دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
یک روز مانده به پیروزی جبهه مقاومت اسلامی، به شکسته شدن آخرین سنگر داعش در منطقه البوکمال، کانال های تلگرامی و صفحه های پرطرفدار در اینستاگرام ، پر از تصاویری متفاوت از یک جوان مدافع حرم دهه هفتادی شد؛
جوانی با ظاهری شبیه مدل های سینمایی که می گفتند در سوریه شهید شده؛ شهید مدافع حرمی به اسم بابک نوری هریس
روایت کننده:پدر شهید👇
آن روز وقتی بابک تماس گرفت من از تهران داشتم برمی گشتم رشت که بروم مشهد. بابک تا شنید من می خواهم بروم مشهد گفت آقا جان قول بده من را دعا کنی. من گفتم : پسرم ، قربانت بروم ، قربان صدایت بشوم تو باید من را دعا بکنی ...
گفت نه آقا جان قول بده ... هردو از هم التماس دعا داشتیم و این شد آخرین حرف های بین من و بابک.
نکته جالب اینجاست که بابک همان روز از من خواست که از دوستان شهیدم بخواهم شفاعتش را بکنند و این اتفاق یک جور عجیبی افتاد و بعد از شهادتش من اصلا خبر نداشتم که مزارش را کجا در نظر گرفته اند اما وقتی که برای تشییع او رفتیم دیدم که خانه جدید بابک درست کنار بچه های عملیات کربلای دو و کربلای پنج است که همگی دوستان و همرزمان من بودند و در جبهه شهید شدند .
دیدم بابک با دوستان من همجوار شده. همان موقع به او گفتم بابک جان، بابک زیبای من دیدی خدا خودش تو را به خواسته ات رساند...خودش آرزویت را برآورده کرد؛ تو باعث افتخار من شدی....
#بابک_نوری_هریس
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#طنز_سیاسی
🌿🌿🌿🌿🌿
یه دنیا حرف توشه هااا👌👌
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
#عاشقانه_شهدا
همسرم،شهید کمیل خیلی با محبت بود
مثل یه مادری که از بچه اش مراقبت میکنه
از من مراقبت میکرد…
یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود
خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم
وخوابیدم «من به گرما خیلی حساسم»
خواب بودم واحساس کردم هوا خیلی گرم شده...
و متوجه شدم برق رفته..بعد از چند ثانیه
احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم
رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه…
دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و
مثل پنکه بالای سرم می چرخونه تا خنک بشم
ودوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی…
شاید بعد نیم ساعت تا ۱ساعت خواب بودم و وقتی بیدارشدم دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم می چرخونه تا خنک بشم…پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری می چرخونی!؟خسته شدی!
گفت: خواب بودی و برق رفت و تو چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد ازخواب بیدار بشی و دلم نیومد بیدار بشی...
راوی:همسر شهید کمیل صفری تبار
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#سیاسی
🌿🌿🌿🌿🌿
کارشون از چادر از سر زن دیگران کشیدن رسیده به تهدید دختر شهید!!!
بله؛ وقتی هزینه چادر از سر ناموس مردم کشیدن رو بالا نبریم، باید منتظر چنین فازهای بدتری باشیم.
تخم حرومیها...
#شاهچراغ
#ایران_تسلیت
#شیراز_تسلیت
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
7.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بنظرم خوب صحبت کرد....
🌿🌿🌿🌿🌿
خانم مصی علینژاد
اونجا نشستی میگی لنگش کن؟😱
بیا ایران،اولین نفر روسری برمیدارم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شب اول عروسی خانومه اومده پیش شوهرش😂😂😂
طنز آقای قرائتی....
وااای عالیه😂😂😂
میگه شب عروسیه یا شب اول قبر🙈
#حاج_قرائتی
🍃🌸@shadihalall🌸🍃
.................😉.................
روایت دختر شهید از زندگی بهشتی پدرومادرشون
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
من دختر شهید هستم...
شاهد عشق بهشتی و معنوی پدر به مادرم بودم..
زندگی با شهدا واقعا مثل زندگی توی بهشت میمونه...
عشقشون که میگم عشق بود نه عشقهای آبکی الان...
روز زایمان مادرم وقتی برادرم داشت به دنیا میومد پدرم تا بیمارستان بغلش کرده بوده و میدویده....
عشقهای ناب شهدایی واقعا زیباست...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ادمین_نوشت
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
مادرهای پسردار...این شهید عزیزمون دهه هفتادیه...
پسر تربیت میکنید اینجوری تربیت کنید...
دهه نودی و چهارصدی هم میشه اینجوری تربیت کرد👏👏👏👏👏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#صرفا_طنز
🌿🌿🌿🌿
مراسم ختم یکی از بستگان نزدیکِ ، صاحب عزا نشسته بودم ، که چند تا پیرزن اومدن به همسر متوفی تسلیت بگویند.
پیرزن اولی با گریه گفت : خانم احمد آقا بمیرم برات چی شده ؟😢😢😢
خانم احمد آقا گفت: نشسته بودیم یه دفعه احمدآقا حالش بد شد زنگ زدم ۱۱۸ آمبولانس بیاد ....😳😐
پیر زن دومی گفت : ۱۱۸ نه ! ۱۱۰ !😂😐
خانم احمد آقا گفت :بله زنگ زدم ۱۱۰ که بیان...
پیرزن سومی گفت : ۱۱۰ نه ۱۱۷ 😂😂😂
خانم احمد آقا گفت : بله ، ۱۱۷
خدا شاهده مردم نمیدونستند چه جوری خنده شون رو کنترل کنن😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#به_وقت_مخاطب
#خاطره
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
عروسی مامانم و بابام با عروسیه ((صمیمی ترین دوست بابام آقا محمد)) یه روز شده بود. خلاصه دوستای بابام میان عروسی بابام و
زناشونو میفرستن عروسی ((دوست بابام آقا محمد))..
بعد عروسی آخرش نقشه میریزن مامانم و بابام با لباس عروسی میرن تو اون یکی عروسیه یعنی میشن دو تا عروس و دو تا دوماد ...فیلم بردار مامانم اینا هم میان و ازین اتفاقا فیلم میگیرن 😍
منتها 😐😐😐
نمیدونم چجوری بوده که اون قسمت که اینا رفتن تو عروسی دومیه رو میریزن توی یه ویدئوی دیگه که اولش فیلم سینمایی بوده و آخرش همین قسمت از فیلم عروسی مامان بابام رو گذاشته بودن....
بعد پسرعموم که ۱۳ سالش بود بدون اینکه بدونه ویدئو رو میده به دوستش 😐😐😐😐😐و ازون به بعد دیگه اون ویدئو برنگشت تو خونه ی ما .در واقع فیلم عروسی مامان بابام اون قسمت آخرش پخش شده 😅😅😅😅
پینوشت :فقط یه قسمت از فیلم عروسی که کیک میذارن دهن همدیگه 😐😐😂😂😐😐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_سیاسی
🌿🌿🌿🌿🌿
فیلم پخش شده از مصیح علینژاد 😂😂
به زودی بقیه فیلم هاشم میزاریم😂😂😂😂
منتظرم آخر و عاقبت این خانم رو ببینم🤦♀
#مصیح_علینژاد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#عاشقانه_شهدا
🌿🌿🌿🌿🌿
همسر سردار شهید ولی الله چراغچی:
خجالت میکشیدم که موقع راه رفتن پشت سرم بیاید تا کفشهایم را جفت کند.
طعنه های دیگران را شنیده بودم که می گفتند: «آقا ولی الله کفشای این جوجه رو براش جفت میکنه».
آخر، ظاهرش خیلی خشن به نظر می آمد. باورشان نمی شد. باور نمی کردند که چقدر اصرار داره به من کمک کنه....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿