برای خانمی که شوهرش ارماتوربنده اولا که مبارکت باشه همچه شوهری بپای هم پیرشید بعدشم گلم شیطان همیشه ادمها رو بفکر بد وادار میکنه دقیقا حال منو داری ولی من پسرم سربازه هروقت میخواد شیطان بهم غلبه کنه باواسطه براش میخونم اللهم اجعلنی فی درعک الحصینه التی تجعل فیها من ترید وبعد هم وافوضی امری الی الله ان الله بصیربالعباد رو میگم وآرامش پیدا میکنم شما هم بخدا واگذار کن البته که مواظب بندگانش هست خداوند نگهدار همسرت باشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ باید ازدواج کنی....
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ باید ازدواج کنی....
گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد.
یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود.
یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام.
گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم».
تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند).
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
What’s yours will come.✨
هر آنچه برای توست خواهد آمد..✨
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون میگه....
سلام خدمت هم گروهی های عزیز از این که به سوالم راجب به نذری پاسخ دادید ممنونم امیدوارم که همتون حاجت روا شید وهرکی مریضی داره خدایابه حرمت دل سوخته حضرت زینب هرچه زودتر لباس عافیت بپوشان،آمین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#سوال_اعضا
سلام وقتتون بخیر وشادی. ببخشید ممنون میشم صحبت های منم داخل کانال خوبتون بزارید❤️من ۳۰سالمه همسرم۳۸.همسرم تواینستا ی خانم ک استوری کرده فالو کنید لایو بد بزارم همسرمم دنبال کرده.ایا خیانت میش؟چجور رفتارکنم ک این کارش و ترک کنه🙏ممنون از مدیر گروه عزیز
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#قشنگه_بخونید
'الهی
تا جهان
باشد،
به
شـادی
در
جهـآن
باشی!🦋'
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#تجربه_مشترک_اعضا
سلام سایه جان در جواب خانمی که پول واریز کردن برا کار در منزل منم واریز کردم خواهر خدا ازشون نگذره کلاه برداری بود ان شاالله که خرج دوا درمان خودش بشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
مثل بچه ها همه چیز براش جالب و جدید بود و منم سر ذوق میآورد. از پله های پارک ملت بالا رفتیم که گوشیم زنگ خورد. با دیدن اسم دمیر گوشی رو تو جیبم گذاشتم. نمیخواستم تو این لحظههایی که با نجلا هستم سایه دمیر آزارم بده. با اینکه میدونستم نجلا و دمیر هیچ صنمی با هم ندارن؛ اما بازهم غیرتم قبول نمیکرد. من نجلا رو به چشم ناوموس و قبیله ام میدیدم و بودن با گردن کلفتی مثل دمیر تو کتم نمیرفت. برای ناهار پیشنهاد دادم که به رستوران بریم. به خواست نجلا یه رستوران سنتی رو انتخاب کردم.
به بهتربن رستورانی که میشناختم بردمش. چشمای نجلا با دیدن رستوان برق زد. خداروشکر خوشش اومده بود.
منو رو به سمت نجلا گرفتم تا انتخاب کنه. منو رو عقب زد و گفت:
-آقا فرهاد من آشنایی با غذای اینجا ندارم، هر کدومو که خودتون صلاح میدونید انتخاب کنید.
منو رو دوباره به سمتش گرفتم و با سرانگشت نشون دادم:
-کبابش خوبه... مرغشم خوبه. میخواید کباب برگ بگیرم.
نجلا نگاهی به منو کرد. احساس کردم نگاش روی قیمت غذا چرخید و گفت:
-نه خیلی گرونه. من زرشک پلو با مرغ میخورم.
عجب کردم. واقعاً به خاطر قیمتش نمیخواست سفارش بده؟ و باز نجلا رو با سارا مقایسه کردم. تا قبل از این با سارا و دمیر بیرون اومده بودم و برخلاف نجلا، سارا هرچی که دستش میومد سفارش میداد، درست مثل نوکیسهها. انگار سارا هیچ وقت سیرمونی نداشت؛ اما حالا با نجلا رفتار دیگه ای داشت. چقدر تفاوت بین این دو نفر بود. و همین تفاوت ها بود که باعث میشد هر روز بیشتر از قبل عاشق نجلا بشم.
-این چه حرفیه نجلا خانم! شما مهمون من هستین. این همه توی شیراز ازم پذیرایی کردین، حالا نوبت منه.
لبخند قشنگی زد.
-نه آقا فرهاد! واقعاً میگم. همون زرشک پلو با مرغ میخورم.
-ولی...
-خواهش میکنم معذبم نکنید. اجازه بدین راحت باشم.
حرفی نزدم و سکوت کردم. دست بلند کردم و سفارش دادم. برای خودم چلوکباب برگ گرفتم تا با نجلا نصف کنم و به خواست نجلا هم زرشک پلو با مرغ.
تا غذا رو بیارن راجع به تهران و امکانات و پارکها و جاهای مهم تهران صحبت کردیم. نجلا با همون چشمای درشت و مشکی سراپا گوش بود و با هیجان به توضیحاتم گوش میداد. اونقدر قشنگ به حرفام گوش میداد و سوال میپرسید که از مصاحبتش لذت میبردم و حاضر بودم سالها و سالها در کنارش بمونم و با هم صحبت کنیم.
غذامون رو که آوردن همون اول نیمی از غذا رو توی بشقاب جدا ریختم و جلوی نجلا گذاشتم. نجلا لبخندی زد و گفت:
هدایت شده از تبلیغات گسترده منتخب | آموزش تبلیغ
8.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀کمتر غذا بخور/با انرژی باش/بیشتر لاغر شو🌀
یک بشقاب غذا=یک قاشق جلبک اسپرولینا
💠افزایش متابولیسم 💯
💠کاهش وزن بدون عارضه 💯
همین حالا وارد لینک زیر شده و از تخفیف ویژه 40 درصدی این محصول بهره مند شوید📲👇
https://landing.saamim.com/uqyVV
https://landing.saamim.com/uqyVV
هدایت شده از تبلیغات من
♨️♨️♨️
چرا قبل از ریختن آبجوش روی زمین بسم الله میگویند؟
چرا اسمِ خدیجه در تاریخ اسلام بشدت گمشد؟
فلسفه ی خواندنِ نماز به زبانِ عربی چیست؟!
چرا اطراف بعضی از قبور مورچه جمع میشود؟
برای دیدن جوابهای شگفت انگیز وارد کانال تاریخ شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1980432395Cf692b1e675