🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..

لباسهامو عوض کردم ...رنگ سیاه دل ادمم سیاه میکرد و دلم‌نمیخواست تنم کنم ولی اجبار بود ...نمیخواستم پشت سرم حرف در بیارن که سیاه پدرشو در اورده ... به طرف اتاق های ارباب های خونه رفتم ... حس کنجکاوی من همیشه باهام بود و پشت در اول فال گوش وایستادم‌...در مورد سلیمان حرف میزدن ... مادرجون میگفت : دختر به اون خوبی مال خودمونه ...غریبه نیست ...رخت عزای پسرمو اول باید در بیارم‌... من بیشتر دوست داشتم اول سالار داماد بشه...اون خیلی زحمت کشه خیلی تنهاست ...این همه مسئولیت رو دوشش و کسی نیست که هم زبونش باشه ‌.‌.کسی رو نداره تا باهاش درد و دل کنه ... صدای حاجی صفر بود که گفت : سالار من واقعا سالار مردهاست ...خیالم راحته که درست انتخاب کردم و میدونم که درد بقیه درد اونه ... گرمای دستی رو شونه ام منو از جا پروند به پشت چرخیدم ...سالار دست به سینه با بازوش به دیوار تکیه کرد و گفت :زشت نیست ؟ خجالت کشیدم و اروم گفتم : میخواستم برم داخل ..‌ _پس چرا فال گوش وایستادی ؟ زبونم بند اومده بود بدتر از اون چی بود که سالار خان مچ منو بگیره ...داشتم اب میشدم از خجالت و گفت : چی میگفتن حالا ؟ جوابی ندادم و عرق سرد رو پیشونیم نشست ... با نوک انگشتش به بینی ام زد و گفت : همش درحال جنگی با خودت، با ما ...الانم که ... بین حرفش پریدم و گفتم : فال گوش واینستادم ...اخم کردم و خواستم دست پیش بگیرم که پس نیوفتم و گفت : من دارم میرم ...راحت گوش بده ... خواست بره که گفتم : منم میام ... ابروشو بالا داد به طرفم چرخید و گفت : کجا ؟ جلوتر ازش راه افتادم و گفتم : همونجا که گفتی ...میخوام ببینم ابادیم چه شکلی ...این عمارت که لنگه قفس میمونه ...انگار ادم هاش توش زندانی هستن ... شونه به شونه ام قدم برداشت و گفت : نمیترسی با من بیای بیرون شاید خواستن منو بکشن و اشتباه تیرشون به تو خورد... درب ماشینشو باز کردم و گفتم : مرگ حقه و به وقتش قسمت همه میشه ... به اسبش اشاره کرد و گفت : میخوام با اسب برم ... خشکم زد و گفتم: من چطور با اسب بیام ... ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃🌸🌸🍃🍃 دوتا دختر دارم ... سن کم ازدواج کردم🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ‌

سلام وخسته نباشید به دوستان عزیزمن ۱۶سال هس که ازدواج کرده بودم شوهرم ۱۲سال ازخودم بزرگترهسش وداعم دعواداشتیم الان من ۲۹ساله هستم ودوتاهم بچه دارم دختر ۱۴ساله وپسر۶ساله ماازهمون اول زندگی کتک وبسیار بسیارفوش بود چون خیلی بد دهن بود وبابت کتکهایی که میزد من شکایت کرده بودم روش ۳تاپرونده داشتم توی دادگاه همراه با نامه پزشک قانونی وخودشم کلن اعصابش خراب بود وقرص ارامبخش وضداسترس مصرف میکرداخرین دعوامون پارسال آذر ماه شد وایشون تعهددادکه نزنه وفوش نده ومن برگردم سرزندگی خلاصه برگشتم همون روز اول فوش شروع شد ولی دست روم بلندنکرد تابه امروز ولی ۷ماه پیش فهمیدم که خیانت داره میکنه بهم بایه دختر رابطه نداشتن ولی درحد حرف وعشوه بوده دیگه این ۷ماه برای من خیلی سخت گذشت هرروز دعوا بود که چرا این خیانت روکردی بهم وایشونم همش درحال عذرخاهی بود تا اینکه یه هفته پیش دیگه تحمل نکرد وجروبحث بالا گرف بایه مشت زد تودهنم وگف باید جدابشیم خودمم راضی بودم به این کار توافقی جداشدیم بچه ها پیش من هستن حضانتشون بامن شدولی امان ازروزی که جداشدم گریه وعذاب وجدان اذیتم میکنه وابستگی ودوست داشتنی که نصبت بهش داشتم داره عذابم میده ونمیدونم چه کنم خیلی ناراحتم خیلی میگم کاش جدانشده بودم ازش دلم براش حسابی تنگه توروخداکمکم کنید آیا این طبیعی هسش دوست داشتن من یانه دچاره مشکل شدم .وشوهرمم تا ۲روز بعدطلاق اسرارداشت که برگردم ولی چن روزی دیگه نمیگه برگرد فقط پیامهای عاشقونه میفرسته که دوسم داره وفلان وبرام دعای خوشبختی میکنه ومیگه سپردمت به خدا واینا نمیدونم بااین حال خرابم چه کنم .والانم خونه بابام هستم ویه ماشین ۳سال پیش کرد به نامم قراره اونوبفروشم خونه اجاره کنم وبرم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃🍃🌸🍃 چجوری میتونم زودتر جدا شم .. اطلاعی ازش ندارم🍃🍃🍃🍃🍃 سلام درود وقت بخیر طاعات وعباداتتون قبول باشه ممنون از کانال بسیار عالیتون من همون خانومی هستم که براتون نوشته بودم من وهمسرم هر دو ازدواج دومون هست که دوتا بچه همسرم داره یه دختر خودم که سر حرف باهمسرم دعوامون شد وایشون منو کتک زدند کارم به بیمارستان کشید.من از همسرم شکایت کردم بخاطر کتکها وگواهی پزشک متخصص و نامه پزشک قانونی دارم همسرم توی کلانتری بهم قول داد پنجم عید بریم توافقی جدابشیم یا حق طلاق بهم بده، ما قم عقد کرده بودیم پنجم عید شد به قولش عمل نکرد هفتم منو برد قم که وکالات طلاق بهم بده که من خودم برم جدا بشم اونجا هم دعوا راه انداخت سند ازدواج به زور ازم گرفت منو توی شهر غربت پیاده کرد رفت که رفت الان که دارم این حرفها براتون مینوسیم ۱۵ روزه از همسرم هیچ اطلاعی ندارم نه زنگ زده نه پیام .البته شکایتم هنوز جریان داره الان تصمیم گرفتم جدابشم اما ایشون راضی به جدا شدند نیست ناگفته نماند توی این دوماه یه هزار تومان برام خرج نکرده .حتی به خانوم سابقشون پیام داده بود ازت میخوام برگردی سر زندگی و....خداراشکر من معلمم برای خودم همه چی دارم لطفا راهنمایی کنیدکسایی که تجربه داشتند چطور میتونم زودتر جدا بشم باتشکر از مدیر محترم کانال خدا حفظشون کنه الهی بحق این ماه عزیز حاجت رابشی و اعضای دوست داشتنی کانال 🌹🌹🌺🌺🌺🌷🌷🌷💐💐💐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🍃🌸🍃🍃🍃 سلام همراز جان در پاسخ به اون خانمی که میخوان ادامه تحصیل بدن ولی بخاطر بچه میترسن و ۱۷سالشونه: خانم جان معدل ۱۷ونیم برای شمایی که متاهل هستی و هم باید زندگی زناشویی و کنترل کنی و هم بارداری واقعا معدل خوبیه! من خودم کلاس دوازدهم هستم و باتوجه به تجربه تحصیلی که دارم کسانی رو دیدم که از صبح تا شب فقط و فقط درس میخونن با اینحال معدلشون ۱۷یا۱۸شده!! و بنظر من این بنده خداها آی کیوشون پایینه نه شما! خیلی تصمیم عاقلانه ای گرفتی که میخوای ادامه تحصیل بدی خواهش میکنم کم نیار و ادامه بده یه بچه که چیزی نیست معلم ما میگفت ۲ تا بچه کوچیک داشتم شوهرمم ماموریت میرفت دو ماه یبار میومد خونه با هر سختی که شده درسم خوندم الانم دبیر عربی ما شدن و امسال هم بازنشست میشن... پس نمیگم سخت نیست هست ولی می ارزه شما دوسال سختی میکشی ولی بعدش دیگه راحتیه ببین بچت دوسال و رد کنه دیگه حتی بچه هم اذیتت نمیکنه از شیر بگیریش و.. حله پس نگران نباش اعتماد بنفستم الکی پایینه وگرنه معدلت با شرایطی که داری عالیه این نشون میده هوش خیلی بالایی داری!تازه اونم تو دوران دبیرستان که ۱۷ معدل خوبی شناخته میشه راستش مادر من هم دقیقا شرایط شمارو قرارداشت و ۱۷سالش بود که من بدنیا اومدم اتفاقا اونم مادرشوهرش و خواهرشوهراش خیلی اذیتش کردن ولی منو میزاشت پیش مامانش با هر سختی و سرکوفت شنیدنی که بود حداقل دیپلم رو گرفت !اگه درست رو نخونی بعدا همون بچت خجالت میکشه به دوستاش بگه که مامان من حتی دیپلم هم نداره اونم اذیت میشه سرکوفت میشنوه بخاطر اونم که شده درس بخون که در آینده بهت افتخار کنه با آرزوی موفقیت برای شما برات دعا میکنم که بتونی حداقل تا لیسانس پیش بری عزیزم♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃 در جواب دوست عزیزم،اون خانم ۱۷ ساله که میخواد ادامه تحصیل بده و بچه یک ماهه داره.... بهت تبریک میگم خانوم خانوما....خیلی فکر و تصمیم خوبی داری.مطمئنم که موفق میشی....چرا فکر میکنی هوش و استعدادت کمه؟؟؟؟ببخشید ولی پیرزن ها و پیرمردها اوایل انقلاب میرفتن نهضت سوادآموزی و ادامه تحصیل میدادن و بعضیاشون به مدارج بالای علمی هم رسیدن.اونوقت شما که سنی نداری انقدر به خودت تلقین منفی میکنی؟؟؟😳😳😳سوتی هایی که میدی به خاطر بی تجربگی و سن کمته خانومم، نه خدای نکرده به خاطر خنگ بودنت😊 خیلی خوبه که همسرت بهت اعتماد داره و اجازه میده درست رو ادامه بدی.پس گاهی ازش به خاطر این مسئله تشکر کن و بگو بهت افتخار میکنم که انقدر سطح فکرت بالاست. چند نصیحت دوستانه دارم برات ۱-هرگز درس و مشقت رو به خانه داری و شوهرداری و بچه داری ترجیح نده.اگه امتحان هم داشتی اول باید خونه زندگیت رو تمیزکنی،غذات رو اجاق آماده باشه،بچه ات هم شکمش سیر و جاش تمیز باشه...بعد درس بخونی. ۲-اگه بچه ات شیر خودت رو میخوره از همین الان گاهی وقتها (نه همیشه)شیرت رو بدوش و با شیشه پستونک یا با قاشق بهش بده تا یاد بگیره تا اگه خواستی بذاری پیش مامانت مشکلی نداشته باشی.لازم هم نیست به دیگران توضیح بدی که چرا گاهی شیرت رو میدوشی. ۳-وقتی بچه پیش مامانته ممکنه نا آرومی کنه یا نق بزنه یا گریه کنه.لازم نیست همه این ها رو به شوهرت و خانواده اش گزارش بدی.وگرنه ممکنه دیگه شوهرت اجازه نده که ادامه بدی و بگه بچه واجب تره.پس بهش نگو.بچه با گریه و نق نق بزرگ میشه.دلواپس نباش. ۴-وقتی خونه هستی بهترین خودت باش برای همسرت و بچه ات.ساعات نبودنت رو همه جوره جبران کن. ۵-وقتی بچه ات کمی بزرگ تر شد وخانواده شوهرت به این باور رسیدند که شما یک مادر مهربان و یک بانوی امروزی و تحصیلکرده هستی دیگه تو زندگیت دخالت نمی کنند.پس به خاطر دخالت هاشون حرص نخور و عرصه رو به شوهرت تنگ نکن. ۶-اگه به سلامتی،درست رو ادامه دادی و موفق شدی یادت نره شوهرت همراهت بوده و اون بوده که این اجازه رو بهت داده پس اگه تحصیلاتت از ایشون بالاتر هست هرگز به خاطرش به شوهرت فخر نفروش و در محضر همسرجان،اظهار فضل و باسوادی زیادی نکن.😊وگرنه غرور و اقتدارش رو زیر سوال می بری و از اینکه بهت اعتمادکرده پشیمون میشه.🌺 ضمنا رشته خیلی خوبی رو هم در نظر داری.معلمی شغل خیلی خوبیه.محکم ادامه بده.من تجربه درس خوندن با بچه کوچک رو دارم.نصف شب ،یک دستم کتاب بود و یک دستم نوزادم که دل درد هم داشت و حتما باید بغلش میکردم تا کمتر گریه کنه. ولی گذشت و اصلا هم پشیمان نیستم.الان هم از اینکه تحصیلاتم اونقدر هست که بتونم تو درس بچه هام ،عین یک معلم دلسوز کنارشون باشم خیلی خوشحالم. موفق باشی عزیزم. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃🍃🌸🍃 کینه ای و زود رنج .. تفاوتمون‌ اینه 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃

من٣۴سالمه وشوهرم٣٨ شوهر من بسیار کینه ای وزود رنج است وبا همه قهر میکند حتی با من تا هفته ها قهر میکنه دیگ نمیخوام ببینمش اما مجبورم الان نزدیک پنج شش سال با پدرم قهره ومن تنها به خانه پدرم میروم ووقتی هم پدرم سال اول آمدخانمان تحویلش نگرفت بااینکه اومد با اینکه پدر پیر من آمد ورویش رابوسید تا کدورت ها رفع بشه اینجوری شد ودیگه نیامد این یکیش با همه شوخی میکنه وهرچی تو دلشه به اونا میگه وقتی اونا چیزی میگن بدش مییاد میگه به من خواهرت اینجوری گفت اون یکی اینجوری گفت. شوهر من پیش بقیه منو ضایع میکنه هر چی میگم میزنه تو ذوقم یعنی منظورش اینه که تو جمع حرف نزن به هرحال شوهرم با مادر وخواهرش خیلی صمیمیه به اونا خیلی احترام میزاره اما به من نه. شوهرم شغلش آزاد ومشتریاش هم همش زنن من اصلا با این قضیه مشکل ندارم چون باید پول دربیاره فقط هی میگه من شانس ندارم دختر وعروس مردم خوشگله زرنگه این کار میکنن اون کار میکنن خب خدا همه را به یک قیافه نیافریده یکی خوشگله یکی متوسطه یکی زشت چی میشه خیلی وقت ها میشینم با خودم فکر میکنم این از من خوشش نمیاد مریض شدم به خدا اما به شوهرمم زیادییم اما شوهرم همش دلمو میشکنه از بس زنای مردم تعریف میکنه میگه من شانس ندارم کی خوشگله به خدا خسته شدم به خدا روز از حرصم دستام انقد می لرزید همش از نقطه ضعف من که رفتن به خانه خانوادم استفاده میکنه باید همش به حرفش گوش بدم وگرنه عروسی باشه یا مهمونی زهرمارم میکنه یا منو نمیبره منم از ترس آبروم همش ساکتم واز ترس تو حیاط مادرشوهرم یا جاری نفهمن هیچ حرف نمیزنم اما خودش فقط داد وبیداد میکنه همش میگم کاش شوهرم صداش یکم پایین بود صداش مثل شمر میمونه صداش همش تو سرم انقد سرم داد میزنه منم جوابش نمیگم میگم خدایا سپردم خودت اما خدا جوابمو نمیده دلم برا دخترام میسوزه همش میگم خدایا عاقبت اینا را بخیر کن من دیگه هیچ... ببخشید حرف زیاد ببخشید سرتون درد آوردم دلم خیلی گرفته بود @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

مادر پسره گفته #گواهی_سلامت میخوام 🌸🍃🍃🍃🍃 سلام همرازجان...من و هم دانشگاهیم که پسر خیلی خوبیه دوساله عاشق همیم...تا عید امسال اومدند خواستگاری... جلسه خواستگاری چیزی نگفتند ولی دیروز مادره زنگ زده میگه راستش ما گواهی سلامت میخوایم... بابام خیلی اعصابش خرده میگه توهین به دخترمه و زنگ زد به خواستگارم و‌گفت کنسله... از طرفی آقا پسر اصلا اطلاعی نداشت و الان توی راهه داره میاد خونمون.... نمیدونم چیکار کنم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

خانواده م ازم‌خطایی سربزنه 🌸🍃🌸🌸🍃🍃 سلام همراز‌جان من ۱۶ سالمه و مجرد، مشکلم اینکه خانوادم اذیتم میکنن بهم میگن باعث آبرومون میشی منتظر اون روزی هستیم چیزی ازت سر بزنه بکشیمت خیلی میترسم خیلی تنهام اونا فقط میگن باید باحجاب باشی تا ازدواج کنی... ولی من نمیتونم با این شرایط روحی به ازدواج فکر کنم. علاقه ای به درس ندارم و ترک تحصیل کردم چکار کنم؟به ازدواج فکر کنم؟ من حتی یه دوستمم ندارم هیچ کسو ندارم که باهاش دردودل کنم...چه شبهایی که از درد گلودرد خوابم نبرده از بس بغض داشتم به خودکشی فکر میکنم و قبلا افسردگی هم داشتم... لطفا راهنماییم کنید😭 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃 سلام به همگی همرازجان ازقدیم مرسوم بوده وتوخیلی ازخانواده های مذهبی هنوزهم برگه سلامت هست برگه سلامت خودتضمین کننده پاکی دخترهست ونشون می دهدکه دخترباشخصیتی هست من خودم پدرم تودوران نامزدی خیلی حساس بودوبانامزدم رفتم برگ سلامت گرفتم. وپسرم هم بخواد ازدواج کنه برگه سلامت باک.ره بودن حتما می گیرم. برگه سلامت برای دخترهم خوبه که فردانامزدشدونامزدش بلایی سرش اوردنتونه انکارکنه .دخترعمه من چون برگه سلامت نگرفته بودنامزدش بی ابروش کردوتهمت زشتی هم زدوطلاق داد. یک سیب تابخوادبیفته زمین هزارباردورخودش می چرخددوران نامزدی بهترین دوران هست به شرطی که بعضی مسایل رعایت کنی همرازجان بزارکانال تایک سوتفاهم باعث نشوددخترمون دستی دستی عشق زندگیش ازدست بده چون عشق اول هیچ وقت فراموش نمی شود🙏🙏🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿