793.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_آقا_قرائتی
🌸🍃
به آقایی گفتند حاضری بیای تو فیلم یوسف پیامبر بازی کنی؟😂😂
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
#طنز_جبهه
همه برن سجده..!!!
شب سیزده رجب بود. حدود 2000 بسیجی لشگر ثارالله در نمازخانه لشگر جمع شده بودند.
بعد از نماز محمد حسین پشت تریبون رفت و گفت امشب شب بسیار عزیزی است و ذکری دارد که ثواب بسیار دارد و در حالت سجده باید گفته شود. تعجب کردم! همچین ذکری یادم نمی آمد! خلاصه تمام این جمعیت به سجده رفتند که محمد حسین این ذکر را بگوید و بقیه تکرار کند. هر چه صبر کردیم خبری نشد. کم کم بعضی از افراد سرشان را بلند کردند و در کمال ناباوری دیدند که پشت تریبون خالی است و او یک جمعیت 2000نفری را سر کار گذاشته است.
بچه ها منفجر شدند از خنده و مسئولان به خاطر شاد کردن بچه ها به محمد حسین یک رادیو هدیه کردند!
برای اینکه شناسایی نشیم تو مکالمات بی سیم برای هر چیزی یک کد رمز گذاشته بودیم.کد رمز آب هم 256 بود.من هم بی سیم چی بودم .چندین بار با بی سیم اعلام کردم که 256 بفرستید.اما خبری نشد .بازهم اعلام کردم برادرای تدارکات 256تموم شده برامون بفرستید ، اما خبری نمی شد .تشنگی و گرمای هوا امان بچه ها را بریده بود. من هم که کمی عصبانی شده بودم و متوجه نبودم بی سیم رو برداشتم و با عصبانیت گفتم مگه شما متوجه نیستیدبرادرا؟ میگم 256 بفرستید بچه ها از تشنگی مردند.تا اینو گفتم همه بچه ها زدند زیر خنده و گفتند با صفا کد رمز رو که لو دادی.اینجا بود که متوجه اشتباهم شدم و با بچه ها زدیم زیر خنده و همه تشنگی رو یادشون رفت..
راوی:آقای شالباف
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
#صرفا_خنده
سلام یه خاطره بگم از گم شدن بچه یه اقایی بود روستای ما دوازده تا بچه داشت👶👧🧒👦👶👧👦👨🦱🧑🦱🧑🦰👩🦲👨🦱
بیشترم پسر یه روز خانمش میگه یکی ازپسرا نیست هرچی دنبال بچه میگرده پیداش نمیکنه😱
هول میشن همه مردم خبرمیکنن که بچه نیست جوونا راه میوفتن تو دشت و باغ و چاه هرجا که ذهنشون میرسه میگردن بچه نیست پدر ومادر گریه وزاری پدر بچه توسر خودش میزده بنده خدا😕
دیگه ناامید میشن میگن یه اب انبار توی حیاط بوده پرازاب هوا هم یه کم سرد بوده میگن یکی بره ببینه یه جوونی میره تو اب انبار میگه نه بچه اینجا نیست میاد بیرون پدر میگه شما درست نگاه نکردید خودش میپره داخل اب میبینه بچه نیست و میاد بیرون ....
سردش بوده خواهر زنش میره حوله بیاره میبینه بچه گوشه خونه بین یکم رختخواب خوابیده😳😳دیگه شروع میکنه به مادر بچه دعوا کردن😡😡که چرا درست نگاه نکردی😂😂
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
#داستانک
🍃🌸
برخورد پیامبر با زنِ خواننده
ﺳﺎﺭه، ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﺍﺯ ﻣﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺭﻓﺖ. ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:
– ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
- ﺑﺮﺍﯼ ﻗﺒﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺍﺳﻼﻡ ﺑﻪ ﻣﺪﯾﻨﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﻧﻪ
– ﭘﺲ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﻪ ﺁﻣﺪهﺍﯼ؟
– ﺷﻤﺎ همیشه ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﻨﺎه ﻭ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎﻥ ﺑﻮﺩﯾﺪ، ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻣﻦ ﭘﺸﺘﯿﺒﺎنی ﻧﺪﺍﺭﻡ ﻭ ﻧﯿﺎﺯﻣﻨﺪ ﺷﺪهﺍﻡ، ﺁﻣﺪهﺍﻡ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﯿﺪ؛ نه جامهای دارم، نه مرکبی و نه پولی که زندگیام را بگذرانم.
– ﺗﻮ ﮐﻪ در مکه روزگاری ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻥِ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﺑﻮﺩﯼ، ﭼﻄﻮﺭ شد که ﻣﺤﺘﺎﺝ ﺷﺪﯼ؟
– ﭘﺲ ﺍﺯ ﺟﻨﮓ ﺑﺪﺭ ﮐﺴﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻭﺍﺯهﺧﻮﺍﻧﯽ سراغ من نمیآید، فراموش خاص و عام شدهام، به سختی زندگی میکنم.
ﭘﯿﺎﻣﺒﺮصلوات الله علیه ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺯﻥ ﮐﻤﮏ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﻭ ﻣﺮﮐﺐ ﻭ ﭘﻮﻝ دهند.
🔻عجیب ﺭﻭﺍیتی است! هم عجیب و هم ﻏﺮﯾﺐ!
🔺ﯾﮑﯽ ﺍینکه ﺍﯾﻦ ﺯﻥ ﻣﻮﻗﻌﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪه ﺑﻮﺩه، ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﻤﮏ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻪ ﻭ هم ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﻨﺎه ﺍﻭ ﺑﻮﺩه است.
🔺ﺩﻭﻡ ﺍینکه ﻧﻔﺮﻣﻮﺩ ﻗﻮﻝ ﺑﺪه ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﮔﯽ ﻧﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﮐﻤﮑﺖ ﮐﻨﻢ، ﺑﻠﮑﻪ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﮐﻤﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ.
🔺ﺳﻮﻡ اینکه ﻫﻨﻮﺯ ﻣﺸﺮﮎ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﺧﻮﺍﺳﺖ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺷﻮﺩ، ﺁﻣﺪ ﮐﻤﮏ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﺭﻓﺖ!
❇️ ﺧﺪﺍﯾﺎ! ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﻣﺎﻥ ﺷﺒﯿﻪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ تو ﺍﺳﺖ؟
مرحوم علامه محمدرضا حکیمی
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
یک سوال
🌸🍃
سوال: اگر فردا صبح از خواب بیدار شوید و ببینید که بیست کیلو چاق شدهاید نگران نمیشوید؟
البته که میشوید! سراسیمه به بیمارستان تلفن میزنید: الوو، اورژانس؟ کمک، کمک، من چاق شدهام!
اما اگر همین اتفاق به تدریج رخ بدهد، یک کیلو این ماه، یک کیلو ماه آینده و…
آیا باز هم همین عکس العمل را نشان میدهید؟ نـه! با بیخیالی از کنارش میگذرید.
برای کسانی که ورشکسته میشوند، اضافه وزن میآورند یا طلاق میگیرند یا آخر ترم مشروط میشوند این حوادث دفعتاً اتفاق نمیافتد.
یک ذره امروز، یک ذره فردا و سر انجام یک روز هم انفجار و سپس میپرسیم: چرا این اتفاق افتاد؟
زندگی ماهیّت انبار شوندگی دارد. هر اتفاقی به اتفاق دیگر افزوده میشود، مثل قطرههای آب که صخرههای سنگی را میفرساید.
اصل قورباغهای به ما هشدار میدهد که مراقب شرایطی که به آن عادت میکنید باشید!
ما باید هر روز این پرسش را برای خود مطرح کنیم: به کجا دارم میروم؟ آیا من سالمتر، مناسبتر، شادتر و ثروتمندتر از سال گذشتهام هستم؟ و اگر پاسخ منفی است بی درنگ باید در انتخابها، افکار، روابط و رفتارهای خود تجدید نظر کنیم.
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
2.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#صرفا_خنده
🌸🍃
میگه علت اصلی طلاق 😂😂😂
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
#طنز_جبهه
🌸🍃
ترب می خواهی
تعداد مجروحین بالا رفته بود.فرمانده از میان گرد و غبار انفجار ها دوید طرفم و گفت : " سریع بی سیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس بفرستند مجروحین را ببرد! " شستی گوشی رابی سیم را فشار دادم. به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقیها از خواسته مان سر در نیاورندپشت بی سیم باید با کد حرف می زدیم. گفتم :" حیدر حیدر رشید " چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید . بعد صدای کسی آمد :
- رشید بگوشم.
- رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
-هه هه دلبر قرمز دیگه چیه ؟
-شما کی هستی ؟ پس رشید کجاست ؟
- رشید چهار چرخش رفته هوا . من در خدمتم.
-اخوی مگه برگه کد نداری؟
- برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی می خوای؟
دبدم عجب گرفتاری شده ام. از یک طرف باید با رمز حرف می زدم از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم .
- رشید جان از همانها که چرخ دارند!
- چه می گویی ؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی ؟
- بابا از همانها که سفیده.
- هه هه نکنه ترب می خوای.
- بی مزه! بابا از همانها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
- د ِ لا مصب زودتر بگو که آمبولانس می خوای!
کارد می زدند خونم در نمی آمد. هر چه بد و بیراه بود به آدم پشت بی سیم گفتم.
(به نقل از کتاب رفاقت به سبک تانک نوشته داوود امیریان)
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
3.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_بسیجی
🍃🌸
یه روز یکی از بسیجی ها دیر رسید به صف صبحگاهی..فرمانده برای تنبیه ش گفت باید در دو دقیقه۱۵۰صلوات بفرستی...
ببین چی میگه😂
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
#طنز_جبهه
پلنگ صورتی
شب عملیات بود .حاج اسماعیل حق گو به علی مسگری گفت:ببین تیربارچی چه ذکری میگه که اینطور استوار جلوی تیرو ترکش ایستاده و اصلا ترسی به دلش راه نمیده .
نزدیک تیر باچی شد و دید داره با خودش زمزمه میکنه :دِرِن ، دِرِن ، دِرِن ،...(آهنگ پلنگ صورتی!)
معلوم بود این آدم قبلا ذکرشو گفته که در مقابل دشمن این گونه ،شادمانه مرگ رو به بازی گرفته
حاج حسین یکتا
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
✅ شهید ابراهیم هادی برای ازدواج کمکم کرد...
🌸🍃
🌸بعد از کلی تماس و اصرار.... آمده بود دفتر انتشارات. می گفت: باید ماجرایی را برایتان بگویم. بی مقدمه گفت: سن و سال من بالا رفته بود. شغل خوبی داشتم. بارها برای ازدواج به خواستگاری رفتم. هر بار به یک مشکل بر می خوردم و ازدواج من عقب می افتاد.
🌸یک بار سر مسئله حجاب به توافق نرسیدیم. یکبار مسئله مهریه، بار دیگر تفاوت فرهنگی خانواده ها و..... دیگر مادر و خواهرم خسته شدند. خودم بیش از بقیه اذیت شدم.
🌸روزها گذشت تا اینکه دوسال قبل در اول اردیبهشت رفتم بهشت زهرا. با دوستانم بر سر مزار یادبود ابراهیم، برایش مراسم تولد برگزار کردیم. افراد بسیاری آمدند و از خاطرات ابراهیم شنیدند. خوشحال بودم که توانستم قدم کوچکی در این راه بردارم.
🌸وقتی همه رفتند، به تصویر ابراهیم خیره شدم و گفتم: شما تا زنده بودی تلاش می کردی که گره از کار مردم بازکنی، حالا هم که شهید شدی و خدا شما را زنده معرفی می کند.
🌸بعد در دلم گفتم: ابراهیم جان، همه برای تولد کادو می برند، من از تو کادو می خواهم. یک کاری کن که دفعه بعد با همسرم به دیدنت بیایم!! روز بعد یکی از دوستان تماس گرفت و خانواده ای معرفی کرد. با اینکه دیگر حوصله این کار را نداشتم اما بار دیگر با مادر و خواهرم راهی شدیم.
🌸تمام مراحل کار خوب پیش رفت. همانی بود که می خواستیم. هیچ مشکلی نبود. نه مهریه و نه موارد دیگر، هیچ اختلافی بین خانواده ها نبود. بعد از تمام صحبت ها به ما گفتند: برای صحبت های خصوصی به این اتاق بروید.
🌸به محض اینکه به همراه دخترخانم وارد اتاق شدیم، چشمم به تصویر بزرگ آقا ابراهیم بر روی دیوار افتاد!! وقتی نشستیم، به عنوان اولین سوال پرسیدم: شما ابراهیم هادی را می شناسید؟
ایشان هم با تعجب گفت: بله، شهید هادی همرزم پدرم بودند. آن ها در یک محل زندگی می کردند و بنده هم به این شهید والا مقام بسیار اعتقاد دارم و....
🌸خلاصه، هفته ی بعد بعشت زهرا (علیه السلام) رفتم. همراه با همسرم به کنار مزار یادبودش آمدیم و برای عرض تشکر، ساعتی را در کنارش نشستیم. آخر همسرم نیز مانند من، از ابراهیم خواسته بود که یک همسر مناسب برایش انتخاب کند.
✅کتاب سلام بر ابراهیم
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
🌸🍃
خونه ما، بعد از رفتن بچه های فامیل😭😂
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
8.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃
✅ سرنوشت بسیار جالب «ژمی براون»
بانویی که در هالیوود تلاش داشت همکار مسلمانش را مسیحی کند...
ببینید! بسیار الهام بخش و جالب!
به اشتراک بذارین...
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................