🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
سلام در مورد خانم ۲۰ساله که همسر دوم اقایی شدن که سن همسرشون بالا هستش و همسرشون برای بچه دار شدن اسرار دارن...
خانم های محترم که با تندی با لفظ بدی با این خانم حرف میزنید من خیلی دقیق متنشون رو خوندم ایشون از اختلاف سنشون با همسرشون مشکلی نداشتن که همگی هجوم اوردین که چرا زن مرد ۴۰،۴۵ساله شدی خانم ها چرا زود قضاوت میکنید بنده خدا مشاوره خواست که بچه دار بشه یا نه خواهش میکنم اول دقیق بخونید بعد جواب بدین.عزیزم بلاخره که باید بچه دار بشی خوب با همسرت حرف بزن بگو اگه میشه یکم کارات سبکتر بشه بعد .اگه هم مشکلی در زندگیت داری انشاالله حل کن .ولی هواست باشه از دختر ۱۵ساله ی همسرت کار نکشی زیادی. هواست بهش باشه.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
عمل سزارین ..
سلام گلبرگ خانم و دوستان امیدوارم همیشه حال دلتون خوب باشه منم یه سوالی داشتم خاستم ببینم اگه کسی تجربشو داره راهنمایی کنه...۹ماه از عمل سزارینم میگذره بچم تو ماه ۸بود که دکترا گفتن کاردیو میو پاتی داره یعنی قلبش بزرگ شده بود وگفتن این بیماری تو ماهای اخر معلوم میکنه تو شکمم مرد و با عمل سزارین درش آوردن.دکتری که عملم کرده گفته تا ۲سال بچه دار نشو ولی من الان دلم خیلی بچه میخاد کسی همچین تجربه ای داره که بچه دار شده باشه و هیچ مشکلی براش پیش نیومده باشه بعدش لطفا راهنمایی کنید ممنون.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌸🍃
همراز(ادمین کانال):
🍃🍃🍃💕🍃🍃
دوستان عزیزم سرگذشت قدیمی شکر رو بخونید...
بسیار قشنگ وجذااااب...قصه ی یک عشق قدیمی...
تمام سرگذشت ها بالای کانال سنجاقه...
اگر درددل یا عبرتی دارین برامون ارسال کنید تا ناشناس در کانال قرار داده بشه..
اینجا پر از سرگذشت و دلانه ها و ایده های معنوی بانوان سرزمینم هست...
💕💕🍃🍃🍃🍃🍃
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
چوب خدا 👇
ساکن مشهدهستیم پارسال باخواهرم رفتیم حرم برگشتارفتیم فروشگاه رضوی خریدپسرم یه کیک برداش ت گفت بازش کنم گفتم بازش کن بهدآشغالشوبده من تاآخرسرببرم صندوق حساب کنم کارکنان فروشگاه همه ازاین چادری های خیلی مذهبی ومردایم ازایناکه یقه لباسشونوتازیرگلومیبندن😶
یه آقاازکارکنان گفت خانم لطفااینجانخوره میریزه گفتم بچس چی بگم گفت پس لطفامواظب باشین
توی لاین بعدی هم اومدتذکردا د
مجددتوی لاین بعدی اومدتذکردا دگفت یه جاوایسه بخوره اینجوری که راه میره همه فروشگاه وپرمیکنه بااینکه دونات بودونرم نمیشدکه بریزه
خلاصه من ناراحت شدم ب خواهرم گفتم بیابریم😠
جای صندوق بودیم مجدداومدوتذکردادمنم
دهنموبازکردم شروع ب سروصداکردم صندوقدارخانم بودهی میگفت ساکت ولی صدای من هی بلندوبلندوبلندترشددادزدم چی میخای دنبالم راه افتادی مرتیکه
هرجامیرم میای.بی ادب یه بارتذکردادی کافیه همه همکاراش جم شده بودن خوده اون بنده خداهم بودگفتم نمیدونم چی میخادازاین لاین ب اون لاین دنبالم میادتعقیب میکنه انگاری منو
اون بنده خدااومدازخودش دفاع کنه صندوقدارگفت آقای فلانی ساکت ولش کنیدهمینجورکه میرفت بااشک توچشم گفت توزائری خداشاهده زیارتت قبول نیست ازت راضی نیستم نفرینت میکنم ورفت ومنم اومدم خونه برااولین بارتوعمرم چنین اتفاقی افتاده بود
من انقدموجه.درک بالا.باوجدان.باانصاف.چی شداینجوری شداومدم خونه ازعذاب وجدان داشتم میمردم ازروی تراکنش شماره تلفن وبرداشتم زنگ زدم فروشگاه که حلالیت بطلبم ولی چه فایده اون خطهامال فروشگاه 4رقمیه وزنگ نمیخوردمیخاستم مجددبرم حلالیت بگیرم ساعت 11شب بودتاچن روزناآروم وعذاب وجدان داشتم تاکم کم فراموش کردم
گذشت یکسال شد....
تااینکه شاگردمغازه کناریمون که خیلی داستانش طولانی ومفصله هی ب اسم مامانمی مثل مامانمی یه روزگوشیشوگم کردبخاطرکاربانکی که مربوط بمابودگوشیشوتوبانک جاگذاشته بودهی زنگ وزنگ تایه بنده خداگوشی روجواب دادکه آره توبانک پیداکردم وآدرس دادبیاین فلان جابگیرین
موقع رفتن خیلی بهش اعتمادداشتم چون اون کارمربوط ب مابودوبرای مارفته بودبانک گوشیمودادم وگفتم برونگرانتم بهت زنگ میزنم توراه وقت رفتن رمزگوشیمم دادم😔
بعدازگذشت چن ماه عکسم توفضای مجازی پخش شد
بااین مظمون
خاله شیواهستم پایه س.. همه رده زن ودخترم دارم خودمم س... میکنم بااین شماره تماس بگیرین بعدم شماره تلفنموبزرگ زده بودزیرعکسم
خلاصه ز نگ میزدن بهم میگفتن ماباورنمیکنیم وبراهمه توضیح میدادم که هک شدم ولی همون لحظه اول فهمیدم کارکی بوده چون بعدازچن وقت اون پسرگفت دوست دارم وازت خوشم میادنمیتونم ازت دل بکنم
من جای مامانش اون 18ساله داشتم میمردم
منی که مکه رفتم کربلا رفتم منی که تمام مردم منوب پاکی نجابت قبول دارن خدایااین دیگه چه امتحانیه..هرکس سوال شرعی داشت ازمن میپرسیدخودم مثل چی توگل گیرکرده بودم ازتلگرام اینستابلاکش کردم بازباشماره های مختلف مزاحم میشدوفقط وفقط میگفت نمیتونم فراموشت کنم 8ماه میگذشت ودائم همینومیگفت
همون شب زنگ زدم باخواهرومادرش اومدولی گردن نگرفت کارکارخودش بود
بعدازاون جریان فهمیدم آبروی اون بنده خداروبردم دلشوشکستم پاشوخوردم آبروم داشت میرفت اعتبارم داشت میرفت
هنوزم میترسم یکهفته پیش این اتفاق افتادهنوزمیترسم چون مادرش گفت کلی عکس ازشماتوگوشیش داره
مادرش گفت من فک میکردم توباپسرم رابطه داری میخاستیم خانوادگی آبروتوببریم عکساتوچاپ کردم پخش کنیم😔😔😔
الانم میگه تمام عکساروچاپ کرده توکمدلوازم شخصیش توحرم گذاشته.مادرش فقط مگه امام رضامعجزه کنه
خانمافقط وفقط هوای دل همه روداشته باشیم چه ب کلام چه ب نگاه چه ب رفتار
خدایارونگهدارهمگی
التماس دعا
یاعلی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 تجربه ی آشنا ..
سلام مرسی از کانال قشنگتون
یه تجربه از خودم میخوام بگم
من دوسال پیش با یه آقا پسری آشنا شدم
دوسش داشتم فکر میکردم اونم همینطوره سه چهارماهی کذشت تا حس کردم به جز من بازم تو زندگیش هستن
سعی کردم بد بین نباشم اما خیلی مشکوک بود
تلفن های بیخودی
منو با یه اسمای دیگه اشتباه میگرفت و....
گذشت و گذشت تا چتایی تو گوشیش دیدم و فهمیدم هفت هشت نفری هستیم که گول اینو خوردیم جدا شدم ازش
مهر ماه سال ۱۴۰۱ دوباره برگشتم بهش
خیلی خوب شده بود
اخلاقاش و...همه جوری بود که باورم شد دیگه دختر بازی نمیکنه
بودم باهاش تا چهار هفته ی پیش
از آخرین چتمون دو هفته گذشت که پیام دادنای من شروع شد
تا یکی جواب داد
شما؟؟؟
یکم حرف زدیم که فهمیدم خواهرشه
و بجز من حدود پنج شش تا دختر دیگه هم سراغشو گرفتن
دیانا(خواهرش) گفت که دانیال شمارشو عوض کرده و این خط رو داده به اون
و من برای بار دوم فهمیدم که گول خوردم
برام دیگه همه چی تموم شد و الان دیگه بهش فکر هم نمیکنم
آره ناراحت شدم ولی نذاشتم ادامه پیدا کنه
نمیخوام از خودم تعریف کنم ولی دختر خوشگلم و خواهان کم ندارم
پس وقتمو برای اون تلف نکردم
چیزی که میخوام به دخترای کانال خوبتون بگم اینه که خودشونو دست کم نگیرن همه پسرا لیاقتشون رو ندارن
اگه از یکی یه بار خیانت دیدین دیگه بهش برنگردین
به قول معروف
ذات بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد است
دیگه فقط به خودمو زندگیم فکر میکنم
هر وقت حس کردم شخص مناسبی پیدا کردم باهاش وارد رابطه میشم
من الان شااادم و به هیچ عنوان ناراحت اون نیستم
یادتون باشه اولویت زندگیتون باید اول خودتون باشید✔️
دوستتون دارم ❤️
ببخشید طولانی شد
منم باشم نازی☺️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
مریم خانم برای همسرش نوشته ..
بارها رفتم کنار آینه شایدکه تو
ذره ای جامانده باشی و تماشایت کنم...
وقتی دلم برایِ تو بی تـــــــاب میشود
چشمم برایِ دیدنت مشتــــــاق میشود
آنقدر شـــــرم دارم که عشقم به تو
پشتِ ردیف و قافیه پنهان میشود
زیبای من"تو نیمه ای از وجودمی
با توست که غزلِ من ناب میشود
با تو ستاره میچکد از شعر هایِ من
بی تو ردیف و قافیه کمیاب میشود
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 تجربه تلخ من ..
چند وقت بود خواهرم لینک فرستاد و بهم گفت برو تو این کانال مطالبش عالیه.
گفتم حوصله و وقتشو ندارم خلاصه شو خودت بهم بگو.
از اقتدار مرد و این چیزا گفت و اینکه چقدر روی مردا تاثیر داره و خوش اخلاق و مهربون و اینا میشن.ولی خیلی کوتاه گفت منم فک کردم منظورش اینه تا میتونیم از مرد تعریف کنیم به هر نحوی شده حتی شده الکی و اغراق امیز
منم که تنبل وارد کاناله نشدم اومدم خودکفا عمل کنم.
شوهرم از سر کار میومد میرفتم سراغش تعریفشو میکردم دستت درد نکنه بخاطر ما میری سر کار.
همون رکزا پرده رو میخواستم بشورم اقا تنبلی میکرد خودم بازش کردم و شستمو نصب کردم گفتم ولش کن تو خسته ای حال نداری خودم انجامش میدم.
صبح به صبح میرفتم نون میخریدم خریدای خونه رم خودم میکردم خل خل به شوهرم میگفتم تو خسته از سر کار میای توقع ندارم تو خونه هم کار کنی .
منم منتظر بودم نسبت به تعریفا و اینکه اینهمه هواشو دارم کم کم بهتر بشه که روز بروز بدترم میشد.
یکی دوبارم دعوامون شد بهش گفتم تو لیاقت خوبی رو نداری،اون مردایی که با محبت شوهراشون ادم میشن مردن نه مثل تو که اقتدار نمیفهمی چیه،هر چی بیشتر هواتو دارم بیشتر سوار کولم میشی.
بعد از چند وقت که به خواهرم گله کردم اونقدر خندید بعدم گفت خاک تو مخت اخرشم نرفتی مطالب کاناله رو بخونی همین میشه دیگه .
خانم کارشناس کلا برعکس عمل کردی اونوقت توقع داشتی شوهرت خود بخود درست بشه؟
بعدش که کامل تعریف کرد فهمیدم اقتدار بخشی به مردو کلا اشتباه فهمیدم😔😔😔😔
ترو خدا هر چی میخونید و میشنوید قشنگ بفهمید که مثل من شوهرتونو بدتر خرابش نکنید..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
#تجربه_دوستان/ایده نامه به همسر
سلام ممنون از کانال فوق العاده خوبتون.
ایده ی نوشتن نامه خیلی خوب بود.
من تو یه برگه ی کوچیک متن نامه شمارو نوشتم و توی جیب شلوارش گذاشتم.
تا امروز خبری نبود.
امروز برای اولین بار از سرکارش بهم زنگ زد و گفت یادداشت رو تو گذاشتی تو جیبم؟ گفتم اره روم نمیشد زبونی بگم تو نامه گفتم.
بعدم انگار یخم باز شد تلفنی هم بهش گفتم که به وجودش افتخار میکنم و قدر زحمت هاشو میدونم اما نمیدونم چطوری تشکر کنم.
که گفت این چه حرفیه ؟ من بخاطر تو و نیکان جونمم میدم زحمت که دیگه چیزی نیست.
خدا میدونه اولین باری بود که باهام اینجوری حرف میزد.
از اونموقع خیلی انرژی گرفتم.
دلم میخواد هر کاری که باعث میشه بهم نزدیک تر بشیم رو انجام بدم .
لطفا ایده های دیگه هم بهمون بدید.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
در جواب دختر خانوم ۱۱ساله..
سلام عزیزم،احساس تورو فقط همسن های خودت درک میکنن مثل من منم ۱۲سالمه و شاید باورتون نشه امه بچه که بودم حدود ۵ سالم که بود عاشق پسر خالم شدم و اون موقع درکی از عشق نداشتم و تا ۹ سالگی عاشقش بودم اما تا ۱۱سالگی دیگه حسی بهش نداشتم اما الان که بزرگتر شدم حسم بهش خیلی زیاده و به معنای واقعی عاشقش شدم اینم بگم پسر خالم سه سال از من بزرگتره.اما مثلا رفتار های عجیبی از پسر خالم دیدم مثلا هروقت همدیگه را میبینیم (دیدید که هروقت یکی بهتون خیره میشه میفهمید)منم برمبگردم نگاهش میکنم بعد نگاهش را از من میگیره؛یا مثلا یکبار ما باید یه چیزی را بهشون میدادیم من رفتم دادم بعد انقدر استرس گرفته بود با لکنت گفت حالا یکبار هم خودت بیا خونمون یا مثلا یکبار دیدم که داره ازم عکس میگیره نمیدونم چه منظوری داشت ولی عزیزم اگه اون دوست داشته باشه بعدا پا پیش میذاره یامیاد
خواستگاریت نمیدونم واقعا فقط خدا میدونه که آینده ی ما چی میشه❤️
ببخشید طولانی شد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿