#چالش_اسم
🌸🍃🌸🍃🍃
سلام خدمت همه عزیزان
برای چالش اسم مینویسم
من این ۲۲سال ازدواج کردیم بعداز ۷سال تونستیم گوشی وخط بخریم من این ۱۵سال اسم شوهرم یکی گلارم نوشتم یعنی چشمم ویکی نفس
و شوهرم هم اسم منو آرام جان و یکی خطم هرچه کس یعنی همه کسم سیو کرده ممنون از کانال خوبتون همراز خانم
ایشاالله خیرببینی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹
پروردگار متعال می فرماید:
مردان بی زن و زنان بی شوهر، بردگان و کنیزان صالح را تزویج کنید. چنانچه آنان فقیر باشند، خداوند از فضل خود غنی و بی نیازشان می سازد. که خداوند رحمتش وسیع و به احوال بندگان خود آگاه است.
҉
#ازدواج🌿🌿🌿
_______________♡
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🌸🍃🍃🍃 دعای گشایش بخت
دعای گشایش بخت ..
معتبر و مجرب..
روش ختم سوره الرحمن جهت گشایش بخت در عرض یک هفته به این صورت است که برای بازشدن و گشایش بخت در عرض یک هفته میبایست هفت سوره قرآن را بخوانید. هر روز یکی از سوره ها را باید خوانده شود. ترتیب خواندن سورهها را در ادامه آمدهاست:
شنبه: سوره “فتح” خوانده شود.
یکشنبه: سوره “یس” خوانده شود.
دوشنبه: سوره “واقعه” خوانده شود.
سهشنبه: سوره “الرحمن” خوانده شود.
چهارشنبه: سوره “جنّ” خوانده شود.
پنجشنبه: سوره “ملک” خوانده شود.
جمعه: سوره “سجده” خوانده شود.
همچنین زمان ختم سوره الرحمن، هربار که به آیه «فبایّ آلاء ربّکما تکذّبان» رسیدید، بایستی متن را بخوانید:
«لا بِشَیْء مِنْ آلائِکَ رَبِّ اُکَذِّبْ»
این دعا دارای منابع معتبری همچون {الکافی، ج۳، ص۴۲۹؛ ثواب الاعمال، ص۱۱۶ و بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۰۶} میباشد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃
سلام
میگم بیزحمت تو کانال بزار ک برای وسیله ای ک گمشده دعایی اگه میدونن بگن
من ساعتمو گذاشتم تو کمدم الان غیب شده از همه هم پرسیدم میگن نمیدونیم دارم دیوونه میشم بس ک همه جا رو گشتم 😑
مرسی از همگی♥️♥️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
نظر شما برای سرگذشت گلزار
🌸🍃🍃🍃🌸🍃🍃
سلام به مدیر گروه به همه عزای گروه همراز جان من سر گذاشته گلزار را دنبال میکنم و خیلی داستانش را دوست داشتم ینی بی صبرانه مشتاق داستان بعدی بودم ولی داستان امروزش را خواندم ناراحت شدم خیلی که امیر سالار چی شده که با عابد ازدواج کرده من هر روز دقیقه به دقیقه منتظر بودم داستان بعدی ببینم بلخره با سالار ازدواج میکنه یا نه اونقدر که اونا به هم وابسته شده بودن ولی فکر میکنم تا اینجا به هم نرسیدن
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
همراز(ادمین کانال):
🍃🍃🍃💕🍃🍃
دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی #گلزار رو بخونید...
تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه...
دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده...
اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه..
اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست...
💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
همه تعجب کردن از حرف حمیده ولی من که میدونستم با لبخندی گفتم : فکر دلتنگی ماها نیستی ؟
لبخندی بهم زد و گفت : چهل روز گذشته و امروز خواهرام رو دیدم ...چه دلتنگی وقتی هر کدوم یه سمتیم...دوست داشتم تو هم با من میومدی ..ولی من میدونم نمیای ...
چشم هامون باهم حرف میزد و میدونستیم که من دلباخته شدم و دست خودم نیست ..
رباب اومد داخل و گفت : خان زاده اومدن ....
با تعجب نگاه کردم امیر سالار اومد داخل و رو به حمیده گفت : تموم شد با اجازه ات ...
حمیده رو بهمون گفت : ما که برادر نداریم من از امیر خواستم اموال پدرمو بینمون تقسیم کنه و همین کارم انجام شد ..خونه که مال ما نبود ولی باز پولش تقسیم شد بینمون ...
هرچی داشت به طور مساوی بینمون تقسیم شده ...
سالار به رباب اشاره کرد و جلوی هر کدوم رباب یه بسته گذاشت ...
ارثیه پدریمون رو بهمون داده بودن ...
حمیده نفس عمیق کشید و گفت : نمیخوام دینی به گردنم باشه ...هرکسی میتونه سهم خودشو هرکار دوست داره بکنه ...
سالار بیرون میرفت که گفتم : خان بزرگ ممنون شما هم به زحمت افتادی ...
دستشو بالا اورد و گفت : وظایف خان ها رسیدگی به امور ...
حمیده چشم هاشو ریز کرد بهم و هر دو لبخند زدیم و بقیه فکر میکردن دیوونه شدیم ...
خواهرامراهی رفتن شدن و فقط حمیده مونده بود ...
حاجی صفر ازش خواست تا عقد ماهی بمونه و بعدش بره ...اونا هنوز خیلی فرصت داشتن و ناصرخان هم قبول کرد ...
اخرای شب بود ...همه خوابیده بودن وهرکاری کردم خوابم نبرد ...
به طرف کسی که دلیل بی خوابیم بود رفت ...رو پله ها بودمکه دیدم داره میاد پایین ...با دیدنم شوکه شد و گفت : پس تنها من نیستم که نتونستم بخوابم....
سرمو خم کردم و گفتم : ببین چه به روزم اوردی ...خواب به چشم هام حروم شده ...
دستشو جلو اورد دور کمرم پیچید و کامل منو جلو کشید و گفت : تو چی به سر من اوردی که تا میبینمت دستم میلرزه ...
صدای قلبشم حس میکرد ..انقرر بهش نزدیک بودم که نفس هاش به صورتم میخورد و گفتم : دست لرزیدنت بخاطر پیری زودرس ...گردن من ننداز ..
پیشونیشو بهم چسبوند و گفت : خودمم نمیتونم بشناسم ...انگار یه ادم دیگه شدم...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
ازدواج به سبک دانشجویی 👇
سال دوم دانشگاه بودم که بچه های دانشکده یه سفر تفریحی گذاشتن..پسرودختر باهم پیش به سوی بهشت گمشده شیراز...😍
خلاصه توی سفر ما و دانشکده یه پسر بینهایت مغرور و خوشتیپی بود که همه روش کراش داشتن...ولی از اونجایی که من دختری معتقد بودم و اهل دوستی یا خط دادن به پسرها نبودم هیچوقت بهش محل نمیدادم...
تا اینکه آقا ما رفتیم بهشت گمشده،اونجا هوا بی نهایت سرد بود...شب قرار بود اونجا بمونیم...
چادر برپا کردیم و دور آتیش نشستیم...دوستانی که بهشت گمشده رفته باشن میدونن که اونجا کوهستانیه و ابشار داره...
من با دوستم خواستم از آبشار رد شدیم که پام لیز خورد و افتادم داخل آبشار و نمیتونستم از سر جام بلند شم😭شکسته بود پام..
آقا وحید که از اونجا رد میشد در یک حرکت ناگهانی منو از اونجا نجات داد و همون نگاه توی اونشب کافی بود که دل دوتامون برای هم بره 🙈
تا الان که عقد کرده هستیم و۳ماه از عقدمون میگذره...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿