eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
626 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
3.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 طنز حاج آقا قرائتی در برنامه سمت خدا... پیشنهاد ویژه جهت مشاهده😂😂😂😂 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
4.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 چقده قشنگ جواب شعارنویسی رو میدن.... دمت گرم پسر👌 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
😅 🌸🍃 عباس وقتی اسیر شدیم از همه رسانه ها آمده بودند برای مصاحبه و در واقع مانور قدرت و استفاده تبلیغاتی روی اسرای عملیات بود. نوبت یکی از بچه های زرنگ گردان شد. با آب و تاب تمام و قدری ملاطفت تصنعی شروع کردند به سوال کردن. یکی از مأموران پرسید: - پسر جان اسمت چیه؟ - عباس. - اهل کجا هستی؟ - بندرعباس. - اسم پدرت چیه؟ - به او می گویند حاج عباس! گویی که طرف بویی از قضیه برده بود پرسید: - کجا اسیر شدی؟ - دشت عباس! افسر عراقی که اطمینان پیدا کرده بود طرف دستش انداخته و نمی خواهد حرف بزند به ساق پای او زد و گفت: دروغ میگی! و او که خودش را به موش مردگی زده بود با تظاهر به گریه کردن گفت: - نه به حضرت عباس! 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
2.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸🍃 شوخی رهبر انقلاب با خاطره طنز حاج آقا قرائتی😂😂😂😂 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
🍃🌸 امروز رفتم یه جا برا کار اداری بود قرار بود تا ساعت ۴ بمونم از ۷ نیم رفته بودم ساعت ۱۲ بود نگاه کردم دیدم یا خود خدا یا حضرت عباس شلوارم برعکس پوشیده بودم 🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 خودم آنقدر خندیدم ترکیده بودم از جام تکون نمیخوردم. چند ساعت بعد مسؤل اونجا تماس گرفتن گفتن عزیز شما دیگه تشریف نیارید گفتم چرا ؟؟؟ فرمودن ریئس گفتند ایشون خیلی کند بی تحرک هستن 😐😐😐😐😐 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
طنز_راهیان_نور 😂 👇 🌸🍃 یادمه از اولین دوره های راهیان نور که رفته بودم وقتی وارد هویزه شدیم قشنگی فضاش ما رو گرفت☺️ کسایی که رفتن هویزه میدونن چے میگم… جلوی درش کفشاتو میگیرن و واکس میزنن 👞 از تونل سر بندها که عبور میکنے، میرسی به یه حیاط که دو طرفش شهدا دفنن💚 و چند تا درخت رو مزار بعضی شهدا سایه انداخته و دلچسبی فضا رو دو چندان میکنه 😊 یادمه وارد شدیم و راوی روایت گری میکرد یکی از بچه ها که سابقه دار بود اصرار کرد بچه ها بریم سر قبر شهید علی حاتمی💚 پرسیدیم چرا بین اینهمه شهید به اونجا اصرار داری؟؟ گفت:بیاین کارتون نباشه 😬 😁 رفتیم رو مزار شهید و مشغول فاتحه و صحبت و… دیدیم چند تا خواهرا هم پشتمون سرپا وایستادن و منتظرن بیان همونجا و چون ما اونجا بودیم خجالت میکشیدن جلو بیان 😕 🙄 برام جای تعجب بود 😮 خوب بقیه شهیدا اطرافشون خالین برن برا اونا فاتحه بخونن 😯 که این رفیقمون گفت: آخه این شهید مسئول کمیته ازدواجه 💞 😀 هر کے با نیت بیاد سر خاکش سریع ازدواج میکنه 😅 (پس بگو چرا خواهرا صف وایساده بودن 😂 😂 ) ما هم از قصد هے کشش میدادیم و از روی مزار بلند نمیشدیم… 😌 یهو راوی اومد بلند جلومون با صدای بلند و خنده گفت: آقایون! این شهید شوهر میده ها… زن نمیده به کسی 😂 😂 یهو همه اطرافیا و اون خواهرای پشت سری خندیدن 😐 😐 و ما هم آروم آروم تو افق محو شدیم 😞 😞 😬 ☹️ البته راویه الکے میگفت 😂 خیلی بچه ها با نیت اومدن و ازدواج هم کردن 😂 😂 اقایون و خانمایے که راهیان میرید، مزار شهید علی حاتمی تو هویزه فراموش نشه 😅 😉 ✌ 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
دنیای بانوان❤️
طنز_راهیان_نور 😂 👇 🌸🍃 یادمه از اولین دوره های راهیان نور که رفته بودم وقتی وارد هویزه شدیم قشنگی ف
👆👆👆 مثل اینکه این شهید بزرگوار برای ازدواج خیلی حاجت میدن👌 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
1.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شوخی حاج آقا قرائتی با دختر بی حجاب بالای منبر... دختره میگه حاج آقا چه عیبی دوتار موی منم پیدا باشه... حاج آقا میگه: ببین چه کاری کرد بالای منبر😂👆 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
🌸🍃 نوستالژی خوشمزه😃 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
🌸🍃‏ زمان دبیرستان یه مشاور داشتیم میگفت هر وقت وسط درس خوندن خوابتون گرفت، اول برید یه دوش آب ولرم بگیرین و یه فنجان قهوه بخورید بعدش هم یه ربع در هوای آزاد پیاده روی کنید تا خوابتون بپره بزرگوار به جای این کارا یه چرت میخوابیدیم منطقی تر نبود؟😂😂 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ دلم یک لحظه یاد تو افتاد.... چه سلام فرمانده ای... که توی عراق برگزار شد ، اونم توسط نیروهای نظامیشون ..... 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................
🌸🍃 آب يخ قبل از شروع يکي از حملات، همه فرماندهان لشکر 27، تو جلسه اي توجيهي شرکت داشتند. «حاج محمد کوثري» فرمانده لشکر پشت به ديگران، رو به نقشه، مشغول توضيح منطقه عملياتي بود و اون رو شرح مي داد. «حاج محسن دين شعاري» معاون گردان تخريب لشگر، تو رديف اول نشسته بود. يکي از نيروها، يک ليوان آب يخ رو از پشت سر ريخت تو يقه حاج محسن. حاجي مثل برق گرفته ها از جا پريد و آخش بلند شد. برگشت و به سوي کسي که اين کار را کرده بود، انگشتش را به علامت تهديد تکون داد. بعدش، يک ليوان آب يخ از پارچ ريخت و براي پاشيدن، به طرفش نيم خيز شد. حاج محمد که متوجه سر و صداي حاج محسن و خنده هاي بچه ها شده بود، يک دفعه برگشت و به پشت سرش رو نگاهي کرد. حاج محسن که ليوان آب يخ را به عقب برده و آماده بود تا اون رو به سر و صورت اون برادر بپاشه، با ديدن حاج محمد، دستپاچه شد و يک دفعه ليوان را جلوي دهانش گرفت و سر کشيد. انگار نه انگار که اتفاقي افتاده باشد، گفت: « يا حسين(ع)». با اين کار حاج محسن، صداي انفجار خنده بچه ها، سنگر رو پر کرد و فرمانده لشگر، بي خبر از اون چه گذشته بود، لبخندي زد و برا حاج محسن سري تکون داد.... 🍃🌸@shadihalall🌸🍃 .................😉.................