دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
مشکل من اینه من ۱۹ سالمه شوهرم ۲۸ سالشه و یه پسر ۹ ماهه دارم شوهرم اصلا بهم توجه نمیکنه به بچه هم توجه نمیکنه شوهرم تک فرزنده کلا خیلی ب
سلام دوستان لطفاً راهنماییم کنین بخدا دیگه روانی شدم الان ساعت ۲ و نیم شب هست که دارم براتون پیام میفرستم مشکل من اینه من ۱۹ سالمه شوهرم ۲۸ سالشه و یه پسر ۹ ماهه دارم شوهرم اصلا بهم توجه نمیکنه به بچه هم توجه نمیکنه شوهرم تک فرزنده کلا خیلی بچه ننه هس دیگه خسته شدم بقران شبا تا ساعت دو نیم تو هال پیش مادرش میشینه منم تنها میرم اتاق با پسرم میمونم یجورایی از تنهایی میترسم دلم میخواد شوهرم بیاد پیش منو بچم و بهمون توجه کنه ولی اصلا توجه نمیکنه بخدا از دست اون و مادرش دق شدم مثل یه کلفت هستم براشون فقط بشور و بپز و آشپزی میکنم براشون شوهرم خیلی بداخلاقی تا میام حرف بزنم فحش میده بخدا دو ساله عروسی کردیم همش دعوا داریم دیگه باهاش حرف نمیزنم دیگه به آخر خط رسیدم گناهم از این بچه میاد وگرنه الان طلاق گرفته بودم و میرفتم حداقل نوکری زنداداشم هامو میکردم
دیگه نمیدونم چیکار کنم از یه ور هم میخام جدا شیم بریم طبقه بالا ولی شوهرم میگه یا مرگ یا پیش پدرو مادرم میمونم خواهشن کمکم کنین مادرش هم تو همه چی دخالت میکنه 😔😔😔😔💔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
برا خانمی که از نصیحت به اقا پسر ۲۷ ساله که گفتم بهشون گذشته مال گذشته است
سلام دوستان گلم 🌺💐🦋
برا خانمی که از نصیحت به اقا پسر ۲۷ ساله که گفتم بهشون گذشته مال گذشته است
مگه چه حرف بدی گفتم خواهرم ؟
خداوند عالم فرموندن کسی که شب قبل گناه کرده صبح به روش نیارین شاید توبه کرده باشه
ما کی باشیم که گذشته دیگران رو قضاوت کنیم ؟
آقا پسر اومدن گفتن باصداقت حرف دلش رو گفته چه از این بهتر ؟ ما که ندیدیمش چه کار کرده یا نکرد، چرا کاه رو کوه کنیم بعدش دوسال باهمن و دوسش داره
این آقا پسر اینجا مشورت خواسته میتونه بیشتر تحقیق کنه و با چشم باز بشناسدش و پا پیش بزاره
خودم یکی رو میخواستم حالا به دلایلی نشد و همسرم هم چندجا رفت خواستگاری جور نشد ، پس باید گذشته همو شخم بزنیم؟ که چی بشه؟
همین فکرا باعث میشه کسی به کسی اطمینان نکنه اونم تو این دوره و زمونه
چرا دوتا جوون رو نا امید کنیم ؟
ما برای وصل کردن آمدیم
نی برای فصل کردن آمدیم🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خواهری که آدامس چسبیده به چادرت اول ازهمه یه پیف پاف بزن بعد یخ بزار روش خیالت راحت بهترین روشه 😘😘
سلام خوبی عزیزم سلامتی تشکر فراوان از کانال خوبت 💖💖💖💖
خواهری که آدامس چسبیده به چادرت اول ازهمه یه پیف پاف بزن بعد یخ بزار روش خیالت راحت بهترین روشه 😘😘
درمورد دختر خانمی که اون آقای بظاهر خواستگارم ازش را....😱😱😱😱😱خواسته ببخشید اون آقا هدفش ه..وس رانی وسو استفاده هست 😡😡😡😡
بارها تواین کانال وفضای مجازی و جامعه عواقب اینگونه فعل حرام وخلاف شرع رو دیدیم دختر خانم شماکه بچه نیستی بخدا الان دختر ۷ ساله وپسر ده ساله همه مسایل رو میدونن 😭😭😭😭
اگه هممون در هر لحظه زندگیمون خدا روناظر ببینیم دنیا گلستان میشه 🤲🇮🇷💖💖💖
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
برا دختر عزیزمون ک ۱۷ سالشه با رفتار پدر و مادر اذیته،
برا دختر عزیزمون ک ۱۷ سالشه با رفتار پدر و مادر اذیته،
بگم ک واقعا چقد روز های خودم یادم افتاد با هر کلمه ش اشک ریختم حرفاش با تمام وجودم حس
کردم ،واقعا خیلییییی سخته ،باید آر کسی کمک بگیره مثلا دایی یه عمو یا
برادر و خواهر بزرگتر صبحت کنه ک با پدر مادرش حرف بزنن بگن ک یکم
رعایت کنن، یا دخترکم خودت با مادرت صبحت کن حرفات به مادرت بزن یا همه رو جمع کن یه دورهم با همه صبحت
کن ، یه زمان من ۲۵ ساله بودم ک حتی حق تلفن صبحت کردن نداشتم چون باید از خواهرم اجازه میگرفتم. ..
ولی یکی دیگه خواهرام درکش خیلی بالا بود همش باهاش درددل میکردم
اون هوامو داشت بیشتر وقتا نمیزاشت اون یکی خواهرم اذیتم کنه هر چند ک باز قانع نمیشد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام علیکم خانم گلا 🌾
ریختن قطره در چشم
در زمان روزه داری از نظر حضرت امام خامنه ای مانعی نداره حتی اگر مزه اش در حلق حس بشه
اما بعضی مراجع میگن مانعی نداره ولی اگر بو و مزه اش به حلق برسه کراهت داره
یا رساله رهبری رو بخونید یا سرچ کنید جوابش میاد ، قبول باشه خواهرم ، التماس دعای فراوان برای همه، علی الخصوص برای چشم انتظاران فرزند🤲
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
. اونقدر ترسیده بودم که هر آن انتظار داشتم مثل اون شب صداش رو بشنوم تا به کمکش برم. اصلا نمیخواستم دوباره بهش حمله دست بده و تو اون حمله تنها باشه. حتی یاد و خاطره چشمای سفید شده نجلا و حملههای عصبیش مو به تنم راست میکرد.
سر به مبل تکیه دادم و تو تاریکی به سقف خیره شدم. نمیدونم چقدر گذشته بود که با باز شدن در اتاق، بند دلم پاره شد. از جا پریدم و نیم خیز شدم. با دیدن نجلا که پریشون از اتاق بیرون اومد، نمیدونستم باید چیکار کنم. نجلا که حواسش به من نبود، با دیدن هیبتم تو تاریکی از ترس هین کشید:
-هیــــن! دمیــــر تویی! اینجا چیکار میکنی؟
از جا بلند شدم.
-آره نترس منم.
-چرا تو تاریکی نشستی؟
-حالت خوبه؟ برای چی بیدار شدی؟
-اومدم آب بخورم.
سری تکون دادم. خدا رو شکر پس قرار نبود اتفاقی بیفته. نجلا جلو اومد.
-با توام؟ چرا این وقت شب اینجا نشستی؟ چرا زل زدی به اتاق من؟ نکنه جنی شدی؟
با دلهره گفتم:
-نجلا اگه یه موقع شب و نصفه شب حالت بد شد، صدام کن، باشه؟ اگه فکر کردی احتیاج به کمک داری، حتماً صدام کن.
نگاه نجلا تو تاریکی روی چشمام چرخید و گفت
-چی میگی دمیر؟ نکنه بیدار موندی که اگه حال من بد شد، به دادم برسی؟
-نجلا دل نگرانم. اتفاقی افتاد به من میگی؟
لبخندی روی لبهای نجلا نشست.
-واقعاً چون دل نگرانم بودی، اینجا نشستی؟ ولی من حالم خوبه. گور بابای هرکی که اذیتم کرده. نمیتونم که خودمو به خاطرش بکُشم!!
نفس آسوده ای کشیدم.
-آخیش خیالم راحت شد. گفتم نکنه مثل اون سری که کابوس دیدی، حالت بد بشه و بهت حمله دست بده.
لبخند نجلا بازتر شد وگفت
-بهت نمیخوره انقدر مسئولیت پذیر باشی.
چشمهام گشاد شد.
- چی داری میگی؟ مگه از سنگم؟ تو دست من امانتی، راضی به مرگت که نیستم.
-نگران نباش خوبم.
دوباره لبهاش لرزید.
-ببخشید تورو هم اذیت کردم.
-این چه حرفیه؟ به من نگی به کی بگی؟ هنوز نمیخوای بگی کی بوده؟
با بغض سر بالا برد.
-حتی نمیخوام بهش فکر کنم. فقط همین رو بگم که خیلی پست و بی
شر..فه. میدونی بیشتر از چی ناراحتم؟ کلی امید به این کار بسته بودم، ولی به خاطر یه بیوجدان دوباره باید از نو شروع کنم. نمیدونی چقدر دلم میسوزه؟ نصف گریه هام به خاطر همینه.
با دیدن لبهای ورچیده و صورت مظلومش حسی آنی تو وجودم پیچید
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
یه چیزی میخواستم در مورد دخترانی که زیر ۱۸ سال هستن و میگن عاشق شدیم