#صرفا_طنز
🌿🌿🌿🌿
مراسم ختم یکی از بستگان نزدیکِ ، صاحب عزا نشسته بودم ، که چند تا پیرزن اومدن به همسر متوفی تسلیت بگویند.
پیرزن اولی با گریه گفت : خانم احمد آقا بمیرم برات چی شده ؟😢😢😢
خانم احمد آقا گفت: نشسته بودیم یه دفعه احمدآقا حالش بد شد زنگ زدم ۱۱۸ آمبولانس بیاد ....😳😐
پیر زن دومی گفت : ۱۱۸ نه ! ۱۱۰ !😂😐
خانم احمد آقا گفت :بله زنگ زدم ۱۱۰ که بیان...
پیرزن سومی گفت : ۱۱۰ نه ۱۱۷ 😂😂😂
خانم احمد آقا گفت : بله ، ۱۱۷
خدا شاهده مردم نمیدونستند چه جوری خنده شون رو کنترل کنن😂😂😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#به_وقت_مخاطب
#خاطره
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
عروسی مامانم و بابام با عروسیه ((صمیمی ترین دوست بابام آقا محمد)) یه روز شده بود. خلاصه دوستای بابام میان عروسی بابام و
زناشونو میفرستن عروسی ((دوست بابام آقا محمد))..
بعد عروسی آخرش نقشه میریزن مامانم و بابام با لباس عروسی میرن تو اون یکی عروسیه یعنی میشن دو تا عروس و دو تا دوماد ...فیلم بردار مامانم اینا هم میان و ازین اتفاقا فیلم میگیرن 😍
منتها 😐😐😐
نمیدونم چجوری بوده که اون قسمت که اینا رفتن تو عروسی دومیه رو میریزن توی یه ویدئوی دیگه که اولش فیلم سینمایی بوده و آخرش همین قسمت از فیلم عروسی مامان بابام رو گذاشته بودن....
بعد پسرعموم که ۱۳ سالش بود بدون اینکه بدونه ویدئو رو میده به دوستش 😐😐😐😐😐و ازون به بعد دیگه اون ویدئو برنگشت تو خونه ی ما .در واقع فیلم عروسی مامان بابام اون قسمت آخرش پخش شده 😅😅😅😅
پینوشت :فقط یه قسمت از فیلم عروسی که کیک میذارن دهن همدیگه 😐😐😂😂😐😐
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
2.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#طنز_سیاسی
🌿🌿🌿🌿🌿
فیلم پخش شده از مصیح علینژاد 😂😂
به زودی بقیه فیلم هاشم میزاریم😂😂😂😂
منتظرم آخر و عاقبت این خانم رو ببینم🤦♀
#مصیح_علینژاد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#عاشقانه_شهدا
🌿🌿🌿🌿🌿
همسر سردار شهید ولی الله چراغچی:
خجالت میکشیدم که موقع راه رفتن پشت سرم بیاید تا کفشهایم را جفت کند.
طعنه های دیگران را شنیده بودم که می گفتند: «آقا ولی الله کفشای این جوجه رو براش جفت میکنه».
آخر، ظاهرش خیلی خشن به نظر می آمد. باورشان نمی شد. باور نمی کردند که چقدر اصرار داره به من کمک کنه....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 #عاشقانه_زندگی_مشترک_شهدا #شهید_محمود_میر_حسینی
✅مخالف ازدواج بودم اما دیدنش نظرم را عوض کرد
شوهر دختر خاله ام معرف ازدواج ما بود. او با پدر محمود همکار بودند و مدت زیادی هم را می شناختند. در واقع ازدواج ما کاملاً سنتی بود. وقتی دخترخاله ام موضوع را مطرح کرد همه خانوادهام مخالف بودند، خودم هم تمایلی به ازدواج نداشتم. ۱۷ سالم بود و می گفتم الان برای من زود است. اما به اصرار دختر خاله م و شوهرش قرار شد سید محمود همراه خانوادهاش به منزل ما بیاید تا فقط با هم آشنا شویم. یعنی اصلا بحث خواستگاری نبود، فقط به احترام آنها پدرم پذیرفت تا به عنوان آشنایی به خانه ما بیایند.
✅سر به زیری اش مرا مجذوب کرد
وقتی خانواده شهید میرحسینی آمدند خانه ما شخصیت محمود خیلی به دلم نشست. حالا همان خانواده ای که مخالف بودیم با دیدن محمود نظرمان برگشته بود. او بسیار چشم پاک و سر به زیر بود، همین حیا و سر به زیری اش باعث جلب نظر ما شده بود. برادرم به قدری در همان مدت جلسه اول او را دوست داشت که اصرار می کرد این پسر خوبی است، نه نگو و با او ازدواج کن.
همان جلسه اول آشنایی شوهر دختر خاله ام که جو را سنجید، پیشنهاد داد ما دو تا برویم داخل اتاق و چند دقیقه صحبت کنیم. حدود ۱۰ دقیقه صحبتمان بیشتر طول نکشید، حرفه جدی ای مطرح نشد فقط در حد اینکه خودمان را برای همدیگر معرفی کردیم. در این مدت حتی سرش را بالا نیاورد تا مرا ببیند
✅مخالف روز ولنتاین بود
امکان نداشت مناسبتی باشد و او با هدیه یا دسته گل به خانه نیاید. سالگرد خواستگاری حتماً برایم گل می خرید. تولد، سالگرد ازدواج و مناسبت های این چنینی محال بود یادش برود و هدیه نخرد. اما روز ولنتاین خیلی از هم سن و سال های من هدیه های روز ولنتاین می گرفتند اما سید محمود می گفت من این مناسبت را قبول ندارم. ولنتاین مناسبت غربی هاست اما در عوض روز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) برایم گل می خرید و این روز را روز عشق می دانست. کیک و شیرینی هم حتما کنارش می خرید..😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#به_وقت_مخاطب
راجع به شهید بابک نوری هریس
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
سلام...
بنده هم عکس های ایشون رو توی اینترنت و اینستا دیدم...
اصلا بهشون نمیومد که پسر مذهبی و عاشق شهادت باشند...اصلا باور نمیکردم....😍
همینه که نمیشه از روی ظاهر کسی قضاوت کردها...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#آگاهی
🌿🌿🌿🌿
آمریکا نرفت، شهید شد.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
17.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#زناشویی
🌿🌿🌿🌿🌿🌿
وقتی زن به شوهرش میگه من خونه و ماشین مدل بالا میخوام..نتیجه ش چی میشه؟؟؟؟؟
#حاج_آقا_قرائتی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 روایت عاشقانه از همسر#شهید_ناصر_جان_نثاری
شناسنامــــــــــه من
هنوز یک دختر بچه بودم.....😊
یک روز از کنار بانکی در میدان احمد آباد رد میشدم که داخل کوچه کناربانک، ماشین ساواک ایستاده بود.
در همان حال، چند پسر جوان آمدند و شیشههای بانک را شکستند و آتش زدند و میخواستند به سمت همان کوچه فرار کنند. من جلو رفتم و به یکیشان گفتم که داخل کوچه ساواکیها منتظرند.
بعدها فهمیدم ان پسری که لنگه کفشش را حین فرار در میدان جا گذاشت، اسمش غلامرضاست.
غلامرضا! پسری که حالا هم اسمش را در شناسنامه من جا گذاشته بود.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿