eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii
سلام من یک خواستگارداشتم.یکسال می اومد خواستگاری ولی استخاره گرفتیم بد بود. جواب رد دادیم.!!☹️🥺 ولی پسرخیلی خوبی بود. الان۲۰سال گذشته من ۳تابچه دارم.اون پسراز آشناهامونه. اونم۳تابچه داره!! اینقدمردخوبی شده.باایمان وباخداهستش پولدارم شده. باخانمش حج رفت. وسالی چند بار کربلا میرن.خونه ماشین همه چیزدارن.!! ولی من شوهرم مردخوبی هست. ولی خیلی قرض داره. یک مسافرت نمیتونیم بریم.۶ساله هیچ جانرفتیم. فقط قرض وقسط داریم یک نون بخورونمیرداریم.خیلی گرفتاریم.حالامن همش بفکراون خواستگارم هستم. میگم خدایاچرااستخاره بداومد؟چرامن بهش جواب ندادم.خیلی پشیمونم.خیلی😭😭😞 همش دارم گریه میکنم میگم خدایااگه من بهش جواب میدادم چقدزندگی خوبی داشتم.خیلی ناراحتم.😭😞 🔺🔺🔺🔺 با سلام خواهرم زندگی خودتون رابا دیگران مقایسه نکنید از کجا معلوم که اگر به خواستکار قبلی جواب می دادید با او خوشبخت می شدین شاید بیماری یا مشکل لاعلاجی پیش می امد اون زن و شوهر رزق هم بودند تازه باز تا شما با یک نفر زیر یک سقف زندگی نکرده باشید نمی توانید قضاوت کنید شایداون خواستکار اخلاق بدی داشته باشه که شما بی خبرید سرتون به زندگی خودت باشه و قدر شوهر زحمتکش خودت رو بدان‌ اکثرا مشکل وام و غیره داریم باید دخل وخرج را مدیریت کنیم موفق باشید 🙏🌺 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 👨🏻‍💼 آقـای عزیـز 👈 اگر به دوام زندگی خود علاقمند و طالب زندگی عاشقانه هستید:
گ 🧡🍁🧡 👨🏻‍💼 آقـای عزیـز 👈 اگر به دوام زندگی خود علاقمند و طالب زندگی عاشقانه هستید: ❣از اینکه در منزل خود و در کنار همسر خود نباشید به طور جدی بپرهیزید. ❣اگر قرار است جایی بروید با همسر خود بروید. ❣اگر قرار است شب را در منزل پدر یا دوستان بمانید با همسر خود باشید. ❣تا حد امکان برای چند روز همسرتان را تنها نگذارید. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii
امام صادق علیه السلام می‌فرمایند: کسی که به دنبال روزی حلال روز خود را خسته و درمانده سپری کرده،بداند که شب خود را نیز با گناهان آمرزیده سپری خواهد نمود. بحارالانوار جلد ۱۰۳ص۲ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii .من یه خانم ۳۶ ساله مجرد هستم البته،کمتر از سنم نشون میدم و لاغر هستم.خیلیا فک میکنم زیر ۲۵ هستم
با عرض سلام خدمت هم گروهای عزیز.بنده تا حالا فقط خواننده بودم و اصلا نظر نمی‌دادم.ولی الان میخوام از تجربیات و راهنمای های شما عزیزان استفاده کنم.من یه خانم ۳۶ ساله مجرد هستم البته،کمتر از سنم نشون میدم و لاغر هستم.خیلیا فک میکنم زیر ۲۵ هستم😄حدود دوسال،پیش یجا کار می‌کردم که خانم و آقا م.ختلط بودن.تا جایی،که یه آقایی توجه منو جلب کردن آقای مودب و با شخصیتی بودن،و من اصلا نمیدونستم متاهل هست.تومحیط کاری باهم حرف میزدیم در مورد کار و اینا،و ایشون بعد کار چنتا خانوما رو تاجایی میرسوند با ماشین،و من آخر پیاده میشدم و با من حرف می‌زد و حس میکردم ازم خوشش میاد،و بعدش خودش گفت که یه بچه هم داره،از زندگیش میگفت که با خانومش یکم سرده وخوب نیستن و انتخاب خودش نبوده.و بعدها مجازی هم باهم صحبت میکردیم،یکی دوبار هم حضوری همو دیدیم،مطمعن بودم که کامل ازم خوشش اومده منم بدم نمیومد ازش،چون درکل خوب بود حالا جدا از متاهلی،تا اینکه یروز بهم پیشنهاد ص یغه داد،منم شوکه شدم و گفتم مجردم و ازین حرفا...گفت خانومم جای خودش،،ولی تورو هم دوست دارم.من جوابی بهش ندادم و گاهی،پیام میده فکراتو بکن،من از عواقب اینکار میترسم و تا حالا با متاهل جماعت نبودم.حالا دوستان خواهشا راهنمایم کنین چی بهش بگم..منم دختر ترک😊❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii نامزد سابقم به شدت تعصبی و بد دل بود..اوایل عقد فکر میکردم علاقه اس و عاشقانه بنظر میومد و در عین حال میگفتم بگذره درست میشه تا اینکه دیدم
سلام. روزتون بخیر🌱 میخواستم تجربه ی ازدواجم رو براتون بگم فکر میکنم بدرد خیلیا بخوره... من ۱۸ سالگی ازدواج کردم اما نه به زور خانواده با خواست خودم...در حالی که نگاه ب درست و غلط دیگران میکردم..هر کی هر چی میگفت از دیدگاه خودش من فکر میکردم بدردم میخوره...خلاصه عقد کردمو نامزد سابقم به شدت تعصبی و بد دل بود..اوایل عقد فکر میکردم علاقه اس و عاشقانه بنظر میومد و در عین حال میگفتم بگذره درست میشه تا اینکه دیدم اصلا درست نمیشه که هیچ بدترم میشه دیگ کم کم آمار نفس کشیدنم و حتی(عذرخواهی میکنم) دستشوئی رفتنمو میدونست درحالی ک ما تو دوران عقد بودیم..جایی ک اجازه نداشتم برم حتی با خانواده خودم...ولی اگه به زور و ناراحتی میرفتم دم به دقیقه جواب تلفن میدادم...اونقدر که نمیفهمیدم روزها و ساعتها چجوری میگذره و اگر هم جواب نمیدادم جنگ جهانی میشد... همش کارم شده بود گریه و حرص خوردن چون بی گناه بودم ولی مواخذه میشدم و مقصر شناخته میشدم سرتونو درد نیارم دوستان واقعا زندگی با همچین آدمی خیلی وحشتناکه اگه مادری اگه دختر کم سن و سالی خیلی مراقب باش و تحت تاثیر رمان های خیالی قرار نگیرید که بگید اینا از دوست داشتنه چون اگ واردش بشید تموم کردن فاجعه پنجاه پنجاههه... نامزد سابقم ب حدی قاطی کرده بود ک میخواست منو ور داره ببره یزد تنهایی زندگی کنیم در حالی ک ما و حتی خانواده خودش هم تهران هستیم...اینم بگم فکر نکنید قیافه اش داغون بوداا...نه قیافه خیلی خوب قد بلند و وضع مالی هم عالی یعنی برای اینکه گولم بزنه برام همه چی میگرفت اما اجازه صحبت با کسی نداشتم و باید تو قفس زندگی میکردم حتی تو خونه هم تنها بودم حرفاشو گوش میدادم بازم توهم میزد ک من دارم بر علیه اش نقشه میکشم خیلی سخت بود ازش جدا شم چون نمیزاشت.. یه سری حتی ب سرش زده بود ک منو زندانی کنه.. میگفت حتی جنازه ات هم نمیزارم دست کسی دیگه بیوفته و کلی تهدیدم کرد اما در نهایت جدا شدم.. خیلیییی مراقب باشید این آدما خیلییی زیاد شدن ک شکاک و بددل هستن و اینا از عشق نیست از مریض بودنه و به حرف هیچکس گوش ندید که آبروم میره. مردم چی میگن‌.شاید درست شد. ادما بعد از ازدواج نه تنها تغییر نمیکنن بلکه انتظار داشته باشید دو درجه بدتر از قبل هم بشن... فقط به فکر سلامتی خودتون باشید حال دلتون خوب باشه🌱. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
پوزخندی گوشۀ لبهایم نشست. چه دل خجسته ای داشت! من سالها زیر دست عمه و مارال تو سری خورده و بزرگ شده بودم. حتی اگر میخواستم هم باید سختی های زیادی رو پشت سر میگذاشتم تا قوی میشدم. -کمکت می‌کنم نجلا! به خاک یانای قسم می‌خورم اگه با من همکاری کنی، از همه چیز بی‌نیازت می‌کنم. کاری می‌کنم روزی که از هم جدا شدیم، مشکلی برات نمونده باشه. تو فقط با من راه بیا و بهم تیکه ننداز. من دیگه دشمنت نیستم. فقط رابطۀ من و سارا رو درک کن. بغض کردم و لب ورچیدم. خدایا ببین کارم به کجا رسیده که برای زندگی بهتر، باید راب.طه شوهرم و هووم رو درک می‌کردم. پوزخندی روی لب‌هام نشست و با غیض گفتم: -تف به این زندگی! دمیر که از تغییر حالتم عجب کرده بود، هاج و واج نگاهم کرد که فقط سر پایین آوردم. -باشه قبوله؛ ولی مرد و مردونه بهم قول بده. نه مثل قولی که چند سال پیش دادی، رفتی و ولم کردی. محکم و قاطع تو چشمام زل زد و پرسید: -من تا حالا هیچ قولی به تو ندادم. درسته؟ شوربختانه دمیر حقیقت رو میگفت. هیچ وقت بهم قول نداده بود. -ولی الان مرد و مردونه بهت قول میدم پشتت به من گرمه و نمی ذارم از نظر مالی تو مذیقه باشی. -کمکم کن کار پیدا کنم. -واسه اونم برنامه دارم و حواسم هست. بزار یه ذره تو تهران جاگیر بشی، به چند جا می‌سپارم. هر وقتم سرت خلوت شد، برات آگهی های همشهری رو می‌گیرم تا با هم دنبال کار بگردیم. دیگه چی؟ - این خونه! دمیر سر کج کرد. متوجه حرفم نشده بود. -دمیر جدی میگم تا چند ماه اینجا خونه منه. حریم زندگی منه. حرمت من و این خونه رو نگه دار. توقع زیادی ندارم. فقط ازت میخوام، هر کاری با سارا داری بیرون از این خونه انجام بدی. اصلاً نمی‌خوام سارا پا به این خونه بزاره. -باز داره حرف خودش رو میزنه! اینجا خونه منم هست. با پررویی جواب دادم: -میخوای منم از فردا دست یه گردن کلفت رو بگیرم، تو این خونه بیارم. برآشفت. -تو غلط می‌کنی! پوزخندی زدم. -خدا رو شکر یکم غیرت تو وجودت هست. پس تو هم غلط می‌کنی! دمیر خسته از بحث با کلافگی گفت: -باشه حرفت منطقیه و قبول میکنم. ولی تو به جاش چیکار می‌کنی؟ سر به مبل تکیه دادم و به راحتی گفتم: - بزرگترین کمکم اینه که پاپیچت نمیشم و کاری به راب.طه تون ندارم. در ضمن این خونه رو برات خونه می‌کنم. چشماش گشاد شد. -مگه اینجا خونه نیست؟ -تو به این طویله میگی خونه؟ آدم حالش بد میشه در یخچال رو باز کنه.