دنیای بانوان❤️
💕💕💕💕🍃🍃🍃 بشنویم زندگی خانم کانال
#پاسخ_اعضا
🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃💕
باسلام عزیزم قوی باش حرف وفحش بادهواست واماقرص بخوری گناه دخترات چیه واقعا بدشما.حالاشماسپراون هاهست خدانکرده اتفاقی براتون بیفتد فکردتراتون کردید.من حالا خودم مادرم ولی چون مادرم خودش کشت حالا هیچ حسی بهش ندارم نمیتونم سرقبرش برم نمیتونم ببخشمش چون درحقم ظلم بایدبایدصبرمیکرد درمقابل مشکلات ولی اون فقط به خودش فکرکردواسان ترین راه انتخاب کرد.خودکشی هم بزرگترین گناه کبیره هست..من ازدوستانم خجالت می کشم بگم مادرم خودکشی کرده وعقده اش همیشه تودلم هست....مشکلات انسان راقوی می کندمتوسل به حضرت زینب شویدعزیزم.....همرازجان لطفاپیامم گروه بزارین 🙏🙏🙏🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃💕💕🍃 خانم کانال از زندگیش میگه
من ۱۷ساله عروسی کردم یک مدت که یک هفته سرکاربودم ویک هفته هم خانه مامانم به خاطرنگهداری بچه ام .
بعدازعیدیک بارکل خانواده ام دعوت میکردم ویک کیلوآجیل وتخمه میخریدم شیرینی هم خودشان میاوردن.
امسال شوهرم قهرباخانوا ده ام فکرنکنم برم اونهاراببینم الان ۶ماه خانوا ده ام ندیدم فقط تلفنی حرف میزنم.
سرقرضی که ازپدرم گرفته بودومیخواست پس بده دعواشدودیگه اجازه نمیده نه اونابیان نه من بروم .برام دعاکنید.
خودش هم دوساله باخانوا ده اش قهره .الان چندماهه فقط ارتباط تلفنی داره.دلم برای خانو اده ام کلی تنگ شده برام دعاکنیدلااقل عیدبرم دیدنشان.
من ازهمه دورم وخواهرهام وبرادرم نزدیک هم هستن.خدایاکمکم باش.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃🍃🍃 من دوست دارم از این ساختمون برم ولی.....
#پاسخ_اعضا
🍃🍃🍃💕💕💕💕🍃🍃
سلام
درجواب خانومی که گفتن دوست دارم خونه رو عوض کنم
ببخشید رک میگم ولی خوشی زده زیر دلتون
خونه به اون خوبی دارید، خانواده شوهرتون هم که اذیتت نمیکنن
خیلیا هستن آرزوی اینو دارن که خانواده شوهر اذیتشون نکنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا خاطره
💕🍃🍃🍃🍃🍃
سلام
من سال ۸۳نامزدم کردم مادرشوهرم اینا یه شهردیگه ای زندگی میکردند مارو هم دعوت کردند منم به اتفاق همسر جان تصمیم گرفتیم بریم
خلاصه حرکت کردیم بااتوبوس رسیدیم اونجا
خیلی استقبال گرم بعد از کلی پذیرایی شام اوردن
وقتی خوردیم وجمع کردیم بنده دل درد شدیدی شدم واصلا هم روم نمیشد که بگم
خلاصه تا ۱۲شب من دل دردم پیچوندم دیدم دیگه نمیتونم بلند شدم رفتم اشپزخانه وبرای اینکه کسی بیدار نشه چراغ روشن نکردم
گفتم یه چای نبات بخورم یه کاسه نبات ریز شده اونجا بود خلاصه مانصف کاسه نبات خالی کردیم داخل چای خوردیم وخوابیدیم وخوب شدیم
صبح بلند شدیم و مشغول اماده کردن صبحانه بودیم که یهووو پدرشوهرم گفت
عزیزم کاسه نبات منو بیار
منم رفتم داخل اشپزخانه همون کاسه نبات اوردم
پدرشوهرم گفت خانم دیشب پر بود
چرا العان چیزی نیست داخلش
منم تو دلم گفتم حالا مگه چیه نبات خوب
دوباره درست کن
وااااای 🤔🤔یهوووو دیدم پدرشوهرم یه تیکه نبات برداشت با چای میل کرد ته مونده نبات برگردوند داخل کاسه 😭😭
تازه یادم اومدم من اون همه نبات که خوردم
من ☹️☹️
نبات 🥰🥰
دلیلش ی
سوال کردم چون پدرشوهرم قند داره سعی میکنه اینطوری مصرف کنه که قندش بالا نره
تا ۲روز که اونجا بودیم حالم افتضاح شد
تااینکه قضیه رو بهشون گفتم
وتا ۲روز باخنده جو اونجا عالی شده بود
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
قشنگه بخونیم
🌸🍃🌸
🌿🌺﷽🌿🌺
زمستان بود. جان می کندم در نیویورک نویسنده شوم.
سه یا چهار روز بود لب به غذا نزده بودم. فرصتی پیش آمد تا بالاخره بگویم:"می خوام مقدار زیادی ذرت بو داده بخورم"
و خدای من!
مدت ها بود غذایی این همه به دهانم مزه نکرده بود. هر تکه از آن و هر دانه مثل یک قطعه استیک بود. آنها را می جویدم و راست می افتاد توی معده ام. معده ام می گفت: متشکرم! متشکرم! متشکرم!
مثل آنکه توی بهشت باشم همینطور قدم می زدم که سرو کله ی دو نفر پیدا شد.
یکیشان به آن یکی گفت: خدای بزرگ!
طرف مقابل پرسید: چه شده؟
اولی گفت: آن یارو را دیدی چه وحشتناک ذرّت میخورد!
بعد از آن حرف دیگر از خوردن ذرّت ها لذت نبردم.
به خودم گفتم: منظورش از وحشتناک چه بود؟!
من که توی بهشت سیر می کنم...
گاهی به همین راحتی با یک کلمه، یک جمله، یک نیشخند یا حالتی از یک چهره می توانیم مردم را از بهشت خودشان بیرون بکشیم و این واقعاً بی رحمانه ترین کاری ست که انجام می دهیم ...
#چارلز_بوکوفسکی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطره
سلام
من سال ۸۳نامزدم کردم مادرشوهرم اینا یه شهردیگه ای زندگی میکردند مارو هم دعوت کردند منم به اتفاق همسر جان تصمیم گرفتیم بریم
دنیای بانوان❤️
#خاطره سلام من سال ۸۳نامزدم کردم مادرشوهرم اینا یه شهردیگه ای زندگی میکردند مارو هم دعوت کردند
خلاصه حرکت کردیم بااتوبوس رسیدیم اونجا
خیلی استقبال گرم بعد از کلی پذیرایی شام اوردن
وقتی خوردیم وجمع کردیم بنده دل درد شدیدی شدم واصلا هم روم نمیشد که بگم
خلاصه تا ۱۲شب من دل دردم پیچوندم دیدم دیگه نمیتونم بلند شدم رفتم اشپزخانه وبرای اینکه کسی بیدار نشه چراغ روشن نکردم
گفتم یه چای نبات بخورم یه کاسه نبات ریز شده اونجا بود خلاصه مانصف کاسه نبات خالی کردیم داخل چای خوردیم وخوابیدیم وخوب شدیم
صبح بلند شدیم و مشغول اماده کردن صبحانه بودیم که یهووو پدرشوهرم گفت
عزیزم کاسه نبات منو بیار
منم رفتم داخل اشپزخانه همون کاسه نبات اوردم
پدرشوهرم گفت خانم دیشب پر بود
چرا العان چیزی نیست داخلش
منم تو دلم گفتم حالا مگه چیه نبات خوب
دوباره درست کن
وااااای 🤔🤔یهوووو دیدم پدرشوهرم یه تیکه نبات برداشت با چای میل کرد ته مونده نبات برگردوند داخل کاسه 😭😭
تازه یادم اومدم من اون همه نبات که خوردم
من ☹️☹️
نبات 🥰🥰
دلیلش ی
سوال کردم چون پدرشوهرم قند داره سعی میکنه اینطوری مصرف کنه که قندش بالا نره
تا ۲روز که اونجا بودیم حالم افتضاح شد
تااینکه قضیه رو بهشون گفتم
وتا ۲روز باخنده جو اونجا عالی شده بود
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃🍃🍃🍃 پدرم بی دلیل از دختربرادرم حمایت میکنه
سلام همرازجان .....من توی خانواده ای شلوغ بزرگ شدم برادرم فرزنددوم خانواده است و همین یک دونه برادررادارم وپنج تادخترهستیم که همه مون ازدواج کردیم وحالاداری فرزندهستیم همه مون برادرمن ازخانمش جداشده وبادوتابچه برگشته پیش پدرومادرم اززمانی که برادرم جداشده و برگشته همه اش داخل خونه پدری من دعواهست به خاطر برادرم وبچه هاش دوتا بچه داره ی دخترکه 18ساله وپسرش که 10ساله هستند....من یک ماه که با پدرم قهرکردم وخونه شون نمیرم چون پدرم حاضرماپنج تادخترومادرم باهم بمیریم وروی این کره ی خاکی نباشیم دختربرادرم اصلاتوکارای خونه به مادرم کمک نمیکنه حتی بی ادبی لباس زیرهاشم پدرم بایدبشوره مثل هتل میمونه براش وقتی هم مامیگیم چرااینجوری بابام علنی بهمون میگه نیاییداینجااگرم میاییدسرتون توکارخودتون باشه من وخواهرام ازاین وضعیت هم خسته شدیم وهم به خاطرمادرمون ناراحتیم به برادرمم که میگیم بروخونه بگیروازپیششون بروانگارنه انگاربه خداشایدباورنکنیدهروقت من یاخواهرام میریم خونه پدرمون بایدازاول سرپاباشیم تاوقتی میآییم خونه ولی به خاطرمامانمم بازکوتاه میآییم تروخدابهم بگیدچیکارکنم منم مثل بقیه دخترادوست دارم بدون دعواوبحث برم خونه پدرومادرم ودورهم خوش باشیم ناگفته نماندپدرومادرم هستندمن به خاطرتمام زحمت های که برام کشیدن الان وظیفه ای خودم میدونم که کمکشون کنم ولی به خدا ناراحت میشم که وسیله هاولباسی های کثیف ونجس بچه های برادرم رابشورم تروخدابهم بگیدچیکارکنم واقعاً خسته شدم اگرشوهرمم بفهمه که من کارای شخصی بچه های برادرم رامیکنم دیگه نمیذاره تااخرعمربرم خونه شون دلم واقعابرای پدرومادرم تنگ شده دوست دارم ببینمشون ....ببخشید که طولانی شد...باران هستم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا فان
🌸🍃🍃🌸🍃
پسره میره خواستگاری بهش میگن شما شغل ثابت هم دارین؟
میگه امام جمعه تهران بعد از سی سال هنوز موقته تو از من شغل ثابت میخوای؟
میگن بابای عروس تاحالا اینجوری قانع نشده بوده الان واسه پسره پراید خریده😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶
۱۱ساله عروسی کردم دوتا بچه دارم همسرم ۱۳سال ازم بزرگتره با اختلاف سنی زیادمون کنار اومدم و خداروشکر زندگی آرومی دارم مشکلم اینه که دوتا از جاری هام با دختر عمم که اونم جاریم میشه مشکل دارن و تا میشینیم غیبتشو میکنن منم این وسط یچیزای میگم که همون لحظه پشیمون میشم چون دوست ندارم غیبتشونو بکنم من به هیچکدومشون کاری ندارم اونا باهم مشکل دارن پیش من غیبت هم و میکنن کمکم کنید که چجوری جلو زبونمو بگیرم حرفی نزنم بگید چجوری اصلا باهاشون هم کلام نشم چون نمیتونم رفت و آمدمو باهاشون قطع کنم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿