🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 دکتر نازایی ... 🌿🌿🌿 سلام کسی از دوستان دکتر زنان زایمان و نازایی در استان کرمان میشناسن که خوب باشن خیلی ها ازشون نتیجه گرفته باشند برا نازایی. اگر میدونید لطف کنید بگین خدا خیرتون بده. ‌‍‌‌

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 #ایده_آشتی 🌿🌿🌿 ❤️یادتون باشه یه سری از ایده ها رو به صورت قانون تو زندگیتون در بیارید مثلا به همسرتون بگید اگر با هم دچار مشکل شدیم و قهر کردیم اونی که پیشقدم میشه ،اون یکی باید براش یه کاری انجام بده و یا یه هدیه ای بخره ❤️این چیزهای خیلی ساده و شیک باعث میشه روابطتون از حالت یکنواختی خارج بشه و با هم صمیمی تر بشید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 #نمازےبسیارمجرب_براےحاجات 🌿🌿🌿 ✍🏻ابی بصیر از حضرت صادق علیه السلام روایت ڪرده ڪه حضرت فرمود: « ڪسی ڪه حاجتی بخداوند دارد و خواستار برآورده شدن آن هست پس چهار رڪعت نماز با فاتحة الڪتاب و سوره انعام بخواند و پس از نماز هنگامی ڪه ازقرائت آن فارغ شد بگوید. « یا کریم، یا کریم، یا کریم، یا عظیم، یا عظیم، یا عظیم، یا اعظمُ من کلُّ عظیم، یا سمیعَ الدُّعاءِ، یا من لا تُغَیّرُهُ الایّامُ و اللّیالی، صلّ علی محمدٍ و آل محمد، وارحَم ضعْفی و فقری وَ فاقَتی وَ مسْکَنَتی، فانّکَ اَعْلَمُ بها منّی، و انت اعلمُ بحاجتی، یا من رَحِمَ الشیْخَ یعقوب، حین رَدَّ علیه یوسفُ، قرّةَ عَیْنِهِ، یا منْ رَحِمَ ایّوبَ بعد حُلُولِ بلائهِ، یا من رحم محمداً وَ منْ الْیُتْمِ آواهُ، وَ نَصَرَهُ علی جبابرةِ قریشٍ وَ طَواغیتها، وَ امْکَنَهُ منهم، یا مُغیثُ، یا مُغیثُ، یا مُغیث» مڪرر آن را می گویی. قسم به خدایی که جان من در دست قدرت اوست اگر خدا را به این نام ها بخوانی و سپس تمامی حوائج خود را از او بخواهی به تو عطا خواهد فرمود. ان شاءالله

✨﷽✨ 📚داستان حبه انگور ✍حاج اقای قرائتی نقل میکند: روزی به مسجدی رفتیم که امام مسجد دوست پدرم بود گفت داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد ، برایتان تعریف کنم: روزی شخص ثروتمندی یک من انگور میخرد و به خدمتکار خود میگوید انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و به سر کسب و کاری که داشته میرود ، بعدازظهر که از کارش به خانه برمیگردد به اهل و عیالش میگویدلطفا انگور را بیاور تا دور هم با بچه ها انگوربخوریم. همسرش باخنده میگوید: من و فرزندانت همه انگور ها را خوردیم ،خیلی هم خوش مزه و شیرین بود... مرد با تعجب میگوید: تمامش را خوردید... زن لبخند دیگری میزند و میگوید بله تمامش را... مرد ناراحت شده میگوید: یک من(سه کیلو)انگور خریدم یه حبه ی اون رو هم برای من نگذاشته اید الان هم داری میخندی جالب است خیلی ناراحت میشود و بعد از اندکی که به فکر فرو میرود... ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج میشود... همسرش که از رفتارش شرمنده شده بوداو را صدا میزند...ولی هیچ جوابی نمی شنود. مرد ناراحت ولی متفکر میرود سراغ کسیکه املاک خوبی در آن شهر داشته... به او میگوید:یک قطعه زمین میخواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند وآنرا نقدا خریداری میکند ، سپس نزد معمار ساختمانی شهر رفته ، و از او جهت ساخت و ساز دعوت بکار میکند...و میگوید:بی زحمت همراه من بیایید...او را با خود بر سر زمینی که خریده بود برده و به معمار میگوید: میخواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلو چشمانم ساخت و ساز را شروع کنید.... معمار هم وقتی عجله مرد را می بیند...تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع کرد به کار کردن و ساخت و مسجد میکند...، مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن میشود به خانه برمیگردد. همسرش به او میگوید: کجا رفتی مرد... چرا بی جواب چرا بی خبر؟؟؟؟ مرد در جواب همسرش میگوید..: هیچ رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم برای سرای باقی خودم کنار بگذارم، و اگر همین الان هم بمیرم دیگر خیالم راحت است ، که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش میگوید چطور...مگه چه شده؟اگر بابت انگورها ناراحت شدید حق باشما بوده ما کم لطفی کردیم معذرت میخواهم.... مرد با ناراحتی میگوید: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم بیاد من نبودید و فراموشم کردید البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست...جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده هستم،چگونه انتظار داشته باشم بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید؟؟؟وبعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف میکند.... امام جماعت تعریف میکرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده، ۴۰۰سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد میباشد ،چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت... ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد، محبوب ترین مردم تو را فراموش میکنند حتی اگر فرزندانت باشند... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 دعا برای خرید ماشین .. 🌿🌿🌿 سلام راستش همسرمن چندوقتیه که میخوادماشین بخره ولی جورنمیشه میترسم که ماشین گرون بشه وبااین پولی که ماداریم دیگه نتونیم ماشین بخریم میخواستم ازاعضای محترم گروه خواهش کنم اگه دعایی چیزی بلدن بذارن توکانال تواگه بشه ماهم به امیدخداصاحب ماشین بشیم خداا کمک کنه آن شالله ❤️❤️❤️❤️ ‌‍‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🌸🌸🍃🍃 سلام عزیزم، ممنون بابت کانال عالیتون🙏 میخاستم در مورد اون آقا پسری بگم که میگن درآمدم کمه و میخام برم خاستگاری: سلام وروز بخیر برای آقایی که ۲۵ سالشونه کارشناسی کامپیوتردارند وبادوشغلی که دارند ۱۵،۱۶ تومن حقوق میگیرند ومیخواند ازدواج کنند آقای محترم ،من مادردوپسر۲۳ و۲۱ ساله هستم که بزرگه دانشجوی رشته برقه و کوچیکه دیپلم گرفت دانشگاه نرفت و تازه ازخدمت اومده، اگه پسرهای من شرایط شمارا داشتند، بهشون توصیه میکردم تو انتخابش دقت کنه باتحقیق ازخانواده ای دختربگیره که اهل تجملات وچشم وهم چشمی نباشه، و مدیریت تو دخل وخرج داشته باشه، اگه چنین خصوصیاتی داشت بله با کمک هم دیگه میتونیدبا همین درآمدزندگی خوبی داشته باشید، البته اگه خانمی که انتخاب میکنی شاغل هم باشه خیلی خوبه وخیلی زودتر صاحب خونه وزندگی میشید بنده اعتقاددارم تواین وضعیت اقتصادی خانمها باید کمک همسراشون باشند،یا جایی شاغل باشندیا هنرودرآمدی داشته باشند و فقط مصرف کننده نباشند موفق و خوشبخت باشید🌺 ‌‍‌ آیدی مدیر کانال، جهت ارسال تجربه، پاسخ و..👇 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 هیچ وقت با همسرتون نجنگید 🌿🌿🌿 👈هم به خاطر غرور شوهرتون و هم به خاطرحفظ شأن و منزلت خودتون 👈شما باید از قدرت زنانگی و سیاست خودتون استفاده کنید نه قدرت نیش زبانتون @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🍃🍃🌸🍃 سلام عزیزم، ممنون بابت کانال عالیتون🙏 میخاستم در مورد اون آقا پسری بگم که میگن درآمدم کمه و میخام برم خاستگاری: سلام علیکم آقایی گفتن که توی دانشگاه از یه دختر خانمی خوشش اومده و بعد چند سال بعد از پیشنهاد، میبینه باکسی رابطه جدی داره.. اینطور که مشخصه شما پسری هستین بسیار باوقار، نجیب و پاک، الهی خداوند به شما سلامتی بده و به پدر و مادرتون ببخشتت،به حق علی و اولاد علی 🙏 پسر گلم، کسی که دلش با خدا باشه، اتفاقهایی هم که براش رقم میخوره، صلاح دید خداونده، ایمان داشته باشید اون ازدواج به درد شما نمیخورده، فقط شما نیستین که این اتفاق براش افتاده،. خانمی رو میشناسم که 10 سال عاشق کسی بود، هیچوقت به کسی بازگو نکرد، نمی‌دونست اون آقا هم حسی بهش داره یا نه،.. اون خانوم منتظر بود، ولی.. ازدواج کرد، وقتی دوتا بچه داشت، شنید که اون آقا اومده بوده خواستگاریش ولی خانواده قبول نکرده بودن، اون خانوم هم گریه و زاری توی تنهایی هاش.. بعد مدتی که اون آقا هم که ازدواج کرده بود، دچار تومور مغزی میشه و از دنیا میره.. مطمئن باشین خداوند مورد بسیار خوبی رو براتون در نظر گرفته، که انشاالله هر وقت که خدا خواست گرفتار عشقش میشین، خوشبخت بشی پسرم، به حق فاطمهٔ زهرا، @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

#پاسخ_اعضا 🌸🍃🍃🍃 عزیزم سلام خواستم بگم مشگل شما شبیه به مشکلات بچگی و مجردی من هست .. 🌿🌿🌿 اینکه منم مثل شما همیشه از دعوا ها و کتک کاری های پدر و مادرم رنج میکشیدم هیچ وقت یادم نمیره تا زنده ام که وقتی کلاس سوم ابتدایی بودم ساعت ۹ صبح باید میرفتم امتحان پایان ترم با یه پوشه آبی به دست لباس فرم مدرسه پوشیده اومدم آشپزخونه که دیدم پدرم دست گذاشته رو گلوی مادرم و داره خفش میکنه و مادرم بخاطر اینکه من نفهمم جیغ و داد نمی‌کرده؛ حالا من با التماس و جیغ و گریه که من امتحان دارم بابا مامان رو ول کن؛ دیگه ببین اون روز منِ ۹ ساله چجوری امتحان ترم دادم خلاصه سرت رو درد نیارم خیلی از حرفهات برام آشنا بود ؛ اولین باری که تو ۱۷ سالگی حرم امام رضا رفتم تنها حاجتم یه خانواده خوشبخت بود که توش دعوا و جنگ نباشه اما نشد عزیزم من الان ۳۱ ساله و قسم میخورم تو ۳۱ سالگی توهم این موضوع بی اهمیت میشه میخوام بگم که تو باید این موضوع رو بپذیری و بهش عادی تر نگاه کنی نمیگم چیز مثبتی هست نه ولی نه به قیمت از بین بردن خودت باید قبول کنی که مادر و پدرت تا ۲۰۰ سالشون هم بشه همینطور دعوا دارن و کتک کاری والا بخدا من الان ۷ساله متاهلم و دوتا بچه دارم اینا هنوز جنگ دارن گاهی میرم خونشون میگم خجالت نمیکشین شما الان ۲تا نوه دارین سن و سالی ازتون گذشته بس کنین دیگه ؛ دقیقا سن تو بودم یعنی سال دوم دبیرستان بودم روز اول مهر پدرم رفت دادگاه احضاریه طلاق اومد در خونمون ؛ همه هفته های اول مدرسه ذوق و شوق لباس و کیف و کفش نو و دوستای قدیمی و حال و هوای مدرسه ولی من با چشمایی اشکی تمام راه مدرسه رو طی میکردم که اگه پدرم مامانم رو طلاق بده من بدیخت میشم و به هزار و یک مشکلات بعد از طلاق فکر میکردم و تا صبح گریه و استرس پدرم اینقدر تو دعوا ها عصبانی میشد و کنترلش رو از دست میداد که تلویزیون پنکه ظروف و دکوری ها هر چی که دم دستش میومد رو پرت میکرد تو حیاط 😂😂😂 الان میخندم ولی اون زمان گریه بود و گریه ؛ تمام همسایه ها میفهمیدن و من از خجالت تا چند روز سرم رو تو کوچه بالا نمیاوردم و من همیشه تو همه دعوا ها و جنگ ها مادرم رو مقصر میدونستم چون خیلی بلبل زبون و حاضر جواب بود و واسه هر جمله پدرم جواب داشت همین همیشه باعث دعواشون بود و من همیشه تو دعوا ها با التماس و گریه به مامانم میگم فقط خفه شو دعوا تموم شه ولی کو گوش شنوا ؟!!!!! هیچ وقت حتی بخاطر منم کوتاه نمی اومد خلاصه سرت رو درد نیارم خواستم بعنوان کسی که تمام مشکلات تو رو تجربه کرده بگم که هیچی تغییر نمیکنه تو فقط باید با این قضیه کنار بیای و اینقدر خودتو بابتش اذیت نکنی راستی در مورد دوستات هم بگم عزیزم امکان نداره پدر و مادری وجود داشته باشن که اختلاف نظر یا حتی دعوا نداشته باشن ؛ دوستات یا اینقدر مثل تو براشون مهم نیست و روحیه حساسی مثل تو ندارن و یا اینکه این قضیه کمتر ه تو زندگیشون متمرکز شو رو درسِت و به درس و ادامه تحصیل و حتی شاغل شدن تو چند سال بعد فکر کن مردی که دوست داشته باشه به دعوا های پدرو مادرت کاری نداره چون مسلما شما مستقل میشین و کم کم این موضوع برات میره تو حاشیه و بی اهمیت میشه و البته اینم بگم من همیشه از همون زمان مجردی به خودم قول دادم که هر موقع متاهل شدم تو دعوا ها واختلاف نظر ها وبحث ها با همسرم سکوت کنم که البته هم خوب بود چون شوهرم سریع آروم میشه و دعوا اوج نمیگیره و هم بد اینکه در مقابل همه اینطور شدم و کاملا برعکس مادرم اصلا کلمه ای نمی تونم از خودم در مقابل حرف ها وتوهین ها و کنایه های دیگران تو هر موضوع و بحثی دفاع کنم و باز هم سکوت در مقابل همه وهمه تجربه من برای تو دختر ۱۶ ساله خودت قضاوت و درس بگیر ببخشید طولانی شد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃 همراز(ادمین کانال): 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی #گلزار رو بخونید... تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه.. اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست.‌‌.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..

🌼 امیر سالار تو چشم هام خیره شد و گفت : نفهمیدم چطور برای دیدنت اومدم‌...تو که بهم بد کرده بودی ولی من دلم طاقت نداشت نبینمت ... برای دیدن یه لحظه ات امدم‌...حتی اگه شوهرت کنارت بود بازم میخواست از دور ببینمت‌...تو با دل من چه کردی گلی ؟ دستهام به طرف دستهاش رفت و محکم‌دستهامو تو دست گرفت و گفت : باور داشتم‌بالاخره یه روزی میرسه که میای ... ته دلم حست میکردم‌... اشکهامو پاک کردم و گفتم : چقدر خوبه که داری باهام حرف میزنی ...چقدر خوبه کا هنوز دارمت ... _ چیکار کنم ؟ مگه میتونم حرف نزنم ...دردی نبوده که بهم نداده باشی و خودتم درمونم هستی ... چطور بهت پشت کنم وقتی انقدر دوستت دارم ...هنوزم دوستت دارم همیشه داشتم ...تو منو گذاشتی رفتی و یبار به این فکر کردی من بدون تو چیکار میتونستم بکنم؟... حق داشتی گلزار اگه اونموقع میومدی نمیدونم میتونستم قبول کنم میتونستم باهات کنار بیام یانه ... _ انقدر خوب میشناختمت که میدونستم قبولم نمیکنی ... _ خدا شاهد که همیشه تو قلبم بودی و هستی ... نتونستم دیگه تحمل کنم و خودمو به سینه اش فشردم ... چه اغوش گرمی بود وقتی تو بین دستهای امیر سالارم بودم و سرمو نوازش کرد ... چندبار سرمو بوسید و گفت : این یه خواب یا بیداری ؟ _ بیداری ...بیداری ...ما دیگه با هم بیداریم ...برای همیشه ... ازم فاصله گرفت و گفت : نه به همین راحتی ها نیست خانم ...هفت بار منو مجبور کردی جلو همه ازت خواستگاری کنم ... _ خوب؟ چیکار کنم اگه خواستگاری نمیکردی که بله نمیدادم‌... ابروشو بالا داد و کفت : حالا تو هم هفت بار ازم باید خواهش کنی تا ببخشمت ... خنده ام گرفت و گفت : شوخی ندارم خانم برو خوب فکر کن ببین میتونی ... اخم کردم و گفتم : داری شوخی میکنی باهام امیرسالار ؟ _ نه کاملا جدی هستم ... جلو رفتم و گفتم : اذیتم نکن اقا ...خان بزرگ‌ داری باز بدجنس میشیا؟ خندید و دوباره بغلم گرفت و گفت : باورم نمیشه گلی ...باورم نمیشه گلی ... اشکهاشو با سرشونه ام پاک کرد .. ادامه دارد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿