eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
633 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
نوستالژی قدیمی همونجا که غم جا نداره😍🍃🍃🍃 خوشتون اومد؟🌸🍃
🍃🍃🍃 سال‌ها ناگفته ماند این شرحِ درد… 🍃🍃🍃
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 شروع سرگذشت #جای_من_کجاست
همراز: ❣❣❣ دوستان سرگذشت جای من کجاست رو بخونید... داستان زنیکه دنبال کارهای طلاقشه و...... اگر در زندگی شما عبرتی وجود داره برامون ارسال کنید... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💕💕💕🍃🍃🍃 شروع سرگذشت
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 شروع سرگذشت #جای_من_کجاست
پروانه با لحن تمسخر آمیزی گفت : اگر کسی رو زیر سر نذاشته باشه که شوهر دسته ی گلشو ول نمی کنه و بیوه بشه .... حتما دوباره داره یک غلطی می کنه که می خواد طلاق بگیره و همه ی ما رو خجالت زده کنه ... گفتم : باز تو زر مفت زدی ؟برو زندگی خودتو جمع کن اینقدر به کار من کار نداشته باشه ... فکر می کنی نمی دونم همیشه کی ذهن مامان رو نسبت به من خراب می کرد .. نمی دونم کی شاهین رو بر علیه من تحریک می کرد ؟ اصلا نمی فهمم پروانه تو مشکلت با من چیه؟ از خراب کردن من چی بهت میرسه ؟ گفت : خجالت بکش من خواهرتم ..هر چی گفتم و هر کاری کردم به خاطر خودت بوده ... گفتم : تو خواهری ؟ پس چرا از دشمن بدتری ؟ نباشه الهی همچین خواهری مثل تو .... مامان داد زد حالا با هم دعوا نکنین پونه جواب منو بده می خوای چه خاکی تو سر من بریزی ؟ به خدا یکبار دیگه انگشت نمای خاص و عام میشیم ..من چطوری دهنو فک و فامیل و دوست و آشنا رو ببندم ؟ تو رو جون هر کس دوست داری بیا برگرد خونه ات .. من الان زنگ می زنم بهروز بیاد بشینیم قشنگ با هم حرف بزنیم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃 داستان یک آشنایی
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃🍃 داستان یک آشنایی
سلام 🌱🙃 میخوام از دوران اشنایی بگم براتون من ۱۵ سالم بود و عشقم ۱۸ سالش خواهرش باهامون همسایه بود شنیدید میگن عشق در نگاه اول 😅ما اینجوری عاشق هم شدیم دیگه به هر بهونه ای یا من خونه همسایه بودم یا اون میومد خونه ما که از وای فای ما برای‌کمک به خواهرزادش تو امتحاناش کمک کنه (اویل کرونا بود کلاس ها همه مجازی بود ) که البته بهانه بود میگفت من‌گوشیم اینترنت نداره میومد خونه ما که منو ببینه خیلی رفت و امد داشتیم که یه بار اومده بود خونمون قرار بود سهام عدالت بابا بزرگم رو درست کنه و گوشی منو گرفت که سیم کارت بابا بزرگم رو بندازه داخلش و به همین بهونه شمارشو سیو کرد تو گوشیم ولی اصلا بهم پیام ندادیم چون گوشی من دست داداشمم بودو باهم استفاده میکردیم و بعد از ۵ ماه به خواهر زادش که همسن من بود گفته بود ازش بپرس منو دوست داره یا نه که منم گفتم ارهه😅😅 دیگه کم کم به هم پیام میدادیم که گفت میخوام بیام خواستگاری یه روز بیرون بودم اومدم خونه دیدم مامانم نیست به هر جا زنگ زدم پیداش نکردم که دیدم عشقم پیام داد: مامانمو شوهر خواهرم(پدر شوهرم وقتی همسرم ۷ ساله بودن فوت شده) اومدن خونه ابجیم مامان توهم اونجاس اومدن باهاش حرف بزنن دیگه دل تو دلمون نبود چند بار با خوانوادش اومدن و رفتن و یه شب قرار خاستگاری گذاشتن و دو روز بعد عقد کردیم عقدمون سنتی بود و ساده چون روستا بودیم خلاصه بهم رسیدیم الان دو سال میشه که نامزدیم هر دوتامون با افتخار از روستاهای اطراف استان سمنان هستیم از منطقه خارتوران یا توران (یوز پلنگی که اسمش پیروز بود و شروین تو اهنگش اسمشو اورد مال منطقه ماست) اما الان اومدیم مشهد و به سختی یه خونه نقلی ۵۰ متری خریدیم و منتظریم یکم قرضامون داده بشه و زود عروسی بگیریم 😅❤️ حسین❤️مریم ممنون از کانال عالیتون @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃💕💕💕🍃🍃 دلم میخواد خونم جدا باشه
دنیای بانوان❤️
🍃🍃💕💕💕🍃🍃 دلم میخواد خونم جدا باشه
سلام s هستم ۱۷ ساله همسرمم ۲۰ سالشه باهم عقدیم آن شاالله همین ماه عروسی میگیرم شوهرم خیلی آدم خوبیه خیلی همو دوست داریم . شوهرم شغلش دامداری پرورش گوسفند به شوهرم میگم ما وقتی عروسی گرفتیم خونه مونو جدا کنیم ولی شغلش همینه باشه ک هست اون هم میگه ما ۶ ماه میریم روستا بدش هم میام اینجا باید هم دامداری باشیم هم داخل شهر شما باید منو درک کنید دیگه هر دختری آرزو دارع ک بره خونه خودشو جهیزیه و اینا رو بچینه درزم پدر شوهرم خونه دو طبقه دارع الان طبقه بالا میشین خودشون و دامداری هم دارن هعی میرین میان سه تا بچه هم دارع ک اونجا درس میخونن منم میگم اونا برن طبقه پایین ما هم همین بالا زندگی کنیم شوهرمم میگه ما ک همش این ور اون وریم خونه مونو جدا نکنیم بهتره اسراف میشه و میگه یه ۲ یا ۳ سال دیگه خونه مونو جدا کنیم من هم خیلی دلم میخواد از خانواده شوهرم جدا بشم چون آدم خونه خودش راحت تره خدا روشکر مشکل مالی هم نداریم شوهرم از همه لحاظ خوبه تا حالا هیچی برام کم نذاشته تنها مشکل من همینه از شما عزیزان خواهشمند ک بگید چیکار کنم شوهرم راضی بشه به حرفم گوش بده ممنون میشم اگه راهنمایی کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
تجربه داری بگو 🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام امیدوارم شاد و سلامت باشید من یکسالی میشه کف سرم قارچ گرفته دکتر
تجربه داشتم 🌸🍃🍃🍃🍃 🍃سلام روزتون بخیر خانمی تو کانال گفتن سرشون قارچی شده و خوب نمیشه؛ من خودم سه سال بایه زخم کوچیک روی سرم درگیر بودم و هرچی استفاده می‌کردم از قرص بگیر تا شامپو و مواد گیاهی خوب نشد که نشد ، بعد از مدتها گشتن تو اینترنت د مورد علائم بیماریم فهمیدم زخم پسوریازیس هست ، که به دکتر متخصص روماتولوژی مراجعه کردم و با داروی ایشون زخمم کاملا خوب شد ، از علائم این بیماری در کنار زخم سر ، گرگرفتگی کف دست و پا و ناخن های موجی شکل بود ، امیدوارم اگه مشکلتون اینه زود پی گیری کنید و نتیجه بگیرید انشاءالله 🤲 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 من ۱۵ سالم بود که ازدواج کردم و همسرم پسرداییمه و اونا یه شهر دیگن حدود سه ساعت فاصله داشتیم تقریبا یه هفت هشت ماهی بود که نامزد بودیم و من رفته بودم خونه اونا.
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 #خاطره من ۱۵ سالم بود که ازدواج کردم و همسرم پسرداییمه و اونا یه شهر دیگن حدود سه ساعت فاصل
البته بااینکه پسرداییمه ولی به خاطر فاصله ای که داشتیم هیچوقت با خانواده داییم راحت نبودیم انگار غریبه بودیم. من دوتاهم برادر شوهر دارم که همسن خودمن یه روز که از خواب پاشدم نرفتم دسشویی تاااااشب چون دسشوییشون تو حال پذیرایی بودو خجالت میکشیدم جلوی اونا برم.شب که شد مادرشوهرم گفت دسشویی داری برو ولی من گفتم نه ندارم.تا اینکه شب خوابیدیم دوباره صبح شدوچون برادرشوهرام تو حال بودن و داشتن تیوی میدیدن من بازم نرفتم فقط رفتم تو حیاط و صورتمو شستم. اونروزم همسرم دیر ازسرکار میومد و من از دسشویی شماره یک داشتم میمردم.خلاصه شب ساعت ۸ شدوهمسرم اومد البته ازاونم خجالت میکشیدم که بهش بگم دسشویی دارم چون همسرم دیر اومده بود گفتش که پاشو بریم بیرن بگردیم حالامنم که دوروزه نرفتم دسشویی و دارم میترکم.به ناچار باهاش رفتم. مارفتیم بازارو وارد اولین مغازه ای که شدیم خداروشکر چادر داشتم انگار در دبه رو باز کردن و کیلو کیلو جیش بود که ازم میریخت تو اون تاریکی فوری پریدم بیرون.فک کنم یه ۵ لیتر جیش کردم تو شلوارم و خداشاهده انگار داشتم تازه متولد میشدم. ولی تو دلم داشتم میمردم که چه خاکی تو سرم بریزم وقتی رفتیم خونه چجوری بگم که شاشیدم تو شلوارم.جلوی بازاری که رفته بودیم یه چشمه آب بود اولش گفتم خودمو بندازم تو آب تا بگم خیس شدم بعدم ترسیدم و خجالت کشیدم. داشتم سکته میکردم که فکری به سرم زدو چون خونه مادربزرگم اینا نیم ساعت با خونه همسرم اینا فاصله داشت به همسرم گفتم دلم واسه مامانی تنگ شده بریم ببینیمش اونم از خدا خواسته قبول کردورفتیم خونه مادربزرگم حالا همه جام جیشی بود و حتی خیسیش تا گردنم هم اومده بود ویه بوی شاشی میومد تو ماشین همش همسرم شیشه هارو باز میکرد و میگفت بوی چیه😂😂 بعد که رسیدیم زود به خالم گفتم چه بلایی سرم اومده و فوری پریدم تو حموم و خالم از لباسای خودش بهم داد و خدا رو شکر یه جوری ختم به خیر شد ولی مادربزرگم بعدا به زنداییم گفته بود که این بلا سر عروست اومده بود و اوناهم بلافاصله یه دسشویی هم تو حیاط ساختن.الان که ده سال ازون ماجرا میگذره دیروز به همسرم گفتم.گفت به خدا الان میگی اصلا نفهمیدم. گفتم با خودت نگفتی این چرا یهویی رفت حموم و بالباسای گل منگولی اومد بیرون.گفت نه ولی فک کردم شاید مریض شدی و خجالت کشیدی نمیدونستم جیش کردی😂😂😂 اینم از بهترین خاطره من🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿