eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
632 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 هر سه فرزندم .. 🌿🌿🌿
من متولد ۱۳۷۵ هستم، در یک خانواده مذهبی بزرگ شدم. در سن ۱۶ سالگی با پسرخاله دامادمون ازدواج کردم خداروشکر مرد مومن و خوبی هستن. دوسال تو عقد بودیم تا اینکه در سن ۱۸سالگی رفتیم خونه خودمون و خدا همون اولای زندگیمون گل پسرمو بهمون هدیه داد به اسم امیرعلی همه میگفتن چون تو سن کم باردار شدی خطرناکه ممکنه بچه سقط بشه اما به لطف خدا و همراهی همسر و خانوادم شب یلدای سال ۹۳ امیرعلی به دنیا اومد. کل زندگیمون و زیر و رو کرد، کلی برکت وارد زندگیمون شد. زندگی ادامه داشت تا امیرعلی شش ساله شد و من و همسرم دوباره تصمیم گرفتیم برای فرزند دوم، که به لطف خدا بعد سه ماه تلاش رفتم آزمایش و مثبت شد. خیلی منتظر دختر دار شدن بودم، هم خودم هم خانواده همسرم تا اینکه هجده هفتگی رفتم سونو و گفتن پسره، اولش جا خوردم ولی بعدش خدارو هم شکر کردم که نعمت سالمی بهمون داده چون همسرم پسر دوست داره و گفته تا زمانی که بشه بچه بیاریم. همش هم که پسر بشه، دوست دارم. بالاخره نه ماه گذشت و شب قدر سال ۹۹ عرفان عزیزم به دنیا اومد، خیلی شبیه من بود و با اینکه درشت بود، زایمان راحتی داشتم شکر خدا. تا گذشت و گذشت زندگی با دو گل پسر خیلی زیبا و قشنگ بود و زندگیمون سرشار از روزی. تا بعد ۱۰ سال زندگی خدا قسمت کرد و با امیرعلی هفت ساله و عرفان سه ساله رفتیم کربلا،سفر معنوی که به برکت دو پسرم خدا قسمت و روزیمون کرد. عازم سفر شدیم رسیدیم نجف دو روز زیارت و سیاحت تا اینکه نجف روبروی حرم شاه مردان علی علیه السلام همسرم دوباره مسئله بچه سوم رو مطرح کرد، خیلی تعجب کردم چون یکدفعه ای بود و اصلا آمادگیشو نداشتم . کلی فکر کردم ترسیدم که میتونم از پس سه تا بچه بربیام یا نه؟ شب خوابیدم با کلی فکر و ترس... بعد که بیدار شدم کلی نیرو گرفتم یه انرژی که بهم می‌گفت تو میتونی. بعد عازم کربلا شدیم و وقتی رسیدیم اونجا موافقتم رو به همسرم اعلام کردم، شب اول رفتیم زیارت و با توسل به امام حسین تصمیم مون رو قطعی کردیم. وقتی از سفر برگشتیم، خیلی زود جواب بی بی چک مثبت شد، اونقد خوشحال و متعجب که به یک بار اقدام باردار شدم. این بار هم منتظر یه دختر کوچولو بودیم البته من، همسرم هم چنان پسر دوست داشت تا اینکه تا ماه هشتم بارداری هر بار سونو رفتم گفتن دختره، کلی رویا تو ذهنم بودچیزای قشنگ کلی خوشحالی که منم بعد دو پسر صاحب یه دختر میشم. اما در آخرین سونو رفتم برای بررسی وضعیت بچه که اونجا بهم گفتن بچه پسره، باورم نمیشد گفتم تمام سونوها گفتن دختره اما شکل پسرمو توی سونو دیدم و باورم شد که سومین فرزندم هم پسره از دکتر تا خونه من گریه کردم اما همسرم می‌خندید. بعد یکی دو روز آروم شدم و قبول کردم که با خواست خدا نباید جنگید. خدا لطف کرد و دوران حاملگی هم گذشت و در اول اسفند ۱۴۰۱ گل پسر سوم عابدجون یه دنیا اومد البته خیلی سخت اما به لطف خدا تموم شد و عزیزم رو بغل کردم و الان من مادر ۲۷ساله صاحب سه گل پسر هستم. امیرعلی هشت ساله عرفان سه ساله عابد سه ماهه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 دیگه شوهرمو دوست ندارم .. 🌿🌿🌿
دنیای بانوان❤️
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 دیگه شوهرمو دوست ندارم .. 🌿🌿🌿
سلام به همگی ممنون از کانال خوبتون من خانم ۲۵ ساله میخوام که راهنمایم کنین من از نو جوانی عاشق یک نفر بودم خاستگار زیاد داشتم ولی ما رسم داشتیم اول باید خواهر بزرگ ازدواج کنه بعد کوچک واون طرف که من دوس داشتم یه داداش از خودش کوچکتر داش بخاطر که منو دوس داش زیر بار ازدواج نمیرفت چون من خاهر بزرگ داستم جرعت به خاستگاری من بیاد نداش خلاصه برادر کوچکش ازدواج کرد ولی اون بخاطر من صبر کرد من یه دختر خاله دارم که خیلی کمکم کرد ببینمش هر دفعه باهاش قرار میزاشتم اون مواظب بود کسی مارو نبینه چند سالی گذشت خواهر بزرگ من ازدواج کرد بعد یه هفته برا من خواسگار امد زن برادرم گفت من میشناسمش پسر خوبیه منم قبول کردم باهاش ازدواج کردم کسی که من دوسش داشتم یه شهر دیگه بود بعد که فهمید ازدواج کردم خیلی ناراحت گریه میکرد پشت تلفت که چرا این کار کردی من حتی دست تو نگرفتم گفتم پشت سرت حرف نباشه من این همه سال به خاطر تو صبر کردم حتی برادم ازدواج کرد اون وقت تو بخاطر من دوهفته صبر نکردی میگفت من هیچ وقت ازدواج نمیکنم یا جدا شو بامن ازدواج کن یا بدون من خوشبخت شو من دوسال تو عقد بودم از اذیت ازار شوهرم که نگم منو خیلی اذیت کرد تو دوران نامزدی خیانت کرد هرکاری کرد گفتن بری سرخونه زندگیت خوب میشه الان یه پسر ده ساله یه چهار ساله دارم ولی اون که من دوسش داشتم تا الان مجرد واستاده دوماه پیش فهمیدم با همون دختر خالم که میامد مواظب بود کسی مارو نبینه ازدواج کرده تا الان بیخیال بودم الان که فهمیدم ازدواج کرده یهو دلم ریخت وقتی خبر ازدواجشو شنیدم الان اینقدر دوسش دارم که دارم از دل تنگی میمیرم همش حس میکنم الان خفه میشم بعضی وقتا نفس کشیدن برام سخت میشه از یه شماره بهش زنگ زدم ولی جواب داد قط کردم باخودم گفتم داری چکار میکنی تو دوتا بچه داری نکن ولی نمیدونم چکار کنم شوهرم الان خیلی خوب شده اینقدر که هرکاری برام میکنه پول کارتاش همه دس منه حتی پول تو جیبیشو از من میگیره تو خونه همش منو ریس یا سرور صدا میکنه منم دوسش داشتم ولی از وقتی خبر ازدواج شنیدم دیگه شوهرمو دوس ندارم نمیدونم چکار کنم خودمو باهرچیزی سرگرم میکنم یه لحظه هم شده به اون فکر نکنم نمیشه خواهش میکنم اگر تجربه در این مورد دارین راهنمای کنین
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 برای رسیدن به حاجات فوریه .. 🌿🌿🌿 نذر زیارت عاشورا انجام بدن یعنی ختم چهل روزه از امشب شروع کنم یا فردا روزی یکبار زیارت عاشورا بخونن به اون قسمت که اللهم لعن که میرسن صد مرتبه بگن و باز اون قسمت که نوشته السلام علیک یا ابا عبدالله هم که رسیدن صد مرتبه بگن بعد گفتن زیارت عاشورا و تا آخرش بخونن انشاالله که به مقصودشون میرسن. ‌‍‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🌸🍃 متوجه رفتار همسرم شدم.. 🌿🌿🌿 سلام من F هستم 23سالمه یک سال و نیم عروسی کردم الآنم ی بچه چند ماهه دارم توی این یک سال متوجه شدم همسرم دوستای مجازی زیادی داره و واسش عادیه میگه من فقط سرگرمم میشم بعد چت های نامناسبی دارن اول نمی‌خواستم ب روش بیارم ولی وقتی چت ها رو دیدم خیلی اعصابم داغون شد ب روش اوردم قسم خورد دیگه ادامه نمیده ولی من همچنان بهش اعتماد ندارم یعنی سک‌..‌.س مجازی براش لذت بخش ترا از واقعی هست خود...ارضایی هم میکنه😒 با اینکه واسش کم نمیزارم میگه دوسم داره ولی طی این چند وقت زندگی مشترک با هر مشکلی مواجه میشیم میگه بزار جدا بشیم ما ب درد هم نمی‌خوریم اصلن ازدواجمون اشتباهه بعد پشیمون میشه و میگه تو عصبیم کردی و من الکی این حرف هار رو میزنم خیلی جاها دلمو شکسته ...خانواده‌اش هم خیلی باهام بد تا کردن از حرف و تهمت و... ولی اون باهاشوون برخورد نمیکنه میگه حرفاشون مهم نیست ولی همچنان باهاشون خوش اخلاق یعنی حتی یک قهر هم بخاطر من نکرد باهاشون . الآنم. ی جای خیلی دور کار می‌کنه بهم زنگ نمی‌زنیم ولی در حد چندتا پیام باهم میحرفیم همش میگه مشغولم وقتی هم میاد اصلن حرف نمیزنه و سرش تو گوشیه.رابطمون خیلی سرد شده همش در حال دعوا و جنگ هستیم نمی‌دونم چکار کنم من دوسش دارم زندگیمو میخام .ازتون خواهش میکنم ی راهه حلی واسم پیدا کنید.‌..بخدا خسته شدم .‌.. ازتون ممنونم ❤️ امیدوارم کمکم کنید🌸 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 شرایط دختر خالم .. 🌿🌿🌿 سلام وقتتون بخیر... دختر خاله ی من ۲۸ سالش و مجرده و از نظر چهره و اندام واقعا خوشگله اصلا خواستگار نداره و فقط یکی دو نفر در حد حرف زدن ساده بوده که هیچکدوم جلو نیومدن خالم خودش می‌گفت شاید بختش رو بستن پیش چند تا دعا نویس هم رفت ولی جواب نگرفت باز هم هیچکس جلو نمیاد میخاستم شما راهنمایی کنید و یه دعا نویس خوب تو اراک معرفی کنید شاید مشکل ایشون هم حل بشه ممنون ....🌸 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
🌸🍃 همراز(ادمین کانال): 🍃🍃🍃💕🍃🍃 دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی و خانزاده ی رو بخونید... تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه... دختریکه در خانواده ای بدنیا میاد که دخترزایی مایه ی سرافکندگی بوده... اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه.. اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست.‌‌.. 💕💕🍃🍃🍃🍃🍃 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
هدایت شده از ذخیره پیام
دنبال ست عبادت و انواع و زیبا هستی؟! ✅اونم هنر یه خانم کارآفرین... 🔴روز دختر نزدیکه؟😍🤔 🔴دنبال سوغاتی(حج،کربلا و ..) خوب می گردی؟ 🔴میخوای برای عروس و داماد هدیه ببری یا برای جشن عبادت دنبال هدیه مناسب هستی؟! 📿 میخوای یه برای عزیزانت،داشته باشی! 🔴حتما وارد کانال شو...و نمونه محصولات رو ببین... ❌قیمت های باورنکردنی...❌ ❌خرید مستقیم از تولیدکننده❌ ❌ بالا،دوخت تمیز❌ لینک کانال ملزومات نماز آلا👇🏻👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/3292004528C0106470760
🌸🍃🌸🍃🍃 بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
دنیای بانوان❤️
🌸🍃🌸🍃🍃 #گلزار بسیار جذاب و زیبا...یک دخترزایی..
🌼 برای بار اخر خودمو تو آینه دیدم ...نفس عمیقی کشیدم و کفش های سفید پاشنه دارمو پام کردم‌... هنوز از اتاق بیرون نرفته بودم که رباب اومد و گفت : خانم تلفن دارید و به تلفن اشاره کرد ... به طرفش رفتم و حمیده به سمت بیرون رفت و گفت : تا نیومدم دنبالت بیرون نیا ... تلفن رو برداشتم و صدای عابد تو گوشی پیچید و گفت : سلام گلی ... نمیدونستم میتونم باهاش حرف بزنم یا نه ولی گفتم : چرا زنگ زدی ؟ _ خواستم قبل از اردواجت ازت خداحافظی کنم ...هم تبریک بگم .. _ لازم نبود ... _ منو ببخش گلزار فقط همینو میخوام که منو ببخشی ... _ خیلی وقته بخشیدمت خیلی وقته ...همون روزی که فهمیدم مثل یه مرد به گناهت اعتراف کردی ...همون روزی که فهمیدم از رو شونه هام چه باری رو برداشتی ... _ ممنونم ازت بابت همون اون سالها که عذاب کشیدی ولی من از بودنت کنارم خوشحال بودم‌... ممنونم ازت بابت همه چیز ... _ کاش اونطور نمیشد ... _ کاش ...و هزار کاش دیگه، ‌‌‌خوشبخت باشی گلی ‌...تو و اون خان لایق همید ...دوتا لنگه هم ...انگار نیمه همید .... _ ممنونم ازت که زنگ زدی ... _ مراقب دخترم باش ...مراقب خودتم باش ...ولی یچیزی هست که میخوام بدونی ...هیچ وقت از دوست داشتنت خسته نشدم ...خداحافظ... _ خداحافظ.... تلفن رو که قطع کردم حمیده اومد و رفتیم تو اتاق عقد ... عاقد اومده بود و از زیر چادر امیر سالارمو میدیدم ... با کت و شلوار نشسته بود و نگاهم میکرد ...کنارش نشستم و عاقد با ذکر صلوات شروع کرد به خوندن خطبه عقد .... همش انگار رویا بود ... چشم هامو از استرس بسته بودم و حواسم نبود که چطور محکم دست امیر رو گرفتم و فشار میدم ... همون بار اول بله رو دادم و رسما و قانونا زن خان بزرگم شدم‌... ادامه دارد سرگذشت بعدی👇 شکر @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زندگی من ... 🌿🌿🌿 سلام خسته نباشید.خانمی۵۴ ساله هستم که حدود ۳۷ سال هست که ازدواج کردم..متاسفانه همسرم از همون اوایل ازدواج مشکل بیکاری و تغییر شغل زیاد داشت و اینکه خیلی وقتها عصبی بود و هست...الان سالهاست که محبت خاصی بین ما نیست و هر کاری میگم یا با داد و دعوا برخورد میکنه یا با بددهنی و همون یه سقف و یه لقمه غذا رو صدبار تو سر من یا پسرم میزنه..نه محبتی نه گردشی نه زبون خوشی...طوری رفتار کرده که دیگه اعتماد بنفس ندارم...همش غمگین هستم و اصلا علاقه ای به بودن در اون خونه و کنارش بودن رو ندارم تمام این سالها فقط برای حفظ آبرو و اینکه جلوی دامادهام خجالت می کشم یا بخاطر پسرم تحمل کردم...دیگه تحمل این زندگی برام سخت شده... هروقت هم که بهش میگم این چه زندگی هست فقط با داد و دعوا میگه از شکم سیری اینارو میگی تو خیابون نموندی و گرسنگی نکشیدی که این حرف ها رو میزنی... درصورتی که هیچوقت نه خرجی خونه به من میده نه چیزی برای ما میخره و نه پول تو جیبی میده تو این سن من خودم میرم سرکار که دستم جلوش دراز نباشه..فقط یه موادغذایی رو تامین میکنه ..واقعا داغون و خسته شدم توروخدا کمکم کنید چیکار کنم..هیچی تو این سی و خرده ای سال زندگیم نفهمیدم همیشه با سختی و بدبختی و رنج و ناراحتی بوده..ممنونم از شما @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 شوهرم نماز نمیخونه .. 🌿🌿🌿 سلام دوستان عزیز این مشکل دوستم دیروز از شماها براش تعریف کردم گفت مشکل منم بنویس شاید یکی راهنماییم کرد خسته شدم ازاین وضع زندگی من خانومی 30ساله بادوفرزند اهل نماز روزه هستم ولی شوهرم اصلا نمازنمی خونه فقط زمانی که میره خونه مامانش جلوی اونا می خونه وچند وقت گاهی اوقات شراب می خوره هرچی بهش میگم من بدم میاد نخور به حرف نمیکنه میگه می خورم که ارامش داشته باشم خیلی فکرخیال نکنم راهنمایی کنید چیکارکنم نمازخون بشه واز این کار دست بکشه ممنونم ‌‍‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿