دنیای بانوان❤️
🌸🍃 سلام لطفاً پیام من و بزارین تو کانال من ۱۸ سالمه و تو عقدم ما فقط هفته ای یک بار پیش همین وقت
البته من بهش شک ندارم در زمینه ی خیانت چون گوشیش رمز نداره اینستا هم نداره ولی بازم دائم تو روبیکا و طلگرامه تو کانال هایی که داره هست
وقتی دوره روزا کار داره شبا هم به قول خودش خسته اس زود میخوابه پیام نمیده وقتی ام من پیام میدم سرد جواب میده یا میگه حالم خوش نیست میگم چیشده میگه خسته ام ولش کن
و میره میخوابه تازه هر وقت حرف از مرگ میشه به شوخی میخنده میگه تو اگه بمیری میام سر خاکت تا چند ماه گریه میکنم میگم چقدر خوبه رفتی کاش زود تر میرفتی تو
و خیلی کارای دیگه که اعصابم و خورد میکنه بعضی وقتا فکر میکنم من و برای اون کارا میخواد فقط بعضی وقتا هم میگم شاید من دلش و زدم که بی مهلی میکنه تازه اصلا هم وقتی هست باهام صحبت نمیکنه تا از مشکلاتمونم میگم که من ناراحت به خنده میگه ناراحتی به درک یا میگه باز تو گیر دادی ول کن حوصله ندارم
به نظرتون چیکار کنم دائم کلافه ام
وقتی دوره ناراحتم وقتی میاد هم دلم و میشکنه با کاراش و حرکاتش و حرفاش یعنی اگه دستم خونی بشه نمیگه تو چیشدی میگه دست و پا چلوفتی
اگه چیزی بگم درباره ی کسی میگه خبر چین
زود هم ناراحت میشه قهر میکنه نمیتونم بهش بگم بالای چشمت ابرو
ولی خداروشکر خسیس نیست و برام کادو میخره ولی کادو همراه با اشک و دل شکسته به نظرتون فایده ام داره کادو مرهم میشه واسه دل شکستم ؟
تازه جایی هم بخام برم باید قبلش ازش اجازه بگیرم اگه اجازه بده میرم
دیگه کم آوردم
اومدم بگم راحت شم یکم اخه بغض داره خفم میکنه
الانم دنبال یک آرامبخش خیلی خیلی قوی میگردم اگه میدونین اسم هاشون و بگید تا هر جور شده تهیه کنم
ببخشین طولانی شده اخه این حرفا رو غیر خودش و شما نمیتونم به کسی بگم به خوش میگم میگه شروع نکن حوصله ندارم فقط شمایید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#پاسخ_اعضا
🌸🍃🍃🌸🌸🍃🍃🍃
سلام همراز
درجواب اون خانم که نوشتن همسرشون خیلی قناعت میکنن
من هم اوایل این مشکل را داشتم ولی سعی کردم خواسته هاما بگم وحتی گاهی اعتراض وقهر کوتاهی میکردم
قناعت به این نیست که آدم چیزهایی که براش مفیده نخره مثل میوه وگوشت وماست
نباید اصراف کنیم
وبعدم اینکه در آینده بچه دار میشید بخاطر سلامتی فرزند وهمسرتون کوتاه نیاید تو لباس واینا بازم مشکلی نیست ولی توی خوراک کم نزارید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
6.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃
#حجاب
#ارسالی_اعضا🌼🍃
سلام خوبی
این کلیپ راجب حجابه اگه دوس داشتی بزارکانالت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
همراز(ادمین کانال):
🍃🍃🍃💕🍃🍃
دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی #گلزار رو بخونید...
تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه...
دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده...
اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه..
اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست...
💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
بینیشو جمع کرد و گفت : بهم فکر کن ...تصمیمم جدی ...اگه خواستم برم بیای میتونم و از ته دل میخوام ...اصلا یه سفر بیا ...چی میشه هم تفریح هم بیشتر منو میشناشی و میفهمی که چقدر دوستت دارم ...من برات بلیط گرفتم تا رفتنمون خیلی مونده فکراتو بکن ...
حتی اگه جوابت منفی بود یه سفر باهامون بیا بزار یه خاطره ازت داشته باشم ...من با خاطراتی که حتی ازت ندارمم حاضرم زندگی کنم ...
اخمی کردم و گفتم : من کجا عابد خان کجا ...
ادم ها همه چیزشون برعکس ...یکی نمیفهمه و یکی میفهمه و عقب میره ..
کاش میشد بیام ولی نمیتونم ...پاهام بسته نیست ولی قلبم بسته شده ...
لبخند رو لبهاش ماسید و گفت : عاشق امیر سالار شدی ؟
بهش خیره موندم ...اشک رو تو چشم هاش دیدم و گفت : اون کجا و تو کجا ؟
_ مگه دل قانون سرش میشه ...
_ پس حدسم درست بود ...ادم کورم نگاهاتو بهش میفهمه ...اون اخلاق نداره ...اون پیرت میکنه ...اون به ماه نکشیده پژمرده ات میکنه ...تو مگه میتونی با اون کنار بیای ...؟زندگی به همین راحتی ها نیست ..باید در و تخته با هم جور باشن ..تو دلت زنده است اون حتی دلشم مرده است ...از زمین و اسمون سلام میخواد چه برسه به احترام ....
سرمو تکون دادم و گفتم : اگه یه روزی دیدمت بهت میگمکه چقدر دلم کنارش خوشه ...دستمو جلو بردم و عابد پشتشو مثل همیشه بوسید و گفت : به خدا میسپارمت ...خواست دستشو طرف صورتم بیاره که عقب کشیدم و گفتم : منم به خدا سپردمت ...
با عجله از کنارش گذشتم و گل رو هم بین دستم بردم ...
تو حیاط بودن و اماده رفتن ...حمیده پسرای شیطونشو سوار ماشینشون کرد و گفت : کاش یه ماشین بودیم ...کنار هم ...
ناصرخان خودش چمدون رو داخل صندوق گذاشت و گفت : نمیشه که برمیگردیم ماشین میخوایم ...
سالار بهم نگاه کرد و چشمش به گل که افتاد با چشم هاش اشاره کرد برای اون اوردم ؟
چیزی نگفتم و خواستم سوار ماشین بشم که چرخیدم و عابد رو پشت پنجره اتاقم دیدم ...
بهم خیره بود ...به روش لبخند زدم به امید اخرین دیدارمون ...
ادامه دارد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🌸🌸
برشی از یک #زندگی
من توی خانواده ام با یه سری مشکلات رو به رو ام
خیلی باهام بحث میکنن
مادرم توقعش بالاست و گاهی اوقات خیلی بد دهنی میکنه
البته خودمم دختر خوب و دلخواهی نبودم براشون
اینو از ته دلم قبول دارم
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🍃🌸🌸 برشی از یک #زندگی من توی خانواده ام با یه سری مشکلات رو به رو ام خیلی باهام بحث میکنن مادرم
ازدواج من و همسرم به این صورت بود که عاشقم شد و خواستگاری کرد و ازدواج کردیم
تو تایم خواستگاری به مادرم پیام میداد و مادرم چند تا پیام س.س ی براش فرستاد و اونم جواب داد
به خاطر همین من اونجا به شدت مخالف ازدواج بودم و پدرم خیلیییییی باهام حرف زد تا قانع شدم
دختر عصبی هستم و همین توی خانواده ام مشکل ایجاد میکنه
خیلی احساساتی ام و محبت کافی از خانواده ام ندارم
من اون اتفاق رو بخشیدم
و عقد کردیم
همسرم خیلی دست و دل باز هست و باهوشه و هنرمنده و از لحاظ تیپ و چهره اش عالیه
ولی خیلی حساس و وسواس و بد دهنه
توی این چهار سال که عقد بودیم به خاطر مشکلات مالی نتونست مجلس بگیره چون داشت خونه میساخت.
خیلی بهش گفتم بریم اجاره نشینی راضی نشد
چند بار قهر کردیم
یه بار سه ماه
یه بار پنج ماه
یه بار چهار ماه
و آخرین بار نه ماه
بار آخر
من وکیل گرفتم و شکایت کردم
خسته شده بودم
همسرم هنوز طلب کار بود و حق به جانب
انگشترمم فروختم
بعد از درخواست طلاق
یه مشاوره گرفتم تا دوباره کنکور بدم و فرهنگیان میخواستم
طی اتفاقاتی ، که برای مشاوره ام افتاد و رو حساب حس انسان دوستی بهش کمک کردم ( خودکشی کرده بود)
ازم خواستگاری کرد
معلم بود
و به شدت احساساتی
ایده آل بود
وارد رابطه باهاش شدم
همسرم از زندگیم حذف شده بود
کاملاً طلاق نگرفته بودم البته
چون علاقه اشو ثابت کرد
از تموم زندگیم خبر داشت و با پدرم صحبت کرده بود
و التماسش کرده بود تا باهام در ارتباط باشه
هر کاری ازش خواستم نه نمی آورد
طی یه اتفاقاتی که خیلی مسخره بود از نظر من رابطه رو بهم زد
ولی دیر شده بود اون حتی از همسرم برام ایده آل تر بود تموم تلاشمو کردم ولی برنگشت
داستانش مفصله سعی میکنم کوتاه و خلاصه بگم
بعدشم با کسی چت کردم تو یه گروه شعر که فقط شبیه اون بود از نظر من فقط یه چت کوتاه و صمیمی و عاشقانه منظورم اینه بحث مسائل جنسی و... اصلا نبود
اشتباه پشت اشتباه داشتم...
و اصلا متوجه نبودم
از نظر من اون موقع دوست داشتن همه چیز رو توجیه می کرد
👇👇👇👇👇👇👇👇
دنیای بانوان❤️
ازدواج من و همسرم به این صورت بود که عاشقم شد و خواستگاری کرد و ازدواج کردیم تو تایم خواستگاری به ما
دوباره داشتم توی گروه های مختلف عضو میشدم و تبلیغات چنلم رو میکردم
که چند تا سوال درسی و .. داشتم و مشاوره ام جواب نمیداد
از طرفی هم کمبود محبت و غم و تنهایی به شدت احساس میشد
توی گروه پرسیدم کی دانشجو فرهنگیانه
چند نفر گفتن من هستم
اجازه گرفتم ازشون و رفتم پی ویشون
سوالاتمو پرسیدم
با همه شون صحبت ام تموم شد الا یه نفر
روابط اجتماعیش عالی بود
چت کردم و وارد رابطه شدم
ووااااایییی الان یادش میوفتم وحشت میکنم و به خودم فحش میدم
دوستم داشت عجیب!
به پدرش گفت تا با پدرم صحبت کنه
ولی درست همون شب اتفاقات زیادی افتاد
البته نگفتم
بعداً دروغاش رو شد
که پشت کنکور مونده
خود زنی میکنه
مادرش خودش رو آتیش زده
پدرش فرهنگی نیست و یه دلاله
خیلی به خدا و پیغمبر فحش میداد عصبی بود
و...
الان که فکر میکنم ، میگم چه طوری تونستم اینقدر ارزشمو پایین بیارم و باهاش چت کنم
حتی جوابشو بدم
ازش زده شدم
ولی دلم نیومد دلشو بشکنم
همش بهم میگفت هیچ تضمینی برای رابطه مون نیست
خونه شون رو آتیش زده بود
منم ترسیدم بهش وابسته شم
با رفیقش شرط بست که من با تموم دخترای دنیا فرق دارم رفیقش خیانت دیده
آیدی مو داد بهش تا به قول خودش پزمو بده
منم جواب رفیقش رو دادم و طوری وانمود کردم انگار از اینکه باهاش وارد رابطه شم مشکلی ندارم
اشتباهم خیلی زیاد هم نبود
با تموم آ دما مهربونم
کمک کردن و همدلی رو دوست دارم
تنها چیزی که آرومم میکنه
👇👇👇👇👇👇👇👇
دنیای بانوان❤️
دوباره داشتم توی گروه های مختلف عضو میشدم و تبلیغات چنلم رو میکردم که چند تا سوال درسی و .. داشتم و
وقتی فهمید که جواب رفیقش رو دادم
گفت خیانت کردی
ووووای
از چشمش افتادم
هر دو مون از هم زده شدیم و رابطه تموم شد
و رابطه ام با پدر و مادرم داغون شد
فحشم بدن و... حتی دو بار منو زد پدرم
بعد از ماجرا بهش گفتم نمیتونم به خاطر تو بیشتر از این خانواده امو ناراحت کنم توبه کردم و همه چی تموم
رفتم برای همیشه
بعدش همسرم اومد برای آشتی
گفت خیلی دلتنگت بودم و...
یک بار از دلتنگیت گریه کردمو
حتی لحظه ای بهت خیانت نکردم و ...
اینا رو که میشنیدم از درون میسوختم
افسردگی گرفتم
همش میخوابم
نمیخندم
تو خودمم
همش فکریم
داغون شدم به معنای واقعی
همش یاد حرفای شهاب میوفتم که بعد از اینکه جواب رفیقش رو دادم میگفت فکر میکردم پاک ترین دختر دنیایی
همسرمم همیشه میگه خیلی دلت پاکه
و...
حتی داماد شون هم که اومد آشتی مون بده گفت از نظر من مهرانا جز پاک ترین دخترای دنیاست اینارو میشنوم عذاب میکشم نمیدونم چیکار کنم خواهش میکنم راهنماییم کنید 😔💔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿