دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
۱۷سالمه و از ۳سالگی عینک میزنم متاسفانه و چند ساله ک شبکیه چشمم نازک شده همه ی دکترای اصفهان میشه گفت رفتم ولی متاسفانه میگن نمیتونی اصن ن عمل ن لیزر ن لنز داخلی بکارم و... 😐💔
سلام دوستان...
یکم طولانی میشه ولی بخونید و لطفا گذر نکنید و لطفا دعام کنید ۱۷سالمه و از ۳سالگی عینک میزنم متاسفانه و چند ساله ک شبکیه چشمم نازک شده همه ی دکترای اصفهان میشه گفت رفتم ولی متاسفانه میگن نمیتونی اصن ن عمل ن لیزر ن لنز داخلی بکارم و... 😐💔
رشتمم کامپیوتره خیلی علاقه دارم ولی بخاطر چشمام دیگ ترک تحصیل کردم فک کن فقد 2 سال دیگ مونده ک دیپلم بگیرم ولی مجبور شدم ترک تحصیل کنم..ـ
تو مدرسه هرروز خدا مسخرم میکردن ب خاطر چشام عملی ام نمیتونستم امتحان بدم چون صفحه مانیتور رو نمیدیدم میگن ثمیتونی و باید بری شبانه روزی یا مدرسه معلولین ک من واقعا نمیتونم سختهه خیلی سخته... 😔
این همه سال هرثانیه تحقیر میشدم ولی گفتم عیب نداره عوضش ایندم قشنگ میشه ولی نشد و نمیشه و واقعا نمیدونم چیکار کنم دلم میخاد خ.ودکشی کنم ولی ب خاطر مامان بابام.. 💔😞
اگه دکتر خوبی چیزی سراغ دارید لطفا دریغ نکنید و بم معرفی کنید و لطفا خاهش میکنم ازتون دعام کنید شاید خدا صدای شمارو بشنوه از منو ک نشنید هرکارژ بود میشه گبت انجام دادیم نذرکردیم پناه اوردم ب اماما و خدا وخاستم ولی انگار صدامو نمیشنون اصن نمیدونم چرا نمیشه....😭
واینکه من خیلی علاقه ب ورزش دارم مخصوصن تکواندو حتی انقد علاقم شدیده ک فکر قهرمانیشم کرده بودم یعنی تا این حد دیگ.. ولی بخاطر این مشکلم اصن نمیتونم جایی برم کاری کنم هرجام میرم لنز میزارم و خیلی علاقه ب ماشین دارم همیشه منتظر بودم تا ۱۸سالم ک شد اولین کارم اینه ک برم گواهینامه بگیرم ولی منی ک ۱متر اون ورتر جلومو با عینک نمیبینم چجوری میتونم برم گواهینامه بگیرم مامان بابام همیشع بم میگن پایین تر از خودتا هم ببین شک گزار باش و فلان این حرفشون درسته خیلیا مشکلای بدتر از منو دارن درسته ولی خب اونام پدر مادرن اون از داداشم و اجیم ک تا ب دنیا اومدن تروئد دارن و مادر زادیه اینم از من ت همه فامیل من فقد مشکل دارم خب اونام دوص دارن بچشون سالم باشن اصن شاید ازم خجالت بکشن و ب روم نمیارن هروزم شده غصه خوردن و گریه کردن دیگه بریدم واقعا این همه سختی و غصه ت این سن 💔😞کاااش منم مشکلم مث اکثریاتون پوست و بینی و این چیزا بودولی نیست .... خیلی طولانی شد دیگه تازه خیلی خلاصه کردم وگرنه از زندگی من میشه ۱٠ تا رمان نوشت🚶♂🗿
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🌼🌼🍃🍃 زندگی نجلا.... .
نجلا نیم نگاهی به من انداخت.
-دمیر مجلسشون مختلطه؟
سری پایین آوردم.
-آره تو باغ گرفتن.
نجلا به سمت سلیمانی برگشت و گفت:
-خانم سلیمانی دستت درد نکنه، خیلی حواست جمعه ها.
سلیمانی گل از گلش شکفت. لالعجب از این زبون شیرین نجلا. شال رو گرفت و سرش انداخت. با حجاب بینظیر بود. نمونه یک زن جنوبی شکیل که وقتی میدیدمش، ناخودآگاه تحسینش میکردم. نجلا چرخید و همونجور که شال به سر داشت از من پرسید:
-نظرت چیه؟ بهم میاد؟
لبخندی از ته دل زدم.
-معرکه شدی عالیه!
سلیمانی که کارش رو خیلی خوب بلد بود، زودی شماره پای نجلا رو پرسید و با دو سه جفت کفش و کیف ست به سراغمون اومد.
-میتونید با اینها ستش کنید.
خلاصه که تو چشم به هم زدنی نجلا تبدیل به زیباترین زن عمرم شد. تمام تلاشم رو میکردم زیاد بهش نگاه نکنم؛ اما ناخواسته نگاهم برمیگشت و روی حرکات و رفتار و لبخندش میچرخید. واقعیت این بود نجلایی که تا چند هفته پیش دیده بودم یه دختر عصبی و اخمو بود که سر هر چیزی باهام جنگ میکرد؛ اما حالا انگار به خاطر امید و هدفی که پیدا کرده بود به یه دختر شاد تبدیل شده بود. حالا خیلی راحت میخندید و به همه لبخند میزد. با من صمیمیتر شده بود و به یه دختر فارغ و آزاد تبدیل شده بود. حالا میفهمیدم که چقدر روحیه افراد میتونه روی ظاهرشون تاثیر بذاره. شاید اون دختر بچۀ دوازده ساله ای که دیده بودم به خاطر همین به نظرم زشت میاومد. به خاطر گریههاش، به خاطر ناراحتیش. وگرنه نجلا همون دختر بود چطور میتونست انقدر زیبا بخنده، جوری که قلبم رو به تپش بندازه؟
بالاخره با کلی خرید از فروشگاه بیرون اومدیم. ظهر با نجلا به رستوران رفتیم. بعد چند وقت در کنار هم نشستیم و از هر دری صحبت کردیم. نجلا واقعا همنشین خوش مشربی بود پر انرژی و شاد که واقعاً از بودن در کنارش لذت میبرم. تازه میفهمیدم راب.طه من و سارا اصلاً را.بطه درستی نبوده. ما هیچ وقت نمیتونستیم با هم صحبت کنیم چون علایق متفاوتی داشتیم. سارا همیشه به زرق و برق زندگی اهمیت میداد و هیچ وقت نمیتونستم باهاش یه بحث جدی داشته باشم. خیلی زود قهر میکرد و همه چیز باید بر حسب علاقه و میل و رغبت سارا می بود. اما با نجلا همه چیز فرق میکرد. نجلا میتونست هم صحبت خوبی برای تمام لحظاتم باشه. از آب و هوا گرفته تا وضعیت فروشگاه تا مشکلاتم با مشتریها میتونستم از هر دری با نجلا صحبت کنم. جوری که وقت برای صحبت کردن کم میآوردیم.
برای اجاره خونه خواستم حلقهام رو بفرشم غافل از اینکه صاحب جواهری شوهر سابقمه تا حلقه رو دید....
شوكه نگاهمون به هم خورد من با ترس و اون عصبى بی توجه به همه چى با حرص گفت:از خير حلقه اى كه ميگفتى عاشقشى چطور ميگذرى ؟ هه چه سوال مسخره اى از خير من گذشتى بعد من انتظار دارم حلقه ام و نگه دارى !
از ديدنش بغض كردم چقدر تغيير كرده بود جا افتاده تر و جذاب تر شده بود ! با لبهاي لرزون و دستاي لرزون تر چنگى به حلقه روى ميز زدم ترسيده گفتم:ببخشيد من بايد برم ! تا بخوام برم از اونور پيشخوان مچ دستمو گرفتو غريد: نيومده ميخواى برى باهم كار داريم ! وحشت زده گفتم...
https://eitaa.com/joinchat/1903755331C4f0bee0e69
سلام
دوستان ی سوال موهای دختر16ساله ام بی حدمیریزه یعنی اگ خیس باشن شونه کنه بازبهتره ولی اگ خشک بشن وشونه کنه 10برابربیشترمیرزن کوتاهشون کردم فایده نداره ازمایش دادمشکلی هم نداره راه حلی نیست استفاده کرده باشین ونتیجه گرفته باشین🌹🌹
سوال دوم ایاکسی میدونه ماینربراارزدیجیتال خوبه بگیریم لطفاً کسی که داره یااطرافیان نزدیکش دارن مزایاومعایب وقانونی وغیرقانونی ومصرف برق وهزینه ومارک میدونه توضیح بده باپنل خورشیدی میشه یابرق خونه روستامیشه بزنیم سرصدازیاددارن یانه کسی میفهمه🌷🌹💝
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
صدف بانو هستم 🐚🐚ممنون میشم اگه من رو راهنمایی کنید
من۲۳سالمه و سه سال و نیمه که ازدواج کردم و از همون دوران نامزدی شروع کردم به درس خوندن و الان دانشجوی ارشد رشته مدیریتم،ولی متاسفانه ....
سلام وقت همه عزیزان بخیر
صدف بانو هستم 🐚🐚ممنون میشم اگه من رو راهنمایی کنید
من۲۳سالمه و سه سال و نیمه که ازدواج کردم و از همون دوران نامزدی شروع کردم به درس خوندن و الان دانشجوی ارشد رشته مدیریتم،ولی متاسفانه هنوز نتونستم جایی مشغول بشم و یکی از ارزوهام شاغل شدنه چون خیلی زحمت کشیدم.از طرفی فاصله سنی من و همسرم ۱۰ساله و اطرافیان همش میگن زودتر باردارشو و از درس و شاغل شدن چیزی درنمیاد برات...
از وضعیت مالیمون بخوام بگم خداروشکر وضعمون بد نیست ولی چون مستاجریم فعلا فقط درحال پس انداز کردنیم،از طرفی خواهرشوهرام و یکی ازجاری هام وضع خیلی خوبی دارن و مدام درحال خرید و خوش گذرونین،خب من ناخوداگاه خودمو بااونا مقایسه میکنم و مدام ب این نتیجه میرسم تازمانی که من خودمشاغل نشم و دستم نره توجیب خودم همیشه باید حسرت بخورم،همسرم بهم پول میده ولی درحد کم،اون زندگی ک من میخام و اون سبکی ک من میخام زندگی کنم بااین پولا نمیشه😔
گاهی اوقات اعصابم بهم میریزا و میگم کاش منم مثل خواهرشوهرام بایه آدم پولدار ازدواج میکردم و انقدر دغدغه مالی نداشتم😢
از یک طرف زحمت کشیدم درس خوندم دلم نمیخاد خونه بمونم،از یه طرف شوهرم دورش پر ازخانومای شاغل و مهندسه و بکوب بااونا سرو کله میزنه و من میترسم ک منو مقایسه بکنه بااونا😔.....
الان واقعا موندم چیکارکنم؛به هر دری میزنم یه کار نمیتونم پیداکنم و همش توکارم گره میوفته(کلی نذر و چله و اینا برداشتم فایده نکرده)
از یه طرفم نمیخام فعلا بچه بیارم وقتی از درون خودم شاد نیستم و به خواسته هام نرسیدم
صبح بلند میشم میرم خونه مامانم اینا تا عثر ک شوهرم بیاد،کل روزام شده تکراری و افسردکی گرفتم و متنفرم از این سبک زندگی
خواهرانه نصیحتم کنید لطفا خیلی آشوبم😔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
زنی ۳۸ ساله هستم همسرم ده سال از من بزرگتر هستش اون ۴۸ سالشه. مشکلی که دارم اینه که همسرم شغلش آزاده. اصلا به سر و وضعش نمیرسه....
سلام عزیزان خوبید
زنی ۳۸ ساله هستم همسرم ده سال از من بزرگتر هستش اون ۴۸ سالشه. مشکلی که دارم اینه که همسرم شغلش آزاده. اصلا به سر و وضعش نمیرسه. دیر ب دیر حموم میره طوریکه از بوی عرقش اصلا نمیتونم کنارش بشینم. هر روز خدا لباسهاشو میشورم حوله شو همیشه میشورم. داخل کمد لباسهاشو پر ادکلن میکنم. ولی از بس حموم نمیره ادکلن حروم میشه. به هیچ سراطی مستقیم نیست. نه زبان خوش نه قهر اصلا کارساز نیست. دیگه درمونده شدم. جا خوابمون هم از غصه جدا کردم. اصلا بخودش نمیاد. منم جوانم دوست دارم شوهرم بخودش برسه هرچی بهش بگم دعوا میکنه گوش نمیده. بخصوص الان که تابستانه هوا گرمه. آدم باید هر روز بره حموم. من خودم خیییلی بخودم میرسم بخونه و زندگیم میرسم سالی دوبار فرشها و مبلهامو تمیز میشورم. انتظار دارم واسه خاطر منم که شده اونم به سر و وضعش برسه. دوستان گلم اگه راهکاری دارید به منم بگید که چکار کنم با این مشکل واقعا کلافه شدم.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
ما مسافرت چند روز اومدیم شمال انزلی تو سایت دیواراطلاعیه ویلا استخردار واسه ی شب دیدیم با شماره که پایین اعلامیه بود زنگ زدیم گفتن دومیلیون ونیم بزنید به شماره حساب که تو اعلامیه هست