🌻🍃🍃💛🍃🍃 سلام وقتتون بخیر دوستان عزیز من دنیا هستم ۱۶ سالمه ی دوست پسر مهربونی هم دارم 😊من خیلی خانواده زندگی سختی دارم هروز تهمت میخورم من نمیتونم هیچی رو تحمل ندارم بخدا دگ از بس گریه کردم خسته شدم از زندگیم میخوام یا خ ودکشی کنم یا کلن ازدواج کنم برم واسه همین دوس پسرم بهم درخواست داد برای فراری منم قبول کردم البته بقران این پسره خیلی فرق داره با بقیه خیلی مهربونه اصلا کلن امتحانش هم کردم آیدی من برای دریافت پیام هاتون 👇 🌻 @Sayehwahite لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون👇 🌻 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C4a214231f7 🌻🍃🍃💛🍃🍃

🌻🍃🍃💛🍃🍃 سلام من ۲۹سالمه همسرم ۳۳یه پسر۶ساله داریم یه ماهه امدم خونه پدرم درخواست طلاق دادام پسرمو نزاشت بیارم هر چی میگم نمیزاره بیاد... 💛🍃

🌻🍃🍃💛🍃🍃 سلام من ۲۹سالمه همسرم ۳۳یه پسر۶ساله داریم یه ماهه امدم خونه پدرم درخواست طلاق دادام پسرمو نزاشت بیارم هر چی میگم نمیزاره بیاد یه ماهه ندیدمش خیلی به من وابستست پسرم الان خیلی زجر میکشه ما تو یه سه طبقه زندگی میکردیم با داداشش مامانش مامانش قبل زن عموم بود طلاق گرفته دو بار الان عموم زندگی خودشو داره شیش سال اومد خواستگاریم منم ناراضی بودم چون نه قیافش خوب بود نه اخلاقش نه قدش بهم نمیومدیم انقد سمج بود خانوادم گفتن باید بکنی خوبه از این حرفا خلاصه قبول کردم ولی خوشیم دو ماه بود میگفت خاله دختر خالهات نیان خونتون چون اونا مخالف بودن خرجم نمیکرد برام نه طلا نه چیزی یه بار گفتم بهش برام بخره زنگ زد داداشم جلو خواهرتو بگیر بد حرف زدن دعواشون شد بعد میگفت با اونا حرف نزن با دامادتون خرف نزن خلاصه گولم زد عقد کردیم گفت طلا میخرم بعدا دیگه نخرید دوران عقد اومد خونمون دعوا منو زد پدرم با خاهرم باهاش دعوا کردن خواستم طلاق بگیرم نزاشتن فامیل که میخواد عروسی کنه خوب میشه دو سال نامزد بودیم بعد عروسی بازم سرجهیزیه کمه این حرفا نمیزاشت سال به سال بیام خونه بابام هانوادش گولم زدن بچه بیار خوب میشه منم گفتم باشه اوردم بازم خوب نشد سالی دو سه بار زنگ میزنه بابام اینا فوش بدو بیراه چرا این حرفو زدید این کارو کردید میومد منو میزد چرا جلوشونو نمیگیری چرا بی ارزه ای منم فقط نمیتونستم پسرمو جا بزارم چون نمیدادش به من تحمل کردم کارم میکنه وضع مالیش بد نبود خ.یانت چیزیم نداشت خودش میگفت به عشقم رسیدم معتادم نیست ولی جلو همه دیگه ابرو برام نزاشته کله فامیل پشته منن چون میدونن تقصیره اونه تو این هشت سال زندگی من هیچ بدی براش نداشتم از هر لحاظ ولی دیگه انقد حرف میزد انقد ف.وش میداد بد اخلاق بود دیگه نتونستم تحمل کنم انتظار داره خانوادم آبم می‌خورند زنگ بزنن ازش اجازه بگیرن خانوادشو از خودش نفهم ترن میگفتن باید هر چی بگه بگی چشم که گفتم بخدا تو این چند سال سالی یکی دو بار منو میاورد اینجا نه زنگ زدم داداشام نه بی اجازه اون کاری کردم نه اینا جرعت کردن بیان خونه من فقط خونواده خودش خوب بودن همه کاراشونم از رو دلیل بود شغلشم ازاد بود بی اجازه داداشه بزرگ ترش مامانش ابم نمیخورد هرچی اونا بگن انگار برده بودم تو اون خونه اون منو گزاشت اینجا گوشیو یکم طلا داشتم که پدرم برام خریده بود ازم گرفت گوشی که کلا ماله اون بود ده روز دسته من بود ده روز ماله اون حتا زمان تماسامو چک میکرد تا من زنگ بزنم مادرم حذف کنم اون بفهمه حق نداشتم چیزی حذف کنم تا اون بیاد ببینه بعد دوروز جنگ دعوا کتک دو روز میومد قربون صدقه معضرت خواهی اخرین باره انگار مریضه دسته خودش نیست الانم میگه نه حق طلاق میدم نه طلاق از دروغ میگه بیا هر چی توبگی میکنم دیگه ولی میدونم گولم میزنه تشکر از راهمایی تون ممنون میشم آیدی من برای دریافت پیام هاتون 👇 🌻 @Sayehwahite لینک کانال برای معرفی کانال به دوستانتون👇 🌻 https://eitaa.com/joinchat/1811742879C4a214231f7 🌻🍃🍃💛🍃🍃

🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .

. تمام کارهایی که یک زن باید انجام بده تا دل یه مرد رو به دست بیاره رو خوب بلد بود و همین باعث جذب مردان به سمت نجلا می‌شد. منم از این قضیه مستثنا نبودم. اونقدر تنهایی کشیده بودم که حتی همین شام گرم و تازه هم برام آرزو شده بود. همونجور که خورشت روی روی برنجم میریختم، فکرم به سمت رابطۀ خودم و سارا کشیده شد. سارا هیچ وقت پا از روابط دوستانه فراتر نذاشته بود و به عنوان یه همسر کاری برای من انجام نمی‌داد. شروع به خوردن کردم. الحق که خیلی خوشمزه بود. -دستت درد نکنه، خیلی خوشمزه شده. -نوش جونت! کمی آب خورد و توضیح داد. -راستی فردا قراره وسایلو بیارن. تو چیزی لازم نداری؟ و همونجور که داشت تعریف می‌کرد چه چیزایی قراره بیاد و چه کارهایی قراره برای خونه بکنه ، برام سالاد کشید و جلوم گذاشت. ناخودآگاه نگاهم روی کاراش بود که بدون اینکه حواسش باشه، مثل یه کدبانو کارها رو انجام می‌داد. کم کم با همین کارهاش داشت من رو سحر میکرد. سعی کردم به حرفهاش دقت کنم. -نجلا هر چیزی که احتیاج داری رو بگو برات بفرستن. می‌بینی که خونه کوچیکه و جا نداره. -حواسم هست نگران نباش. گفتم وسایل خونه رو نگه داره و به مستحق بده. دار قالیمم قراره فردا بیاد. و صورتش با ذوق گشاده شد. -اینقدر خوشحالی که قراره دار قالیت رو بفرستن؟ - معلومه! اصلا تو این دو روز که دار قالیم نبود انگار یه چیزی گم کرده بودم. قالیچه هام مثل بچه‌هام می‌مونن و بچه‌ام ناقص مونده بود. -راستی تا یادم نرفته، فردا ممکنه دیر برسم عیبی نداره؟ -دیر؟ دیرتر از امشب ؟ فکر می‌کردم که تا ده شب برگردی! -آره ولی یه مدته کارها بدجوری .تو هم گره خورده هم فروشگاه هم انبار. -درک میکنم. حق داری. به کارات برس. سعی میکنم سرم رو گرم کنم تا برسی. -واقعا از تاریکی میترسی؟ شونه بالا انداخت. -فقط ترس از تاریکی نیست. در اصل نمیخوام تنها بمونم. -سعیمو میکنم کارهام رو زود انجام بدم. بعد از شام بود که دیدم نجلا داره قرص می‌خوره. با تعجب چشمام رو ریز کردم. -این قرصا چیه میخوری؟ لیوان آب رو سر کشید. -چیزی نیست مسکنه. -چرا انقدر مسکن می‌خوری؟ -گفتم که چیزی نیست. باید بخورم. -مطمئنی چیزی نیست و نمی‌خوای به من بگی؟ -آره مشکلی نیست نگران نباش. و بالاخره صبح دیگری شروع شد. بازهم سرم به کارها گرم شد. فقط این وسط یه ساعتی به خودم مرخصی دادم تا کادوی خوبی برای سارا بخرم. بازهم بهش زنگ کردم

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii آقای کانالمون میگه....👇 منو خانمم ۲ساله ازدواج کردیم اولش خانمم خیلی خیلی منو دوست داشت ولی کم کم سرد شد و شروع کرد به دشمنی یک طرفه ‌

درخواست همفکری فورررری با سلام و احترام منو خانمم ۲ساله ازدواج کردیم اولش خانمم خیلی خیلی منو دوست داشت ولی کم کم سرد شد و شروع کرد به دشمنی یک طرفه 😐 خیلی فکر کردم چ مشکلی وجود داره که اینطور شده ،چون من از هیچ نظر براش کم نزاشتم ،مسافرت،پول تو جیبی ،یخچال و کابینت ها همیشه پر ،طلا،لباس وووووخلاصه هر چی گفته نه نگفتم تا اینکه چند وقت قبل خالش و مادرش اومدن خونمون ی روز گفت بریم تو اتاق! گوشی روازم گرفت گفت سریعا شماره خالم رو حذف کن گفتم چشم گفت چرا باش ارتباط داشتی😳 من فکر کردم می‌ترسه با خالش تلفنی درد دلی بکنم ولی اون فکر کرده من ارتباط با خالش دارم واقعا از این برخورد و در شککاکی خانمم از تعجب شاخ درآوردم چون من بدبخت هیچ حسی به خالش نداشتم خلاصه شروع کرد به دعوا و تهمت زدن حتی جلو خالش و مامانش😢 گفتم قسم بخورم باور میکنی من حتی بفکر این رابطه با خالت نبودم گفت آره منم به قرآن قسم خوردم اونم باور کرد بعدش اومد ازم معذرت خواهی کرد گفت راستش الان دوساله خاله ام پشت سرت بد گویی میکنه و همش میگه ازش طلاق بگیر منم فریب حرفهای اون رو خوردم توی این دوساله که با تو دعوا میکردم تحت تأثیر شیطنت های خالم بودم راستش الان دیگه من نمیتونم با خانمم زندگی کنم چون احتمال میدم در آینده بازم فریب خالش و دیگر زنهای اطراف رو بخوره کلا گیج شدم که چطور از شر اینگونه زندگی خلاص بشم 😭😭 لطفاً برای رضای خدا کمک کنید من چکار کنم با تشکر @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii چند وقت پیش تو گروه گفتم که متاسفانه همسرم دچار سرطان شده. مجبور شدیم خونمون تو شهرستان ول کردیم. اومدیم تهران خونه اجاره کردیم برای درمانش ... ‌

با عرض سلام خدمت سایه و دوستان خوبم.❤️چند وقت پیش تو گروه گفتم که متاسفانه همسرم دچار سرطان شده. مجبور شدیم خونمون تو شهرستان ول کردیم. اومدیم تهران خونه اجاره کردیم برای درمانش ...دکتر براش ده جلسه پرتو درمانی نوشت انجام داد 😔😔 حالا بمدت دوماه (۸ ) جلسه هم شیمی درمانی براش نوشته. که بعد از این دوره باید پیوند مغز استخوان بشه😭😭 الان بعد یک جلسه شیمی درمانی. بدنش خیلی قرمز شده. روی بازواش همش دون دون قرمز مثل جوش شده و خیلی بیحال و کسله. 😔😔خیلی براش ناراحتم.. همسرمن ورزشکار بود. حالا بی جون افتاده تو خونه. اصلا نمیتونم تو این وضعیت ببینمش😭😭 کارم شده گریه و دعا کردن. البته تو( تنهاییام ) ولی جلوی خودش خیلی حفظ ظاهر میکنم خیلی بش دلداری میدم😔 میخاستم بدونم خدای نکرده کسی این مشکل داشته که خوب شده باشه. بخدا همسرمن خیلی ادم پاک و خوبیه کل فامیل دوست آشنا همه سرش قسم میخورن. ازبس با ایمانه. .... تو رو خدا اگه ذکری دعایی چیزی میدونید یا راهکاری دارید بگید انجام بدم. انشالله زودتر خوب بشه🙏🙏 خدا عوضش بتون بده. تو رو خدا با دلهای پاکتون. برامون دعا کنید. 😔 همسر من جوونه😭😭 راستی برای سیزده صفر چی بگیرم به نیت شفای همسرم Z هستم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #پاسخ_اعضا ‌

🔴 سلام عزیزم یه سری از دوستان برای ۱۳ صفر سوال داشتید براتون می‌گم که؛ ⭐️⭐️⭐️ اول اینو بگم که همه چی برمیگرده به اعتقاد شما. چون به لطف اینستا و فضای مجازی پارسال خیلییییی از مردم دنبال طلا و جاکلیدی و.... بودن و خیلی ها جبهه گرفتن که خرافاته و ..... آگاهی اکثریت رو نباید رو خرافات و .... دونست. با احترام ! کسانی که اعتقاد ندارند انجام ندن.😍 من خودم شخصا چندین ساله می‌دونم و کامل میگم که درست انتقال پیدا کنه🥰 🌱🌱🌱🌱🌈🌈🌈 # ۱۳ صفر روز ۱۳ صفر طلا بخرید هر چند کوچیک به نیت رزق و برکت چهارشنبه ی آخر صفر هم به تبت هر حاجتی که دارین به وسیله کوچیک بخرید. برای ازدواج 🟰حلقه بدل ، کله قند تزئینی ، آینه شمعدان کوچیک برای بچه دار شدن 🟰 یه تیکه لباس نوزادی ، یه اسباب بازی برای خانه دار شدن 🟰 کلید و جاکلیدی برای محبت 🟰 زنجیر و پلاک قلب برای شفای بیمار 🟰 پارچه سبز ، شمع سبز برای خرید ماشین 🟰 ماشین اسباب بازی برای شغل 🟰 مقنعه ، لباس فرم ، کیف اداری ، و هر آنچه به شغل مورد نظر نزدیک باشه برای ترک اعتیاد 🟰وسیله ورزشی برای دوری 🟰 پاکت نامه برای سفر 🟰چمدان اسباب بازی کوچیک برای خرید جهیزیه 🟰 وسایل آشپزخونه ی اسباب بازی مثل گاز ، یخچال ، لباسشویی ، جاروبرقی اسباب بازی یا لوازم اتاق خواب مثل رو بالشتی همینا رو یادم بود ، هر چی رو که به حاجت تون ربط داره بخرید تا سال دیگه نگه دارید بعد از حاجت گرفتن استفاده کنید. در مورد حاجت تون و خرید وسایل هم به کسی چیزی نگید بهتره.💝 دوستدار شما 🌺🌺🌺 خاله جون @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ⚠️مراقب باشیم... ‌