سلام برا پسرم رفتیم خواستگاری. با دسته گل وشیرینی. اول بگم پسرم لیسانس داره . ماشین وخونه هم داره. رفتیم خونه دختر خانم از اینور و از اونور صحبت شد. قرار شد پسر و دختر برن با هم صحبت کنن اتاق دختر چندتا پله میخورد میرفت بالا. اومدن از پله برن بالا دختر پاش به پله بالایی نرسید میخواست بخوره زمین من یه یا علی محکم وبلند گفتم ،حالا این بماند. دختر و پسر رفتن تو اتاق حرف بزنن بنده خدا دختر اصن نپرسیده بود خونه و ماشین و شغل داری . نه گذاشته نه برداشته گفته سیکس پک داری ،پسرمم گفته خونه دارم، شغل دارم ماشین هم دارم و اخلاق و ...ولی سیکس پک ندارم. دیگه برگشتیم خونه. جالب اینجاعه من نمیدونستم سیکس پک چیچیه ،گفتم اگه ارزون هست خب براش تهیه میکردیم😕 پسرم خندید گفت مامان افرادی که ورزش میکنن شکمشون شش تا عضله وماهیجه تشکیل میشه بهش میگن سیکس پک😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #ایده_پیامک ‌

#ایده_پیامک برای آقایی پیام زیر رو اول بفرستید جناب آقای (اسم شوهرتون)  😍 به شما تبریک میگوییم خانم شما شاعر شده 😊و برای شما شعر سروده❤️ در صورت تمایل به فرستادن متن آهنگ گزینه 1 و در غیر این صورت گزینه 2 را ارسال نمایید با تشکر مدیریت خانه عاشقانه مان❤️😍 و بعد که گزینه 1 رو فرستاد این شعر منصور رو که کمی تغییر داده شده رو برای آقایی بفرستید شوهرمی تاج سرمی شوهرمی بال و پرمی شوهرمی عشق اول و آخرمی شوهرمی شوهرمی جز تو به قربون کسی نمیرم جز تو کسی رو این همه نمیخوام زیبایی تک تک لحظه هامی عاشقتم با تک تک نفسهام شوهر که نیست جواهره عاشقتم عزیزم جونم به قربونت بره عاشقتم عزیزم بهشته زیر.پای تو عاشقتم عزیزم الهی من فدای تو عاشقتم عزیزم سایه ی بالا سری از همه عاشق تری به خاطر عشق من از خودتم میگذری از خودتم میگذری ❤️❤️❤️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌   ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام بع خدمت شما و همه عزیزان من یه راهنمایی میخوام این مشکل وابسته به زندگیمه آینده ام را در بر میگیره من یه دختر 16ساله ام از پارسال با یک پسر توی روبیکا آشنا شدم اولش با آیدی دختر اومده بود به من پیام داد با هم رفیق شدیم من فکر نمیکردم پسری باشه بعد بهم گفت با برادرم ر.ل میزنی منم از خدا بی خبر گفتم اره خلاصه من با اون پسر رچل شدم من فکر میکردم خواهر داره بعد از مدتی گفت خواهر نداره همش می‌گفت عاشق منه منم از دوستام خواستم کمکم کنن و از اون دوست مجازی یا همون ر.ل جدا بشم دوستام گفتن بگو که نامزد داری منم به اون پسره گفتم من نامزد دارم باید از هم جدا بشیم اون پسره هم گفت نه من نمیتونم گفت خودشو میکشه منم میترسیدم کسی خودشو بکشه و من عذاب وجدان داشتم موندم باهاش تا تابستان شد گفتم من میخوام عقد کنم با نامزدم نامزد نداشتم دروغ گفتم بهش اون پسر هم رفت روی یک دره که خودشو بندازه پایین گفت براش زندگی بدون من معنا نداره همینطوری پیش رفت من موندم باهاش فقط پیام می‌دادیم اون از شماله من از غربم خیلی راهمون دوره موقع ای که شهریورماه شده بود رفیقم بهش پیام داد و گفت که من تصادف کردم و فراموشی گرفتم تا آبان ماه من با خیال راحت زندگی میکردم اون پسر بهم پیام نمیداد راحت بودم میرفتم مدرسه و میومدم خونه من خوابگاهی هستم باید از شنبه تا چهارشنبه مدرسع باشم وقتیکه روز چهارشنبه اومدم خونه داداشم بهم گفت یکی پیام داده گفته دوست توعه و خیلی سراغتو میگیره من ترسیدم همون پسره بود باز شروع شده بود پیام دادنش و منم بهش گفتم نمیخوامش بازم گفت خودکشی میکنه بازم حرفهای تکراری میزد می‌گفت عاشقمه دوستم داره بدون من میمیره و فلان منم اول دی بهش گفتم دوستش دارم در صورتیکه هیچ علاقه ای بهش ندارم من خانواده ام نمیدونن که با اون پسره ر.ل هستم بازم بهم پیام میداد اون پسره تا تابستان م.عتاد بود مچشروب میخورد همکلاسی خودمه اونم کلاس دهمه ولی مثل اون پسرای بزرگ فکر زندگیشه میره سرکار بعد از کلاسش و الان هم که موقع امتحاناست روزهایی که امتحان نداره میره سرکار اینا رو گفتم که فکر نکنید پسر بدیه اون پسر خوبیه اخلاقاش بعضی را بدم میاد من نمیتونم با اون پسره زندگی کنم میگه 18ساله که شدیم ازدواج میکنیم من میخوام درس بخونم به آینده ام برسم من الان برای مدرسه نمونه تهران قبول شدمه ولی وقتیکه به این پسره پیام میدم درس نمیتونم بخونم مانع درس خوندم میشه منظورم اینه که وقتم را میگیره فقط هم شب پیام میده ولی بازم من نمیخوامش دلم باهاش صاف نمیشه من کسی دیگه را دوست دارم توی محله خودمونه دوست دارم آینده ام با اون پسره باشه عشق من به اون پسره از کوچکی تا الان است بعد که به اون پسره گفتم دوستش دارم و میمونم باهاش میرفت سرکار کارگری میکنه فقط هم میگه بخاطر من منم عذاب وجدان دارم نمیتونم بهش بگم من نمیخوامش اون میگه فقط تا دوازدهم درس میخونه دیگه ادامه نمیده من کسی را میخوام شاغل باشه مثل خودم سختی کشیده باشه من نمیخوام با یک کارگر ازدواج کنم نمیگم کارگر ها بد ان فقط من کسی را میخوام در حد خودم باشه من نمیخوام قربانی عشق اون بشم پس عشق خودم چی هر روز میبینمش و از درد دوری میسوزم من از شما عزیزان این کمک را میخوام که بهم کمک کنید چطوری از اون پسره جدا بشم که خودش بگه منو نمیخواد من هزار بار بلاک کردم هزار دلیل آوردم ولی نرفت من میدونم که اون عاشقم نشده اخه عشق که به پیام دادن نیست لطفاً خواهشاً التماستون میکنم هرکی میدونه بهم کمک کنه من میخوام از من سرد بشه بره پی زندگیش ما بدرد همدیگر نمی‌خوریم من باید چیکار کنم تا اون بره باید چیکار کنم تا از من متنفر بشه از من بدش بیاد من زندگی توی شهر خودمون را میخوام من دوست دارم آینده ام با عشق خودم و چیزایی که دوست دارم باشه التماستون میکنم بهم کمک کنید خیلی برام مهمه چون آینده ام درمیون است شاید من خوب نگفته باشمش ولی خیلی اذیت شدم از پارسال تا الان خیلی خیلی ممنونم از همتون التماستون میکنم به منم یه کمکی بکنید دیگه تحمل ندارم 😭ممنونم از کانال قشنگتون ببخشید حرفام خیلی زیاد شدن @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام دوست عزیزی ک گفتن خواهر شوهر تو کاراش دخالت می‌کنه از جهیزیه تا حلقه و حالا بچش یعنی چی موقعی ک دخالت می‌کنه زبونت قفل میشه یه بار بشورش بزار سرجاش بسه تورو خدا از حق خودتون دفاع کنید زیادی خوب نباشید لااقل دلتون برا خودتون بسوزه مگه چند بار آدم دنیا میاد وچقد جوونی میکنه ک با این همه مشکلات و درگیری‌های دیگه بخواهیم دخالت خواهر شوهر رو هم تحمل کنیم نترس خواهر گلم یکبار جوابشو بده بگو دوست داری خواهر شوهر خودش هم اینجوری تو زندگیش دخالت کنه نترس حرفتو بزن برا خودت ارزش قائل باش🌹دریا @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام نازگل جون در جواب اون عزیزی که فیبروز کبد هستن مینویسم.، عزیزم دکتر رامین طلایی فوق تخصص کبد و گوارش هستن. خواهر من سیروز کبدی بود.تو شهر خودمون دیر تشخیص دادن.زمانی که رفتیم پیش ایشان دیگه دیر شده بود و خواهرم ۷۰ درصد کبد رو از دست داده بود.. دکتر طلایی تشخیص داد.ولی گفت شما دیر یا زود به پیوند میرسی. بعد ۱۰ ماه خواهرم پیوند کبد شد.. خواهر عزیزتر از جونم الان حدود دوساله پیوند شده.با تمام سختی‌هایی که داره خدا روشکر بالا سر پسر و زندگیشه. با این اسم بزن تو گوگل و آدرس رو پیدا کن. نزارید دیر بشه..ان شالله که حاجت روا شید. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #قشنگه_بخونید ‌

تلنگر در زمان قدیم ، مردی ازدواج کرد. در روز اول ازدواج ،جمع شدند جهت خوردن ناهار با خانواده شوهر... و مرد سهم بیشتری از غذا با احترام خاص به همسرش داد ، و به مادر خودش سهم ناچیزی از غذا را داد ؛بدون هیچ احترامی... در این لحظه عروس که شخصیت اصیل و با حکمتی داشت، وقتی این صحنه را دید درخواست طلاق کرد. و گفت ؛ شاید اصالت در ذات هست و نمی خواهم از تو فرزندی داشته باشم که بعدها فرزندانم رفتاری چون تو با مادرت، با من داشته باشند و مورد اهانت قرار بگیرم.. متاسفانه بعضی از زنان وقتی شوهرانشان آنها را ترجیح می دهند،فکر می کنند، بر مادر شوهر پیروز شدند. عروس با تدبیر همان روز طلاق گرفت. و با همسری که به مادر خودش احترام می گذاشت ازدواج کرد و بعد از سالها صاحب فرزندانی شد و در یک روز با فرزندانش عزم مسافرت کرد، با فرزندانی که بزرگ شده بودند، و مادر را بسیار احترام می گذاشتند، در مسیر به کاروانی برخوردند، پیرمردی پابرهنه پشت سر کاروان راه می رفت، و هیچ کس به او اعتنایی نمی کرد. مادر به فرزندانش گفت آن پیرمرد را بیاورید وقتی او را آوردند. مادر، همسر سابقش را شناخت به او گفت: چرا هیچ کس اعتنایی و کمکت نمی کند؟ آنها کی هستند؟ گفت: فرزندانم هستند گفت : من رامی شناسی؟ پیرمرد گفت: نه زن با حکمت گفت: من همان همسر سابقت هستم و…. همانگونه که می کاری درو خواهی کرد.. به فرزندان من نگاه کن چقدر به من احترام می گذارند و حالا به خودت و فرزندانت نگاه کن، چون تو به مادرت اهانت کردی، و این جزای کارهای خودت هست، و زن با تدبیر به فرزندانش گفت: کمکش کنید برای خدا هر مرد و زنی خوب بیاد داشته باشد، فرزندان شما همانگونه با شما رفتار خواهند کرد ، که شما با پدر و مادر خود رفتارمی کنید.  ‎‎‌‌‎‎ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

سلام خدمت همگی مشکلی دارم که خواستم با شماها در میان بذارم کمکم کنید چیکار کنم ازبس جوش زدم تمام موهام سفید شده ازاول زندگیم شوهرم رفیق باز دنبال ه.رزگی و این برنامه ها بود من 13سالم بود که زنش شدم الانم که 35سالمه دست برنداشته از کاراش اعتیاد داره صبا خونه بساط داره شبا میره تا دیر وقت پیش رفیقاش بهش میگم نرو بس نیس انقدر عذابم دادی میگه تو مشکل داری به من وصله میده اصلا کارشو عیب نمیدونه و میگه کار خاصی نمیکنم خسته شدم شوهرم مسافر کش هست و زنای افغانی خوب میشه واونا بخاطر اینکه مجانی برن خودشونو عر.... میکنن وهر روز با یکی خوبه یکی از این زنا به شوهرم میگف فلان روز شوهرم میره افغانستان بیا خونم تو گوشیش شنود داشتم خسته شدم دیگه تورو خدا راهنماییم کنید چیکار کنم بارفیق بازی و هر..زگی شو شبا دیر اومدن خونه ممنون از ادمین عزیز @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿