eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
623 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii من به این خانم پیشنهاد میدم بجای تاریخ طبری مکالمات حسنیه در مجلس هارون الرشید با اهل تسنن را بخونن که ‌ سلام من به این خانم پیشنهاد میدم بجای تاریخ طبری مکالمات حسنیه در مجلس هارون الرشید با اهل تسنن را بخونن که حسنیه در آن مجلس با استناد به آیات قرآن همه علمای اهل سنت را مجاب میکنن که در اشتباه هستن و چهارده معصوم بر حق هستن مکالمات حسنیه آخر کتاب حلیه المتقین هست حسنیه کنیز زیبایی بوده و شیعه و عالم که در مجلس هارون چهارصد سنی با سخنان حسنیه شیعه میشوند و شرمنده و گریان حتما این کتاب را تهیه کنید و مطالعه بفرمایید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii تجربه مشترک اعضا... ‌سلام منم خواهرم تازه ازدواج کرده بود که مادرم حامله شد نمی‌دونید چه کارهایی برای س.قط بچه نکرد کپسول گاز پر صبح زود ناشتا میزاشت رو شکمش و اینقدر اینور اونور می‌رفت من خودم یه دختر بزرگ و سنگین بودم می‌گفت بیا پاتو بزار اینجا فشار بده منم نادون بودم هرکاری می‌گفت میکردم داروی گرم میپخت ناشتا یه ظرف بزرگ میخورد اما بچه هیچیش نشد کسی نمیتونه با خدا مبارزه کنه یه روز بابام به مامانم گفت خواب دیدم یه کلت دارم قایمش کردم آخه مامانم به بابام هم نگفته بود حامله است کلت همون تفنگ کوچیکا را میگم خلاصه مادرم رفت دکتر هرچی التماس دکتر کرده بود گفته بود ما نمی‌تونیم بزار دنیا بیاد چکارش داری اونم جا براش یه گوشه ی دنیا پیدا میشه مادرم گفته بود نمیتونم توانایی ندارم دکتر بهش گفته بود اگه میتونی شیر زیاد بخور مادرمم غذاش فقط شیر بود چیز دیگه ای نمیتونست بخوره داداشم ماشاالله وقتی دنیا اومد اینقدر درشت بود دستاش بزرگ مثل بچه ی پنج ماهه اینقدر هم قشنگ بود همه حسرتش میخوردن بخدا هشت ماهه بود که دیگه کامل راه می‌رفت الان فداش بشم نامزد داره اینقدر داداشم قشنگو خوشتیپه همه چششون دنبالش الهی شکر خواهر خوبم خدا خودش همه کارا را ردیف می‌کنه که به مادرت بچه داده خیالت راحت فقط شکرگزاری کنید که بچه سالم به دنیا بیاد دیگه همه چی حله انشاالله @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
و ماشین رو تو تنها جای خالی که پیدا میشد پارک کردم. خم شدم و هدیه ای که برای سارا خریده بودم رو از تو داشبورد برداشتم و به تندی از ماشین پیاده شدم. به سمت نیمکتی که همیشه با سارا می‌رفتیم، دویدیم. این گوشۀ پارک جای خلوتی بود که کمتر کسی به اونجا می‌رفت و می‌تونست مکان عاشقانه خوبی برای زمزمه‌های زیر لب من و سارا باشه. با دیدن سارا که روی نیمکت نشسته و سر به نیمکت تکیه داده بود، نفسم بالا اومد. خدا رو شکر هنوز بلایی سر خودش نیاورده بود. با قدم های تند جلو رفتم و بالاخره بهش رسیدم. با دیدن جعبه قرصی که توی دستش بود، محکم پشت دستش زدم که جعبه از دستش رها شد و سارا با ترس هین کشید. همونجور که با چشمای ترسیده به من نگاه می‌کرد گفتم -داری چه غلطی می‌کنی نفهم؟ می‌خوای خودتو بکش و منو بدبخت کنی؟ کم سر مرگ یانای اذیت شدم، حالا می‌خوای شاهد مرگ تو هم باشم؟ سارا از این همه فشار و فریادهای من شروع به گریه کرد و زجه زد. -ولم کن! ازت متنفرم. تو به من قول دادی و گفتی همیشه کنارم میمونی. اما از وقتی که با اون زنیکه عروسی کردی، منو فراموش کردی. -عزیز دلم! من کجا فراموشت کردم؟ صد بار بهت زنگ زدم، ده بار دم خونت اومدم تا پیدات کنم، نتونستم. این تو بودی که گوشیتو جواب نمی‌دادی و به پیغامای من جواب نمی‌دادی. فریاد زد. -نمی‌تونستم... نمی‌تونستم... تحملشو نداشتم. تحمل اینکه با یه زن دیگه زیر یه سقف زندگی کنی رو ندارم. نگاهی به این طرف و اون طرف کردم. خداروشکر پارک خلوت بود. -چرا خودتو اذیت می‌کنی عزیز دل من! من که بهت گفتم یکم درکم کن. چاره ای جز ازدواج کردن با نجلا ندارم. چند ماه دیگه هم از هم جدا می‌شیم و خلاص. چرا خودتو اذیت میکنی؟ تو زن منی، عزیز دل منی. من بهت عادت کردم و همه این کارها رو برای اینکه بهت برسم، میکنم -نه تو فقط به فکر اون زنت هستی! دمیر به خدا ببینم عاشقش شدی، خودمو می‌کشم. -این چه حرفیه عزیز دلم. من خودم زن دارم، چرا باید عاشق کسی دیگه‌ای بشم؟ -پس چرا بهم اهمیت ندادی؟ -به جون خودت چند بار زنگ زدم. چرا جواب ندادی؟ -چون دلم نمی‌اومد صداتو بشنوم. گریه‌ام می‌گرفت. با صدای بلند شروع به گریه کرد. بالاخره کمی آروم گرفت. دلداریش دادم و روی نیمکت نشوندمش.
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خانمی گفتن که میخوان اسمشونو عوض کنن دادگاه رفتن قبول نکردن
سلام سایه مهربون خانمی گفتن که میخوان اسمشونو عوض کنن دادگاه رفتن قبول نکردن دوست عزیز منم چندسال قبل اسممو عوض کردم چون هیچوقت اسممو دوست نداشتم ولی اسم من مذهبی نبود اسمم بد نبود ولی من دوست نداشتم رفتم ثبت احوال یه درخواست دادم یه برگه دادن پر کردم اسمی که دارم واسمی که میخوام داشته باشم و نوشتم بعد یه برگه دیگع دادن که آوردم خونه پر کردم اسم قبلی و اسمی که دوست داشتمو نوشتم و چند تا شاهد امضا کردن بعدش بردیم دادیم ثبت احوال که گفتن میره کمسیون باید تایید بشه بعد رفتیم دادگاه و کلانتری یادمه از هر دوتا دستام اثر انگشت گرفتن یکی یکی از انگشتام اثر انگشت گرفتن بعدش کع همه کارها تمام شد همه مدارک بردیم ثبت احوال تحویل دادیم بعدش کدپستی و آدرس گرفتن بعد دو هفته شناسنامه جدیدم با اسم دلخواهم اومد مال من واسه 10 ساله پیش بود دوست عزیز ما وقتی رفتیم ثبت احوال اون موقع میگفتن اسمهایی مذهبی عوض نمیکنن یه خانم بود اسمش صدیقه بود میخواست عوض کنه بزاره سهیلا که قبول نکردن گفتن اسمهای که ریشه در دین ومذهب دارن و کمیسون و دادگاه قبول نمیکنه وعوض نمیکنن اسم شما رقیه هست شاید برای همین قبول نمیکنن اسم یگانع خوبه ولی به نظر من به اسمهای دیگه هم که دوست دارین فکر کنید شاید اون موقع قبول کردن گفتین چی بگم دادگاه قبول کنه مگه فرم اینا پر نکردی من کع اصلا چیزی نگفتم مراحلی که گفتم و طی کردم وبه نتیجه رسیدم انشالله شماهم به نتیجه برسین و اسم دلخواهتون داشته باشین 😄😍 من که میگم چون اسمتون مذهبی هست و ریشه در دین مذهب داره دادگاه و کمسیون رای نمیدن یاس از تبریز 💋 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii من یه پسر دارم بیشتر اوقات میرم خونه بابام چون مامانم دیسک کمر و پادرد داره و پنجتا داداش مجرد و همه خدا را شکر شاغل و مایه دارن ولی انگار طلسم شون کردن هرجا میرن زن گیرشون نمیاد
سلام گلی جون سلام خوبیت دوستان 🍀🙏🌹من یه پسر دارم بیشتر اوقات میرم خونه بابام چون مامانم دیسک کمر و پادرد داره و پنجتا داداش مجرد و همه خدا را شکر شاغل و مایه دارن ولی انگار طلسم شون کردن هرجا میرن زن گیرشون نمیاد بزرگه چهل ساله پرستاره خونه ماشین زمین داره بچه پاکیه قیافش معمولیه دومی سی و سه ساله پیمانکار ماشالله خونه تو شهر ماشین شاسی بلند و اراده کنه میتونه سه تا ماشین سنگین بخره بازم بچه حلالیه قیافشم خوبه هیکبش بلنده وبقیه داداشامم کارمندن ولی زن یا گیرشون نمیاد یا نمیخوان چون زن پاک و با خدا میخوان حالا بین خواهرا من همیشه میرم براشون غذا درست میکنم جارو میزنم میشورم همه کار میکنم کارای خودم جدا کارای اونا جدا دو روز نرم بابا و مامانم زنگ میزنن مبگن بیا کارا مونده خودمم دستم تنگه یدفه نگفتن بیا این یه تمنو بگیر یا یه چیزی برام بخرن ولی منم بخاطر مامانم میرم دیروز هم مامانم زنگ زد رفتم شستم و جارو زدم خودمم خستم بود ولی باز گفتم اشکال نداره بعداز اینکه کارام تموم شد به شوهرم گفتم بیا دنبالم وقتي شوهرم اومد ماشینمون خورد تو دیوار که تو خیابون بود دیگه شوهرم خیلی عصبی شد گفت تومیری کلفتیشونو میکنی حالا که نمیارنت اینم از دستمزدشون دیگه با شوهرم اومدیم خونه زنگ به مامان و دوتا داداشام زدم بهشون گفتم ولی دریغ از یه حمایتی و دیگه اصلا یه زنگ نزدن به شوهرم یه تعارف کنن میدونن ما نداریم مجبوریم از شکممون بزنیم دریتش کنیم ولی انگار که من دختر اون خونه نبودم منم دیگه تصمیم گرفتم اصلاً نرم و شوهرمم دیگه نمیزاره برم 😞خیلی دلم گرفته آخه من ده ساله دارم کاراشونو میکنم یعنی حق نداشتم یه حمایت کوچولو ازم بشه جلو شوهرم سر به زیر شدم والا دیگه قیدشونو زدم اینا واسه من خانواده نمیشن بخدا از بس رفتم کار کردم فکر کنید خونه خودم جدا بعد خدا حافظ شون باشه پنج تا مرد رو با پدر و مادرمو جدا کل کاراشون گردن من بود ولی خیلی بی‌عرضه گیشونو قشنگ بهم ثابت کردن والا خسیس هم نیستن همیشه به نیاز مندان کمک میکنن ولی من انگار غریبه ای ناشناسم دلم خیلی گرفته 😒😔هیععععی بازم خدای ما هم ارحم الراحمینه🌹🙏🙏🍀 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii شما بگید چیکار کنم...
سلام عزیزم اگه مقدوره این پیام منو داخل کانال بزارید دوستان راهنمایی کنن 🌸 حقیقتا من ۲۵ سالمه و چند سالی هست با یک آقایی دوستم و طی این پنج شیش سال همه جوره بهم ثابت شده که هم ایشون هم من همدیگه رو کاملا دوست داریم و عاشق همیم الان تصمیم گرفتیم که ازدواج کنیم ولی متاسفانه یه مشکلی هست بخوام ایشون رو توصیف کنم : خانواده ی خوبی داره ، تحصیلات عالی ، شغل خوب ، اخلاق خوب (احترام میزاره ، درک میکنه ، خنده رو ، صبور ، حمایت گر و...) ، از لحاظ قیافه و هیکل هم خوبه خودمم هم شاغلم هم تحصیلات بالایی دارم خانوادمم همیشه به من محبت کردن و کمبودی ندارم ( از این جهت گفتم ی موقع فکر نکنید بخاطر پول و مسائل مالی با پارتنرم هستم یا بخاطر کمبود محبت و ...) اما این مشکل اختلاف سنی ما هست از من ۱۵ سال بزرگتره که مطمئنم خانواده ام مخالفت میکنن درسته اختلاف سنی زیادی داریم و میدونم در آینده مشکلاتی به وجود میاره و میگن خوب نیست اما تا الان طی این سالها شاید باورتون نشه تا حالا بخاطر سن و تفاوت ها مشکلی نداشتیم ایشون هم به چهره شون نمیاد ۴۰ سالشون باشه و رفتار هاشون خیلی پر انرژیه و انگار از من هم کوچیک ترن و کلا با حوصله ست و بشاش سعی کردم کامل توضیح بدم که ابهامی نباشه حالا ب نظر شما چکار کنم از حرف خانواده و فامیل میترسم از طرفی هم واقعا همو دوست داریم نمیتونیم جدا شیم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii
با سلام خدمت مدیر محترم گروه سایه بزرگوار ممنون از کانال خوبتون لطفا من یک سوال داشتم اگر لطف کنید بزارین گروه که شاید دوستان مهربون راهنمایی کنن ومشکلم ان شالا حل بشه اینکه من تقریبا چندین ماهه که درد دنبالچه دارم با این چند بار دکتر رفتم وفیزیو تراپی چند جلسه وورز ش های مخصو ص انجام دادم حتی ام رای وازمایشات مخصوص رماتیسم وبقیه همه رو کامل انجام دادم وگفتن هیجی نیست خدا روشکر ولی بازهم وقتی بیشتر از نیم ساعت یا حتی کمتر بشینم حتی روی مبل هم باشه درد میکنه بااینکه بیشتر روی تشک دوناتی وگرد میشینم ولی بازهم بعد درد دارم مخصوصا موقع طولانی نشستن توی ماشین خدا خیرتون بده واجرتون با آقا ابا عبدالله الحسین علیه السلام اگر راهی دکتری روشی میدونید راهنمایی بفرمایین برای سلامتی آقا امام زمان عج الله صلوات @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿