دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
عزیزبرا اون خانمی که گفته خانواده شوهرش باهاش سرد برخورد میکنن
سلام وخسته نباشید به سایه خانم عزیزبرا اون خانمی که گفته خانواده شوهرش باهاش سرد برخورد میکنن خوش به حالت بیکاری غصه چیو میخوری منم دوتا جاری دارم عروس خالم هستم خانواده همسرم بامن وشوهرم وبچه هام راحتن مثلا ماروبیشتر دوست دارن که ای کاش نداشتن فقط برا دردسر وگرفتاری وکاراشون مارودوست دارن احترامشون برابقیس خونه بابام واوناشهرستانن برا سرزدن میریم دوروز خونه بابام باشم صداشون درمیاد گله میکنن چرا اینجانمیای وازاین حرفا ولی دوتاجاری دیگم هروقت دوست داشته باشن میرن کسی هم گله مند نیست پدرشوهرم رفته پیش همه گفته اگرخودش یامادرشوهرم یکیشون بمیرن اون یکی میاد پیش من زندگی میکنه دارم دیونه میشم من این دوست داشتنشون رونمیخوام زندگیم رونابود کردن درصورتیکه شوهرمو زندگیم رو خیلی دوست دارم ولی بعضی وقت ها به طلاق فکرمیکنم درآخرهم بگم مرگ دست خداست شاید من زودتر ازاونا بمیرم- ای کاش -
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام خانومی که عشق یک طرفی داری عزیزم گفتی پرو فایلشو چک میکنی و اینا من تجربه شمارو دارم و عشق یک طرفه داشتم ویژگی عشق ی طرفه اینه که شما همش فک میکنی اونمیهت علاقه داره هر رفتاری میکنه نگاه میکنه میگی اونم تورو دوست داره و عشقت یک طرفه نیس اره ممکنه بهت توجه کنه اما به خاطر اینه که شما که عاشق هستین خیلی قطعا احترامشون دارین یا ایشون هم آدم باشخصیت هستن و فهمیدن شما توجه ویژه دارین و بهتون احترام میذارن اما عشق نیست. چون انگار گفتی 24سالته پس اگر میخواستن قدم جلو میذاشتن تا حالا پس قصدی ندارن به نظر من باید قیدشو بزنین شعار نمیدم چون خودم انجام دادم و تونستم میگم عزیزم قیدشو بزن و به خواستگار اگر برات اومد فکر کن یا این که خودتون یا ی آقای دیگه آشنا شو برای ازدواج .عمرت و سالهای اوج جوانی رو هدر. نده برای یک آدم که جرات جلو آمدن ندارن بازم میگم من چون خودم انجام دادم این کارو میگم پس میشه شعار نمیدم من هم از عشق گریه میکردم و روزگارم سیاه بود ولی زود به خودم اومدم و فهمیدم که عشقم ی طرفه و طرف مقابلم عرضه جلو آمدن نداره
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
نجلا صورتش رو پاک کرد و از جا بلند شد. از اتاق بیرون زدم. با اینکه جلوی نجلا اصلاً به روی خودم نیاورده بودم؛ اما خو.ن خونم رو میخورد. کدوم نره خره ب به خودش اجازه داده بود بنحلا رو ادیت کنه نفسش رو می بریدم. مگه شهر هرته؟ دختر معصومو گیر بیاره و بخواد ازش سوء استفاده کنه؟
شیر رو تو شیر دوش ریختم و روی شعله گذاشتم تا گرم بشه. پشت در اتاق شروع به رژه رفتن کردم. خون خونم رو میخورد. اگه دست خودم بود همین الان به اون شرکت خراب شده میرفتم و همه چیز رو سر صاحب شرکت و کارمندهاش خراب میکردم؛ اما اول باید میفهمیدم اصل واقعیت چی بوده. و نجلا تو شرایطی نبود که بتونم ازش سوال بپرسم. و ممکن بود همه چیز رو پس و پیش بگه. باید سیر تا پیاز جریان رو میفهمیدم تا کار درست رو انجام میدادم. با دستهای مشت شده به خودم اومدم. شیر تقریبا گرم شده بود. لیوانی ریختم و به اتاق نجلا نگاه کردم. بیرون اومدن نجلا به درازا کشیده بود. پشت در رفتم و گوش کشی کردم. وقتی دیدم صدایی نمیاد ترس به جونم افتاد. نکنه دوباره حمله بهش دست داده. از همون جا صداش کردم:
-نجلا جان !بیا عزیزم.
در بالاخره باز شد و نجلا بیرون اومد. نفس راحتم بالا اومد. بلوز شلوار خونگی پوشیده بود و هنوز چشماش پفآلود بود و هیچ خبری از اون شادابی گذشته تو صورتش نبود. لعنت به دل سیاه شیطون! من حساب اون مردکی که این بلا رو سر نجلا آورده کف دستش میذارم.
لیوان شیر رو به دستش دادم
- نجلا همچنان سر به زیر داشت و حرفی نمیزد. به شدت نگرانش بودم.
همراهان گرامی میتونید بخش بعدی سرگذشت رو اینجا بخونید 👇
https://eitaa.com/joinchat/3805544609C711632f81f
#تبلیغ
-پرسید تا اینجا چیا از زندگی فهمیدی؟
راستش من فهمیدم خیلی از آدمها فقط ویترین زیبایی دارن
فهمیدم غرور توی رانندگی کار دستِ آدم میده
فهمیدم اگه حتی راه با منه به احمقهای عجول اجازهی رد شدن بدم
فهمیدم آدمهای ترسو همهچیز رو زیر سوال میبرن غیر از خودشون
فهمیدم اگه چیزی رو بیشتر از خدا دوست داشته باشی ازت گرفته میشه بدون شک
فهمیدم آدمهایی که در یک زمینه بیشتر ادعا میکنند هیچی نیستند
فهمیدم افتخار به چیزی که دستاوردِ تو نبوده نشوندهندهی زوال عقله
فهمیدم سختگرفتن به همهچی یعنی سخت گذشتن زندگی
فهمیدم هر کارِ بدی تاوان داره حتی اگه از کارت پشیمون شده باشی
فهمیدم عدو میتونه سبب خیر بشه، فهمیدم دشمنت یه زمانی دوستت میشه همونطور که دوستت میتونه دشمنت باشه
فهمیدم هرچی توی ذهنت بیاد شدنیه هرچقدر سخت، فهمیدم دست کم گرفتن آدما پشیمونت میکنه
فهمیدم بدنِ انعطافپذیرِ گربهها شوخی نیست، فهمیدم ضربه خوردن آدمو بزرگ میکنه
فهمیدم آدمیزاد میتونه مرهم باشه، فهمیدم روی معده نباید خیلی حساب کنی چون به غلط کردن میندازتت
فهمیدم قرار نیست به همه لبخند بزنم همیشه، فهمیدم پارتی داشتن خیلی چیزِ خوبیه کاش قسمتِ همه بشه
فهمیدم انگشتر توی اعتماد به نفس تاثیرگذاره، فهمیدم قانع بودن همیشه هم جواب نیست باید بعضی جاها پررو باشی
فهمیدم آدمهایی که بیسروصدا کارو جلو میبرن خیلی موفقترن
فهمیدم دلِ آدمارو به دست آوردن جای دوری نمیره تا به خودت برگرده
در آخر فهمیدم "پذیرفتن|" توی زندگی خیلی مهمه
این یعنی تو به بلوغ رسیدی.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من دخترم ۱۸ سالمه من یک سال با همسرم توی عقد هستیم دختر عمو پسر عموم هستیم بابای همسرم
سلام عزیزم
من دخترم ۱۸ سالمه من یک سال با همسرم توی عقد هستیم دختر عمو پسر عموم هستیم بابای همسرم با بابا همش دعوا میکنن بعد بابای همسرم همش میگه تو ما این کارت ببین این دوتا خراب میشه منو همسرمو میگه با این که اصلا مقصر بابام نیست بعد بابام میگه این چه حرف های که میزنی بعد همسرم میگه راست میگه بابام سردی میاره توی راب.طه همشون میگین مقصر بابات ولی نیست من همسرم رو خیلی دوست دارم ولی بقیه نمیزارن رابطه ما خوب باشه
الآنم همسرم نه جواب پیامو میده نه زنگ
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿