eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃🍃 بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
چشم هامو رو تخت بیمارستان باز کردم ... حمیده متوجه ام شد و با لبخندی در حالی که اشکهاشو پاک میکرد گفت : باز چی شده ؟ چرا اونطور شدی ؟ لبهامو اروم بهم زدم و اب خواستم ... دستپاچه لیوان اب رو روی لبهام گذاشت جرعه ای نوشیدم و کفت : اگه عابد نرسیده بود مرده بودی ... عابد ...عابد ...تازه یادم افتاد چی به سرم اورده عابد ... حمیده انگشتهامو لمس کرد و گفت : عابد وقتی خبرمون کرد نفهمیدم چطور اومدم بالا سرت ... دستشو با قدرتی که نداشتم فشردم و گفتم : خوبم ... _ امیر سالار هزاربار زنگ زده گفتم رفتی بازار خرید ....اگه بفهمه به شب نرسیده میاد اینجا ... اشکم چکید و گفتم : چرا باید بیاد ‌‌‌... _ چون دوستت داره ...چون نامزدته ...قراره باهم ازدواج کنید ... سرمو ازش چرخوندم که شدت غم رو تو نگاهم نبینه ... دستی به موهام کشید و گفت : استرس رفتن منو داری یا دوری از یارتو ؟ دردی که تو دلم بود رو چطور بهش میگفتم ..‌.چشم هامو بستم و فکر کرد خوابیدم ... صدای ناصرخان بود که با حمیده حرف میزد و گفت : مرخص باید ببریمش خونه ... _ باشه بزار بیدارش کنم ...عابد کجاست ؟ _ رفت براش بخره ...اب میوه بخره ... _ خدا خیرش بده زندگیشو مدیون اونه ... خبر نداشتن زندگیم به دستهای عابد نابود شد ...با کسی حرف نمیزدم ...حمیده متوجه شده بود که مشکلی دارم و فکر میکرد از دوری سالاره ... منو برد کنار تلفن و گفت : صدبار زنگ زده چشم به راه تماسته بهش زنگ‌بزن ... تلفن رو پس زدم و گفتم : الان نمیتونم ... بلند شدم به طرف اتاق میرفتم که کفت : گلی چی شده ؟ عابد روبروم بود ... دستمو دراز کردم تا کمکم کنه سرم گیج میرفت و دوبینی داشتم انگار ‌‌. عابد دستمو گرفت و رو به حمیده گفت : زن داداش فعلا بزار استراحت کنه ‌.. تو رختخواب رفتم عابد پتو رو روم کشید تا دستش بهم خورد از جا پریدم و ترسیدم ... از اون حالت من خودش بیشتر ترسید و تو سرش کوبید و گفت : خدا لعنتم کنه ...خدا منو نبخشه ...چطور تونستم باهات اینطور کنم .... تو که برام‌ مثل نفسهام بودی ‌... تو همه وجودم بودی ... ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 برای احترام .. 🌿🌿🌿 سلام خسته نباشید در جواب خانمی که گفتند باباشون یه بشقاب اضافه برداشتند: من مردی 47 ساله هستم با 3فرزند از قدیم گفتند گوش عزیزه گوشواره عزیزتر یعنی شما به واسطه پدر گرامیتون برای مادربزرگ تون گرامی ترین خداوند بارها تو قرآن سفارش پدر و مادر رو کرده من هر هفته سر قبر مادربزرگم میرم براش فاتحه و صلوات و آیه الکرسی میخونم و آخر سر میگم مادر تو پیش خدا احترام داری برای من و بچه هام دعا کن خیر دنیا و آخرت بهمون بده. پدر بزرگ و مادر بزرگها نعمتن ما که نداریمشون شما که دارید قدرشون بدونید ممنون میشم اگه تو کانال بگذارید تشکر از مطالب با ارزشتون خصوصا تجربیات دیگران که تو کانال خوبتون در اختیار ما قرار میدین اجرکم عندالله عاقبت بخیر بشسن ان شاء الله @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 شیرینی خورده بودیم‌... 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 شیرینی خورده بودیم‌... 🌿🌿🌿
سلام من Sهستم ۱۵سالمه نامزدم ۲۰سالشه و پسر عممه تقریبا ازهمون بچگی پدرم عمه ام مارو باهم نامزد کردن ولی وقتی که بزرگ شدیم من بهش علاقه پیدا کردم همینطور از رفتاراش حرف زدن با بقیه فهمیدم اونم بهم حس داره ولی مطمئن نبودم عاشقم هست یا نه چون نامزدیمون سنتی هست باهم ارتباط نداریم خانواده م با در ارتباط بودن اون با من مشکلی ندارن حتی عموم سر مشکلی شماره منو به نامزدم داد منم دوست داشتم با نامزدم درارتباط باشم حتی درحد چط ساده ولی اون پیام نمیداد الانم نمیده هیچ رقبتی برای حرف زدن یا دیدن من نداره نمیدونم شاید خجالتیه ولی با اینکه پسرعممه نامزدمه هیچی ازش نمیدونم نه از اخلاقش نه از زندگیش فقط بعضی وقتا به صورت اتفاقی دچار خوردیم عمم اولش ادم خوبی بود بامنم خوب بود ولی الان دوسالی هست که سر هرچیزی حتی مسأله کوچیک با منو خانوادم دعوا میکنه حتی دوروز پیش تو زندگی خواهرم دخالت کرد باعث شد خواهرم با شوهرش دعوا کنه الان تقریبا دو ماهی هست که با مادرم سر بحث اینه که طلا ندن برای ازدواج میگن پول نداریم درصورتی که نامزدم خودش کار میکنه بیشتر از خرید طلا پول داره خودش درباره ی این موضوع اصلا صحبت نمیکنه ولی مادر برادر بزرگ‌ترش ول کن نیستن ما یه رسمی داریم که عروس باید سه چهار سالی باید خونه مادرشوهر زندگی کنه با هر بار دعوا کردن عمم با خانواده ام دلم سرد تر میشه هم از اینکه اصلا هیچ اشنایی با نامزدم ندارم با رفتارهای مادرش هر روز عشقم بهش کمرنگ میشه نمیدونم چیکار کنم خیلی نگران اینده ام هستم میخوام نامزدی رو بهم بزنم مامانمم میگه هرچی که بنظر خودت که بهتره ولی خودم دو دلم از طرفی نامزدمو دوست دارم از یه طرف مادر نامزدمه که الان با من اصلا خوب نیست رفتاراش جوریه که احساس میکنم از من بدش میاد از یه طرف ترس ابرومه میترسم پشتم بد بگن خواهش میکنم راهنماییم کنید دارم دیونه میشم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 امور مهمه ... درمانی 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 امور مهمه ... درمانی 🌿🌿🌿
💠✍🏻اصل هفت آیه این است: 🍃🍂آیه اول: قُلْ لَنْ یُصِیبَنَا إِلَّا مَا کَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُونَ 🍂🍃آیه دوم: وَإِنْ یَمْسَسْکَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلَا کَاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ ۖ وَإِنْ یُرِدْکَ بِخَیْرٍ فَلَا رَادَّ لِفَضْلِهِ ۚ یُصِیبُ بِهِ مَنْ یَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۚ وَهُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ 🍃🍂آیه سوم: وَمَا مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَیَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ کُلٌّ فِی کِتَابٍ مُبِینٍ 🍂🍃آیه چهارم: إِنِّی تَوَکَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّی وَرَبِّکُمْ مَا مِنْ دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِنَاصِیَتِهَا إِنَّ رَبِّی عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ 🍃🍂آیه پنجم: کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّهٍ لَا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُهَا وَإِیَّاکُمْ ۚ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ 🍂🍃آیه ششم: مَا یَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَهٍ فَلَا مُمْسِکَ لَهَا ۖ وَمَا یُمْسِکْ فَلَا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ ۚ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ 🍃🍂آیه هفتم: وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیَقُولُنَّ اللَّهُ ۚ قُلْ أَفَرَأَیْتُمْ مَا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ أَرَادَنِیَ اللَّهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ کَاشِفَاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرَادَنِی بِرَحْمَهٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِکَاتُ ✔️▪️شما این هفت آیه را ابتدا یڪ بار هر صبح بخوانید و بر تمام هفت قسمتی ڪه در بالا عرض ڪردم بدمید.همچنین میتوانید هر شب هم این هفت آیه را بخواند @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
با اینکه وسوسه شدم ولی.... 🌸🍃🍃 سلام همرازجونم.فقط ازدخترهامون خواهش دارم هرگزوبه هیچ قیمتی بایک پسرغریبه یا فامیل دریکجا خلوت نکنن ومراقب خودشون باشندتا باسلامتی وابروپا توخونه همسرایندشون بزارند.منم کم مونده بودکه ابروم برودتودبیرستان درس میخوندم که عاشق پسری بودم واون هم همین طور.من کلاس دهم بودم واون کلاس دوازدهم...یک روزمن به باغشون دعوت کردومنم فکرمیکردم دوستم داره وبه وسوسه دوستام رفتم ولی اون از فرصت استفاده کرد وخواست که بی ابروم کنه وتجاوزکنه که اون قدرقسمش دادم که بهم رحم کردولی به دخترعمه ام که فامیلشون بودخیلی تهمت ها وحرف هاگفته بودومن حالا 23ساله ازدواج کردم ولی همیشه کابوس اون روزبامن است بعضی وقت هابعدازس.ک.س باهمسرم گریه میکنم وتنم می لرزه وقلبم سنگینی می کند..دخترهای عزیزم قول هیچ پسری رانخوریدکه همش حرف است وعشق دروغین...اگرپسری واقعا عاشقت باشه خاستگاری تون میادواصلا دلش نمیادتوجاهای خلوت وبه تنهایی باشماخلوت کند..همرازجونم لطفا کانال بزارین چون دخترهای جوانی توکانال هست...🙏🙏🙏🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
نظر شما برای گلزار 🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام همراز عزیز حالتون خوب 🌷🌷 من تمام دلانه تون رو می خونم خیلی خوب و آموزنده هستند . ممنونم بابت کانال خوبتون 🌷🌷 سر گذشت گلزار که می خونم با گلزار خندیدم وبا گلزار گریه کردم ،این آخری که عابد با کارش گلزار و داغون کرد خیلی دلم شکست برای گلزار ای کاش قسمت‌هایی که خیلی ناراحت کننده است رو پشت سرهم پارت گزاری کنید تا آنقدر دل شوره و انتظار نداشته باشیم ،واقعا با تمام وجود برای گلی ناراحت هستم امیدوارم هر کجا هست خداوند به دل شکستش التیام ببخشش 🌷🌷 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃🍃🍃🌸🌸🍃 سلام . واقعا از کانال خوبتون ممنونم ، تنها کانالی هست که همه‌ی پیام هاش رو میخونم و لذت میبرم. 🌸🍃🍃🍃🍃🌸🍃🍃🍃 در مورد اون دوستی که برای بار دوم میخواستن نامزدی شون رو بهم بزنن و نگران حرف مردم و مسائل دیگه بودن خواستم بگم اگه واقعا نامزدتون آدم مناسبی نیست حتما جدا بشید و اصلا نگران حرف مردم نباشید . من خودم شرایطم شبیه ایشون بود یه بار تو ۱۷ سالگی نامزدیم به هم خورد البته از طرف نامزدم ، بعد از عقد گفت عاشق یه نفر دیگه ست و به زور خانواده اش با من ازدواج کرده که بعد دو ماه رفت و دیگه نیومد و دفعه دوم هم وقتی متوجه شدم نامزدم آدم خوبی نیست و عادت کرده به روابط نامشروع خواستم جدا بشم ولی مدام حرف های مردم و اینکه خانواده ام دوباره خجالت زده میشن تو فکرم بود که باعث شد از جدا شدن منصرف بشم ولی اشتباه کردم چون مجبور شدم بعد از ۱۲ سال زندگی و با وجود دو تا بچه تو سن۳۶ سالگی از همسرم جدا بشم ، چون اون موقع به این نتیجه رسیدم که اصلا تحمل زندگی با آدمی که به خیانت عادت کرده و شدیدا بد دل هست در حدی که میگه پسرم رو بغل نکنم پسر نیاز به محبت نداره و ..‌. ندارم . ما فقط یه بار زندگی می‌کنیم و نباید به حرف مردم اهمیت بدیم هرکسی تو زندگی خودشه و هیچ کس از شب و روز بقیه خبر نداره ، قدر جوانی ت رو بدون و به خاطر حرف پوچ مردم هدر نده . ببخشید طولانی شد. برای همه عزیزان آرزوی خوشبختی و شادی میکنم 🌹🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زنجیره ی عشق .. 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زنجیره ی عشق .. 🌿🌿🌿
زن جوانی در جاده رانندگی می کرد برف کنار جاده نشسته بود و هوا سرد بود. ناگهان لاستیک ماشین پنچر شد و زن ناچار شد از ماشین پیاده شود تا از رانندگان دیگر کمک بگیرد. حدود ﭼﻬﻞ ﻭ ﭘﻨﺞ ﺩﻗﻴﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﻲ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﻮﺯ ﺳﺮﻣﺎ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﺯﻥ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﮐﻤﮏ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩ . ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻫﺎ ﻳﮑﻲ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺩﻳﮕﺮﻱ ﺭﺩ ﻣﻲ ﺷﺪﻧﺪ . ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺑﺎ ﺁﻥ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻣﻲ ﺍﺻﻼ ﺗﻮﻱ ﺑﺮﻑﻫﺎ ﺩﻳﺪﻩ ﻧﻤﻲ ﺷﺪ . ﺑﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺭﻭﻳﺶ ﺣﺴﺎﺑﻲ ﺑﺮﻑﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ . ﺷﺎﻟﺶ ﺭﺍ ﻣﺤﮑﻢ ﺗﺮ ﺩﻭﺭ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﻴﭽﻴﺪ ﻭ ﮐﻼﻩ ﭘﺸﻤﻲﺍﺵ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺭﻭﻱ ﮔﻮﺵ ﻫﺎﻳﺶ ﮐﺸﻴﺪ . بالاخره ﻳﮏ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻗﺪﻳﻤﻲ ﮐﻨﺎﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﺍﺯ ﺁﻥ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ . ﺯﻥ ، ﮐﻤﻲ ﺗﺮﺳﻴﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺮ ﺧﻮﺩﺵﻣﺴﻠﻂ ﺷﺪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺟﻠﻮ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺳﻼﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻣﺸﮑﻠﺶ ﺭﺍ ﭘﺮﺳﻴﺪ . ﺯﻥ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﺍﺩ ﮐﻪ ﻣﺎﺷﻴﻨﺶ ، ﭘﻨﭽﺮ ﺷﺪﻩ ﻭ ﮐﺴﻲ ﻫﻢ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ ﺍﻭ ﻧﻴﺎﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺍﺯ ﺍﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺳﺮﻣﺎﻱ ﺁﺯﺍﺭ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﻧﻤﺎﻧﺪ ﻭ ﺗﺎ ﺍﻭ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ ﺯﻥ ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﺑﻤﺎﻧﺪ . ﺍﻭ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺍﺯ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺘﺸﮑﺮ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی کمکش ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺩﺭ ﻣﺎﺷﻴﻦ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﺗﻖ ﺗﻖ ﺑﻪ ﺷﻴﺸﻪ ﺯﺩ و اشاره کرد که لاستیک درست شد. ﺯﻥ ﭘﻮﻟﻲ ﭼﻨﺪ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﭘﻮﻝ ﭘﻨﭽﺮﮔﻴﺮﻱ ﺩﺭ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺭﺍ ، ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﻴﻦﭘﻴﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﻭﻱ ﺗﺸﮑﺮ ﮐﺮﺩ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﮔﺮﻓﺖ. ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ، ﺑﺎ ﺍﺩﺏ ، ﭘﻮﻝ ﺭﺍ ﭘﺲ ﺯﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺖ : " ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺳﻌﻲ ﮐﻨﻴﺪ ﺁﺧﺮﻳﻦ ﮐﺴﻲ ﻧﺒﺎﺷﻴﺪ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . " ﺍﺯ ﻫﻢ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﻲ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺯﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺷﺪﺕ ﮔﺮﺳﻨﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﻃﺮﻑﺍﻭﻟﻴﻦ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩ . ﺍﺯ ﻓﻬﺮﺳﺖ ﻏﺬﺍﻱ ﺭﺳﺘﻮﺭﺍﻥ ﻳﮑﻲ ﺭﺍ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻧﻲ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻫﺎﻱ ﺁﺧﺮ ﺑﺎﺭﺩﺍﺭﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻣﻲ ﮔﺬﺭﺍﻧﺪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱ گارسونی ﺑﻪ ﻃﺮﻓﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﺮﺳﻴﺪ ﭼﻪ ﻣﻴﻞ ﺩﺍﺭﺩ . ﺯﻥ ، ﻏﺬﺍﻳﻲ 80 ﺩﻻﺭﻱ ﺳﻔﺎﺭﺵ ﺩﺍﺩ ﻭ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺁﻧﮑﻪ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﮐﺮﺩ ، ﻳﮏ ﺍﺳﮑﻨﺎﺱ ﺻﺪ ﺩﻻﺭﻱ ﺑﻪ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺩﺍﺩ . ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ باقی مانده ﺭﺍ ﺑﺮﮔﺮﺩﺍﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺧﺒﺮﻱ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩ . ﺩﺭ ﻋﻮﺽ ، ﺭﻭﻱ ﻳﮏ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺘﻲ ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲ ﺷﺪ . ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ . ﺩﺭ ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺑﻴﺴﺖ ﺩﻻﺭ ﺑﻪ ﻋﻼﻭﻩ ﻱ ﭼﻬﺎﺭﺻﺪ ﺩﻻﺭ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺘﻤﺎﻝ ﮐﺎﻏﺬﻱ ﺑﺮﺍﻱ ﻭﻱ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﭼﺎﺭ ﻣﺸﮑﻞ ﻧﺸﻮﺩ . ﻳﺎﺩﺩﺍﺷﺖ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ : " ﺳﻌﻲ ﮐﻦﺁﺧﺮﻳﻦ ﻧﻔﺮﻱ ﻧﺒﺎﺷﻲ ﮐﻪ ﮐﻤﮏ ﻣﻲ ﮐﻨﺪ . " ﺷﺐ ﮐﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ، ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺤﺰﻭﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﭘﻮﻝ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻥ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﻮﻥ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﺯﻣﺎﻥ ﺯﺍﻳﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺁﻥ ﻫﺎ ﺁﻫﻲ ﺩﺭ ﺑﺴﺎﻁ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ . ﺯﻥ ﺟﻮﺍﻥ ﻣﺎﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻳﺶ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ : ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﻱ ﺯﻧﻲ ﺑﺎ ﭘﺎﻟﺘﻮﻱ ﮐﺮﻡ ﺭﻭﺷﻦ ﮐﻪ ﻣﺒﻠﻎ ﮐﺎﻓﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻭ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﺎﻣﻪ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩ . ﻗﻄﺮﻩ ﻱ ﺍﺷﮑﻲ ﺍﺯ ﮔﻮﺷﻪ ﻱ ﭼﺸﻢ ﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﻥ ﻓﺮﻭ ﺭﻳﺨﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﺻﺒﺢ ﺩﺭ ﺟﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺯﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎﻱ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮐﻤﮏ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﺍﯾﻨﺠﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻦ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ﺍﺯ ﻫﻤﻮﻥ ﺩﺳﺘﻢ ﻣﯿﮕﯿﺮﯼ ... گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم مهربان باشیم و نیستیم ! چقدر می‌توانیم باگذشت باشیم و نیستیم ! گاهی دلم می‌سوزد که چقدر می‌توانیم کنار هم باشیم و از هم فاصله می‌گیریم ! چقدر می‌توانیم دل به‌دست آوریم اما دل می‌سوزانیم ! دوستان لطفا آخرین نفر نباشید.😐 خداي عزيزم. شخصی كه داره اينو ميخونه مهربونه و من بهش افتخار ميكنم لطفا بذار به بهترين نحو زندگي كنه و خوشبخت و سعادتمندش كن و بيامرزش؛ لطفا اينو به ١٥ نفری كه دوسش دارين بفرستين. و يادتون باشه این يك بازيه قديميه، كه از سال ١٩٧٧ بازي ميشده وقتي شما اينو خوندين بايد به ١٥ نفر ارسالش كنين ٥ روز آيندتون اينطوري خواهد بود: روز اول: به روي بزرگترين شوك زندگيتون بيدار ميشيد روز دوم: شما يه دوست قديمي رو كه دلتون براشون تنگ شده مي بينيد روز سوم: كلي پول بدست مياريد روز چهارم: روزتون عالي خواهد بود روز پنجم: عشق ♻لطفا اين چرخه انرژي مثبت همراه با آرزوهايه خوب را نشكنيد . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿