✨تولید آثار هنری دست دوز و خاص با روباندوزی پیشرفته✨ #ست_کیف_روسری_ساقدست_جوراب #ست_سجاده_تسبیح📿 و 🛍... ✨ویژه ی افراد خاص پسند✨ ✅تخفیف مناسبتی داریم😍 ✅اقساطم داریم😍 دوست خوبم بامن همراه شو تا استایل منحصر بفردی داشته باشی😍👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2257977589C996418510c حمایت از تولید داخلی🎖

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 زندگی خراب کن نشید .. 🌿🌿🌿 سلام عزیزم حالتون خوبه ممنون از کانال زیباتون میشه پیام منو بزارید گروه تا درس عبرت بشه برای بقیه و اشتباه منو تکرار نکنن زن دوم نشید با مرد متاهل ازدواج نکنید اشتباهه من این اشتباه کردم و دارم تاوان میدم اونم از لحاظ روحی داغون شدم زن دوم سوگلی نمیشه زن دوم تاج سر مرد نمیشه زن دوم همیشه مخفیه اگر هم آشکارا باشه باز زندگی خراب کنه من از همسر اولم بخاطر اعتیاد دست بزن فحاشی کردن و خرجی ندادن و بد دلی جدا شدم کلی خواستگار داشتم اما با دو تا بچه ک قبول نمیکنن من هم تحصیلکرده ام هم قیافه ام خوبه بخاطر نیاز عاطفی روحی و جسمی و‌... مجبور شدم تن ب ازدواج با مرد متاهل بدم اما اشتباهی کردم ک خودم ضربه خوردم زن مردی متاهل شدم مخفیانه چون همسرش مریضه دکترا جوابش کردن د دادگاه نامه داده حق ازدواج داره اما عذاب وجدان دارم همسرش خودش هم راضی هست اما من نمیتونم ادامه بدم 4 ماهه زندگیم جهنم شده همش خوبی میکنه اما بحث داریم دعوا داریم چون زن دومم چون زندگیم رو خرابه های زندگی زنی بنا کردم ک عمرش ب دنیا نیست من دارم جدا میشم اما تو رو خدا اشتباه منو تکرار نکنید حیف عمر و جوانی تون تنها بمونید زن دوم نشین منو قضاوت نکنید چون مدیون من می‌شین من با حکم دادگاه و رضایت خود خانم زن دوم شدم اما دیدم من زنی نیستم ک بخوام همسرم با کسی تقسیم کنم حسادت تو تمومه زن ها هست اما هیچ وقت ارج و قربی که زن اول داره زن دوم نداره زن دوم ابزار جنسی هست و بس ممنون از کانال خوبتون @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 برای پسر دار شدن... 🌿🌿🌿

سلام برای خانمی که دوست داره بچش پسر بشه و خیلی هم استرس داره خانم عزیز من ۳ تا دختر گل دارم بعد از سه دختر خدا بهم پسر هدیه داد وقتی پیش دکتر میرفتم میگفت همه چیز دست خداست و باید تا جایی که میتونی استرس رو از خودت دور کنی و خودت و شوهرت در آرامش باشید چون استرس زیاد محیط رحم رو اسیدی میکنه محیط اسیدی هم اسپرم نر رو از بین میبره غذا هاتون رو خوش نمک کنید و از لبنیات و سردیجات مثل ترشی هایی که با سرکه درست میشه و یا میوهای ترش و سرد رو کم کنید و به جاش گرمیجات ومیوه های شیرین مثل موز آبهویج،مغزیجات بجز گردو بخورید رژیم رو حداقل دو ماه و نیم رعایت کنید چون اسپرم جدید حداقل ۷۶ روز طول میکشه تشکیل بشه مرد و زن از کشیدن سیگار و مشروبات و مواد مخدر دوری کنند در زمستان و یا در محیط سرد اقدام به بچه دار شدن گنید چون در محیط گرم اسپرم نر از بین میره مثلا دکتر به من گفت روزی که میخواهید اقدام کنید شوهر استراحت کنند و خسته نباشند در روز تخمک گذاری زن اقدام بشه احتمال پسر دار شدن بیشتره که روز تخمگذاری نشانه هایی داره که با کیت تخمک گذاری که داروخانه ها دارند وقتی دو خط قرمز شد زمان اقدام هست یا از طریق ترشحات بعد از اتمام پریود که روز تخمگذاری ترشحات مثل سفیده تخم مرغ بیشتر و کشدار تر میشه یه جدول چینی هست بعضی ها میگن شایعه اس ولی من اون رو هم رعایت کردم درست از آب در اومد برای چند نفر هم امتحان کردم درست بود دیگه نمیدونم شانسی بود یا خیر برنامه جدول چینی تعیین جنسیت رو از بازار دانلود کنید و تاریخ تولدتون رو میزنید به شما نشون میده چه ماهی اگر اقدام کنید دختر یا پسر میشه من همه این موارد رو رعایت کردم ولی نذر و نیاز هم زیاد کردم نتیجه رو سپردم به خدا و خداروشکر نتیجه گرفتم انشاء الله بقیه هم به حاجاتشون برسند @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 درباره ریزش مو .. 🌿🌿🌿 سلام وروزبخیرخدمت همه دوستان و ادمین کانال گلبرگ نازنین در مورداون دخترخانمی که ۱۷ ساله هستن و عقدهستن وریزش موشدید دارن و گفتندپول درمان ودکتر ندارن عزیز من اول ازهمهرسعی کن به استرس را مهار کنی چون استرس خودش باعث ریزش مو میشه و دوم اینکه فقط به دکترمراجعه کن وسعی کن درمانی که دکار میگه راپیش بگیری میدونم که گفتی هزینه اش برات سنگینه ولی اگه قرارباشه جهزیه بگیری حتی اگه شده یک تکه ازجهزیه ات رانگیر و به درمانت برس ، خودت از جهزیه مهمتری ، منم کرونای شدید گرفتم داروهای قوی تو مدتی که بیمارستان بودم استفاده کردم و باعث شدتاس بشم یعنی خیلی وحشت ناک موهام ریخت بطوری که افسردگی گرفتم ولی بعدش هرطوربود هزینه درمانم را به سختی جور کردم و درمان کردم و موهام دوباره دراومد، مثل اولش نشد ولی خیلی بهترشد امیدوارم خیلی زودمشکلت حل بشه وحال روحیت هم خوب بشه واعتمادبه نفست برگرده موفق باشی @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 سلام خواهر عزیزم پیام دادید ۱۷ ساله با مردی نابینا زندگی می کنید ، اما مورد بی لطفی برادرشوهرتون قرار گرفتید و ایشون بهتون تهمت ناروایی زدند.. 🌿🌿🌿 عزیزم تو قرآن به صراحت آیاتی داریم مبنی بر اینکه برخی افراد به زنان پاک و عفیف تهمت های ناروایی می زنند خداوند این افراد و لعنت کردند و لقب فاسق رو به اونها دادند و علاوه بر عذاب سخت آخرت در صورت نکردن توبه و جبران خطا حدود الهی در دنیا هم برای این دست از افراد در نظر گرفته شده بانو جان برادر شوهر نامرد فاسقت و به خدا واگذار کن که با کاری که کرد مورد لعنت خداوند قرار گرفته پس از رحمت خدا دور شده از این رو اگر وجدانی داشته باشه اونکه باید بترسه و از عقوبت کارش امنیت نداشته باشه اونه نه شما چون اونه که از رحمت خدا دور شده و دیگه حمایت خداوند و تو زندگیش نداره شما هم زندگیت و خراب نکن توکلتون به خدا باشه اگر همسرتون تحت حرفای برادرشوهر و بقیه تو فشار قرا گرفتند و حرفی بهتون زدن براشون توضیح بدید قطعا باورتون می کنه به همسرتون بگید به زنان پیغمبرم تهمت زدند و دل پیغمبر خدا رو هم به درد آوردند خداوند حامی انسان های شریفه پس محکم و قوی تو جاتون بمونید برای تبرئه میدون و خالی نکنید بلکه قوی و محکم جلو تهمت ها بایستید و از خودتون دفاع کنید مطمئن باشید خداوند از شما حمایت می کنن ‌‍‌‌ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🌸🍃🌸🌸🍃🍃 سلام عزیزم خدا قوت سلامی هم میکنم به خواهرای گلم بابت تهمت دوست عزیزم که شوهرشون نابیناس... 🌿🌿🌿 چقد خوبه که شما انقد عاشقانه زندگی میکنید عزیزم همیشه بنده های پاک خدا جلو چشم انسانهای بد ذات قرار دارن توکلت به خدا باشه اصلا نفرین نکن فقط استغفار کن بابت تهمتی که بهت زدن خدا یه جایی یه جوری از حولقومش بیرون میکشه فقط بهش بگو که واگذارش کردی به خدا منم مجرد بودم یکی از اقوام حرف ناموسی پشت سرم زده بود وقتی ازدواج کردم اومد به پدر شوهرو مادر شوهرم گفت مادرم با قران رفت خونش گفت چرا پشت سر دخترم حرف ناموسی زدی گفت نزدم مادرم گفت اگه زدی واگذرت کردم به این قران دوستان بعد سه روز اون اقای بد ذات کثیف مرد الانم که مرده من واگذرش کردم به خدا شما هم طلاق نگیر توکلت به خدا باشه زندگیتو بکن وبابت قلب مهربونت که دلت برای شوهر نابینات میسوزه من ازتون سپاسگزارم فرشته ی خدا بر روی زمین 🥰🥰🥰 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 در مورد خانمی که بچه ش خیلی وابسته مادرشوهرشه .. 🌿🌿🌿

میگم عزیزم اصلا اشکالی ندارد بالاخره مادر بزرگش هست و نوه .می‌دونم توهم قطعا مامان خوبی هستی حالا که اونجا می‌ره اینکار رو می‌کنه دلیل نمیشه اعتماد بنفست پایین بیاد. اجازه بده بره حتی خودتم باهاش برو هروقت میتونی غذارو اونجا بده این باعث صمیمیت بین هردو خانواده میشه مثل مادر و خانواده خودت بدون حرمت هارو نگه دارین .بخدا این روزها و آدما موندنی نیستن بیا بیا قدر تمام چیزها رو تو زندگیمون بدونیم کوچیک و بزرگ. و بخاطرش هر لحظه خداروشکرر کنیم. وقتی بچه ت رو همراهی کنی وقتی می‌ره دعوا و زندانیش نکنی بچه هم به اونا وابسته زیاد نمیشه یا اینکه پیش خودتم میاد ولی اگه گیر بدی اوضاع برات سخت میشه همجوره. بالاخره بزرگتر بشه بیشتر شما رو درک می‌کنه . منم موقعیت شمارو داشتم بچه اولم دختره از بعد تولد خیلی باخانواده همسرم وابستگی داشت دقیقا مثل شما .گذشت و الان خداروشکرر ۲۰سالشه دیگه از یه سنی دیگه اومد پیش خودم طوری که شاید چندروز نمی‌رفت پیششون اما دیگه صمیمیت بینمون با مادرشوهر و بقیه بود طوری هستیم خداروشکرر که الآنم که خواستگار میان من اول اونا رو در جریان میزارم چون حس میکنم اونا خیلی زیاددوستش دارن واقعاا هم همینطوره . عموها.عمه ها و پدربزرگ و مادربزرگش هنوزم مثل بچه‌ ی خودشون نازش میکشن محبت میکنن منم نمیخام جواب محبتشون برعکس بدم . خانواده خواستگارش گفته بودن وقتی میبینم مادر این دختر اینقدر اهمیت میده و صمیمیت که بینشون با خانواده همسرش هست بیشتر مصمم شدیم بیایم برا دختر.طوری که الان دارن زیاد اصرارو پافشاری میکنن برا جواب مثبت گرفتن. عزیزم با دید مثبت به این قضیه نگاه کن مطمعن باش اونا هم بد براتون نمیخان فقط با همکاری هم برا تربیتش هم تلاش کنید . التماس دعا ببخشید طولانی شد @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹🪴🌹 من سهیلا هستم .. 🌿🌿🌿

من سهیلاهستم الان۴۲سالمه سرگذشت زندگیم من کلاس پنجم ابتدایی بودکه یه روزازمدرسه برگشتم دیدم داییی بزرگم وزنش خونمون بودن وقتی که اومدم خودنه زنداییم سلام عروس قشنگم منظورحرفش نفهمیدم ازمامانم پرسیدم که زندایی چی میگه گفت:اومدن خاستگاریت بابات هم قبول کرده گفتم خاستگاری من گفت آره منم رفتم به باباخدارحمتش که الان درقیدحیات نیستن😭😭گفتم بابامن هنوز۱۳سالمه از ازدواج هیچی نمیدونم گفت من حرفی که زدم پس نمیگیرم داییی بزرگته نمیتونم نه بهش بگم خواهربزرگت ۱۵سال پیش ازم خاستگاری کردن ندادم ازم ناراحت شده الان نمیتونم دوباره ناراحتش کنم من ۱۳ساله بودم پسرداییم اسمش رضابو۲۲ساله من هرچه گریه کردم به بابام گفتم خودمو آتیش میزنم درجواب بهم گفت تونفت روخودت بریزمن کبریت میزنم چه دلیلی داره دخترروحرف بزرگترحرف بزنه راستش بابام این حرف زدترسیدم دیگه حرفی نزدم چندماه نامزدبودیم بعدعقدکردیم به اسراربابام ازترس بله گفتم البته من بله نگفتم بابام گفت بله عقدکریم وبعدازسه روزعروسی کردیم عروسی که ازشب اول عروسی هیچی نمیدونه که چی به چیه ماتوروستازندگی میکردیم سال۱۳۷۳بوداون زمان رسم بودصبح روزبعدعروسی چندنفرمیومدن ببینن عروس دختربوده یانه منم توروستا دیگه بودم اونجا۷تاداییی داشتم صبح روزبعددوتااز زنداییام اومدن وقتی که ازم پرسیدن من ازحرفشون هیچی نفهمیدم🥺🥺 ادامه دارد ..

چی میگن رفتن سرکمدم یه پارچه سفیدآوردن وزنداییم زدتوصورتش گفت این چراسفیده منم بچه بودم خندیدم گفتم وازنداییی جون خوب سفیده بایدچه رنگی باشه گفت یعنی تونمیدونی این الان باید چه رنگی باشه گفتم مگه قراره رنگ دیگه ای باشه تابعدافهمیدم پدرم ازپسرداییم قول گرفته من سنم کمه بایدیک سال دختربمونم خلاصه بعدکم کم ازخواهرشو و جاریام یادگرفتم چی به چیه امامن پسرداییم خیلی اذیتم میکرد ناراحتی اعصاب داشت انگارموجی بود یه بارمنوتوتاآسمان میبرد یه بارسرهیچی منوزیرمشت لگدسیاه وکبودمیکردپدرمادرش هم جرآت دخالت نداشتن تاچندماه گذشت منم زن شدم بعد اخلاقش خوب که نشدبدترمیشد منم همش قهرمیکردم خونه پدرم میرفت یه ماه روستامیموند۶ماه میومدتهران یاشهرای اطراف براکارمنمروستاخونه پدرم میمونم همه میگفتن اگه یه بچه بیاری خوب میشه من گفتم اخه من ۱۵ساله چی ازبچه داری میدونم خلاصه باردارشدم اون رفت بندرعباس براکاروقتی که برگشت پسرم یک ماهه بودنه خونه درست حسابی داشتم نه جای تویه اتا۶متری خونه دایییم بودیم چندروزموندودوباره رفت من دوباره رفتم خونه پدرم وقتی که پسرم حدود۹ماهه بودآومدگفت بریم زیارت مشهدباهم آومدیم که بریم زیارت آقاشب رسیدیم ازخونه فامیل دوربودیم شب توپارک موندیم مهرماه ۱۳۷۷بودنزدیک یه دستشویی عمومی بودیم دیدم یه خانم بالنگول لنگول رفت تودستشویی چندتامردبه نوبت رفت آخرنفرشوهرمن رفت دیدم دیرکردوقتی رفتم دیدم باهمون زن توی یکی ازتولتاهست اون شددیگه ازچشمم اوفتاد باهمون بدن کثیف راهی زیارت شدیم امادیگه ازچشم من آفتاده بود وقتی برگشتیم روستا من بااعصابی داغون خراب برگشتم خونه پدرم وبه پدرم گفتم من دیگه با این مردکثیف زندگی نمیکنم پدرم کلی باهام صحبت کردمادرم گفتن تویه بچه داری الان دیگه نمیشه طلاق بگیری وازاین حرفا تایه روزاومدگفت من رفتم شهرایلام خونه اجاره کردم من کوردهستم مادرم صبح که باهامون آماده شدبیاد ایلام تازه گفت من راستش کوهدشت خرم آبادخونه گرفتم نزدیک خونه خواهرم منم گفتم این که بهم دروغ گفته من باهاش نمیرمامامادرم بازبزورمنوراهی کردرفتم نزدیک به یک سال ازپدرومادرم منودورکرد ازاونجامنوبه امان خداگذاشت ورفت تهران براکاربایه بچه هنوزیک سال نبودبدون خرجی بدون چیزی صاحب خونه ازفامیلای مادرشوهرم بودهرچی درست میکردن یکم به من وپسرم هم میدادن تااینکه عیدشدگفتم بریم خونه پدرم بجای خونه پدرم منوبردتهران ادامه دارد ..