به محبت جنس مخالفم احتیاج دارم
💕💕💕🍃
سلام خوب هستین خسته نباشید میشه لطفا راهنمایی ام کنید من دختر ۱۸ساله ام ترم دوم دانشجو هستم واقعا دارم اذیت میشم نمیدونم چیکار کنم بخدا واقعا بعضی وقت ها از خودم منتفر میشم که به ازدواج فکر میکنم وبه محبت جنس مخالف نمیدونم چیکار کنم میشه راهنمایی ام کنید 😔
من عذاب وجدان دارم می میرم چند باری به خاطر محبت فقط در حد چت با پسرا حرف زدم چیکار کنم کاش بمیرم که پیش خدا رو سیاهم😭😭😭😭
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا خاطره
🍃💕💕💕🍃
یه مورد خیلی عجیب رو دیدم ...چند سال پیش یه جا مهمون بودیم چندتا خواهر دایم با گوشی حرف میزدن و معلوم بود نگرانن ...پرسیدیم گفتن زن عموشون ویار خرچنگ قرمز 😝 کرده ...
عمو پرسیده گفتن جنوب پیدا میشه...حالا عمو رفته جنوب براش پیدا کنه ..چند روز از عمو خبری نیست و تلفن همراهش قطعه...گفتم ادم باید یه چیزی رو خورده باشه یا دیده باشه که ویار کنه....که گفتن بله گویی فیلم خارجی بوده تو یکی ازکانالهای ماهواره این خانم خوش سلیقه هم دیده و ویار کرده🥴🥴
دیگه نمیدونم بالاخره خرچنگ گیرشون اومد یا نه😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🎶♥️🎶
سلام عزیزم من۲۸سالمه پسرم ۱۰سال ودخترم۵سالش شوهرم معتاد شد ومن ازاعتیادمتنفرم وخیلی تلاش کردم س بار دادمش کمپ همه جوره خانوادم کمک کردن ک روبراه بشه اما الان بازگرفتارشده واصلا نمیپذیره...نمیدونم چکارکنم خیلی خیلی سختی کشیدم ولی بخاطر بچها.و دوست داشتنش بخشیدمش اما هربار چن ماه خوبه دوباره شروع میکنه..دلم برابچهام میسوزه میخوام اقدام کنم جدابشم ولی بابام ازطلاق متنفر نمیزاره.. توروخدا راهنماییم کنین خسته شدم ازبس فکرم درگیر ب بچهام و درسشون نمتونم برسم
همه فکروذکرم بچهام هس..ایقدر دلم میخواد ترک کنه پاک باشه زندگیم درست بشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 شروع سرگذشت #جای_من_کجاست
همراز:
❣❣❣
دوستان سرگذشت جای من کجاست رو بخونید...
داستان زنیکه دنبال کارهای طلاقشه و......
اگر در زندگی شما عبرتی وجود داره برامون ارسال کنید...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕💕💕🍃🍃🍃 سرگذشت #جای_من_کجاست
مامان گفت : ببین چه پر رو شدی ؟ تو روی شوهر خواهرت در میای ؟ مگه بد تو رو می خواد ؟ من بهش گفتم بیاد تو رو نصیحت کنه ...
گفتم اینطوری ؟ مامان ؛؛ ببین چی میگم من از این خونه نمیرم ..باید تحملم کنین ..چون می دونم اگر پامو از اینجا بیرون بزارم هزار تا اَنگ دیگه بهم می چسبونین ...
شاهین هم بیاد اگر خواست خودم چاقو رو میدم دستش منو بکشه ..
دلش نیومد بهم بگه خودم خودمو می کشم ..ولی دیگه به اون زندگی بر نمی گردم ...و در اتاق رو زدم بهم و از تو قفل کردم ....
و داد زدم نمیرم ..من جایی ندارم که برم ...شما ها هم مجبورین با من بسازین همین که هست ...
و گوشه ی اتاق نشستم ....هنوز چمدونم رو باز نکرده بودم ..بهش خیره شدم ..و با وجود دردی که توی سینه ام داشتم و بغضی که توی گلو؛؛ گریه ام نمی اومد ..
و همین باعث می شد منو به خیره سری و سنگدلی محکوم کنن ..بارها مامان گفته بود همه ی ما رو گریه میندازی خودت تماشا می کنی ...
آخرم ما رو می کشی سر قبرمون فاتحه هم نمی خونی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#پاسخ_اعضا
💕🍃💕🍃💕🍃
سلام درمورد خانمی که برادرشون با دوتا بچه اومدن پیش پدرومادرشون زندگی میکنن وهمه کاراشونو پدر ومادرشون انجام میدن باید بگم
ای کاش پدر و مادر منم زنده بودن وبرادر جوانم الان زیر خاک نبود ودوتا بچه ی کوچیکش سر گردون نبودن وهممون کنیزیشونو میکردیم
خیلی درد داره یه زن جوون با دوتا بچه ی کوچیک پدر شوهر ومادر شوهری هم نباشه که حمایتشون کنه ولی خدا راشکر از نظر مالی مشکلی ندارن ولی تا بخان بزرگ بشن ما چند تا خواهر وبرادر بایدجای خالی داداشمونو ببینیم و بسوزیم وبسازیم
که یکی از خواهرم هم از درد فراق داداشم طاقت نیاورد و به اون پیوست خواهر عزیز تا زنده ایم باید قدر همو بدونیم که خیلی زود دیر میشود.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا خاطره
🌸🍃🌸🍃
یه بار هم مامانم تو عروسی یکی از فامیل ها با زن عموم قهر بودن،
من که نمیدونم بزرگتر کجا بودم میخواستم آشتی شون بدم،
از اول مجلس تا آخر تو دل زن عموم و دختر عموم نشسته بودم و باهاشون حرف میزدم،
حالا اونا هم محل بهم نمی دادن، من مثلا تریپ فداکاری برداشته بودم که این رفتارها رو به جون میخرم😭
چقدر زشت بهم بی محلی میکردن و من عین ... چسبیده بودم بهشون،
همه هم نگاه میکردن چون میدونستن مامانم اینا با هم قهرن، آخرش هم زن عموم همه جا رو پر کرده بود که این پسرم و میخواسته اینطوری منت مون رو میکشیده، خدا شاهده فقط جَو گیر بودم، حالمم از اون پسر عموم به هم میخورد همیشه😂
توروخدا بهم دلداری بدین، این یکی خاطره خیلی اذیتم میکنه😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#سوال_اعضا
🍃💕🍃💕🍃🍃
سلام
خیلی ممنون از کانال قشنگتون
من یه مشکلی دارم که زندگی را برام سخت کرده جوری که از زندگی افتادم
من وسواس نجس پاکی دارم خیلی زیاد جوری که دستشویی رفتن برام سخت شده و همش کارم شده گریه کردن پوشک بچه م نمیتونم عوض کنم فکر میکنم نجس میشم .
بخاطر همین استرس و اضطراب م میره بالا و هیچ کار نمی تونم بکنم .
اگه کسی راهکاری دعایی بلده بگه و منو نجات بده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا خاطره
💕🍃💕🍃🍃🍃🍃
یه زنجیرهای طلایی رنگ بود که خرازیها داشتن ...قبلنا روی لباس کار میکردن ازونا..
مامانم خیاطی داشت و ازون زنجیرها تو خونمون بود...
منم طبق عادت یک دستبند زیبا واسه خودم درست کردم با اون زنجیر طلایی
بعد همه فامیل رفتیم باغ....باغش استخر هم داشت...
من رفتم لب استخر نشستم و فانتزی بازی میکردم....دستمو برده بودم تو آب و تکون میدادم.نورخورشید به دستبند توی آب خیلی درخشش داده بود...
یکهو نخ دستنبد کذایی کنده شد و دستبند تو آب ولو شد...منم سعی کردم بگیرمش ولی رفت کف استخر....
شوهر دخترخالم،که شاهد ماجرا بود از جا پرید و با صدای بلند گفت:آهای پسرا بیاین کمک که دستبند سما افتاد تو استخر...
😰😰😰
همه پسرهای فامیل لب استخر جمع شدن و با چوب و دست و پا سعی داشتن دستبند بنده رو از آب بکشن بیرون...
منم کلی تعجب کرده بودم که چقدر واسه همه مهمم
🙃🙃🙃🙃
بعد که با کلی زحمت بیچاره ها دستبند رو بالا کشیدن ،مامانم سر رسید و ماجرا رو که فهمید گفت:چرا اینهمه خودتون رو اذیت کردین.زنجیر طلا که نیست...زنجیر لباسه ..بدله!
😁😁😁😁😁
واییی چه جو بدی حکم فرما شد...همه مردها برگشتن و با چنان خشمی به من مفلوک نگاه کردن که نزدیک بود خودمو خیس کنم
دیگه اون آخرین باری بود که ابتکار به خرج میدادم و دستبند واسه خودم سرهم میکردم😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
صرفا خاطره
🌸🍃🌸🍃
روز خواستگاری که مامانم میخواس گلو بگیره از دوماد شوهرمم گفت من فقط گل میدم به زنم 🙄😐😂
قیافه مامانم😕😒
قیافه من 😟😶😇
قیافه نامزدم😎😎
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿