دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
ادمین:
🍃🍃🍃💕🍃🍃
دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی #گلزار رو بخونید...
دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده...
اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید..
💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃
سرگذشت قدیمی #گلزار
داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی...
(دوستان سرگذشت جای من کجاست بعد از تکمیل شدن بارگزاری میشه..)
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
یه لحظه فقط دیدم زنهارو عقب زدن و به صورتم اب پاشیدن...عابد بود ...اون نجاتم داد دوباره ...کف دستهامو میمالید و منو از اونجا دور کردن ...انگار انرژی بدنم به صفر رسیده بود که حرکت هم نمیتونستم بکنم ...
پدرم رفت زیر خاک و زندگی جدید برای من و ماهیه رقم خورد ...
خواهرم که راهشون سوا بود و هرکدوم چندتا بچه داشتن و زندگی خودشون رو میکردن ...من و ماهیه بودیم که بی کس شده بودیم ...
برمون گردوندن عمارت ...چه پذیرایی ابرومندانه ای از مهمونای پدرم شد ...
حاجی صفر پیرتر از اونی بود که فکرشو میکردم...تو حیاط عمارت که رسیدیم به طرف ما اومد ...با عصا راه میرفت و بهمون که رسید گفت : حمیده کدومتون هستید ؟
حمیده انگار ترسیده بود و اروم گفت منم ...
جلوتر رفت سر حمیده رو گرفت و بوسید ...اون اولین نوه اش بود و گفت : خدا حفظت کنه ...شنیدم مادر بودی پدر بودی خواهر بودی ...برادر بودی برای خواهرات ....خدا حفطت کنه ...خدا چه شوهر خوبی نصیبت کرده ...
ناصر خان کنار حمیده بود و ازش تشکر کرد و گفت : لطف دارید حاجی ..افتخاره زیارت شما ...چشم هامو برای ناصر ریز کردم و اروم گفتم : چه افتخاری ؟
ناصر بهم چشم غره رفت و گفت : امان از تو گلزار ...
حاجی صفر تک تک خواهرامو میبوسید و عجیب بود که اسم همه رو میدونست ...
به من که رسید گفت : تو باید گلزار باشی تو اخرین نوه ای هستی که اینجا بدنیا اومدی ...دستشو جلو اورد ...سرمو عقب کشیدم و گفتم : کاش اینجا بدنیا نیومده بودم ...
با تعجب نگاهم میکرد ...امیرسالار و مادرش دور تر از ما ایستاده بودن و نگاهمون میکردن...
تو اون شلوغی کسی رو دیدم جلو میاد که انگار پدر خودم بود ...
سیبی که از وسط به دونیم تقسیم شده بود ...
همونطور خیره بهش بودم و نگاهش میکردم ...
لبخند میزد و چشم هاش خیس اشک بود ...بهم مهلت نداد و بغلم گرفت و گفت : عمو جان خوش اومدید ...
شماها بوی برادرم رو میدید ...
مرد گنده هق هق میکرد و من حتی اشکهاشون رو باور نداشتم ...
خدمتکارشون ما رو به طرف داخل راهنمایی میکرد ...بهمون تسلیت میگفتن و صاحب عزا شده بودیم ...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک شهید👇
مهریه ازدواج همسر ابراهیم یک جلد قرآن، یک جلد نهج البلاغه و ۲۷ تومان پول بود،بعد از مراسم عقد آمدند خانه ما چه آمدنی داخل اتاق نشسته بودند ساعت یازده شب بود صدای گریه ابراهیم بلند شدطاقت نیاوردم رفتم از لای در نگاه کردم رختخواب را جمع کرده بود و سجاده اش پهن بود خانمش هم قرآن یا مفاتیحی دستش بود
تا ساعت پنج صبح ناله الهی العفوش بلند بود صبح هم که آمدند صبحانه بخورند، چشم هایش قرمز و متورم بود بعد از صبحانه رفتند زیارت مزار شهدا ی شهرضا بعد از زیارت قم به پاوه بر گشتند
همسر شهید همت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
دعایی موثر برای رسیدن به معشوق...🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
444 مرتبه این دعا ی زیر را بر قطعه ای نبات خوانده و به همسرتان دهید تا بخورد.
یا مُقَلِّبَ القلوب قَلِّب قَلبَها و روحَها و جَسدَها علیٰ مَحبَّتی و عشقی و اُنْسی و اُلفَتی و مَوَدَّتی و قبولِ قَوْلی بِحَقِّ یا بَدوح و یا وَدود اَجِب دَعوتی یا وَصْلائیل
در حالتی که زن و شوهر با هم دعوا کرده اند و روی دیدن همدیگر را ندارند و هر دو بر موضع خود لج بازی و پافشاری میکنند و در این مواقع باید شخص سومی واسطه شود این کار را انجام دهید.
1100 مرتبه ذکر یا وَدود را بر دو عدد شیرینی یا قند یا آب نبات یا زولبیا بامیه یا مقداری شربت شیرین بخواند و به انها داده تا از آن بخورند.
بر روی دو شیرینی یا اب نبات یا زولبیا بامیه یک بار سوره واقعه را بخوانید و بلافاصله بعد از آن این را بخوانید و به خوردشان دهید.
تَوَکَّلوا یا خُدّام هذهِ السُّورَه بِالاُلفَه و المَحَبَّه بَینَ فلان بن فلان و فلانه بنت فلانه بحق هَهْطُوبْ هَهْطُوب لُهوبْ اَجِب یا صَمْتُون ذُوبَهاء و جَمال تَوَکَّلوا یا خُدّام هذهِ السّورَهِ الشَّریفَه بِالمَحبَّه الدّائِمَه وَالوِداد بین فلان بن فلانه و فلانه بنت فلانه بِحَقِّ هذهِ السُّورَهِ عَلَیکُم و طاعَتَها لَدَیْکُم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
#آقایان_بدانند🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
دختری که باهاش ازدواج میکنید، نور چشمی یه خانواده است پس سعی کنید برای خوشبخت کردنش تلاش کنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
دعا و حرز مجرب و موثر برای در امان ماندن از چشم زخم🍃🍃🍃🍃🍃
اعوذ بعزة الله واعوذبقوة الله
واعوذ بقدرة الله واعوذ بنور الله
واعوذ بعظمة الله واعوذ ببهاء الله
واعوذ بجمع الله و اعوذ بکل الله
و اعوذ بعفو الله واعوذ بغفران الله
واعوذ برسول الله واعوذ بالائمه
علیهم السلام علی ما نشاء من شر
ما تجد اللهم رب المطیعین .
توجه شود : برای محفوظ ماندن از طلسم و چشم زخم همواره شبها به وقت خواب معوذتین ( همان سوره های فلق و ناس را بخوانید ) معوذتین را در کاغذ بدون خط بنویسید و همیشه همراه خود داشته باشید .
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#بلدی_بگو
🍃🌸🍃🌸
سلام همراز جان
ممنون از کانال خوبتون خیلی خوبه
میخواستم از دوستان عزیز خواهش کنم که یک راهنمایی به من بدن
من انتخاب رشته دارم
ولی بین رشته ها گیر کردم
من بین رشته های تجربی و طراحی دوخت و حسابداری و کامپیوتر موندم
علومم خوبه یعنی۱۹و۲۰
به پرستاری خیلی علاقه دارم
لطفا بگید اگه جای من بودید چه رشته ای میرفتید
لطفا راهنمایی کنید ممنون میشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃
دکتر رحیم پور ازغدی داشت از چیزهائی که هیچ وقت به گوشمان نخورد میگفت :
روزی یکی از یاران امام حسین (ع) وارد خانه امام شد و دید که امام یک لباس خوش رنگ به تن داردند و نیز اتاقی از خانه با رنگ و لعاب خاصی ( آنهم در آن زمان ) و بسیار بسیار زیبا تزئین شده است ،
آن شخص با تعجب از امام پرسید ( همان سوالهائی که بسیاری از متحجران امروزی میپرسند ) : شما میگوید زهد و خودتان دنیا پرستی میکنید؟؟؟
امام -علیه السلام- فرمودند :
آنجا اتاق خانمِمان است ،
ما مهریه ایشان را اول ازدواج میدهیم او نیز هر طور که دوست دارد تزئین میکند.
در مورد لباس هم فرمودند :
چون همسرم دوست دارند اینگونه باشم...
چقدر زیبا😍🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🍃🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام سال نو مبارک من خیلی وقته عضو کانالتون هستم منتها فقط خواننده بود اماالان یه غمی بز
من حدود چهارسال ازدواج کردم باپسرخالم که ۱۳سال ازم بزرگتره آدم بدی نیست منتها خانواده داغونی داره خداراشکر من ازشون دورم تویه شهر دیگه ام تک وتنها اما یه داداش داره که ۲۰سال بازنش اختلاف داره طلاق نگرفته ولی جداست حدوداسه سال پیش مازندگی میکنه اوایل معتاد بود کمک کردیم ترک کرد بااینکه خیلی توهم داشت ولی تحمل کردم بااینکه خیلی بدی ازش دیدم دم نزدم یه مزاحم به تمام معنا ، خونه کامل دراختیار خودش ومادرش گذاشتیم باتمام امکانات من وشوهر یه خونه فرسوده زندگی میکنیم شادوخرم مادرشوهرم هم باهام یه پیرزن ۸۰ساله اما ... اختیار همه چی باید دست خودش باشه خونه رو کلاجارومیکنه هرچی داریم میده برانوه هاش. براهرکه میلش بکشه ، منم تواین چهارسال اصلا حامله نشدم زن همین برادرشوهرم باعث وبانیشه به همه هم گفتم من نمیزارم بچه دارشن این وسط خودش خیلی بلاومصیبت دیده انشالله خداخودش کمکش کنه اما منم تواین چهارسال دوسالش خوش گذشت باهر سختی تلخی که بوده بعددوسال بابام که خیلی بی نهایت دوسش داشتم ازدست دادم کلا نابودشدم چون خیلی بابایی بودم گذشت یه سال ،هفت ماه بعد مامان نازنینم هم ازدست دادم الان سه ماه میشه این وسط دوتاخواهر یکی بزرگتر ویکی کوچکتر دارم خیلی آسیب روحی روانی دیدن تواین سه ماه همش کتر بردمش که هنوز نه خودم نه ایشون خوب نشده ،اینم به کنار موندم خودم ،یه عالمه غم مادرشوهر خوب بود ولی چندروزی خیلی اذیت میکنه منم اصلازیر بار زور نمیرم از بداخلاقی نق نقو بودن فتنه فساد بدم میاد ،وسایلای جهازم توخونه مادر شوهرم هستن چند وقت پیش بهم گفت برو وسایلاتاتوبردار کمر دردداشتم نتونستم گذشت تایکی دومرتبه دیگه هم تکرار کرد منم واقعا جانداشتم منتها دیروز دوبار گفت برو برشون دار من گفتم باشه رفتم برشون داشتم یه گوشه هرجور بود جاشون دادم حالا باهام قهره میگه من منظوری نداشتم چرا همرو برداشتی من گفتم فقط موکتاروبردار ،پس تومیخوای منو بیرون کنی اصلا یه حرفای درست کرد که نگو زنگ زده به دخترش که تویه شهر دیگه هست براش نون قند چای خوراکی آوردن مثلاروزه گرفته بود ولی اینطوری باهام برخوردکردم اصلاموندم چه کارکنم اعصابمو خوردکرد به شوهر گفت من نگفتم لباساشوبرداره ،بالب روزه هااااااا ، خیلی خندم گرفت وقتی براش وسایل خوراکی آوردن توخونه من نشسته وسایلمو هر روزی یه طرف میذارم خودم بدم نمیاد ولی ایشون ناراحت میشه اینقده غصه دارم اینم شده قوز بالاقوز، خودش وپسرش آواره خونه من شدن خونه دراختیار خودشونه ولی من آدم بده شدم شوهرم میدون میبینه ولی همش غصه میخوره ،هرچی میگم گوش نمیکنه یه دفعه میخوام همه بزارم برم پیش خواهرام برام مهم نیست ولی دلم براهمسرم میسوزه موندم وسط چهاراه ...... ممنون مچکر
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿