eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خواهری ک چهار ساله مستاجر نشسته
خواهری ک چهار ساله مستاجر نشسته بلند نمیشه,عزیزم چون قرار دادش تمدید نکرده,ممحکوم میشه,حکم تخلیه ش بگیرید,اینی ک شما میگید ب راحتی بلند نمیشه,ندار هم نیس ک بگم گناه داره بزارید بمونه,خونه مفت بهش مزه کرده,وگرنه قیمتا تو چهار سال چند برابر شده @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام مخوام یه تجربه تلخ بگم من با عشق با یه پسری ازدواج کردم فک می کردم خیلی دوستم داره ولی همش اشتباه بود دوتا پسر دارم و الان شوهرم رفته فرار کرد اونم با کی با زن داداش پست فطرتم من موندم دوتا بچه با یه داداشه داغون بنده خدا مریض شده دعا کنید برامون تنها بمونید ولی با ادم درست ازدواج کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
دیشب تا صبح کابوس دیده بودم و نتونستم بخوابم و حالا چشمام گرم خواب شده بود. با صدای وانتی سبزی فروش پلک باز کردم و نگاهم تو حدقه چرخید. نمی‌دونستم کجام و همه چیز رو از یاد برده بودم؛ اما با یادآوری اینکه تو خونه دمیر هستم بالاخره به خودم اومدم. نگاهی به ساعت مچیم انداختم. دو ساعتی خوابیده بودم. حالا حداقل یه تجدید قوای کوچیکی کرده بودم. به سختی از جا بلند شدم. کمردردم کم نشده که بیشتر شده بود و حس می‌کردم کمرم داره دو نیم میشه. خدایا این چه درد مسخره‌ایه که من دارم؟ به سختی چمدونم رو کشون کشون به اتاق خواب کوچیکتر بردم. اصلاً دلم نمی‌خواست پا به اتاق خواب دمیر بگذارم. در کمد دیواری رو باز کردم تا چمدونم رو توی کمد بذارم که با دیدن مانتو و لباس‌های زنونه ای اعصابم به هم ریخت. حتمی وسایل سارا بود. واقعا تا این حد پیش رفته بود که حتی اینجا زندگی می‌کرد و وسیله‌هاش رو به اینجا آورده بود؟ این دیگه تو کتم نمیرفت و عصبانیتم سر به فلک گذاشته بود. دلم می‌خواست هرچی هست و نیست رو آتیش بزنم و از خونه بیرون بریزم. با اینکه ازدواجمون هُلهُلکی شد و دمیر وقتی برای جمع و جور کردن این وسایل نداشت؛ اما قطعا به سارا پیغام داده بود که من به تهران میام و میتونست خنزر_پنزرهای کذاییش رو از خونه جمع کنه. پس تمام این کاراش هدفدار بود. به راحتی می‌تونستم مکر زنانه رو از پشت این کارا حس کنم. دیگه تحمل نکردم. تا کی باید دندون سر جگر می‌ذاشتم؟ با حرص مانتو و وسایلی که توی کمد بود رو بیرون ریختم و با خشم شالش رو از رخت آویز کشیدم که گوشۀ شال کشیده شد و صدای جر خوردنش رو شنیدم. پوزخندی زدم. حقشه. تا اون باشه دیگه تو خونۀ مرد زن دار اطراق نکنه. نگاهی به تک به تک لباس‌ها انداختم. همه به روز و بعضی هاش عجیب و غریب بود. هرچی غیر از وسایل دمیر بود جدا کردم. وسائل دمیر رو به اتاقش بردم و وسایل سارا رو تو یه کیسه زباله ریختم و دم در گذاشتم. از این به بعد اینجا قلمرو من بود و به سارا اجازه نمی‌دادم تا وقتی توی این خونه ام از خودش چیزی به یادگار بذاره. از عصبانیت حواسم به خودم نبودم و وقتی از درد کمر ناله ام بلند شد، تازه به خودم اومدم.
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii
سلام نازگل جون ممنون بابت کانال خوبت ی مشکل داشتم لطفا بذار تا دوستان کمکم کنند پسر من ۲۷ سالش هست. بدنش خیلی خارش داره و دونه های بزرگ میزنه دکتر گفته بیماری گال هست و درمانی نداره لطفا اگه کسی تجربه داره راهنماییم کنه شمارا به این ماه عزیز قسمتون میدم راهنماییم کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii مادربزرگم آلزایمر داشت یه روز یه عکس رو دیوار دید و گفت: ✨این زن کیه که بچه ی منو بغل کرده...»✨ خودش رو فراموش کرده بود ولی پدربزرگم رو نه… این یعنی خود خود عشق ♥️ ولی چقدر دردناک ، قدر مادرامونو بدونیم 💐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام یه درد و دل با خانم های گروه موقع عروسیم اصلا خانوادم بهم توجه نکردن برام هیچیییی جهیزیه نگرفتن برای داماد هم هیچی نگرفتن.... ‌‌ ‌
تازه مامانم هر دقیقه به شوهرم می‌گفت تو واسم کادو نگرفتی دو سال بعد عروسیمون مامانم خونمون بود هر دقیقه می‌گفت اصلا درکت نمیکنم جارو برقی نداری بعدش که رفت من خیلی گریه کردم که از حرفش ناراحت شده بودم شوهرم گفت تو خودت گفتی فعلا خونمون خیلی کوچیکه جارو برقی نمیخام حالا که مامانت بهت سرکوفت زده بیا بریم جارو برقی بگیریم حتی یادمه بعد عروسیم به مامانم گفتم چقدر ظرف سبزیت خوشگله گفت اگه ازش خوشت میاد یکی بگیر واسه من تا اینو بهت بدم 😐 من یدونه دخترم چرا برام هیچی نگرفتن پولم که نداشتن می‌تونستن قسطی بگیرن یا مثلاً چن تا تیکه ارزون بگیرن تو عروسیمم ۲۰۰نفر لیست دادن گفتن دعوت کنید بدون اینکه یه ریال هزینه کنن.شاباشی هم که مهموناشونم دادن هم ندادن به ما😂 شوهرم خیلی مرد خوبیه خانوادشم خوبن ولی اخلاق مامان خودم خیلی ناراحتم می‌کنه از کاراش و حرفاش کلافه شدم وقتی یادم میاد روزهایی که میرفتم خرید عقد و عروسی یه ریال پول تو جیبم نداشتم که اگه شوهرمو تو بازار گم کردم تاکسی بگیرم تا خونه برم عصبی میشم موقع عقد مامانم فقط به ای فکر میکرد نه تنها جایی برید شما هنوز عروسی نکردید نباید تنها تو اتاق باشید خواستید تعریف کنید تو پذیرایی پیش بابات بشینید الانم که عروسی کردم به رابطه من و مادر شوهرم حسودی می‌کنه همش میگه تو مادرشوهرتو چرا ایقد دوست داری به مادر شوهرم میگه ای تو رو دوست داره منو نداره به عشق و احساس منو شوهرم حسودی می‌کنه اولش می‌گفت تازه عروسی کردید ایقد باهم خوبید یکسال دیگه می‌بینمتون الان ۵سال گذشته رابطمون هنوز عاشقونه تر شده میگه شما هم زیادی احساسی هستید معنی ندارد زن و شوهر اینجوری باشن. بین خودم و داداشمم فرق میزاره شدید وقتی میرم خونشون عصبی برمی‌گردم غذای بیشتر برا داداشمه من و شوهرم جوون هستیم حق نداریم خسته باشیم ولی داداشم که دقیقااااا همسن شوهرمه بچس گناه داره. هر روزم زنگ میزنه بیا نوه مو بیار چیکار میکنید نمیاید وقتی هم میبرمش یه جوری باهاش بازی می‌کنه که بچه دیگه شیرمو نمیخوره بیشتر ناراحت میشم تو رو خدا بگید چیکار کنم خونمون فاصله بینش تقریبا ربع ساعته 😔😔😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii •یه یاداوری قشنگ🍃 "قدر خودت رو بدون "خوب؟💚 ____ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii از آن ثانیه‌ها برای تو آرزو می‌کنم که ناگهان بیشتر از هر زمان دیگری احساس زنده بودن می‌کنی، که در یک لحظه نور می‌تابد به جهانت از دریچه‌های نامعلوم، که ناگهان پازل به‌هم ریخته‌ی دلخوشی‌هات کنار هم چیده می‌شود بدون خطا. از آن ثانیه‌های پر شور برای تو آرزو می‌کنم که صدای آرام و لبخندهای نازنین و نگاه‌های مطبوع کسی، تو را از جهان تکرار و مشغله‌های هر روزه می‌گیرد و تا افق کهکشان‌های ناشناخته می‌برد. از آن ثانیه‌های عزیزی که خبرهای خوبی می‌شنوی و آدم‌های خوبی را ملاقات می‌کنی و دلپذیرترین اتفاقات ممکن را مقابل چشمانت می‌بینی. از آن روزهای خوب برای تو آرزو می‌کنم که دائما لبخند به لب داری و در باورت نمی‌گنجد که همه چیزِ جهانِ یک انسان، اینقدر درست و حساب شده پیش برود. از آن روزها که مسیر بخت، تو را هموار باشد و خِرَد با تو یار باشد و زمانه با تو سازگار باشد و خوشی‌هات بسیار ... ماهور" @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿