دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #ارتباط_با_خانواده_همسر یه وقتایی ممکنه خانواده ی همسرتون(یا هر کسِ دیگه ای از اطرافیانتون
مثلاً مادرشوهرتون پشت سر جاریتون پیش شما دردِدل کنه،یا جاریتون پیش شما از بدی هایی که خواهرشوهرتون در حقش کرده بگه
تو اینجور مواقع باید چکار کنیم🤔⁉️
اول از همه بگم که خوشحال نشید از اینکه دیگران میان پیشِ شما غیبتِ بقیه را میکنن چون اینجور افراد به احتمال زیاد غیبتِ شما را هم پیش کسای دیگه خواهند کرد😬
تو این جور مواقع به هیچ وجه دَم به دَمِ طرف مقابلتون ندید
یعنی چی؟
یعنی خنثی باشید
حرفهاش را نه تایید و نه رد کنید
با هیجان به حرفهاش گوش ندید
یعنی هی با اشتیاق نگید:
آها...
راست میگی؟؟
شوخی نکن...
واااای...
خب؟؟؟
بعدش چی شد؟؟
جدی؟؟؟
اینا باعث میشه طرفتون بیشتر تحریک بشه که براتون حرف بزنه❌
دیگه اینکه به هیییچ وجه نظر ندید وسط حرف هاش:
آره به نظر منم خیلی رفتارش اشتباه بود
به نظر منم نباید این کارو میکرد...
به نظر من برو اینو بهش بگو...
میدونید ممکنه یه وقت شما هم این وسط یه چیزی بگید که قصدتون هم اصلاح بین اون دو طرف باشه ها ولی متاسفانه یه چیزی از توش در میاد و یه دردسر بزرگ ممکنه براتون درست بشه😱
دیدم که میگم هاااا
پس به هیچ وجه نه چیزی بگید،و نه طوری گوش بدید که دیگران دوست داشته باشن هی برای شما بشینن از این حرفها بزنن.
چندبار که طرف مقابلتون ببینه که شما پایه ش نیستید و تمایلی به حرف زدن پشتِ سر دیگران ندارید،اون هم دیگه کم کم از کارش دست برمیداره.
واقعا در شانِ یک #مهربانوی_باکلاس نیست که بخواد به این حرفهای خاله زنکی گوش بده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
مواظب حسادت های شوهرتان باشید
💕🍃💕🍃💕🍃
برای داشتن حس تفاهم با شوهرتان باید بدانید که او چه روحیه ای دارد.
آیا انتظار دارید از همکار شوهرتان تمجید کنید و او ناراحت نشود؟!!!
اگر می خواهید همیشه در قلب ️شوهرتان جای داشته باشید هیچ گاه بیش از حد از مردی نزد او تعریف نکنید.
هیچوقت چیزهایی را که از دیگران یاد می گیرید با آب و تاب پیش او بازگو نکنید.
از کجا می دانید به غرور شوهرتان برنخورده است؟!
گاهی بعضی از مردها حسادت خود را پنهان می کنند و قدرت ابراز آن را ندارند، آن وقت دچار دردی درونی می شوند که پیامدهای آن خوشایند نیست.
شما باید متوجه این خصیصه مردها باشید.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
سلام همراز جان من یه مادرم که دو تا بچه دارم نمیدونم چرا اعتماد به نفسم خیلی کم هست اگه گواهی نامه گرفتم جرات رانندگی ندارم
💕🍃💕🍃💕🍃
من خیلی دوست دارم یه شغل تو خونه داشته باشم به هر کاری دست میزنم دلشوره منو میگیره نمیتونم ادامه بدم به خاطر همین هم خیلی ترسیده شدم قبل از هر کاری انگار میخوام با هیولا روبه رو بشم نمیدونم چطوری میتونم خودم رو قوی کنم خیلی هم دوست دارم دستم توی جیب خودم باشه بیرون از منزل هم شوهرم اجازه نمیده کار کنم دنبال یه کار خوب هستم پیدا نمیشه برام همش بیرون خونه هست کلا به هم ریختم افسردگی گرفتم در ضمن من شوهرم خوبه زندگی خوبی هم دارم ولی اون مشکل اول که گفتم خیلی برام سخت شده لطفا راهنماییم کنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#کام_شیرین_زندگی
💕🍃💕🍃💕🍃
#هیچکس از خود نمایی خوشش نمیآید و اگر فکر میکنید میتوانید با اتومبیل و تیپ و پولتان روی دیگران اثر بگذارید سخت در اشتباهید.
آدمها دوست دارند با هم ارتباط واقعی برقرار کنند و وقتی شما سعی میکنید داشتهها و دست آوردهایتان را به رخشان بکشید آنها نمیتوانند خود واقعیتان را ببینند و بشناسند.
ضمنا گوش دادن به کسی که مدام از افتخاراتش حرف میزند آزاردهنده است.
#ساده و صمیمی باشید و اجازه بدهید آدمها خود واقعیتان را ببینند و این لطف را در حق خودتان بکنید.
#آدمهایی که دوست داشتنی هستند، متواضعاند نه مغرور و خود بزرگ بین.
خیلی خوب است که اعتماد بنفس داشته باشید، اما بین اعتماد بنفس داشتن و خود بزرگ بین بودن مرز مشخصی وجود دارد و این مرز همان تواضع است.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃💕🍃🍃🍃
#هنر_زندگی_کردن
یک دقیقه برای ازدواجتان زمان بگذارید
برای جواب دادن گوش ندهید . . .
. . . برای فهمیدن و درک کردن گوش بدهید
دنیای بانوان❤️
🌸🍃💕🍃🍃🍃 #هنر_زندگی_کردن یک دقیقه برای ازدواجتان زمان بگذارید برای جواب دادن گوش ندهید . . .
این یک سناریوی آشناست. شما و همسرتان در حال مکالمه هستید و شما به صحبت های او در عین اینکه سرتان را به نشانهٔ تأیید بالا و پایین می آورید گوش می دهید، اما درکنار آن در حال آماده کردن جواب در ذهن تان هستید.
در حقیقت شما پاسخ تان را از قبل حفظ هستید و آماده اید که وسط مکالمه بپرید و آن را بیان کنید. این اتفاق در هر موقعیتی می تواند رخ دهد - با همکاران، دوستان، و اعضای خانواده.
تا وقتی که ما این اشتباه را مرتکب شویم، می تواند مشکل ساز شود، چرا که شما به طور کامل توجه نمی کنید و نسبت به آن چه همسرتان بیان می کند ذهن آگاه نیستید. شما پاسخی عالی دارید که آمادهٔ بیان کردنش هستید، اما احتمالاً جزئیات مهمی را در مورد افکار و احساسات همسرتان از دست می دهید.
به جای آن، کمی آرام باشید و واقعاً گوش بدهید که او چه می گوید. صبر کنید تا در مورد پاسختان پس از اتمام حرف های همسرتان فکر کنید. از این طریق نه تنها مکالمهٔ بهتری خواهید داشت، بلکه شما همسرتان را بهتر از قبل درک خواهید کرد.
#یک_دقیقه_برای_ازدواج بهبود_رابطه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#خاطرات_شیرین_مادر_شدن_من❣
بعد از دو سال که از ازدواجمون می گذشت تصمیم گرفتیم بچه دار شیم .از همون ماههای اول من منتظر اومدن فرزندم بودم اما این انتظار 1 سال و چهار ماه طول کشید.توی این مدت روز های پر از دلهره ای رو پشت سر گذاشتم.مرتب آزمایش و سونو گرافی هم خودم و هم همسرم.و همه جوابها حاکی از سالم بودن ما داشت .اما چرا باردار نمی شدم ؟ جواب همه پزشکان این بود که به علت اضطراب مادر بارداری اتفاق نمی افته.سعی کردم با خودم مبارزه کنم و بی خیال شوم .که بالاخره نتیجه داد و من در ماه مبارک رمضان سال 84 باردار شدم.
از همون روزها احتیاط رو سرلوحه کار و زندگیم قرار دادم.9 ماه انتظار از آن یکسال و نیم قبلش بدتر بود.دلهره سالم بودن و سالم ماندن فرزندم.گفتم اگه بچه پسر بود اسمشو می ذارم عرفان.5 ماهه بودم که فهمیدم پسره و از همون روزها تکون هاشو احساس کردم.از همون ماه به علت درد در ناحیه شکم زیر نظر دکترم قرص مصرف می کردم که از زایمان زودرس عرفان جلوگیری بشه.بالاخره 9 ماه انتظار با همه سختی هاش گذشت.روز 13 تیر ماه به علت کم شدن حرکت های عرفان و نیز لک بینی به بیمارستان مراجعه کردم و بعد از یک شبانه روز بستری شدن تو بخش زایمان و انجام سونوی بیوفیزیکال که حرکات بچه رو چک می کنند و گرفتن نوار قلب از عرفان دکتر گفت همه چیز روبه راهه و می تونی بری خونه چون 3 هفته دیگه مونده و بهترین زمان برای رشد عرفانه.منم از خدا خواسته به خونه برگشتم .اما این سه هفته باقیمونده به علت اضطراب زیادم خیلی دیر پیش رفت. کم کم احساس کردم شکمم مرتب منقبض میشه و مثل سنگ سفت طوری که انگشت توش نمی ره.حسابی هول کرده بودم.شنبه 24 تیر 85 رفتم دکتر .شرح را براش دادم و اون هم معاینه کرد گفت دهانه رحم باز نشده برو تا دردت بگیره.هنوز 1 هفته وقت داری.گفتم دکتر من خسته شدم نگرانم از طرفی استخاره کردم سزارین کنم خیلی خوب اومده لطفا منو سزارین کنین.خانم دکتر که خیلی مومنه تا شنید استخاره گفت زبون من بند اومده باشه سزارین شو.حالا کی؟ گفتم میشه فردا صبح که روز تولد حضرت زهراست منو زایمان کنین تا من روز مادر، مادر شم.خندید و گفت باشه فردا ساعت 8 صبح برو بیمارستان بخواب.چون رشد عرفانتم خوبه و کمبود رشد نداره .با کلی خوشحالی همراه با دلهره رفتم خونه.به همسر و مامانم گفتم فردا زایمانمه.جالبه که اونشب عروسیه پسر دائیم بود و من هم رفتم عروسی.همه تو عروسی می پرسیدند کی زایمان داری می گفتم فردا؟با تعجب نگاهم می کردند که پا شدی اومدی عروسی! بابا تو دیگه کی هستی !
خلاصه از شام خوشمزه عروسی نتونستم بخورم.بعد عروسی اومدم خونه اما تا 1 ساعت از فکر خوابم نمی برد.صبح ساعت 5 بیدار شدم رفتم حمام غسل صبر کردم.نماز خوندم .با شوهر، مامان و مادر شوهرم راهی بیمارستان شدم.بعد از انجام کارهای پذیرش منو بردند تو اتاق انتظار و دیگه من نتونستم همراهامو ببینم.لباسامو عوض کردم و لباس اتاق عملو پوشیدم.پرستارا بهم سرم زدند .پرستار منو برد تو یه اتاق که یه تخت توش بود و هر کی یه کاری می کرد.گفت بخواب رو تخت.وقتی خوابیدم تازه فهمیدم اتاق عمله اما چرا هیچ شباهتی به اتاق عمل نداشت؟ اشک تو چشام جمع شد و بی اختیار بلند شدم گفتم دکترم کو که دیدم یه خانم سبز پوش که فقط چشماش پیداست گفت من اینجام.نگران نباش.دستاش تا آرنج پر بتادین بود.یه آقای بد اخلاق که دکتر بیهوشی بود اومد و کلی دعوام کرد که چرا سزارینو انتخاب کردی و روحیه ام رو کاملا قبل زایمان تخلیه کرد.بعد یه ماسک گذاشت رو دهنم و گفت نفس بکش.بعد یه نفس عمیق ، من دیگه هیچی نفهمیدم.عرفان ساعت 8:40 دقیقه صبح با قد 52 سانت و وزن 3 کیلو و 250 گرم بدنیا اومد.خیلی خیلی سخت به هوش اومدم یعنی احساس کردم دارم خفه میشم.به هوش اومده بودم اما نمی تونستم چشمامو باز کنم و حرف بزنم بگم دارم خفه می شم .احساس کردم دارم می میرم .فقط به شدت سرمو تکون می دادم که یه نفر اومد ماسک اکسیژن رو گذاشت رو دهنم و گفت نفس بکش. وقتی چشمامو باز کردم توی ریکاوری بودم من تو همون حالو هوا پرسیدم بچم خوبه؟ یعنی اصلا فکر خودم نبودم.سریع منو بردن تو بخش که شوهرم - مامانم - خواهرم و مادر شوهرم انتظارمو می کشیدند.مامانم و مادر شوهرم عرفانو دیده بودند.حسابی تعریفشو می کردند و دل منو شوهرم رفت. بعد نیم ساعت عرفانمو که مثل فرشته ها خوابیده بود بهمون دادند.احساس اون موقع ما نگفتنی بود و من الان بعد از 6 سال منتظر تولد دومین فرزندم هستم که تا 3 ماه دیگه به دنیا میاد.اما این دفعه بیهوشی موضعی رو برای سزارین انتخاب می کنم..
خدایا این لحظه ناب رو قسمت همه خانم ها بکن.😌
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
ازدواج با فرد سرد مزاج
💕🍃💕🍃💕🍃
◽️قبل از ازدواج نوع مزاج خویش و همسر آينده تان را بشناسید.
◾️شخصی که مزاج سرد دارد، معمولاً روحیه آرام داشته و در روبرو شدن با مشکلات و مسایل گوناگون در زندگی، عجولانه برخورد نمیکند، بنابراین در صورتی که چنين شخصی، با کسی ازدواج کند که طبع گرم داشته و در روبه رو شدن با مشکلات، به یک باره عصبی شده و به اصطلاح" از کوره در میرود " طبیعتاً این زوج در زندگی با مشکلاتی رو برو میشوند.
◾️بنابراین موکدا توصیه می شود که پیش از ازدواج نوع مزاج زن و مرد بررسی شود تا شخص نسبت به عکس العمل و رفتار طرف مقابل در جنبههای گوناگون زندگی آشنایی پیدا نموده و در واقع در زندگی آينده وی را درک کند.
◾️بعضی اشخاص تفاوت مزاجی بسياری دارند و در واقع دو سوی یک تیغ قرار میگیرند، چنين اشخاصی در صورتی که بخواهند با یکدیگر ازدواج کنند، قطعاً باید پیش از ازدواج در این رابطه از متخصص، مشورت بگیرند تا از راهکارهایی که میتوان به کمک آن به تعادل مزاج رسید، اشنا شوند.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 قشنگه بخونید
🍃🌸
شما هم بخوانید ....
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
مهین خانم چهل سال است ازدواج کرده
سه دختر و یک پسر دارد.
داماد دارد، عروس دارد، چند تایی هم نوه دارد. خودش می گوید دانشگاه نرفته، اما انقدر خوب حرف می زند که گاهی شک می کنم راست بگوید. مهین خانم از آن زن هایی است که من از همصحبتی با آنها لذت می برم. دیروز وقتی گفت « تن دادن از آن اتفاقات سخت زندگی است...» سریع توی کیفم دنبال خودکار گشتم، دفترم را بیرون آوردم و جمله اش را یادداشت کردم، می دانستم اگر آن را ننویسم خیلی زود فراموشش می کنم.
مهین خانم معتقد است خیلی از زن ها مجبورند زندگی زناشویی شان را تحمل کنند چون گزینه ی دیگری جلوی رو ندارند. می گوید خودش هم چهل سال تحمل کرده، تن داده به زندگی که دوست نداشته. می گوید تن دادن از آن اتفاقات سخت زندگی است گاهی زندگی مجبورت می کند مسالمت آمیز با آن کنار بیایی و دم نزنی. پرچم سفیدت را تکان بدهی و سرنوشتت را بی کم و کاست قبول کنی. و آرزو کنی دخترانت سرنوشتی بهتر از تو داشته باشند.
جورج اورول در کتاب روزهای برمه جمله ی خوبی دارد، نوشته آدم به فرض آن که تا آخر عمر تنها بماند و شریکی پیدا نکند، تحمل آن بسیار آسان تر است تا شب و روز با کسی سر و کار داشته باشد که حتی یکی از هزاران حرف او را نمی فهمد.
نمی دانم مهین خانم درست می گوید یا جورج اورول...
✍ #مریم_سمیع_زادگان
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🍃🍃💕🍃🍃 سلام❤️❤️ اولین بارمه پیام میدم نمیدونم پیاممو میذارید یا نه کسی کمکم میکنه یا نه😊ولی می
....
حدود یه ساله ازدواج کردیم 💜💍خودم ۱۹👸وهمسرم۲۵🤴
یه مشکل بزرگ دارم اینه که نمیذاره به دیدن پدر بزرگم برم جاییم که اون باشه نمیذاره برم خودشم نمیاد باهم بریم 😡😔😔
خب منم یه دخترم که دوست دارم پدر بزرگمو ببینم.من مشکلی باپدر بزرگم ندارم ولی همسرم سره یه بحثی باهاش قهره نه خودش میره نه منو میذاره برم 😭 چیکار کنم؟؟شما بودید چیکار میکردید!؟
مشکل دوم😬🤭
اولین بار که رفتم خرید مادر شوهرم باهامون بود هرچی خواستم بخرم نذاشتن دوتایی😕
دیگ با مادر شوهرم چ و شوهرم جدا جدا رفتم خرید تا امروز😎
امروز بعداز اینکه همسرمحترم به راحتی برای مادرش خرید کرد سرمن غر زد و رفتیم خرید و اومدیم منم ناراحت شدم که چرا جلوی مادرش این کارو کرد😐 بنظرتون چیکار کنم؟؟چجوری رفتار کنم؟
ممنونم بابت زحماتتون😍❤️💋😍❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿