eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
625 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 حاجت روایی ....🍃🍃🍃🍃🍃🍃 گفته می‌شود آیه ۲۹ سوره فاطر را دختر بی خواستگار پیوسته و به طور منظم روزانه تلاوت کند، این عمل مجرب است و بسیار موثر در بخت گشایی. نتایج و عجایب بسیار دارد. انشاء الله تعالی. «إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرًّا وَعَلَانِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَّن تَبُورَ.» برخی به حسب تجربه خواندن و مداومت بر تلاوت آیه ۲۱ سوره روم را برای این منظور کارساز و مفید می‌دانند و آن آیه چنین است: «وَ مِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیها وَ جَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ» تلاوت آیه ۴۱ از سوره فاطر را به مدت چهل روز به طور مرتب انجام داده و در اوقات مختلف ادامه دهید. بهترین زمان، پس از انجام فریضه نماز است. روزانه چهل مرتبه خوانده شود مطلوب است. پس از نماز حتما از خداوند طلب بخت نیکو کنید. توجه کنید که قبل و بعد از طلب حاجت صلوات بفرستید. 🌸🍃
🌸🍃 فکر می‌کنی تو تنها کسی هست که تو زندگیش هی نشده ؟ نه رفیق ، همه یه جاهایی از زندگیشون پرپر شدن. فرق آدما تو عمق و تعداد زخم‌هاشون نیست تو بلند شدنِ بعدشه؛ تو تن ندادن به اون زخمه؛ تو ادامه دادن و ساختن. کم نیار دوستم ، کم نیار ، خدا میبینه و یجایی جوابت میده💙 🌱 دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇 @Aseman100
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
ادمین: 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی رو بخونید... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستان سرگذشت جای من کجاست بعد از تکمیل شدن بارگزاری میشه..)
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 سرگذشت قدیمی #گلزار داستان دختری خانزاده..بسیار جذاب و زیبا...داستان یک دخترزایی... (دوستا
عمارت حاجی صفر پر از زرق و برق و روزی بود .... دام هاشون اونسمت حیاطشون بودن و پنیر و شیر و کره ملی به راه بود ... برامون سفره انداختن و برای ما عسل و کره محلی اوردن و سر شیری که به چربی روغن بود... ناصر خان لقمه ای خورد و گفت : مزه اینا رو هیج جایی نمیشه پیدا کرد ... خاص و پر از سلامتی ... کسی جز خودمون تو اون اتاق نبود ... رباب به یاد قدیم ها رفته بود پیش اشناهاش ...حمیده که میلی نداشت و به زور شوهرش یکم چای وعسل خورد ... دلم چقدر اون عمارت رو میخواست ... هوا تاریک بود و صدای سفره پهن کردن و برو و بیا میومد ... ناصرخان چند بار ازم ن خواست بریم پیش بقیه ولی دل هیچ کدوممون راضی نمیشد و نرفتیم ... انقدر خسته و درمونده بودیم که هر کدوم یه طرف خوابمون برد ... بازم مثل همیشه اون حمیده بود که نخوابیده بود و بالا سر ماها نشسته بود و مراقبمون بود ... صدای گنجشک های اونجا هم متفاوت بود ... به لطف مریم من و ماهیه سحرخیزی رو دوست داشتیم و همیشه سحر خیز بودیم ... از پنجره به حیاط عمارت نگاه کردم ...اتاق بزرگی رو به ما خواهرا دادن تا راحت باشیم ... چقدر حیاط و باغ اونجا سرسبز بود و رنگارنگ ... روی درختاش پر بود از میوه و در تعجب بودم چرا کسی بهشون دست نمیزنه ... حتما از اون امیر سالار حساب میبردن و میترسیدن .. ماهیه برام دست تکون داد و اروم گفتم : میرم توالت میای ؟ با سر اشاره کرد اره و با هم رفتیم بیرون ... خدمتکارشون تا مارو دید بدو بدو اومد جلو و گفت: چی نیاز دارید خانم ؟ نگاهش کردم زن جوونی بود و با چه استرسی نگاهم میکرد ...لبخندی زدم و گفتم : خانم نه منو گلی صدا بزن ...میرم توالت اجازه هست ؟ خنده اش گرفت و گفت : اب گرم بیارم ؟ _نه فقط یه حوله تمیز بده دست و صورتمون رو بشوریم ... دست و صورتمو اب خنک اول صبحی زدم و تو حیاط چندبار نفس عمیق کشیدم ... چه کیفی میداد انگار همه رگ و ریه های ادم باز میشد ... با صدایی از جا پریدم ...پسر عموم بود و گفت : ترسوندمت ؟ شرمنده ... یکم اروم شدم و ضربان قلبم که اروم گرفت گفتم : صبح بخیر ...بی هوا اومدی ترسیدم ... ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🌸🍃🍃 مشکل من رو هم بزارین تا راهنماییم کنن دوستان ممنون،،من ۲۲ سالمه و همسرم۲۹سالشه ما با هم دوست بودیم و الان سه ساله ازدواج کردیم..ی مدت رفتار همسرم باهام عوض شد من هیچی براش کم نزاشتم همیشه حمایتش کردم بهترین بودم براش اما وقتی فهمیدم ک داره ازم فاصله میگیره بهش شک کردم ی شب که خوابید گوشیشو چک کردم دیدم با ی دختر دیگه پیام بازی کردن و قرار بیرون گذاشته بودن من شماره دختره رو برداشتم و بهش زنگ زدم و انقد عصبانی بودم بد و بیراه بهش گفتم و اون خانم بهم گفت شوهرت به من گفته من مجردم و گفت من باهاش تموم میکنم منم با همسرم دعوا کردم و همسرم اومد ازم عذرخواهی کرد و گفت من اشتباه کردم منم بخشیدم چوم عاشق همسرم هستم..بعد ی مدت دوباره همسرم باهام بد شد و فهمیدم باز با همون دختره دوسته این سری ک فهمیدم باردار بودم و خیلی برام سخت بود بهش گفتم دلیل کارت چیه منو کتک زد و از خونه انداختم بیرون الان دو هفته س ک خونه مادرم هستم وسراغی هم ازم نمیگیره.نمیدونم باید چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنین ممنون. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#بلدی_بگو 🍃🌸🍃🌸 سلام همراز جان ممنون از کانال خوبتون خیلی خوبه میخواستم از دوستان عزیز خواهش ک
🍃🌸🍃🍃🍃🍃 سلام خوشگل جاااانم تو چ سن خوبی هستی...ذوق کردم برات😍😍 من رشته دبیرستانم ریاضی بوده با معدل ۱۹.۷۴😇 بین این رشته های موردعلاقه ی تو من بهت تجربی رو پیشنهاد میکنم حسابداری و طراحی و کامپیوترو بعدا میتونی تو اموزشگاه های علمی کاربردی یا خصوصی هم یاد بگیری❣ اما تجربی فقط مدرسه ست و تمام😍 الانم ک خداروشکر شرایط کنکور بهتر شده 💚 موفق ترین باشی 💚 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
درآمد 🍃🌸🍃 سلام وقت بخیر همراز جانم من مدت کمی توکانال شما عضو هستم امروز پیام خانمی رو توگروه دیدم که همسرشون نمیزاشت کارکنن من هم همین شرایط وداشتم والان درامدم خیلی عالیه نتورک مارکتینگ و استارت زدم وخدارو شکر هم از نظر مادی ومعنوی بسیار عالی هستش @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سرنوشت🍃👇
من پنج ساله که ازدواج کردم چون شوهرم اخرین بچه بود و پدرشوهرمم فوت کرده بودبعدعروسی پیشه مادرشوهرم زندگی کردیم اما ....... مادرشوهرم خیلی بهم اذیت میکرد منم تک دختر بودم اصلا تحمل کاراشو نداشتم دوماه بعدعروسی رفتم طلاهامو فروختم به شوهرم گفتم بزاریم بانک وام بگیریم اماشوهرم ترسیدووام نگرفت خلاصه باهمون پول طلاهاووام ازدواجی که گرفته بودیم یه خونه گرفتیم وبقیه پولم یه چک دوازده ملیونی دادیم گفتیم یه قرعه کشی مینویسیم میمونیم اینجا چکو پاس میکنیم اماازشانس بد ما قرعه به اسم مادرنمیومدپولم موعدچک رسید منم حامله شدم افتادیم تودردسر من اینقدر حرص میخوردم 😭شوهرم شش تابرادرداشت هیچ کدوم بهمون کمک نکردن اخر یکی از برادراش گفت بهتون پول نزول میدم ماهم مجبور شدیم بگیریم 🥺به هردردسری بودرفتیم خونه خودمون اما تایک سال قرعه درنیومد ما هرماه به برادرشوهرم بهره پولشو میدادیم پسرم به دنیااومد وفردای تولدیک سالگیش انگشتش موند لای درو قطع شد بردمش بیمارستان خصوصی و به دکتر خوب پیداکردیم عملش کرد خوب شدفکرشو کنید یه بچه یه ساله بره اتاق عمل 🥺😭ماهم دستمون خالی بود اخرمجبور شدیم ازعمه من پول غرض بگیریم برای بیمارستان هیشکی به جزعمه م وداداشم نیومدبیمارستان خلاصه گذشت و ماپول برادرشوهرمودادیمو راحت شدیم تونستیم یه نفس راحت بکشیم خیلی بلاها سرمون اومد شوهرم میگفت همش به خاطر این پوله • اما الان خداروشکر هم حال پسرم خوبه هم وضع زندگیمون بهتر شده تونستیم ماشینم بخریم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 توی کتاب "یک عاشقانه آرام" نوشته بود: بهار پیش از آن که حادثه ای در طبیعت باشد، حادثه ای است در قلب آدمی و پیش از آن که در طبیعت محسوس باشد در حسی انسانی وقوع است.. ____________________
💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃💐🍃 🌸✨ هرکس ۱۰۵ مرتبه در صبح و ۱۰۱ مرتبه در شب بگوید 《الرحمن》 به ثروت و جاه خواهد رسید✨ 📚 کنز الحسینی ۳۱ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿