دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃💕🍃🍃 سلام دوستان عزیز و مهراز خانم امیدوارم حال دلتون خوب باشه چن وقتیه عضو گروه شدم درد و دل
خیییییلی دلم گرفته بود امروز دم عیدی گفتم منم یکم درد ودل کنم ک سبک بشم
زنی هستم ۲۳ ساله نزدیک ب ۹ ساله ازدواج کردم دوتا پسر یکی ۷ ساله یکی هم ۳ ساله دارم شوهری دارم ک نمیدونم سالمه یا واقعا مشکل روانی داره...کل سهم من از خوشبختی و شوهر فقط شب اول بود از روز بعدش زندگی برای من جهنم شد شوهرم شکاکه ب اندازه ای ک در روی من قفله از صبح ک میره بیرون تا هروقت ک برگرده من توخونه زندانی هستم بچه هام اگه مریض بشن خودش میبره دکتر لباس خرید گردش همه چی رو فقط خودش میبرشون من حق بیرون رفتن از خونه ندارم ۹ ساله ی خرید کردن ساده برای من شده ارزو حق هیچ اعتراضی ندارم اگه حرفی بزنم منو میگیره زیر مشت ولقد ۳ ساله پدر و مادرمو نذاشته بیان خونمون منم ۲ ۳ ماهی ی بار با گریه و التماس و کتک درحد ی ساعت میزاره برم....همه چی برام شده ارزو همه چی برام شده رویا...اصلا ب هیچ عنوان حتی ی هزارتومنی هم دست من نمیده...شوهرم ۳۳ سالشه هیچی کم نداره وضع مالیش خیلی خوبه قیافش خیلی خوبه از خونه و زندگی هم چیزی کم نداره ولی من هیچی از اینا رو نمیخوام حاضرم شوهرم اصلا قیافه نداشت تو ی چادر بودم ولی این مشکل رو نداشتم خیلی دلم گرفته خیلی افسرده شدم صبح تا شب کارم تو خونه شده غصه خوردن تو فکر رفتن
برام دعا کنید لطفا برای زندگیم با دلای پاکتون دعا کنید تورو خدا خسته شدم دیگه 😔😔😔کم آوردم اونایی ک ادم شکاک اطرفشون هست میدونن من چی میگم شوهر من دیگه خیییییلی بیش از حد شکاکه😔😔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃🍃
🦋ایمان و توکل به خداوند زمانی معنا پیدا میکند که همه چیز به هم ریخته ست، و انسان سرگردان و حیران میان مصیبت ها و مشکلات احساس تنهایی و بی پناهی میکند.
و دقیقا همین جاست تو به خداوند نشان میدهی که او را چقدر باور داری
و به او اعتماد کرده ای.
🦋وَتَوَكَّلْ عَلَى الْحَيِّ الَّذِي لَا يَمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَكَفَىٰ بِهِ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا
🌺🌿ﻭ ﺑﺮ ﺁﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺍﻱ ﻛﻪ ﻫﺮﮔﺰ ﻧﻤﻰ ﻣﻴﺮﺩ ﺗﻮﻛﻞ ﻛﻦ ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺑﺎ ﺳﺘﺎﻳﺶ ﺗﺴﺒﻴﺢ ﮔﻮﻱ ، ﻭ ﻛﺎﻓﻲ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﺶ ﺁﮔﺎﻩ ﺑﺎﺷﺪ .(٥٨)
سوره فرقان 🍃
#باور_به_خدا #تلنگر
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🎀سیاست های زنانه🎀👠
#خانومانه
ا1) سعی کنید نظافت موقع آشپزی حسابی رعایت کنید مخصوصا وقتی مهمون دارید! من خودم وقتی جایی مهمون میشم ى سر به آشپزخونه میزنم اگر ببینم میزبان نکات ظریف بهداشتی موقع آشپزی رعایت نمیکنه سعی میکنم دیگه هیچ وقت از دستش چیزی نگیرم و غذای مهمونی روهم به زور میخورم!
2) سعی کنید موقع غذا خوردن ذره ای دهانتون صدا نده, واقعا اعصاب خرد کن هست و کلی از کلاستون و لطافتتون کم میکنه.
3) اگر دانشجو هستید و کلا سفر زیاد میرین همیشه لیوان و قاشق چنگال مسافرتی همراهتون باشه.
4) مایع دستشویی و دستمال کاغذی و نواربهداشتی هم همیشه همراهتون باشه.
5) نوار بهداشتیو یک طوری توی کیفتون جاسازیش کنید که راحت دیده نشه و وقتی در کیفتون باز میکنید کسی نتونه ببینه واقعا بی کلاسیه!
6) توی تاکسی و وسایل حمل نقل عمومی و خصوصی جمع بشینید طوری نباشه که دستها و وسایلتون دیگران اذیت کنه!
7)موقع خندیدن یا صحبت کردن با دستتون به طرف مقابل نزنید!
8) موقع دست دادن گرم دست بدین باور کنید نوک انگشتی دست دادن اصلا نشانه ى باکلاسی نیست!
9) جلوی شوهرتون از دیگران عیب جویی نکنید مخصوصا از خانواده ى خودش!
10) عطر مخصوص خودتون داشته باشید طوری که همه و شوهرتون شمارو با اون عطر بشناسند.
11) به زیبایی دستهاتون اهمیت بدین, منظورم این نیست که همیشه لاک بزنید! نه, حداقل همیشه از کرمهای مرطوب کننده و نرم کننده استفاده کنید تا وقتی کسی دستتون میگیره لطافت حس کنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام همرازجان صبحت بخیروخوشی عزیزدلم تو روخدا پیام منو بزار خیلی ب کمکتون نیازمندم😔😔😔😔بیش
#پاسخ_اعضا
🍃💕💕🍃🍃🍃🍃
سلام همراز جان
بابت مشکل این دوست عزیزمون واقعا ناراحت شدم
الان پدرتون به کمک بچه هاش اطرافیانش نیاز داره
با گریه و غصه خوردن کاری درست نمیشه
نمیتونی ببری پیش خودت یا بیای پیشش ولی میتونی مالی اموالی پدرت داره یا اگه نه، خونه ای ک توش زندگی میکنه رو بفروشی به نفع و آسایش خودش استفاده بشه.........
یا براش پرستار بگیر .....یا اینکه ببری آسایشگاه .....
خدا رو خوش نمیاد شرایط سختی و میگذرونه پدرتون دست رو دست نگذارید که بعدا براتون عذاب وجدان جا بمونه
به امید روزهای بهتر برا پدر گرامیتون ...
در پناه حق .....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
💕🍃🍃🍃🍃🍃 سلام همرازجان صبحت بخیروخوشی عزیزدلم تو روخدا پیام منو بزار خیلی ب کمکتون نیازمندم😔😔😔😔بیش
#پاسخ_اعضا
🍃💕🍃💕🍃🍃🍃🍃
سلام
دختری که پدرتون به کمک نیاز دارند و برادراتون اذیتش میکنن
به خدا دلم آتیش گرفت هر جایی ببینم همچین رفتاری با پدر و مادر میشه اعصابم بهم میریزه
با توجه به شرایط شما فقط آسایشگاه میتونه راهکار باشه اگر پدرتون سرمایه دارند ازش استفاده کنید یا موسسات خیریه ببینید کمک میکنن یا نه
در مورد هزینه ها آسایشگاه اگر دوستان اطلاع دارند ممنون میشم بگند
هر طور با پدر و مادرتون رفتار کنید بچه هاتون همونطور باهاتون رفتار میکنن
انشاءالله مشکلتون حل بشه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🍃🌸
حتما بخوانید
داستان هرچه کنی به خود کنی
پسر جوان فاسد الاخلاقی که از قبل با دختری جوان آشنا شده بود و توانسته بود او را گام به گام بفریبد و وانمود کند که از عشق او آب میشود و قلبش بدون او تاب و تحمل ندارد… بالأخره توانست آن دختر را رام کند و او را فراچنگ آورد تا کامش را از او بر گیرد
دختر جوان را دعوت کرد تا روز شنبه هفته ای آینده رأس ساعت پنج در مکانی بسته و فضایی رمانتیک با هم گفتگویی داشته باشند.دختر جوان نیز موافقت کرد و روز موعود فرا رسید.
پسر جوان در خانهاش به انتظار نشسته بود و با دیگر دوستانش هم تماس گرفته و آنها را از قصه ای این دختر با خبر کرد.
دقایقی به ساعت پنج مانده بود که مادرش زنگ زد و گفت: زود بیا خانه که حال پدرت خوب نیست. مجبور شد از دوستانش جدا شود؛ البته به آنان گفت: هنگامی که آن دختر آمد، شما کار خود را انجام دهید، من میروم و به پدرم سری میزنم..
از خانه بیرون شد و دوستانش را در انتظار آمدن دختر جوان ترک کرد. ساعت پنج رسید و دختر نیز وارد شد. این گرگهای بی وجدان همگی بر او تاخته و...
انگهی خانه را ترک نموده و او را در حالت بیهوشی رها کردند… در همین حین که این حادثه به وقوع میپیوست، پسر جوان پیش پدر رسید تا از حالش اطمینان حاصل کند؛
مادرش به سویش آمد و گفت: چرا خواهرت را با خود نیاوردی؟ گفت: خواهرم؟ از کجا همراه من بیاید؟ مادر گفت: او را فرستاده بودیم تا تو را بیاورد؛ تو که تلفن های ما را جواب نمیدادی.. جواب به سرعت از خانه ای پدری خارج شده و دوان دوان خود را به خانه ای خویش رساند…
ناگهان خواهرش را دید که در خانهاش مورد تج..اوز قرار گرفته و از حال رفته است.. هان که خودش حیله گر، ترتیب دهنده و همه کاری این ماجرا بود و قربانی هم نزدیکترین انسان به او … او خواهرش بود.
{كَذَلِكَ يُرِيهِمُ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ حَسَرَاتٍ عَلَيْهِمْ } [البقرة: 167]
این چنین خداوند کردارهایشان را به صورت حسرت زایی به آنان نشان می دهد.
_ نتیجه : ای فرزند آدم! هر چه خواهی کن؛ هر چه بکنی، همان را خواهی دید. دیر یا زود رُخ این مظالم به سوی خودت خواهد بود.. پس نسبت به کردار هایت از الله بترس که همگه كار هايت به سوی خودت باز خواهند گشت.
(حتماً نشر دهید ، تا پندى باشد به ديگران)
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
عاشقانه فامیلی👇
در عنفوان نوجوانی حس کردیم تو دلمون نسبت به هم یه احساساتی داریم و من تو سن 17 سالگی کشف کردم که عاشقشم!...
ولی هر دو حجب و حیا داشتیم رومون نمیشد بهم چیزی ابراز کنیم سه سال از نگاههای هم فقط حس میکردیم طرف مقابل هم علاقه منده...
اونروزی که خالم زنگ زد گفت محمد تو رو میخاد برا ازدواج دیگه بهم ثابت شد که دوستم داره !
البته خاونواده هامون خیلی موافق نبودن...خاله و مامانم ناراضی بودن چون میترسیدن رابطشون خدشه دار بشه...
پدرم هم بشدتتتتتت ناراضی چون یه دونه دخترش بودم و 17 ساله بودم و میدونست باد نوجوننی تو کلمه و میترسید بعدا تب تند زود عرق کنه...
پسرخاله هم دانشجوی ترم اخر بود هنوز نه سربازی رفته بود نه شغلی داشت، خلاصه اوضاع بر وفق مراد نبود کلا... ولی دلمون بدجور پیش هم بود...
بالاخره حیا رو کنار گذوشتیم و به همه گفتیم همدیگر و میخایم و بدون اون یکی میمیریم...
بیچاره خاونواده هامون تسلیم شدن
ازدواج کردیم..الان ده ساله ...یعنی سیزده ساله که عاشقشم...خیلی خوشحالم که عشق دوران نوجوونیم ختم بخیر شد الان که فکر میکنم میبینم چه ریسکی کردم....
ولی خدا دوستم داشت که عاشق همچین فرشته ای شم...
همین پیش پای شما داشتم بهش میگفتم خیلی عاشقتم هنوز...حتی بیشتر از اون سالها
یه دختر 4 ساله هم داریم.....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃 برشی از یک زندگی
سلام ازیه آدم به ته خط رسیده که هیچ امیدی نداره وهیچ راه نجاتی هم نداره قصه ی زندگی من خیلی طولانی و ناراحت کنندس تمام سعیمو میکنم خلاصه اش کنم تا اذیت کننده نباشه ، من ازدواجم سنتی بود با پسر عموم سنم ۱۶ بود که منو دادن بهش مثل اینکه هیچ علاقه ای به من نداشته و حتی خواهان این ازدواج هم نبوده اما چون پدرش بهش گفته اونم قبول کرده و ازوقتی باهاش ازدواج کردم یه روز خوش ندیدم حتی اگر روز خوشی هم بوده که واقعا قبلش تلاش من پشت این روز خوش بوده اونم از دماغم درآورده تا پنج سال که با خانواده ش زندگی میکردیم یا به عبارتی روزگار میگذروندیم اونجا از نظر سختی واذیت کردنای من توسط مادرش برام مثل قبر بود همیشه هم خواب میدیدم داخل قبرم وراه نجاتی ندارم بعدش که بار کردیم وخونه مون جدا شد سختی های دیگه ای که واقعا غیر قابل تحمل بودن گرفتارشون شدم وتمام این مدت شوهرم بسیار بامن بداخلاق بوده و عرصه ی زندگی رو برای من زهر مار کرده توهین فحاشی کتک خصاصت بی مسئولیتی نسبت به بچه هاش من دوتا پسر دارم که دوتاشون بیشفعالی و بی توجهی شدید دارن و امسال پسر کوچیکم که پنج سالشه و نیمه اولیه رو پیش دبستانی ثبت نامش کردم اما مدیر پیش دبستانی بهم گفت که دیگه نیارش ببر درمانش کن من نمیتونم از پسش بربیام البته من بهش حق میدم چون پسر من غیر قابل تحمله من که مادرشم به زور تحملش میکنم ومجبورم من ساکن اهواز هستم وهیچ جایی رو سراغ ندارم که پسرمو ببرم درمانش کنم از طرفی باباشون بامن همکاری نداره فقط عربده میکشه و داد میزنه وکتک و تحقیر وتوهین من واقعا نمیدونم دیگه چیکار باید بکنم همه ی راه ها بسته س نه میتونم ازش جدا شم چون خانواده ام که پدر نامرد وحق خورم پشتم نیس و ازاین طرف خانواده ی شوهر هم علیه من و پشت پسرشونن و من واقعا به بن بست خیلی خیلی خیلی وحشتناکی برخوردم خدا هم صدامو نمیشنوه و تنها دلیلی که خودکشی نمیکنم به خاطر ترسو بودنمه من هیچ امیدی ندارم هیچی هیچی تو این ۱۳ سال گذران عمر با این آقا همه ی امیدم رو از دست دادم من ۲۸ سالمه چیزی که میدونم اینه که ازمن خوشش نمیاد و همین باعث شده انقدر عذابم بده وهمیشه از کاه من کوه ساخته اصلا به منو بچه هاش نمیرسه مارو ول کرده ورفته پی خوشگذرونی های خودش خانواده ی ما طلاق رو عیب میدونن وزن باید بسوزه وبسازه و تحمل کنه ودم نزنه الانم همینطوره اما من دیگه بریدم دیگه نمیتونم خصوصا که پسرم رو دیگه نمیتونم پیش دبستانی بفرستم و این باعث شده کامل ناامید بشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿