﺮﯾﻦ ﻣﻮﻫﺎ ﺭﻭ ﺩﺍﺷﺖ ﺑﻨﺎﺑﺮﯾﻦ ﺍﻻﻥ ﮐﻪ ﺑﯿﻦ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺯﯾﺒﺎﯾﺶ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺳﻔﯿﺪ ﺭﻭ ﻣﯽ ﭘﺮﺳﺘﻢ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺯﯾﺒﺎ ﺑﻮﺩ، ﺟﺎﻻ ﮐﻪ ﭼﺮﻭﮐﻬﺎﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﻢ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺧﻄﻬﺎﯼ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﻭ ﺳﺠﺪﻩ ﻣﯿﮑﻨﻢ. ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﻣﻦ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﻣﯿﺸﻪ ﻭ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺳﮑﻮﺕ ﺭﻭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ . ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻦ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺳﺎﻝ ﺑﺎ ﻧﺎ ﻣﻼﯾﻤﺎﺕ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻣﻦ ﺍﻭﻥ ﺳﺎﺧﺘﻨﺶ ﺭﺍ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﻭﺍﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ. ﭘﺲ ﻣﻦ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﻋﺎﻗﻼﻧﻪ ﻋﺎﺷﻖ ﻫﺴﺘﻢ . ﺯﻥ ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﺩ ، ﻫﻤﺴﺮ ﺷﻮﺩ ، ﻣﺎﺩﺭ ﺷﻮﺩ ، ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﺩ ، ..... ﺩﺭﻭﻧﺶ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﮐﻮﭼﮏ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺍﺳﺖ ، ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﺸﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻟﻮﺱ ﺷﺪﻥ ، ﻣﺤﺒﺖ ﺩﯾﺪﻥ ، ﺩﺳﺘﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻧﻮﺍﺯﺵ ، ﻭ ﭼﺸﻤﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺳﺘﺎﯾﺶ .... ﻣﻬﻢ ﻧﯿﺴﺖ ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﺷﺪﯼ ، ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ، ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﺭﻭﻧﺖ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺻﻮﺭﺗﯽ ﺳﺖ ... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام وقت بخیر عزیزان راهنمایی کنید تو رو خدا من دختری 25ساله هستم به اجبار خانواده در 16سالگی با پسر خالم ازدواج کردم هیچ حسی بهش نداشتم به خدا قسم با کتک عقدم کردن و با بغض جواب بله رو دادم😔😔 مدتی گذشت حامله شدم . در طول حاملگی ام هیچ محبتی بهم نمی‌کرد حتی یه دکتر منو نبرد همش خانوادم میبردنم موقع زایمانم اصلا نیومد منو ببینه اصلا بیمارستان نیومد همش خانوادم، بردنم زایمان کردن خودشون مرخصم کردن الان یه فرزنددارم7ساله این همه مدت میگذره اما دوستش ندارم هیچ حسی ندارم بهش سطح سوادش خیلی پایینه یعنی در حدی نمیتونه بهم پیام بده یا به دوستاش بخواد پیام بده به من میگه گوشی منو بگیر پیام بده یاد نداره بخدا اذیتم، خودم سطح سوادم بالاس و خیلی احساسی هستم اطرافیان با حرفشون اذیتم میکنن بهم میگن بچت تنهاس باز بچه بیار من یاد اون روزهای حاملگی میوفتم اصلا دگه دلم بچه نمیخواد چکار کنم هنوز هیچ حسی ب شوهرم ندارم ازش بدم میاد خانوادمو نفرین میکنم که چرا مجبورم کردن من نمیخواستمش. همش میگم من هیچی از جوونیم ندیدم الان8ساله تو زندگیمه منم آرزو دارم مثل دوستام با شوهراشون پیام بازی می‌کنن شوهرم بتونه پیامم بده بیشتر وقتا گوشیش همش خاموش یا گم شدس گوشیش هم نوکیا ساده اصلا نمیتونه لمسی کار کنه یاد نداره من فقط حسرت میخورم 😔 هیشکی درکم نمیکنه اصلا غرورم اجازه نمیده به کسی بگم شوهرم بی سواده از شما خواهش میکنم راهنماییم کنید من چکار کنم تا حالم خوب بشه😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii میگما دلبـ♡ــر تا تـو هستي بخاری چرا؟😋♥️🤲🏻🔥 ••[جَنگِ نَـرمـ فَقَط کار لَبخَندِت با دِلَـم 😌💛🔐🦋]•• خواستَنـی تَریـن آدَمِ رویِ زَمیـنِ بِـدونِ شَـک تُـویی جـانِآنم🤤♥️✨ تُ مالك تمـ∞ـوم زندگيه منـی=]😛💞🔗🍕 اون چشاي لعنتیت حواس بـرام نمیذارن ک💘👀👸🏻🏹 •• [ڪآشْ بآ تُ ھیچْوَقْتْ سآعَتْ جلُو نَرِه عَقْرَبَشْ😍♥️💋💦] •• الهي من قربون مـوهای ژولیده وچشای خابالـوت بـشم☹️♥️👀🤲🏻 ••اصِن خوشبَختيْ اینِکهِ لِباسامـ بوي[تُ] رو بِـده😋💗👗🧖🏻‍♀•• ••تو هَمونی کِه باعِث شُدِه نَبضَم تُند بِزّنهْ♥️🔗🤲🏻🌱• @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام میخوام یه خاطره ای از خواستگاری مامان و بابام بگم :) پدرم با خانواده پدری مادرم توی یک روستا زندگی میکردن مامان من هر از گاهی ب اونجا سر می‌زد پدر من اون موقع مامانم رو ندیده بود. ولی بابام یه شب خواب میبینه که رفته خواستگاری یه دختر خوشگل که یه پیرهن صورتی بلند تنش بوده. بابام به پدرش میگه بریم خواستگاری دختر فلانی پدربزرگم قبول می‌کنه و میرن همین که وارد خونه میشن بابام میبینه این همون دختره بوده که داخل خواب دیدش روز خواستگاری مامانم دقیقا همون پیرهن صورتی رو پوشیده بود اولش که پدربزرگم ردشون می‌کنه میگذره تا عروسی عموی مامانم و بابام‌اینا هم اونجا دعوت میشن و بابام هی می‌ره یواشکی مامانمو دید می‌زده هی نخ میداده‌ ولی مامانم محلش نمی‌داده دوباره ب اصرار بابام رفتن خواستگاری اول مامانِ بابامم چون مامانم غریبه بود قبول نمی‌کرد. دیگ به هر روشی بود رفتن جواب بله رو گرفتن بعد از عروسیشون‌ مامانم اعتراف کرد قبل از اینکه بیای خواستگاری اصلا خوشم ازت نمیومده ولی بعدش یه دل نه صد دل عاشقت شدم. هنوزم بعد از ۲۰ سال همینجوری عاشقانه دارن زندگی میکنن (برای همتون ب عشق اینجوری رو آرزو میکنم🫶🏼✨) @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii عشق جانم ... تو شیرین ترین اتفاق تو تلخ ترین روزای زندگیمی، قشنگ ترین معجزه.. :) اینقدر دوستت دارم اینقدر قلبم باهات آرومه.. که شدی وصله تنم شدی خون توی رگام... اینقدر باهات رفیقم ک میشه کل روزو باهات حرف زد و حرف زد و خسته نشد منو بد عاشق خودت کردی دورت بگردم شدی همونی که دلم میخواد تمام عمرو باهاش زندگی کنم عاشقی کنم و.. خاطره سازی کنم و در آخر کنارش موهام جوگندمی بشه ... تو تمام روزا چه روزای شیرین چه تلخ کنارت باشم تو هر حالتی مرهم بشم برا قلبت تکیه گاه بشم برا دردت همینجور ک تو هستی برام .... اینقدر مهربونی،با معرفتی،عشقی که می خوام صدبار خدا رو شکر بگم خلاصه ک شدی عزیز واسه دلم ‌ بهترین رفیق بهترین عشق بهترین همدم بمونی برام آرومم جونم .‌.♥️ ‌ ‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام خاطره خواستگاری مامانمو براتون تعریف میکنم. پدربزرگم می‌ره برای فامیلشون پیش پدربزرگم وساطت کنه که بذاره فامیلشون با مامانم ازدواج کنه اما یه لحظه جرقه میزنه مامانمو برای بابام خواستگاری می‌کنه میگه شب خدمت میرسیم بابام با زیر شلواری از سرکار میاد از همه جا بیخبر می‌ره خواستگاری (تازه اونجا می‌فهمه خواستگاریشه😂) هیچی دیگه میگن عروس داماد برن باهم حرف بزنن یهو بابام یه خودشیرینی می‌کنه اون وسط میگه باید ننه‌ام بیاد هیچی دیگه باهم حرف نزدن هیچ‌ مادربزرگمم فقط مامانمو سوال پیچ می‌کنه که غذا بلدی بپزی،خانه داری،بچه داری و.......) حالا دیشب مادربزرگم سر زده اومده خونمون مام خونه بهم ریخته به بابام میگه این زن از خواستگاریش معلوم بود هیچی بلد نیست ندیدی زیر فرش خونه باباش پر از خاک بود😐 😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام و ممنون بابت کانال خوبتون خانم گلی.من الان دختر مجرد ۴۵ ساله هستم ک آقای ۴۹ ساله اومده خواستگاری بنده خدا آدم خوبی بنظر میاد.اما شغلش تو شهرداری پارک‌ها رو آب میده .حالا از خانوادم میگن رفتگر نمی دونم چی خیلی ناراحت میشم حالا دیگ قدرت تصمیم گیری ندارم ب خاطر حرفهاشون .تورو خدا راهنماییم کنید ک تصمیم درستی بگیرم ممنونم وسپاس @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii یه روز لبخند می‌زنی و می‌گی: “خدایا، این فراتر از دعاهای من بود… @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii روزگار قدیم صبح‌های خنک و بی هیاهو و عطری که از سماور دغالی بلند میشد صدای رادیوی قدیمی که گوشه اتاق روشن بود بوی هل در استکان چای و صدای پرنده‌هایی که لای برگ‌های درخت انجیر آواز می‌خواندند پدر نان داغ آورده بود، و خانه پر از بوی آرامش بود…🍃 ‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿