eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
624 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام پسر من بچه که بود به تخمه میگفت پسته ما هم تو خونه خیلی تخمه میشکوندیم ،پسرم هر جایی میرفتیم میگفت پسته خوردیم خلاصه خیلی آبروداری میکرد برامون😁 حالا که فکرش میکنم میگم خوب هست حالا اینطوری نیست وگرنه بقیه چه فکرایی برامون میکردند میگفتند طرف تو پرایدش پسته میخوره شاید یکی از همون اختلاسگرهاست🤦‍♀🤦‍♀ به امید ظهور آقا امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف که این روزها ظهورشان واقعا حس میشه صلوات اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
از خرابکاریهای مردا گفتین یادم اومد: 5 ماه بعد عروسیمون اثاث کشی داشتیم (وسایل همه نو !).. مهمونی زنانه هم دعوت بودم به شوهرم گفتم تا من برمیگردم دست به چیزی نزن ..خودم میام وسایل برقی رو جابجا میکنم . شوهرم هم با خودش گفته بود بذار خودم جمع کنم خوشحالش کنم و یک کارتون بزرگ پیدا کرده بود تمام وسایل برقیها رو چیده بود توی همین کارتون ..و سرخ کن و دیده بود جا نمیشه از پهلو گذاشته بود در بالا ترین قسمت !!! حالا سرخ کن هم پر روغن !!!اصلا نگاه نکرده بود این هنوز روغن داره!😐چشمتون روز بد نبینه اومدم خونه تمام وسایلم روغنی با بوی گند روغن سرخ شده و سوخته !!! وسط خونه نشستم با صدای بلند گریه میکردم هی میگفتم خدایا !!!چجوری اینارو تمیز کنم !تمام کارتونهاشون و برچسب گارانتی هاشون هم چرب شده بود باید بندازم دور .. هی جیغ میزدم میگفتم خدایاااا ... بعد شوهرم میگفت این همه کارتون موز گرفتم بیا بذار تو اینا ! اینکه غصه نداره😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سلام به بچه های کانال باحال☺☺ صحبت از اسم مخاطبین شد گفتم منم اینو بفرستم یهویی یادم اومد ما تو شمال زندگی میکنیم مادرشوهر و پدرشوهر من دامدار هستن یه روز اینا میخواستن یکی از گاواشونو بفروشن یارو میاد گاوو بخره شمارشو میده که اگه بازم خواستن گاو بفروشن بهش بزنگن من شمارشو زدم تو گوشی مادرشوهرم بعد گفتم مامان چی سیوش کنم?مادرشوهرمم نه گذاشت نه برداشت جلو چشم طرف میگه بنویس گاو من خودم میدونم یعنی من کبود شدم سریع از صحنه متواری شدم و ترکیدم🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
خواهرم دوم سوم ابتدایی بود با دختر همسایمون که دوسه سال از خودش بزرگتر بود دوست شده بود یه روز تو خونمون جارو برقی روشن بود که دخترهمسایمون به تلفن خونه زنگ زد وچون صدا درست نمیشنید منو با خواهرم اشتباه گرفت و شروع کرد صحبت کردن منم صبرکردم ببینم‌چی میگه دیدم داره آمار پسرا را میده 😳 فلان پسره یادته میاد اونجا بریم پیشش وای خیلی اعصابم خورد شد من از خواهرم ۹سال بزرگتر بودم هیچ وقت دنبال دوست پسر و این چیزا نرفتم اینا از ابتدایی شروع کردن یه دفعه عصبانی شدم 😠بلند گفتم من خواهرشم یه بار دیگه زنگ بزنی وبیای سراغ خواهرم میام به بابا مامانت میگم 😬 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
اوایل ازدواجمون بود با شوهرم رفته بودیم خونه شون مادرش برامون میوه گیلاس و آلبالو آورد شوهرم که کلا همیشه دوست داره کرم بریزه میوه ها را میخورد و هسته هاشو میزد تو سر من🤦‍♀🤦‍♀ چند بار یواش بهش گفتم نکن اذیت نکن نزن مگه مریضی ..هوی خره... دیگه عصبی شدم منم دو سه تا برداشتم و شروع کردم جواب دادن بهش بعدش یه دونه از این دوقلوییا برداشتم محکم زدم نامرد جاخالی داد رفت خورد زیر چشم مادر شوهرم که داشت از آشپزخونه میومد بیرون😂🙄 یه نگاهی غضبناکی به ما کرد و داد زد بچه شدین؟ اینکارا چیه میکنین ؟ من که کلا دست و پامو گم کردم و نمی دونستم چی بگم...😢اگه ۲ سانت بالاتر خورده بود رفته بود تو چشش😬 و اینجوری شد که هر موقع میوه میاره میگه تو سر کله همدیگه نزنیدا😐 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سوتی داغه داغغهههههه🥱😢😢😶 ۱۶ سالمه و هنوز ازدواج نکردم،یعنی دوست ندارم تو این سن ازدواج کنم یک عکس که نوشته بود :(دوست دارم از خونه فرار کنم و به دنبال خواستگارم بگردم و زنش بشم) میخواستم بفرستم بزای دوستام که بخندن،بعدش دیدم ای وای ،فرستادم استوری از ا‌ون لحظه تا الان مخاطبان تک تک دارن واکنش نشون میدن،و استیکر خنده میفرستن حتی معلمم که مرد هستند و ۵۰ سالشه فکر کنم منم خیلی بی تفاوت ،اصلا پیامشونو سین نمیکنم🥰😅🤣🤣🤣🤣🤣به همین راحتی🤕😭🤣🤣🤣 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
چند سال پیش که هنوز ماشین نداشتیم با همسرم تو شهر بودیم تاکسی گرفت من و همسرم صندلی عقب نشسته بودیم یکجا تاکسی نگه داشت و یک خانم جوان خواست جلو بشینه،غیرت همسرم گل کرد و در و باز کرد رفت جلو نشست تا اون خانم عقب بشینه و راحت باشه اون خانم یک نگاه متعجب کرد،یعنی دوست داشت جلو بشینه آقای راننده هم با ناراحتی نگاهی به همسرم کرد،راننده سنش ۶۰ به بالا بود خلاصه که کار همسر من قشنگ بود ولی بعضیا اینجور غیرتارو چرا دوست ندارن🤔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
آقا من یه بار معلمم ازم خواسته بود یه کتابی براش پیدا کنم منم برای خودشیرینی کلی تلاش کردم تا کتابو پیدا کنم اونم بعد از دادن کتاب بهش همه امتحانامو بیست میداد!طبق معمول باز یه کاری سپرد دست من و بعد از اینکه انجام دادم صدام زد با همکلاسیام رفتیم جلو گفت مرسی دخترم خیلی زحمت کشیدی گفتم نه خانم خواهش میکنم باز زحمت دیگه ای بود بگین خجالت نکشین یعنی من از خجالت آب شدم اون به روم نیاورد دوستامم اونقدر خندیدن از چشاشون اشک میومد😒😂💔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سلام من تازه عقد کردم زیاد اهل ارتباط با فامیل اقوام هم نیستیم 😉 فردا ی عقد من خونه شوهرم اینا بودم که عمشون زنگ زدن و با شوهرم صحبت کردن بعد گوشی و داد به من تا من صحبت کنم شوهرمم هی آدامو در می آورد حواسم پرت میشد 🤦‍♀🤦‍♀ بعد عمه خانم گفت خیلی از عقدتون خوشحال شدم منم گفتم مرسی منم خوشحال شدم😨😩😂😁 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سلام من یه خانمم یه سوتی دادم به فنا رفتمم راستش رفته بودم خرازی بعد کلی خرید،(چون کسی نبود با داییم رفته بودم)داییم گفت کارتتو بده برم اونور حساب کنم زیاد مرد هستش نمیخواد بری بعد منم گفتم باش دست کردم تو کیفم و چون یه دعای نادعلی و یه کارت بود این دوتا ابعادوهم قطر اندازه دارند و طبق معمول من عادت دارم لمس کنم زورم میاد نگاه کنم😅😅منم لمس کردم و در آوردم و طرف دایی جان کردم داشتم به فروشنده میگفتم چندتا انگشتر بده و مشغول حرف زدن که دیدم دستم رو هواس برگشتم دیدم داییم سرخ شده از خنده ودستش هم رو دلش گذاشته یکدفعه گفت دایی جان بابات با این خرید میکنه نگاه کردمو دیدم بعععلهههه دعا دادم خدا رم کرد داییم بود وگرنه معلوم نبود آبروم تا کجا ها کشیده میشه ولی یه مرده که کنارمون بود اونم غش کرد دیگه فقط اون فهمید خدا نگهش داره واسم قربون دایییم بشم منن❤♥️♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سلام‌ امروز یه سوتی دادم بچه‌ها‌ ترکیدن‌ از خنده‌‌. از دانشگاه داشتیم‌ برمی‌گشتیم‌ تو ماشین‌ بودیم‌ داشتیم‌ درباره‌ یه موضوع‌ صحبت‌ می‌کردیم‌. اومدم بگم مرد باید جربزه و جنم‌ و عُرضه‌ داشته‌ باشه‌ گفتم‌ مرد باید جربزه‌ و جنم‌ و عُربضه‌ داشته باشه.. یهو بچه‌ها‌ ترکیدن‌ خودم بدتر‌ از اونا‌ از ظهر‌ همینجوری‌ هی‌ یادم‌ میوفته‌ خندم‌ میگیره‌..😂😂😂 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
سلام من یه خانمم یه سوتی دادم به فنا رفتمم راستش رفته بودم خرازی بعد کلی خرید،(چون کسی نبود با داییم رفته بودم)داییم گفت کارتتو بده برم اونور حساب کنم زیاد مرد هستش نمیخواد بری بعد منم گفتم باش دست کردم تو کیفم و چون یه دعای نادعلی و یه کارت بود این دوتا ابعادوهم قطر اندازه دارند و طبق معمول من عادت دارم لمس کنم زورم میاد نگاه کنم😅😅منم لمس کردم و در آوردم و طرف دایی جان کردم داشتم به فروشنده میگفتم چندتا انگشتر بده و مشغول حرف زدن که دیدم دستم رو هواس برگشتم دیدم داییم سرخ شده از خنده ودستش هم رو دلش گذاشته یکدفعه گفت دایی جان بابات با این خرید میکنه نگاه کردمو دیدم بعععلهههه دعا دادم خدا رم کرد داییم بود وگرنه معلوم نبود آبروم تا کجا ها کشیده میشه ولی یه مرده که کنارمون بود اونم غش کرد دیگه فقط اون فهمید خدا نگهش داره واسم قربون دایییم بشم منن❤♥️♥️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿