eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
625 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
همراز(ادمین کانال): 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی رو بخونید... تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه.. اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست.‌‌.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🌸🍃🍃 بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
همه چی برای من تموم شده بود ...آرزوهام فرو ریختن ..‌دنیام تاریک شد ..‌امیر سالار اگه میفهمید قاتل عابد میشد ... تنم میلرزید و انگار گوشهامم نمیشنید ... عابد روبروم زانو زد و گفت : درستش میکنم ...به همه میگم تو مقصر نیستی ... _ میگی خودت مقصری؟ اونوقت درست میشه عابد؟ تو زندگیمو نابود کردی ... عابد سرشو بین دستهاش گرفت گریه میکرد ... اون روز هر دوتامون مثل هم بودیم ...یکی باخته یکی در اصل برنده بود ... عابد لباسهامو عوض میکرد و من مثل یه عروسک که تکون نمیتونه بخوره بهش خیره بودم ... ..لباسهامو جمع کرد ...همه جارو مرتب کرد و گفت : من به زن داداش میگم ...برای همه توضیح میدم ...حتی اگه منو بخوان زنده به گور کنن ...نمیزارم زندگی تو نابود بشه ... خواست بره بیرون که دستشو گرفتم و گفتم : صبر کن ... به طرفم چرخید و گفت : بخدا من از رو مس..تی اون کارو کردم‌...من حاضر نیستم خار به پای تو بره‌‌‌‌..درستش میکنم به همه میگم ... نگاهش نمیتونستم بکنم ...ازش متنفر بودم و یاداوری دیشب بیشتر تنمو به درد میاورد و گفتم : باهات میام فرانسه ... متعجب نگاهم میکرد و گفت : باهام میای ؟ روی صندلی نشستم و گفتم : به هیچ کسی چیزی نگو ...باهات میام ... عابد پایین پاهام نشست ...خوشحال بود و گفت : یعنی باهام ازدواج میکنی ؟ _چاره دیگه ای هم مگه دارم عابد ...به کسی چیزی نگو ...باهات میام‌... عابد گفت : باورم نمیشه گلزار بامن میای ؟ _ تو ایران باید عقد کنیم تنها خواسته ام همینه ... براش سخت بود و پرسید سالار خان چی میشه ؟ _ نمیزارم بفهمه ...نمیخوام کسی بفهمه ...نمیخوام عزتم خورد بشه ..‌نمیخوام بی ع.فتیم باب دهن مردم باشه ...نمیخوام حمیده تا عمر داره عذاب بکشه‌.‌. نمیخوام امیر سالارم قاتل بشه .‌.. نفسم بالا نمیومد و دوباره اون شوک عصبی بهم رو اورده بود ...فقط مشت هایی که عابد به قفسه سینه ام میکوبید تا نفسم بیرون بیاد رو یادمه و دیگه هیچی ... چشم هامو رو تخت بیمارستان باز کردم ... حمیده بالا سرم اشک میریخت و زیر لب با خودش حرف میزد ... ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 شناسنامه سفید گرفتم .. 🌿🌿🌿 من دختری ۲۱ ساله هستم دوسال پیش با یکی از اقوام عقد کردم بعد از یه مدت دیدم خانوادش خیلییییی دخالت میکنن و حتی تو رنگ لباسم هم دخالت میکردن منم ترجیح دادم تا عروسی نکردم جدا بشم چون واقعا تحمل دخالتهای بیجاشون رو نداشتم الانم اصلا پشیمون نیستم(خداروشکر شناسنامه سفید هم گرفتم چون عروسی نکردیم) ولی از بعد اون ماجرا فقط یه دونه خواستگار داشتم که رد کردم و دیگه هیچ خواستگاری نیومده😔 الان خیلی دلم گرفته دور و برتون کسی بوده مثل من که تو عقد جدا شده و الان ازدواج کرده باشه؟ و اینکه من از نظر ظاهری قیافه خوبی دارم خانوادمم خیلی خوبن فقط شانس باهام یار نبود و سرنوشتم اینجوری شد☹️ ببخشید طولانی شد خوشحال میشم راهنماییم کنید ‌‍‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 غرغر مادرانه .. منو شوهرم هردو معلمیم.. من صبحم اون عصر از شبش نهارو آماده میکنم ظهر که از مدرسه برمی‌گردم جفتشون خوابن اکثرا دخترم صبحا فقط باید بذاریش رو پا می‌خوابه باید نهار شوهرمو بدم اون که می‌ره دخترم بیدار میشه تازه اول صبحش خسته و کوفته ام من در کنار اذیت هاش نهارمو میخورم خونه هم ترکیده ، ظرف بشور ، زختخوابو جمع کن ، فکری واسه شام کن استراحت ندارم اصلا شوهرم میاد می‌ره تو گوشی تا موقع شام بعد شامم تو گوشی تا خوابش ببره من خیلی خسته ام ، فکر نمیکردم زندگی متاهلی اینجوری باشه ، کاش اصلا درس نمیخوندم که خونه دار باشم فشار کمتری روم باشه ‌‍‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 بهش گفتم کم پیدایی ... 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 بهش گفتم کم پیدایی ... 🌿🌿🌿
- خیلی وقت بود که نبود ؛ یه روز اتفاقی تو خیابون دیدمش و گفتم : کم پیدایی . . گفت آره ؛ کم کم پیدا میشم . دارم خودم رو پیدا می کنم! گفتم مگه گم شده بودی؟! گفت آره . . تو خواب و رویا . . تو فکر و خیال . . بعد یه لبخند زد و گفت : خوبم ؛ خیالت راحت . . وقتی پیدا شدم میام و حرف می زنیم . چند ماه طول کشید تا پیدا شد ؛ گفتم تعریف کن . گفت خوبم . گفتم از قبل تر تعریف کن . گفت مثل یه خواب بود . تا حالا شده خوابی ببینی که دوست نداشته باشی بیدار بشی؟! ‹‍ دوست نداشتم بیدار بشم ! › اول خواب شیرین بود تا خوابم سنگین بشه . تا بیدار نشم ؛ بعد همه چی شکل یه کابوس شد . کسی اومد تو زندگیم که کنارش تنهاترین آدم دنیا شدم . می دونی وقتی کسی تو زندگیت نیست ؛ نیست دیگه . . مهم نیست . ولی وقتی کسی تو زندگیت هست و انگار نیست ؛ همه چی فرق داره . من با اون تنها تر شدم . دیگه حتی خودم رو هم نداشتم . کسی بود که نه فکرش ، نه دلش‌، نه روحش کنارم نبود . . دستش رو گرفتم و گفتم چرا موندی کنارش؟! خندید و گفت ؛ اون خواب شیرین روزای اول باعث شد کابوس روزای بعد رو به بیدار شدن ترجیح بدم! انقدر خوابم عمیق بود که متوجه نمیشدم چقدر حالم کنارش بده . تو چشماش نگاه کردم و گفتم ؛ چی شد که بیدار شدی؟! گفت یه روز یادم اومد ك چقدر قوی و خوشحال بودم . بعد یه نگاه به خودم انداختم و دیدم نه قوی هستم و نه خوشحال . . پس چشمام رو به روی حقیقت باز کردم و تازه فهمیدم چه روزایی رو گذروندم . حالا بیدارم و دیگه تنها نیستم . چون خودم رو دوباره پیدا کردم . وقتی داشت می رفت ازش پرسیدم : ‹‍ دلت برای اون خواب شیرین تنگ نشده؟! › گفت نه . . دیگه نه . چون یاد گرفتم دلم فقط برای خودم تنگ بشه ؛ برای قوی ترین و خوشحال ترین آدمی که بودم .. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 مهر و محبت میخوای؟ بخون😉 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 مهر و محبت میخوای؟ بخون😉 🌿🌿🌿
💯✍🏻اگر خواهد محبت بین دو نفر در حد عشق باشد هفت تار موے سر مطلوب را با هفت موے سر طالب گرفته و با هم مخلوط کند و هفت گره بزند و بر هر گره ٌڪہ می زند این آیات را بخواند و آن موها را نزد خود نگه دارد آن دو عاشق و معشوق خواهند شد و اما آیات این است ⇦حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِینَ وَالْقَنَاطِیرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَیْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِکَ مَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآب قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ هَاأَنتُمْ أُوْلاء تُحِبُّونَهُمْ وَلاَ یُحِبُّونَکُمْ وَتُؤْمِنُونَ بِالْکِتَابِ کُلِّهِ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِین یُحِبُّونَهُمْ کَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یَخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیم هُوَ الَّذِیَ أَیَّدَکَ بِنَصْرِهِ وَبِالْمُؤْمِنِینَ وَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ لَوْ أَنفَقْتَ مَا فِی الأَرْضِ جَمِیعًا مَّا أَلَّفَتْ بَیْنَ قُلُوبِهِمْ وَلَکِنَّ اللّهَ أَلَّفَ بَیْنَهُمْ إِنَّهُ عَزِیزٌ حَکِیم لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ وَأَلْقَیْتُ عَلَیْکَ مَحَبَّةً مِّنِّی وَلِتُصْنَعَ عَلَى عَیْنِی⇨ 📚ڪنز الحسینی ص 52 , 53 ‌‍‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 مادری که هیچ نقشی تو زندگیم نداره‌ .. نه خونم میاد نه دوست داره خونش بریم هیچ وقت نتونسته بچه هاشو دورش جمع کنه تو شهر خودم غریبم هیچ کسو ندارم انگار نشده یه بار درو بزنه بیاد خونم بگه مرده ای یا زنده حداقل اگه مرده باشم ببره جنازمو دفن کنه فقط کارش گیر بودنی سراغم میاد سالی یه بار چهارشنبه سوری یا عید قربان دعوت میکنه و تمام سر زایمانمم به زور خواهرم اومد تو بیمارستان بستری بودم یه بار در حد دو دقیقه اومد ملاقات و رفت بعد زایمانمم مادرشوهرم اومد موند پیشم دلم خیلی گرفته نشستم دارم گریه میکنم با یه بچه از صب تا شب هیچ جاییو ندارم برم دیگرانو میبینم نهار شام و مدام رفت و آمد دارن خونه مادرشون خودشون بچشون مریض بودنی مادرشون میاد یا میرن خونشون اینم از من که جاییو ندارم همیشه میگم من بمیرمم مادرم عین خیالش نمیاد شاید اصلا گریه هم نکنه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من تو پیام قبلیم گفتم که مامانبزرگم تو ماه دو سه هفته میاد میمونه بعد خیلی هم میره رو مخ .. 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من تو پیام قبلیم گفتم که مامانبزرگم تو ماه دو سه هفته میاد میمونه بعد خیلی هم میر
چهارشنبه منو دوستم رفتیم بیرون زنگ زده میگه تاریک نشده خونه باشیا آخه به اون چه ربطی داره قبل رفتنم چهل بار به تیپم گیر داده که وای لبتو پاک کن نمیدونم آرایش نکن روسری سرت کن این چیه پوشیدی فلان نمیدونم به بابات گفتی گفتم نه به مامانم گفتم اجازه داده گفته نه مامان مهم نیست باید از پدرت اجازه بگیری گفتم باشه بعد زدم بیرون آخر اومدم کفشامو گزاشتم جلو جاکفشی(چون هروقت میزارم میره کفشاشو میزاره روش)میگه این کفش جاش تو جاکفشیه دیگه نگفتم کفش میزاری روش گفتم دو ساعت دیگه میخوام باز پاشم برم (با لحن عصبی) یبارم تو ماه رمضون تو اتاق خودم یه قرص خوردم میگه خجالت نمیکشی جلوی من گفتم خب من تو چارچوب خودمم دارم قرص میخورم میگه گناه روزه نمیگیری گفتم خودم اون دنیا قراره جواب پس بدم نه کس دیگه ای بابا خب ناراحته چرا اومده تو اتاق منننن حالا سعی میکنم زیاد جلو چشمش نباشم بعضی وقتا میرم کتابخونه وقتی هم میام تو اتاقمم بعد تو اتاق من میخوابه نمازم همینجا میخونه چون خودش نمیشنوه فک میکنه بقیه هم نمیشنون بعد هی یا بالاسر من اذان میگه یا صلوات میفرسته بعد بیدار میشم میشینم پای گوشی میگه چیه همش سرت تو گوشیه به گوشی دست گرفتن ماهم کار داره ایننن😤😤😤😤 بعد من سعی میکنم زیاد نرم خونش فک کن پسرای عموم نشستن اونوقت به من میگه برو چای بریز برو قرصامو بیار نمیدونم فلان کارو کن بعد یبار آروم بهش میگم میگه پسر نباید تو خانواده ما کار کنه وظیفه دختره بعد میگه دیگه دوسِت ندارم منم گفتم فدا سرم اینهمه بدبختی دارم خودم حالا باید فک کنم که این دوسم داره یا نه حالا اینجاش واسم جالبه که میگه پسر تو خونه ما نباید کار کنه اما از داداش بدبخت منم هی کار میکشه(هرکی بیشتر آدم حسابش نمیکنه بیشتر براش عزیزه)دختراش که براشون مهم نیس که یه مادری دارن عمومم که اصن انگار نه انگار سال به دوازده ماه هم نمیاد بهش سر بزنه فقط ماییم که باهاش خوبیم و اصن مهم نیس واسش بچه بودم آرزوم بود مامان بزرگم شب بیاد خونمون بمونه😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿