سلام دوست عزیزم
با وکیل صحبت کن و وکیل بگیر و مهریتو از همسرت بگیر و اصلا گول نخور و دلت نسوزه ک زندان میره و ...
وقتی اون تونسته ص.یغه کنه و تو رو رها کنه
سعی کن احساسی برخورد نکنی
دوسش نداشته باش وقتی دوست نداره
ولش کن بره پی کارش
بنظرم مهریتو بگیر و طلاق هم بگیر
هنوز جوونی
این دفعه ن با چشم بسته
با چشمانی باز
و ن با عجله ک حتما باید زود دوباره ازدواج کنی
طلاقتو بگیر
مهریع رو بگیر
بچه رو اگ بهت داد ک داد
نداد متاسفانه باید بسپاری ب پدرش
شرط بزار میتونی مهریه رو ببخشی و دخترتو برداری
حالا با وکیل در این مورد مشورت کن حتما
و اینم بگم همسرت دیگ شما رو نمیخوا و سرگرم دیگرانع
پس هنوز جوونی طلاق بگیر برو خون۶ پدرت.زندگیتو کن الزامن هم عجله ای برا ازدواج نکن
ازدواج در صورتیه ک دو نفر از ته دل همو بخوان و متعهد باشن
پس هر کی گفت میرم خاستگاریش
سریع نگو باشه
منطقی رفتار کن و بسیار با دقت
در کل موندن در کنار کسی ک تورو نمیخوا خیلی سخته رهاش کن ب حال خودش با همون خانومایی ک کنارشن
درستو از این زندگی بگیر و برو دنبال زندگیه خودت
تو باارزشی
باید کسی کنارت باشع ک دوست داشهه باشه
خودتو بیشتر از این حروم نکن
موفق باشی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خطاب ب اون خانومی ک میگه اخلاق همسرش یهو تغییر کرده و حرف حرف مادر شوهرش هست ....
خانومی اول از خودت شروع کن ببین کجایی زندگیت اشتباه کردی ک شوهرت اینجوری تغییر کرده اینقدر این طلاق آسون نگیرید تا تقی ب توقی میخوره طلاق و پیش میکشید ی کم هم از خودتون بزنید ب بافکر بچه هاتون باشید شما در برابر بچه های خودتون مسعولید لطفا ببین کجایی کارتون اشتباه بوده و جلو اشتباه بگیرید ممنون از سایه جان بخاطر کانال خوبشون
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
باسلام خدمت اعضای کانال۳۰ سالمه متاهل ۱۲ سال ازداوج کردم ۲ تا بچه دارم همسرم ۳۴ با مادرش تو یه خونه زندگی میکنیم وضعیت نسبتا متوسط داریم اوایل ازدواج مون خیلی اخلاق ش خوب بود ۲ ساله بداخلاق. تند.فوش میده.بدهن شدید .بامن و با مادرش اصلا احترام نمیزاره بارها بهش میگم آدم باید خط قرمزش خوانواده ش باشن چرا با مادرت تند حرف میزنی بارها دل مادرشو دل منو شکسته اشکمو در آورده.بدون هیچ معذرت خواهی من تو این مدت سعی کردم خوب تر باشم با همه چی ساختم آدم پرتوقع هم نبودم .نمیدونم چرا اینجور شده ولی با این وجود بازم خیلی دوستش دارم میخوام آرامش به زندگی مون برگرده نمیدونم باید چیکار کنم؟
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی
ان دختر عزیز ۱۷ساله که توی خانه خیلی محدود هستن وپدرشون کتک می زنهدوپسررعموش هم اختیاردارشون شده
عزیزم به اورژانس اجتماعی یا بهزیستی
شهرتان زنگ برنید و اطلاع بدین
یا هروقت که کتک می زنه یا پسر عموتون
کتک می زنه به همسایه بسپارید یواشکی به ۱۱۰زنگ بزنن
وقتی پلیس امد شکایت کنید از پدرتون و پسر عموتون تعهد می گیرند درصورت تکرار
زندان می روند
فقط باید دل گنده باشید و با همدیگه متحد باشید و نترسید و عذاب وجدان نگیرید تا پدر و ان پسرعمو ادب بشوند
واقعا دیگه شورش رو در اوردند
اگر هم می ترسید چاره ای غیرازصبر ندارید
دعا کنید ازدواج خوبی پیش بیاد
باز هم دوستان اگر نظر بهتری دارند بنویسند
ممنون
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
✅ خوشبختی گم شده...
دامادم ۱۶ سالشون بود که قدم پیش گذاشتند برای خواستگاری، هنوز نه دیپلم گرفته بودند، نه سربازی رفته بودند، نه شغلی داشتند و نه سرمایه و ارث و میراثی...
وقتی فهمیدم دخترم به این وصلت مایلند، تنها مطلبی که سعی کردم در قالب پوششی، بهش دست پیدا کنم. میزان اعتقادات مذهبی دامادم و خانوادشون علی الخصوص مادرشون بود.
بعد شش ماه وقتی خیالم راحت شد
با حاج آقا ساعتها صحبت کردم تا راضی شدند. روز خواستگاری نشست مجازی داشتم. آمدند فیلم دیدیم. کمی بگو بخند کردیم، دختر پسر یک ساعتی با هم حرف زدند و شام خوردیم.
مادرشون از مادرم خدا بیامرز پرسیده بودند: پس مهریه؟ عروسی؟!
مامان بهم گفتن بابا مثلا خواستگاریه ها!! گفتم: خدا خیرتون بده، هرچی خودتون و خودشون بگید، من با پدرشون مطرح میکنم.
دختر گفت: ۱۴ سکه
پدرشون رو راضی کردم
یک سال و نیم ازدواج نیمه مستقل داشتند و با هم زندگی کردیم. دورهمی خوش میگذشت.
عروسی تو یه تالار در شهر دامادِ گلم برگزار شد، دعوتی از طرف ما ۴۳ تا مهمون
با وام ازدواجشون پول پیش خونه شون رو دادند و جهیزیه هم وام گرفتیم و قسطی دو سه تا تیکه بزرگش رو برداشتیم. چرخ گوشت و خیاطی و... نگرفتیم. در حد ابتداییات و شاید کمتر که مجبورند برای مهمان داری ۱۶ نفر، از خونه ما وسیله ببرند(هنوز بشقابهامو برنگردوندن)
با این اوصاف زندگیشون پا گرفت و الحمدلله خوشبخت و پرتلاش با تدوین و عکاسی زندگیشون رو میگذرونند، و دارند زندگی میکنند. طوری از خونه ی کوچیکشون عکس میگیرند که خیلیها فکر میکنند لاکچری ترین زندگی عالم رو دارند.
مادرم سر ازدواج خودم کمی راحت تر گرفتند. مهریم ۷۲ سکه بود، که همون سالهای ابتدایی بخشیدم. ۲۵ سال از زندگی مشترکمون میگذره، همچنان مستاجریم و همچنان خوشبخت، خیلی ها در همین فضا زندگیمون رو از نزدیک دیدند.
دوستان؛ باورتون بشه یا نه، بُعد مادی زندگی رو زیادی جدی بگیرید اسیرتون میکنه. این جمله کتاب دینی دبستان که مبنای قرآنی داره حلال همه مشکلاته اگر باورش کنیم: «دنیا مزرعه آخرت است»
اگر اینو باور کنیم، بحثمون که میشه دیگه سعی در تخریب هم نمیکنیم که نیاز به تسلیحات برای ضربه بیشتر باشیم و بدویم دنبال مهریه و حق طلاق و استفاده از زور مردانه و...
اگر باور کنیم این دنیا گذراست در بدترین شرایط به خودمون میگیم #یا_میگذره_یا_حل_میشه و با توکل، سختترین مشکلاتو تحمل میکنیم و تلاش میکنیم برای سعادتمندی خودمون و اطرافیانمون بدون چشم داشت...
بیایید یکبار به این حرفهای ساده خوب فکر کنیم. خوشبختی با سختگیری بدست نمیاد که اگر بدست میامد امروز دادگاهها پر نبود از پرونده مهریه های میلیاردی و حق طلاقهایی که عشق تعهد نیاوردند و خانه های بلاتکلیف که ویترین گران قیمت ترین اجناسند برای شکستن ...
به امید روزی که همه جوانان ما طعم شیرین خوشبختی واقعی را بچشند.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
عاشق مشاورم شدم
سلام روزتون بخیر
ممنون میشم پیام من رو بزارید تا بقیه راهنمایی کنند
من چند ماه با آقا پسری مشاوره داشتم بعد از یه مدت کم کم بهشون علاقه مند شدم
دیگه نمی تونستم مشاوره رو با این حالت ادامه بدم به طور غیر مستقیم بهش گفتم وابسته شدم میخوام مشاوره قطع بشه ایشون هم قبول کرد
با اینکه بیشتر از ۶ هفته از اون موقع میگذره من هنوز نتونستم ایشون رو فراموش کنم
هر بار به خودم میگم شاید یکی بهتر سر راهم قرار گرفت ولی بازم ذهنم پیش اونه
کسی چنین تجربه ای داشته؟؟
چجوری فراموش کنم؟؟
ممنون میشم راهنمایی کنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
در زمانهی جنگ، روان ما هم میدان نبرد میشود.
وقتی خبر جنگ میرسد، بهویژه از وطنمان، بدن و ذهن ما بدون اینکه بخواهیم وارد وضعیت اضطرار میشود.
در این شرایط، چند نکته را باید جدی گرفت:
1. جو نسازیم، جو نگه داریم
فرقی نمیکنه کجای دنیا هستیم؛
از بازنشر اخبار تأیید نشده، تصاویر ترسناک یا حدسهای فاجعهبار خودداری کنیم.
این کارها فقط اضطراب را تکثیر میکنند، نه آگاهی را.
اکنون همه به دنبال تکیهگاه هستند، نه منبعی برای وحشت.
🔹 در شرایط بحران، ذهن انسان دچار اضطراب عفونی میشود. اطلاعات نادقیق یا پرتنش، این اضطراب را از فردی به فرد دیگر منتقل میکند. پخش نکردن شایعات، خود یک عمل حمایتی و اخلاقی
2. بدنتو آروم کن، تا مغزت بتونه تصمیم بگیره
در بحران، بدن زودتر از ذهن وارد اضطرار میشه:
نفست تند میشه، دلت شور میزنه، خوابت مختل میشه.
تکنیکهای ساده مثل:
• تنفس عمیق
• پیادهروی
• نوشیدن آب
• یا فقط چند دقیقه قطع ارتباط با موبایل
کمک میکنه بدنت پیام “امنیت” به مغزت بده.
🔹بدون آرامسازی فیزیولوژیک، مغز وارد حالت بقا میشود و تفکر منطقی و تصمیمگیری هوشمندانه تقریباً غیرممکن میگردد.
3. بچهها جنگ رو از رفتار ما میفهمن، نه از اخبار
اگر ما آروم باشیم، اونا هم آرومتر میمونن.
نکته مهم:
• باهاشون زیاد حرف نزن.
• بیشتر کنارشون باش.
• برنامهی روزمرهشون رو حفظ کن.
• بازی کن، بخند، بغل کن.
اینجوری میفهمن که هنوز زندگی جریان داره.
🔹 بچهها هنوز قدرت درک مفاهیم پیچیده ندارند. اما بهشدت حساس به زبان بدن، لحن و اضطراب پنهان والدین هستند. بهترین کمک به کودک در بحران، حفظ روال و ثبات رفتاری والدین است.
4. گاهی فقط باید زنده ماند
در بحرانهای جمعی، عملکرد روان ما ممکنه بهشدت مختل شه:
• خوابمان بههم میریزه
• بیحوصله میشیم
• حس بیمعنایی میکنیم
اینها واکنشاند، نه اختلال.
در چنین روزهایی، از خودمان کار زیادی نخواهیم.
گاهی فقط زنده ماندن، نرفتن به قعر ناامیدی، خودش نوعی مقاومت است.
🔹 در بحرانهای شدید، هدف را از عملکرد بالا به دوامآوردن تغییر بده. همانطور که در پرواز اضطراری توصیه میشود اول ماسک اکسیژن را به خود بزن، در بحرانهای روانی هم باید اول خودت را حفظ کنی تا بتوانی مفید باشی.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام
بنده خواستم سر صحبتی داشته باشم با پدر مادران عزیزی که دختر دارن مخصوصا مادرهای عزیز
این رو دارم بعنوان کسی میگم که این مشکلات رو بین همسن و سال هام میبینم
مادران عزیز چرا انقدر سخت با بعضی مسائل کنار میاید که دخترتون جای اینکه پیش شما درددل کنه باید با دوست و غریبه صبحت کنه.
چرا وقتی دخترتون یا پسرتون صحبتم با عزیزانی که پسر دارن هم هست وقتی بچه تون درمورد کسی که دوسش داره یا حسی داره بهش صحبت میکنه سریع جبهه میگیرید یا تند برخورد میکنید پس فرزندتون با کی باید درمورد این موضوع صحبت کنه ؟؟؟
البته که این حرفم درمورد ازدواج هست نه هر سنی و بچه بازی که در سنین پایین کامل حق میدم برخورد کنید.
اما دختری که ۲۲ یا ۲۳ سال سن داره چرا نباید راحت با مادرش درمورد این موضوعات صحبت کنه؟
حتی عزیزانی که قرار هست مادرشوهر بشید چرا فکر میکنید کسی که پسرتون انتخاب کرده ارزشی برای شما نداره و خودتون باید انتخاب کنید ؟؟
این کاملا درسته که هر دو طرف باید از هر لحاظ در یک سطح باشن تا مشکلی پیش نیاد
اما عزیزان وقت بزارید اون دختر یا پسری که بچه تون با ذوق تعریف میکنه ازش رو بشناسید یکم احترام بزارید به نظر بچه هاتون
چرا با ایراد های الکی اونا رو ناامید میکنید ؟
نسل ما نسلیه که تو تورم و هزارتا گرونی داره زندگی میکنه خواهش میکنم وقتی میبینید یه جوونی نیتش خیره الکی سنگ جلو پاش نندازید...
من باز هم میگم حرفم درمورد ازدواج هست و نه هر سنی چرا دوستی هارو همه رو بد میدونید پس دو نفر چجوری همو بشناسن یکم اجازه بدید بچه هاتون خودشون سبک سنگین کنن نه که پنهان کاری کنن ازتون و روابط مخفی داشته باشن بخدا که اگه به تربیت خودتون ایمان داشته باشید نه برای پسر نه دخترتون مشکلی پیش نمیاد تو این روابط اگر واقعا قصد جدی داشته باشن
عذرمیخوام که انقدر طولانی شد ولی وقتی خودم این محدودیت ها و سختگیری های زیاد خانوادمو میبینم دلم میشکنه و حس میکنم هیچ حق انتخابی ندارم اینو مطمئن باشید دو نفری که واقعا همو بخوان و آدمای درستی باشن زندگیشونو میسازن همه از اول همه چی ندارن
لطفاً لطفاً اول اون آدمو بشناسید وقت بزارید برای آشنایی بعد مخالفت یا موافقت کنید پدر مادر یه عمر زحمت میکشه برای بچه که مسیر درست رو نشونش بده بخدا که اگه بچه تون ببینه باهاش رفیقید مشاور خوبی هستید خیلی بهتر میتونه تصمیم بگیره من نمیگم همه روابط خوبن میگم آدم خوب هم هست یکم بها بدید فقط به دل جوونا.
مرسی از همتون
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿