دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 بنده ی شیطان.....
وقتی سال یازدهم بودم عید به دعوت همکار پدرم باهم دیگه مسافرت رفتیم به زادگاهشون شهر شیراز .
چون دخترشون همسن وسال خودم بود خیلی بهمون خوش گذشت.البته اون دهم بود..
صمیمیتی بینمون ایجاد شده بود که از اون ببعد رفت و امد خونوادگیمون باهم شروع شد...
یروز توی واتساپ چرخ میزدم که شماره ای ناشناس بهم پیام داد وقتی خودسو معرفی کرد فهمیدم همون دوست باب اقا عرفانه...
بعد از کمی سلام و حال و احوال کمی درمورد دخترش حرف زد که از رفتارهاش راصی نیست بعدم کلی از من تعریف کرد و گفت ارزو داره دخترش مثل من باشه.
بهم گفت به دخترش یا کسی نگم که باهم چت کردیم وقتی علتشو پرسیدم گفت که دختر و زنم حسودند اگه بفهمند ناراحت میشن.
کلی به این حرفش خندیدم و قول دادم بین خودمون بمونه.
بعد از اون گاهی باهم یه چت کوتاه و احوالپرسی میکردیم و هربار هم اقا عرفان از منو اخلاقم کلی تعریف میکرد.
چند ماه از اون ماجرا گذشته بود که یروز به خودم اومدم دیدم چه کار اشتباهی کردم و چقدر به چت کردن باهاش عادت کردم.اینو وقتی فهمیدم که دیدم حسابی از درسام عقب موندمو تمرکزم برای درس خوندن ضعیف شده.
همیشه تو هر شرایطی به چتها و تعریفای اقاعرفان فکر میکردم.حرفاش عجیب بدلم مینشست.
بابامم خیلی باهام حرف میزد و محبت میکرد ولی ارامشی که توی چتها دریافت میکردم یچیز دیگه بود.ارامشی همراه با هیجان.
یروز بهش گفتم ایام امتحاناته و کنکور در پیش دارم و باید بیشتر وقتم رو برای درسام بذارم که برام استیکر گریه فرستاد و گفت از من نخواه باهات چت نکنم من دلم به همین حرفایی که باهم میزنیم خوشه...
دیدم واقعا برای خودمم سخته.
اما این احساسات یه جاییش اشکال داشت اما کجاش رو نمیفهمیدم.چون اون مثل عموم بود و منم جای دخترش....کمی بعد بخودم اومدم.من خودمم متوجه احساسات درونیم شده بودم ولی خودمو گول میزدم.چند روز همه کارم شده بود گریه.
مامان هرکاری کرد از زیر زبونم بکشه مدام سختی درسها وخستگی رو بهونه میکردم.
من دلبسته ی مردی شده بودم که همسن بابام بود و دخترش دوستم بود.
دیگه مجبور شدم با مشاور مدرسه صحبت کنم و ایشونم با مادرم صحبت کرده بود .و به یه مشاور خبره تر ارجاعمون داد
طی مشاوره هایی که انجام دادم و قطع ارتباط با اقا عرفان و خانواده شون کم کم مشکلم حل و بقول مشاورم به بحران نرسیده ردش کردم.
پدرومادرم بخاطر اون موضوعات خیلی عصبانی بودند ولی بخاطر کمکی که بهش نیاز داشتم پابه پای من اومدند.
گاهی یاد اون اقا که میفتم ته دلم یه دلتنگی بهش حس میکنم اما سریع فکرمو منحرف میکردم..
من دختر بچه ی نوجوونی بودم که یه ادم بالغ اومد و از سادگی و معصومیت من سواستفاده کرد و رفت .
من توی این مدت خیلی اذیت شدم.ناخواسته وارد دنیایی شده بودم که روحم به گناه هم صحبتی با نامحرم الوده شد ولی تونستم به موقع راه توبه رو پیدا کنم .
کنکور اون سال که نتونستم کنکور بدم اما سال بعد خیلی تلاش کردم که بازهم موفق نشدم.
اما سال سوم رشته ی مورد علاقمو قبول شدمو الان مشغول ادامه ی تحصیل هستم.
میخوام یه روانشناس خوب بشم تا بتونم برای دخترای شهرم اونقدر جلسات پرمحتوا بذارم و راهنماییشون کنم تا براحتی اول گول شیطان و بعد هم گول بنده های شیطانو نخورند
💗@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 خاطرات سفر اربعین..
اولین فرزندم سال ۹۷ بدنیا اومد. روز ۲۸ محرم. هفت روزگی پاسپورتش اومد و من ۱۶ روزگی، زمینی رفتیم اربعین. اون موقع شبا هوا سرد میشد. پتو پیچ تو بغل من یا مامانم زیرچادر قایمش کرده بودیم و راه میرفتیم😅.
دوقلوهام ۱۴۰۰ بدنیا اومدن، تولد یک سالگی بردیمشون اربعین. حدود ۱۰ سال اربعین رفتیم. واسه مرزهای زمینی وسط هفته راه میفتیم و جوری برنامه ریزی میکنیم که ۱۲ شب به بعد برسیم تا جمعیت کمتری باشه راحت تر رد شیم.
پارسال از ۱۲ شب تا ۵ صبح تو مرز مهران بخاطر ازدحام جمعیت موندیم، وقتی نوبتمون شد که رد بشیم، حدود ۷ صبح بود، هوا هم گرم بود. بخاطر اینکه بچه ها گرمازده نشن برگشتیم قم، دو روز استراحت کردیم، دوباره رفتیم.
کالسکه دوقلو داشتیم. شبا حرکت میکردیم. واسه هر بچه ۴،۵ دست لباس برداشتم. هرتیشرت و شلوار رو داخل یک مشما فریزر گره زدم، گذاشتم داخل کوله که موقع پیدا کردن لباس بچه ها باهم قاطی و گم نشه.
اگر موقعیت شستن لباس بچه داشتم میشستم با سنجاق قفلی به کوله پشتی موقع پیاده روی آویزون میکردم که زودتر خشک بشه(شاید صحنه قشنگی نباشه ولی وقتی مجبور بشی و دوتا شیرخواره داشته باشی باید یه راهی پیدا کنی)
هیچ کمکی هم نداشتم تا کربلا، من و همسرم نوبتی بچه ها رو نگه میداشتیم که بریم واسه نماز و دستشویی. موقع خواب هم گوشه سالن یا موکب بچه ها رو میخوابوندم تا از دو طرف دیوار باشه، بچه ها فرار نکنن. یک طرف خودم کنارشون میخوابیم، زیرپاشون هم کوله پشتی و پتو دیوار و سد درست میکردم😂
۴ روز تو پیاده روی بودیم. تموم سعیم این بود که موکب ایرانیها نرم چون بعضی خانمهای ایرانی زخم زبونهایی میزدن که تا مغز استخونم میسوخت ولی عربها کمک حالم میشدن و لبخندشون بهم قوت قلب میداد.
نصف کوله منو همسرم پوشک بود بقیه لباس. همه رو تو دوتا کوله مساوی گذاشتم که اگر یکی از کوله پشتیها گم شد لنگ نمونیم. نمک یددار و آبلیمو و نعناع خشک و عسل هم هرکدوم تو یه ظرف کوچک میبرم.
مدام پاهای بچه ها و صورتشون رو با آب خنک میشستم. فقط هم از غذاهای موکب ها میدادم میخوردن به دوقلوهای یکسالمم، چون دیگه شیرمادر نمیخوردن هر روز شیرپاکتی میخریدم یه کم آبجوش و عسل میریختم تو لیوان تا شیر ولرم بشه و میخوردن.
روغن گل سرخ واسه زیرگلوی بچه و کلا جاهایی که عرق سوز میشه خیلی زود جواب میده.
لوازم ضروری فقط پوشک و لباس و آبلیمو، عسل، نعنا خشک واسه دمنوش ِدلپیچه یا مسمومیت احتمالی، نمک یددار، شیشه شیر، فلاکس کوچک بردم.
واسه دختر۴سالم، ۵تا اسباب بازی سبک و کوچک خریدم هر روز که بیدار میشد یه دونه میدادم خوشحال میشد.
واسه اینکه گرمازده نشه تو مسیر هرجایی که آبپاشی بود، دخترمو میبردم آب بازی میکرد. هیچ آب پاشی رو بی نصیب نذااشتم. تو راه دوتا بازی دیگه هم داشت. یکی تفنگ آبپاش بود، بعدی پرچم بازی. پرچم بازی اینجوری بود که باید دستمو میگرفت میدوید و میرسید به پرچم و علم هایی که رو دوش مردم حمل میشد، میپرید تا دستش بهش بخوره بگه من برنده شدم.
از خوراکی هم چون عاشق کباب هست هرجا عطر کباب میومد، خدا منو ببخشه دوست داشتم تموم مسیر رو گریه کنم تا کربلا ولی بخاطر اینکه خاطره قشنگی واسش بشه، صف وایسادم واسش هرروز کباب گرفتم. با این روش بچم۷۰۰ عمود پیاده راه رفته. کمی هم سوار کالسکه شده و یه قل رو بغل کردیم.
هرچقدر که سختی کشیدیم یکهزارم بچه های امام حسین نشد. بچه های ما با احترام و عزت رفتن. غذای گرم و آب خنک و شربتشون همیشه محیا بود. بی حرمتی نشد، امنیت کامل داشتن، فقط بدخواب شدن که اگر همزمان باهم گریه میکردن مرد و زن ایرانی بجای دلداری انواع سرکوفتها رو بهم میزدن. یادمه یه آقایی بهم گفت تو مسلمان نیستی یا یکی دیگه گفت این بچه تشنست بیرحم😳😂.
ولی کلا برق خوشحالی تو چشم بچه هام بود مخصوصا از آب بازی ها.
اصلا خودمون رو محدود نمیکردیم که حتما فلان موکب بمونیم یا تو نجف جای خاصی یا تعداد روزهای خاصی ساکن بشیم. هرجا خسته شدیم موندیم. فقط خط قرمز ما کولر بود. جایی که خنک باشه چون همسرم بشدت به گرما حساسه و معمولا تابستونها مریض میشه. تو ۵،۶ سال اخیر که اربعین تو گرما افتاد، هر دفعه چندبار سرم زده.
نجف بخاطر کمبود وقت فقط چند ساعت توقف کردیم.۴روز راه رفتیم و بقیه عمودها رو ماشین سوار شدیم. کربلا رفتیم خونه دوستمون بعد دو روز برگشتیم ایران.
من کلا آدم کم تحملیم .خیلی صبور نیستم ولی امام حسین رو دوست دارم. معجزه هایی دیدم که دلمو آروم میکرد. طوریکه همسرم آخر سفر گفت تو چرا عصبانی و خسته نمیشی؟ چطور میتونی این همه طاقت بیاری!!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
📌عزیزم!! می خوام طلاقت بدم!
اسلام غریزه جنسی را پشتوانهٔ تشکیل خانواده قرار داده؛ یعنی گفته شما اجازه ندارید از این ذخیره میل جنسی، در جایی غیر از خانواده استفاده کنید.
اگر این ذخیره را زن و مرد خدای نکرده در جای دیگر مصرف کردند، به هر مقداری که از غریزه جای دیگر مصرف شد، پشتوانهٔ خانواده هم به همان نسبت خالی می شود.
صورت خانواده باقی میماند؛ اما آن مادهٔ اصلی که محبت و عشق و دلدادگی و جاذبهٔ زن و شوهر به همدیگر است، کم می شود.
همان بلایی سر خانوادهها میآید که در اغلب خانوادههای غربی، به خصوص در آمریکا و در کشورهای اروپای شمالی، متأسفانه دیده میشود. زن و شوهر اصلاً احتیاجی نسبت به مکان هم احساس نمی کنند. به هم میگویند عزیز من، اما این فقط در زبان است.
این مای دیری است که وقتی هم بخواهد طلاقش را بدهد، میگوید: مای دیر، میخواهم طلاقت بدهم! یعنی هیچ.
عزیزی که ما در بین خودمان می گوییم عزیزم، که همهٔ معنای عزت در آن هست، در آن مای دیر انگلیسی - که در دنیا معمول است، وجود ندارد. (۸۱/۷/۱۱)
💗@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
تلنگرررررر
دعابکنولۍاگراجابتنشد
با خدادعوانکن،
میانہاتباخدایتبھمنخورد
چونتوجاهلۍواوعالمخبیر
"راضۍباشبہرضاۍخدا"💚🕊
💗@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
خیلی راحت میگه خب بندازشون دور...
سلام من 16 سالمه
این روزها انقدر از دست مامانم عصبانی میشم که حد نداره.تمام روز با این که شاغل نیست میره بیرون.مثل بچه ی دوساله وقتی لباسشو درمیاره همونطور برعکس وسط سالن رها میکنه تو سالن نه تو اتاقشااا.وارد اتاق مامان بابام که میشم تمام اتاق فقط لباسای مامانمه که همینجوری ولو شده.تو یخچال همش قابلمس بعد یه هفته بوی گند غذاها یخچالو میگیره اعتراضم که میکنم خیلی راحت میگه خب بندازشون دور.از وقتی یادمه مامان و بابام همیشه سر همینا باهم دعوا داشتن.منم که فقط ۱۷ سالمه نمیتونم همه ی کارای خونه رو بکنم.بخدا از روی دیوار های خونمون چرک میریزه منم اصلا نمیتونم تحمل کنم انگار هرچی رو تمیز میکنم چیزای بیشتری میمونه بعضی مواقع که میبینم خونه اینجوریه از عصبانیت میشینم گریه میکنم ولی بازم مامانم به خودش نمیاد.موندم اصلا برای چی ازدواج کرده
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
#آقا_سید_هاشم_حداد
✅ مغناطیس...
... قنداقۀ نوزادان را تا چند ماهگی در مجالس و محافل ذكر و حسينيّه و محالّ عزاداری كه نام حضرت سيّد الشّهداء برده میشود ببرند؛ چرا كه نفس طفل همچون مغناطيس است و علوم و اوراد و اذكار و قُدّوسيّت روح امام حسين را جذب میکند.
طفل گرچه زبان ندارد ولی ادراك ميكند، و روحش در دوران كودكی اگر در محلّ يا در محالّ معصيت برده شود، آن جرم و گناه او را آلوده ميكند؛ و اگر در محلّ و يا محالّ ذكر و عبادت و علم برده شود، آن پاكی و صفا را به خود میگیرد.
📚 روح مجرد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
بحق علی اصغر
سلام به همگی
خانمای گل و گلاب
این شبا هیئت رفتید و دلتون شکست و قطره اشکی ریختید😢 برای ما هم دعا کنید.
اگه دیگران در حق آدم دعا کنن خیلی زودتر مستجاب میشه.
🍀دعا کنید اونایی باردارن خدا بهشون کمک کنه و توانایی بده و یه زایمان راحت و به موقع داشته باشن🤲
🍀دعا کنید اونایی که هنوز دامنشون سبز نشده به حق حضرت علی اصغر هر چه زودتر بچه دار بشن🤲
🍀دعا کنید خدا دخترا و پسرامون رو عاقبت بخیر کنه🤲
🍀و در آخر دعا کنید امام زمانمون هر چه زودتر بیان 🤲
ندیده دوستون دارم🥰😘😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
سلام به عزیزی که گفتن مشکل معده و روده دارن و هزینه درمان ندارن
عزیزم، باور کن درمان دردها خیلی سخت نیست، نگران نباش، اینکار که میگم رو حتما"انجام بده، انشاالله زودتر خوب میشی،
هرشب اینو درست کن،
یک قاشق مرباخوری بارهنگ +یک لیوان عرق نعنا، بریز توی یه قوری فلزی،
بعد بذار روی اجاق، وقتی جوش اومد، کمش کن، تا 10 دقیقه ریز بجوشه، بعد همشو
بریز توی یه لیوان، یک قاشق عسل توش بریز،هم بزن،
نوش جان کن،
40 شب تا 120 شب،
قبل از خواب،
اگر یبوست دارین، به جای یه لیوان عرق نعنا، یک استکان گلاب و یک استکان عرق نعنا بریزین،
ولی اگر اسهال دارین فقط یک لیوان عرق نعنا و بارهنگ،
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
#دلبروووووونه:❣
منم عاشق شدم همون سن۱۵سالگی...
اتفاقا پدرم میگقت نه،چون معتقد بود پول نداره ولی خب پسر معتقدی بود...
اتفاقا بابام گفت که اگر رفتی دیگه برنگرد،بابام خودش پولدار بود ولی حسام وضع مالی درستی نداشت...
باهم زندگیمونو ساختیم..چون معتقد بود و مذهبی...چون زنش رو مثل یک گوهر میدید نه وسیله...چون خداشناس بود...
دخترهای کانال اگر مردی خداشناس باشه مطمئنا زن دوستم میشه،احترام سرش میشه...
الان یه پاساژ بزرگ توی شیراز به نام آقای ماست😊😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
سلام به همهی هم کانالیهای عزیزم
چقدر خوبه یه جایی هست بتونیم حرفامونو بزنیم
راحت بگیم بدون خجالت
من ۳۱سالمه ۱۸سال ازدواج کردم کاملا سنتی ازدواج کردم حتی تودوران عقد چون سنم کم بود خانوادم اجازه نمیدادن با همسرم تنها باشم وبعد چند ماه خیلی زود برامون عروسی گرفتن بخدا از روزی که به عقد همسرم دراومدم عاشقانه باهاش زندگی کردم اونم همیشه بهم میگه دوستم داره ولی نمیدونم چرا همیشه بزور منو میفرسته خونه مامانم ایندفه که منو فرستاده بهش پیام دادم دیگه برنمیگردم
الان دارم از غصه دق میکنم چرا این پیامو دادم اگه دیگه بهم زنگ نزنه یا نزاره برگردم چی میشه من بدون اون میمیرم ولی اعصابم خورد بوده یه چی گفتم ناخاسته تورا خدا بهم کمک کنین ازش معذرت خواهی کنم یابهش زنگ بزنم از دلش در بیارم ضمنن ما دوتا بچه بزرگ هم داریم ی دختر ۱۶ساله یه پسر ۱۰ساله الان خیلی ناراحتم که چرا همچین حرفی زدم شاید بخاطر خودم منو میفرسته یکم استراحت کنم خونه مادرم من اشتباه کردم ولی روم نمیشه چیکار کنم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
✨بــرای ورود به بـهــشت✨
📖در بحارالانوار از کتاب اعمال جمعه شهید ثانی از حضرت رسول اکرم صل الله علیه و آله روایت شده است که فرمودند👇
⚡️هر کس در شب جمعه هفت مرتبه این کلمات را بخواند، در آن شب بمیرد داخل بهشت شود و هر کس در روز جمعه هفت مرتبه این کلمات را بخواند اگر در آن روز بمیرد داخل بهشت شود⚡️
💥اللَّهُمَّ أَنْتَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ خَلَقْتَنِي وَ أَنَا عَبْدُكَ وَ ابْنُ أَمَتِكَ فِي قَبْضَتِكَ وَ نَاصِيَتِي بِيَدِكَ أَمْسَيْتُ عَلَى عَهْدِكَ وَ وَعْدِكَ مَا اسْتَطَعْتُ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ شَرِّ مَا صَنَعْتُ أَبُوءُ بِعَمَلِي وَ أَبُوءُ بِذُنُوبِي فَاغْفِرْ لِي ذُنُوبِي إِنَّهُ لَا يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا أَنْتَ.💥
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿