دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii تازگیا برای دخترم خواستگاری اومده که دخترم پسند کردن ولی.... ‌

سلام نازگل جان ممنون از کانال خوبت خدا خیرت بده عزیزم ❤️چ منم از خدمت عزیزان یه سوال داشتم خوشحال میشم که جوابم بدید 🙏 تازگیا برای دخترم خواستگاری اومده که دخترم پسند کردن ولی ما از چهره داماد خوشمان نیامده و پسند نکردیم نه دخترم و نه خودمان و قرار چند روز دیگه رسمی بیان خواستگاری و از این موضوع من خیلی ناراحتم حالا از شما تقاضا دارم راهنمایی کنید چگونه به خانواده داماد جواب رد بدهم که خدایی نکرده این وسط دلی شکسته نشه و ناراحتی پیش نیاد عزیزان کمکم کنید🙏🙏🙏🙏🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دختر 19 ساله ای که قبلا ر.ل داشته و خ‌یانت دیده.. ‌

دختر 19 ساله ای که قبلا ر.ل داشته و خ‌یانت دیده درکت میکنم خی انت کار سختیه اما مطمئنی دوسش داشتی یا وقت میخاستی تنها نباشی که البته وارد راب.طه هم شدی باز بیشتر از قبل تنها شدی این چیز های مسخره پوج که اسمشو میزارن عشق باور کنید عشق نیست ه.وسه دو سه روزه است اگه یه پسری واقعا دختری رو دوست داشته باشه هیچ وقت نمیاد با دختری دوست بشه اول باخانواده اش مشورت میکنه اگرم خواست میره خواستگاریش البته اگه واقعا دوسش داره میخاد ازدواج کنه من اصلا قبول ندارم اینکه دختر و پسر قبل از اینکه باهم ازدواج کنند با هم دوست باشند من خانمی رو میشناسم 8 سال باکسی راب.طه داشت جوری که این دختر همه ی رویاهاشو با این اقا میدید حالا اقا همش این خانم رو گول میزد فعلا ازدواج نه وقتش نیست و این حرفا حالا چی شد یه روز اقا گفتن من ازدواج کردم واقعا عجیبه یعنی همه ی این مدت اون اقا داشت خانم رو بازی میداد دروغ میگفت دخترا خودتونو گول نزنید اگه واقعا پسری دوستون داره و قصد ازدواج داره اول باید خانواده هاتون در جریان باشند که یه موقع مشکل پیش نیاد با احساسات خودتون بازی نکنید اینکه پسری میگه بیا فعلا دوست باشیم تابعد مطمئن باش قصدش دوروغه فریب دادن به همه زود اعتماد نکنید خودتونو دست کم نگیرد خودتونو دوست داشته باشید از فرط تنهایی نرید سراغ این کارا باور کنید اخرو عاقبت نداره وقت خودتون فریب میخورید ج.نس مخالف چیزی نیست که بهش بشه اعتماد کرد بیشتر مراقب خودتون احساساتتون بشید. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii دختر خانم ۱۷ ساله نازنین که توی تصادف پدرومادر وبرادرت رو از دست دادی و الان با مادر بزرگ پیرت زندگی می کنی ‌

سلام دختر خانم ۱۷ ساله نازنین که توی تصادف پدرومادر وبرادرت رو از دست دادی و الان با مادر بزرگ پیرت زندگی می کنی عزیزم ان شاالله که از نظر مالی تامین باشی و محتاج کسی نباشی خدای تو هم بزرگه خدا را چه دیدی شاید بزودی یه ازدواج موفق داشتی و رفتی سر زندگیت اگر دایی یا عموی قابل اطمینانی داشته باشی میتونی ازشون کمک بگیری سعی کن درستو بخونی و برای خودت کسی بشی واز نظر مالی مستقل بشی به مادر بزرگت محبت کن تا خدا هم ازت راضی باشه و بیشتر کمکت کنه عزیزم تو دیگه وقت اشتباه کردن توی زندگیت نداری و باید خیلی زود بزرگ بشی و نباید مثل دخترهای ناپخته امروزی دنبال جفنگیات و عشق و عاشقی های بدرد نخور بری و زندگیتو خراب کنی مادر و پدری نیستن که بهت تذکر بدهند ولی خودت باید همیشه به خودت تذکر بدی و از اشتباهات خودتو دور کنی اگر خدایی نکرده مادر بزرگت هم از دنیا بره خدا همیشه هست و اهل بیت علیهم السلام همیشه یار و همراه ما هستند و دستمان را می گیرند به شرطی که ما هم یا آنها باشیم و به احادیث شون عمل کنیم اصلا غصه نخور و خودتو به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بسپار مطمئن باش بهتر از پدرت برات پدری می کنه و توی زندگی ات موفق و خوشبخت تر از همه ی دخترهای فامیل خواهی شد🌹🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii چی بهتر از این ترکیبه؟ دلم کمی قدیمها را میخواهد کمی محبت، کمی صداقت کمی پدربزرگ، کمی مادربزرگ... باورکن نوستالژی ذهن من هنوز رنگ دارد، هنوز باورشان دارم؛ کمی قدیمها را میخواهم... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام وقتتون بخیرازتون خواهش میکنم این پیام داخل گروه بزارید.هرگزهرگزبامعتادازدواج نکنید چ.حتی اگرترک کرده باشه تجربه ازنزدیکترین افراد زندگیم اینوثابت کرده که معتادترک بکن نیست وحتی اگرهم ترک کنه عواقب زیادی داره دخترخانم هاازتون خواهش میکنم بامعتادازدواج نکنیدچیزی جزپشیمونی نداره @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #ایده_متن #آشتی ☘ویژه بعد ناراحتی یا واسه شوهرای اخمالو😜👇 بخند ☺️ واسه من😍 هیشکی تو این هفت میلیارد نفر👥 لبخندش به اندازه تو قشنگ نیست🥰 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .

از اتاقم بیرون زدم و به سمت پذیرایی رفتم. صدای دفتین کوبیدن نجلا روی تار و پود قالی از سالن به گوش می رسید. همونجور که به سمت پذیرایی میرفتم تو گوشی توپیدم: -به خدا از دستتون خسته شدم. یه حرف رو چند بار باید بزنم؟ پا به پذیرایی گذاشتم که نجلا رو پشت دار قالیش دیدم. نگاهم برای چند ثانیه روی قالی چرخید و یاد حرف فرهاد افتادم. فرهاد راست می‌گفت. ماشالله به سرپنجه‌های این دختر! چقدر قشنگ قالی بافته بود. آدم هضم می کرد نگاش کنه. برای اینکه نجلا متوجه نشه چقدر از قالیش خوشم اومده. به سمت گوشی تلفن خونه رفتم و تو گوشی موبایلم گفتم: -الان بهت زنگ می‌زنم، صبر کن... صبر کن! و گوشیم رو قطع کردم و دوباره با گوشی خونه به سهراب زنگ زدم. هنوز گند کاری سری قبل رو درست نکرده بودیم که بازم بچه های انبار کارها رو با کسری میفرستادن. واقعا کم مونده بود از این همه فشار و حرص سکته کنم. -الو... صدام میاد؟ آخه مرد حسابی! من به تو چی بگم؟ و دوباره شروع به غرغر کردم. همونجور که با گوشی توی دستم دم میز تلفن رژه می‌رفتم، نگاهم به نجلا بود که بدون نگاه به من کارش رو انجام می‌داد. پشت سر هم گره روی گره می‌زد و با فرزی و تندی قالیش رو بالا می‌برد. -من اگه بدبخت بشم و مشتریم از دستم بره، تو جوابشو میدی؟ مردک چند بار بهت گفتم چکشون کن! تازه گندکاری سری قبلتون رو جمع کردیم. آخه یه ذره اهمیت بدین. یه ذره انصاف داشته باشید! تا کی میخواید تن و بدن من رو بلرزونین؟ سهراب پای گوشی شروع به توجیح کرد: -آقا گفتم که تقصیر مَشتی بود! عصبانی شدم و داد زدم: -گور بابای مشتی و تو! مگه اونجا رو دست مشتی سپردم که تو همش اسم مشتی رو میاری؟ به خدا به فرهاد میگم بیرونت کنه! خیلی اذیتم می‌کنی! چقدر دیگه بهت بگم حرف گوش بده؟ و با حرص دست روی چشمام کشیدم. سرم از درد داشت می‌ترکید. چقدر مردم بی مبالات بودن. حتی حاضر نبود گناه خودش رو به گردن بگیره. با حرص دست پشت گردنم کشیدم و اولتیماتوم دادم: -سهراب حواستو جمع کن! این بار آخریه که بهت فرصت میدم. نیام ببینم دوباره گند بالا آوردی! به خدا دیگه کاسه صبرم لبریز شده. تا برگردم خودت گندی که زدی رو درست می کنی. نبینم جنسا توی انبار مونده‌ها! همه کسری ها رو بفرست بره.