دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
تجربه خودم و میخواستم بگم راجع به گوسفند قربانی عروسی در جواب اون خواهرم که صحبت کرده بودن ما عروسی که کردیم اومدیم طبقه پایین پدر شوهرم که وضع مالی بسیار خوبی داره...
سلام دوستان
تجربه خودم و میخواستم بگم راجع به گوسفند قربانی عروسی در جواب اون خواهرم که صحبت کرده بودن ما عروسی که کردیم اومدیم طبقه پایین پدر شوهرم که وضع مالی بسیار خوبی داره و عروسی رو خود همسرم گرفتن من همه چیز و ساده گرفتم اما خدا رو شکر همسرم خودشون جوان با عرضه ای هستن و منم بسیار کم توقع خلاصه پدر شوهرم هزار تومن هم به ما کمک نکرد با ثروت خیلی زیادی که داره سر عقد آنقدر کادوی سبکی به من میخواست بده که من فامیلامون دعوت نکردم میدونستم آبروم میره ی پلاک سیصد سوتی به من داد سر عقد😄 بسیار آدم های بد جنسی هستن هم پدر شوهر هم مادر شوهرم خلاصه همسرم بااین که همه بهش میگفتن تو پس. حاجی هستی چرا بابات برات عروسی نگرفت اما با کارگری و وام عروسی گرفت و ی گوسفند خرید خانوما وقتی شوهرم گوسفند خرید فقققط به اسم ما بود و به کام اونا فقط جلوی پای من کشتن اما سهم من یک بسته گوشت خورشتی و یک بسته کوچولو تر هم آبگوشتی بود خانوما باورتون نمیشه همه رو بردن و دل و جگر که هیچ رنگشو هم ندیدیم و من خیلی گریه کردم نه برای گوشت و غذا واسه این بی رحمی شون چند روز بعد عروسی کله پاچه رو بار گذاشته بود و بوش پایین اومد همسرم دلش سوخته بود رفته بود بالا گفته بود ی ذره هم به زن من میدادین دروغ نگم خانوما که ده قاشق آب خالی برای من فرستاده بود گوشت که اصلا حرفشو نزن منم چپه کردم تو سطل اشغال الان دوسال هست اینجاییم و خیلی میگن که کی میرین ازینجا برین خونه بگیرین همش به همسرم میگن که پس برنامه ت چیه تا الان خونه من نیومدن فقط دامادش که میاد از شهرستان واسه این که ضایع نباشه مارو ی شام میگه که من برم ظرف بیست و پنج نفر و بشورم جاریم هم باهاشون قطع ارتباطع چون همسر اون مریضه و نمیتونه کار کنه زیاد به خاطر بیماری قلبی و جاری م وبرادر شوهرم داخل حسینیه زندگی میکنند و ابن ها کمکشون نمیکنن پدر شوهرم سه تا ماشین. داره یک شاسی بلند و چهار دهنه مغازه و ملک داره .گفتم بگم این طور ادمها کم نیس . و انگار واقعا اتفاقی هم براشون نمیفته
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
خم شدم و دستش رو گرفتم و بوسه به دستهای چروکیده اش زدم. آقا با محبت سرم رو بوسید.
-برام پدری کردید عمو! خدا سایه تون رو از سر من کم نکنه و بهتون سلامتی بده.
با محبت لبخند بی حالی زد و با دست روی دستم زد. و با کمری خمیده عقب کشید. بیچاره پیرمرد! داغ یانای و اذیت های دمیر کمرش رو خم کرده بود. ساعتی به باز کردن هدایا گذشت. گردنبندها به گردنم آویز شد. گوشوارهها به گوشم... سکههای طلا میون دستام نشست و من هیچی نفهمیدم فقط دلم میخواست این عروسی کذایی تموم بشه. دیگه حتی نمیخواستم کسی کنار گوشم کل بکشه. بالاخره دورمون خلوت شد. از این همه سر پا ایستادن و ماچ و بوسه با فک و فامیل خسته بودم و از طرف دیگه موقع پری.ودم بود و حالم خراب. احساس میکردم کمرم داره نصف میشه و واقعا دیگه نمیتونم سر پا وایسم.
با خستگی روی صندلی نشستم و کفش هام رو از پا در آوردم. با درد انگشتهام رو تکون دادم که دمیر مقابلم ایستاد و دست به س ینه شد. نگاهم روی ظاهرش بالا اومد تا به اخمش رسید. با غیض جوشیدم:
-چیه؟ طلبکاری؟
-چرا بله رو نمیگفتی؟
دندون روی هم ساییدم. حوصله بازجویی هاش رو نداشتم.
-به تو مربوط نیست.
به سمتم خم شد که مجبور شدم کمی خودم رو عقب بکشم.
-نکنه میخواستی زیر قول و قرارمون بزنی؟
فقط از همون فاصلۀ کم مستقیم بهش زل زدم که نفسی کشید. بوی عطر و تنش تو مشامم پیچید و دل آشوبه ام رو بیشتر کرد. این چند روز غذای درست و حسابی نخورده بودم و همه این دلایل به اضافه نزدیک شدن به دوره وحشتناک قاع.دگیم، خلقم رو تنگ کرده بود. گفتم
-میشه همون عقب وایسی. مطمئن باش گوشهام سالمه صدات رو راحت میشنوم.
دمیر با همون اخم های درهم به خواسته ام احترام گذاشت و عقب کشید و به قاب پنجره تکیه داد.
-خب نگفتی؟
سر به زیر انداختم.
-نمیتونستم. دو دل بودم.
پوزخندی زد.
-من هیولا نیستم که اینقدر ازم میترسی.
ریشخند زدم.
- فقط خدا ذات شما مردها رو میشناسه.
با صدای گوشی موبایلش هر دو حواسمون پرت شد. موبایل رو از جیبش در آورد و با اخم دوباه تو جیبش گذاشت. کنایه زدم.
- جواب بده حتما عروس خانم هستن.
دمیر جوشی شد.
-تا کی میخوای لجبازی کنی و تیکه بندازی؟
خانم خشکلی ک کیست داری,ویتامین ای بخور,روزی یکی,ی بسته بخوری کیستت اب میشه,در ضمن هیچ کس,و مخصوصا هیچ
مردی ارزش نداره ک ب خاطرش مریض بشی ,وقتی مردتون بهتون توجه نمیکنه شمام مثل خودش رفتار کنید,توجه ی طرفه
باعث سرگیجه میشه😏 بیکار نمونید کلاس ملاس برید,حتی شده مجازی,ولی بیکار نمونید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام عزیزم که میخواستی یه جوری خالتوخوشبخت کنی گلم این راهش نیست اگه خالت این موضوع روبفهمه حتماناراحت میشه بهتربودختمی دعایی یاچله براش میگرفتی حتما نتیجه میداد.
🌸🍃🍃🍃
کاش اولش خانمش رو دکتر زنان یا مشاوره ببره شاید خانمش مشکل ج...... ی افسردگی یا سردی بدن داره که با دارو یا مشاوره حل بشه به خدا از وقتی همسرم بهم خیا..نت کرده دیگه دنیا برام جهنم شده خیلی خسته ام دلم ارامش ومرگ میخواد فقط دلم برای بچه هام میسوزه پدرشون اینجوریه من مثل اون نباشم . کاش خدا فرجی میکرد یا کاری که این همسرم متوجه کارهاش بشه ولی افسوس، وهزاران افسوس که خدا با اونه منو نمیبینه😭
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام
ممنون بابت کانال خوبت
در مورد خانومی که گفتن آب استخر زگیل تن.اسلی و…….
خیلی اوقات ربطی به بهداشت نداره(منظورم شخصی)
چون طرف ممکنه بره لیزر موهای زائد
دچارش بشه
به قول شما بره استخر دچارش بشه
از همه بدتر راب...طه هست
که بخاطر خ.یانت در زندگی متاهلی این اتفاق میوفته
من متاسفانه خودم دچارش شدم ناخودآگاه
به خاطر کارهای قبل بارداری رفتم آزمایش اونجا فهمیدم
اونقدر هم دردناک نیست
چون ممکن خیلی ها حتی سال ها متوجه نشن
چون هیچ علائمی نداره
ایشالله به حق همین روزا ریشه خ یانت از همه زندگی ها برداشته بشه که کسی دچارش این مشکلات چه جسمی چه روحی نشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
در مورد خانمی ک پدرشون معتاده و مادرشو کتک میزنه ...
با سلام و وقت بخیر خدمت همه ی عزیزان و مدیر محترم ک با صبوری ما رو کنار هم جمع کرده مثل ی خانواده ک درد دلامونو بهم بگیم در مورد خانمی ک پدرشون معتاده و مادرشو کتک میزنه الان جامعه ی ما طوری هست ک از هر خانواده این گرفتاری رو دارن و همه آبرو دار و موجه ولی متاسفانه گرفتار این بلا و در واقع بیماری هستن اگه پدرتون اهل صحبت کردن و ی کم اراده هستن همراهیش کنید بیشتر باهاش حرف بزنید اینکه ب خودش ی کم توجه کنه باهاش حرف بزنید در کنارش باشین بیشتر بهش توجه کنید حتما با ی مشاور خوب در شهرتون در ارتباط باشین تا راهکار ب شما نشون بده و پدر باید برمشاوره خانواده مراجعه کنه کم کم ب خودش بیاد یادآوری سالهای قبل از طرف مادرتون بهش کمک میکنه ب خودش بیاد و سعی کنید بهش گرم کننده مغز و حتی عطر گرم تهیه کنید تا در اثر استفاده مکرر مواد سردی تبدیل ب گرمی بشه سوره مومنون رو بخونید براش از خدا میخوام ب حق ناردانه امام حسین علی اصغر و خانم رقیه خودش از جایی ک گمان نمیکنید دری ب روتون باز کنه حتما از اطرافیان یا خودتون کربلا مشرف شدین تو حرم امام حسین ع دست ب دعا بگیرین. براش دعا. کنید من پسر عموم شیشه مصرف میکرد تو حرم کنار ضریح امام حسین. دست ب دعا گرفتم و نجات پیدا. کرد سال قبلش برا دختر خاله م همون حرم دعا کردم ازدواج کرد بخدا رد خور نداره اونجا ا ن شاءالله ببینم پدرتون اهل بشه ی پدر نمونه بشه برامون بنویسی ببخشید از متن زیادی ک نوشتم برا آرامش همه مادران صبور و پدران غیور سرزمینم ایران و فرج ظهور آقا جانمون هم ی صلوات 🌸🌸🌸التماس دعا 🤲
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿