🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
تجربه خوشبختی اعضا
چند سال پیش دیپلم گرفتم خاستگار برام اومد که ازش خوشم نمیومد و از نظر من خونواده ش هم اصلا خوب نبودند و کلا مورد مناسب و ایده ال برای زندگی من نبود.ولی پدرم خیلی اصرار به ازدواجمون داشت.یروز دلخور ازینکه اصلا به نظر من توجهی نداره گریه میکردم،
مادرم کنارم نشست و گفت ببین مریم من باباتو میشناسم محاله از تصمیمش کوتاه بیاد. آخرش تورو مجبور به ازدواج میکنه، اما یه واقعیتی که به تازگی خودمم فهمیدم رو بهت میگم، ببین من دوساله دارم میرم کلاس اخلاق خانم جوادی،خودت شاهدی از وقتی تو رفتارای خودم و نیتهام تجدید نظر کردم چقدر رفتارای بابات عوض شده یا کلا زندگیمون ارامش پیدا کرده،،،
ببین خانم جوادی یه حرف قشنگی میزنه همیشه میگه امام زنده یعنی امام زمان، ولی و سرپرست ما روی زمین هستند، پدر ولی فرزندان و بعد از ازدواج شوهر ولی او میشه.
میدونی نکته ی جالبترش کجاست؟اینکه
امام زمان به خودی خود سرپرست ما هستن و تمام شایستگیهای یه سرپرست رو دارن.
اما پدر یا شوهر مطمینا اون شایستگیها رو ممکنه نداشته باشن،
اما اگه ما زن ها و دخترها زرنگ باشیم و به نیت اجرای دستور خدا به حرف پدر یا به حرف شوهرمون گوش بدیم خدا حرف حق و خیر رو به زبون اون سرپرست جاری میکنه،،،،
منم الان خیلی وقته دارم این کارو میکنم.
نتیجه ش رو هم خودت داری میبینی.
خیلی وقتها شده با تصمیم بابات موافق نبودم اما بخاطر دستور خدا و رضایتش به حرف بابات گوش دادم،خودتم شاهد بودی به طرز معجزه امیزی اون کاری که اصلا خیری درش نبوده برامون خیر شده یا بابات نظری رو داده که اصلا ازش بعید بوده.
ادامه دارد...
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 تجربه خوشبختی اعضا چند سال پیش دیپلم گرفتم خاستگار برام اومد که ازش خوشم نمیومد و
مامان ادامه داد و گفت بنظرم تو هم تصمیم به این مهمی رو بذار به عهده ی خدا....
دلتو صاف کن به خدا بگو من بخاطر رضایت تو و دستور تو بزرگترین تصمیم زندگیمو میذارم به عهده ی خودت.
من بخاطر تو احترام بابامو حفظ میکنم و تصمیم ازدواجمو میذارم به عهده ی بابام تو هم هر خیری برای زندگی من هست به زبون بابام جاری کن.
من که دیگه مستاصل شده بودم با توصیه ی مادرم خودمو سپردم به خدا و بخاطر رضایت خدا تصمیم رو گذاشتم به عهده ی پدرم.
من با اون ادم ازوداج کردم اوایلش خیلی راضی نبودم از شرایطم، اما مادرم مدام بهم گوشزد میکرد نیتت رو خراب نکن تو زندگیتو سپردی به خدا، بذار خود خدا برات درستش کنه.
شاید باورتون نشه اما من معجزه ی خدا رو با چشمای خودم دیدم.
بعد از مدتی خیر وبرکت بود که تو زندگیم سرازیر میشد.
همسرم شغلشو تغییر داد،کلی بنفعمون شد وبعد از اون بطرز معجزه اسایی بخاطر شغلش مجبور شد دانشگاه شرکت کنه و جالبتر اینکه،قبلا اصلا دوست نداشت من ادامه تحصیل بدم،ولی حالا خودش بهم پیشنهاد داد....
بعد هم روابط اجتماعیش عالی شده بود و بخاطر شغلش با ادمای متدین رفت و امد داشت و کلا اخلاق و کردارش خیلی بهتر شد و الان یه همسر ایده ال برای منه و یه پدر ایده ال برای بچه هامه.
الان همه ی معیارهایی که قبلا برای همسرم میخواستم رو داره...
در صورتیکه اون پسرایی که اونزمان فکر میکردم میتونند زنهاشونو خوشبخت کنند یا در جا زدند یا پسرفت داشتند و الان خیلی زندگی خوبی برای زن و بچه هاشون نساختند.
ولی همسر من روز بروز در رفتارو کردار و بقیه ی جوانب پیشرفت کرد و
من الان حسابی احساس خوشبختی میکنم.
.
هر دختری که دم بخته همیشه بهش همون توصیه ی مادرمو میکنم. و در زندگیمم همیشه به احترام سفارش خدا هیچوقت روی حرف شوهرم حرفی نمیزنم و الحق که همیشه همسرمم به خوبی جواب این لطف من رو میده.
ان شاالله در پناه خدا خوشبخت و سعادتمند باشید
پایان.
💗@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
سلام نظرم در رابطه با مشگل دوست عزیزمان که دو دختر دارن یه پسر وازاخلاق همسرشون نالان هستن
مادره من شما برای خودت کاری جز صبر و تحمل نمیتونی بکنی شما سالهای زیادی رو درکنار همسرت گذروندی و الان صاحب داماد هستی و هنوز عادت نکردی به این رفتار مشگل خیلی از ماها همینه که نه عادت میکنیم نه تحمل البته که تا حالا تحمل کردین اما با نارضایتی مادرجان بساز که تا به حال میدانم همین کارو انجام دادی ولی برای پسرت زیاد باهاش حرف بزن بیشتر در کنارش باش محسوس ونامحسوس از تجربه هات براش بگو خوب بعید نیست اگه کمیاز رفتار پدرش رو برداره که چاره نیست بالاخره پدرش هست اما شما باحظور پر رنگت باید این رفتاری که شما دوست نداری ازپدرش بگیره کمتر بشه و برای دخترت خودش هست که باید تصمیم بگیره خداوند گفتن برای شما همسرانی آفریدیم از جنس خودتون متاسفانه ما با انتخوابهای غلط حتی گاهی میتونیم خوب رو بد کنیم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 درطول زندگی سلامتی و ارامش الویت اول زندگیتون باشه.
من وقتی ازدواج کردم شوهرم از جهت مالی خیلی وضع خوبی نداشت.برای اینکه کمک حالش باشمو زودتر خونه و ماشین بخریم خودمم تو یه شرکت روزی هشت ساعت کار میکردم.حقوق من صرف خرج خونه میشد و با حقوق شوهرم درعرص چهارسال هم خونه خریدیم و هم ماشین.
اما هردوش بنام خودشه.
یبار تو جمع فامیلا صحبت دارایی مرد و زن شد که من همینجوری بدون منت و منظور گفتم چون منم کار گردمو پول دراوردم برای شوهرم و خونه و ماشینو خریدیم باید اونارو بنامم بزنه .بخدا بشوخی گفتم اما همون شد اغاز دعواها و قهرهای اقا.
گفت مگه من گفتم تو بری سر کار خودت میگفتی دوست دارم.اگه تو نمیرفتی من بجای چهارسال پنج سال بعدش صاحب همینا میشدم چرا پیش فامیلا منت سرم گذاشتی و ازونموقع سر هرچیزی بامن دعوا داره.
دلم شکسته
از من بشما نصیحت یا مثل من بخاطر کمک خرجی شوهراتون کارنکنین چون بی جنبه اند.
یا اگرم کار میکنید کاری رو پیدا کنید که سلامتیتونو بخطر نندازه.
و حتما بخشی از درامدتونو برای خودتون بردادید تا اگه نیاز شد پول تو دستتون باشه و بازم منت مرداتونو نکشید.
من الان بیست و شش سالمه ولی دو ساله بخاطر شغلم ارتروز گردن و دیسک کمر گرفتم.
اعصابم ضعیف شده.
من دیگه ازونموقع سر کار نمیرم بارداری سختی رو پشت سر گذاشتم.
همون اول بارداری مدام کمردرد داشتم .اگه اون چندسال بفکر سلامتی خودمم بودم توی بارداری بجای اینکه همش دنبال درمان خودم باشم بدنبال خوشیهای مادرانم میبودم...
اونقدر بفکر ارتقا سطح زندگیمون بودم که
حتی اونقدر پس انداز نداشتم تا یکم خودمو تقویت کنم....
درطول زندگی سلامتی و ارامش الویت اول زندگیتون باشه.❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 چقدر یه آدم میتونه عزتنفس داشته باشه..
یه اتفاق جالبی افتاد
مادرم رفته بود شهرداری برای گرفتن مجوز.برمیگرده خونه میبینه موبایلش نیست.میره شهرداری میبینه اونجا هم نیست.فکر میکنه ازش دزدیدن یا از کیفش افتاده
هرچی زنگ میزدیم بوق میخورد ولی کسی جواب نمیداد
خواست سیمکارت رو بسوزونه گفتم نکن، اگر دزدیده بودن همون اول خاموش میکرد. صبر کنیم فعلا
شب دوباره زنگ زدم دیدم یه آقایی جواب داد.
گفت گوشی شما افتاده بود تو تاکسی پدرم
چون کمشنواست متوجه صدای زنگ نشده بود. من که سوار شدم پیداش کردم ولی چون قفل بود نمیتونستم زنگ بزنم منتظر زنگ شما بودم
ساعت ۹ من از سرکار برمیگردم بیا بگیر.
پیش خودم فکر کردم چی براش بگیرم به عنوان تشکر؟ گفتم شاید پول ببرم بهتر باشه
۱تومن تراول گذاشتم تو پاکت بردم
با یه موتور قدیم اومد، گفتم: میخواستم برات شیرینی بگیرم ولی نمیدونستم چه مدلی و چه طعمی دوست داری، زحمتش گردن خودت. یه شیرینی بگیر به جبران اینکه کام ما رو شیرین کردی، بدون اینکه ببینه چیه و چقدره، خیلی لاتی دستمو آورد پایین، گفت این حرفا چیه، واسم دعا کن همین کافیه
گفتم گوشی من نیست، گوشی مادرمه، گفته شیرینی بگیرم برات وگرنه دعوام میکنه
گفت من مادر ندارم دعام کنه، حالا مادر شما، مادر ما
بگو دعام کنه
و قبل ازینکه چیزی بگم رفت
قلبم مچاله شد ازین همه مرام و لوتیگری
چقدر یه آدم میتونه عزتنفس داشته باشه
چیزی که خودم با میل خودم دارم بهش میدم رو حتی نگاه نکرد
همون گوشی رو میتونست ده برابر این پول بفروشه
خدا بیامرزه مادرتو
خدا نگهداره پدرتو
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿 خاطرات سفر اربعین
من و همسرم وقتی مجرد بودیم، خیلی کربلا میرفتیم البته کربلایی شدن مهمه وگرنه کربلا رفتن ممکنه باعث رسیدن به امام نباشه...
وقتی پسر اولم و ۴ماهه باردار بودم رفتیم و کل مسیر رو هم پیاده رفتم البته اگر دکترم میفهمید پوست از سرم میکند ولی خوب عشششق بود و والسلام...
اون موقع هوا خنک بود و فقط بعد برگشت سرما خوردم. سال بعد پسرم شیرخواره بود ۷ ماهه تازه غذا کمکی رو شروع کرده بودم با خودم پودر بادام و آرد برنج و نبات برده بودم، تو موکب های کوچیک که گاز داشتن حریره بادوم درست میکردم اون موقع هوا خنک بود و تا غروب ما پیاده روی میکردیم سختیش این بود بعد یه تایمی بچه خسته میشد از کالسکه و باید یه مسیری رو بغل میکردی. سال بعدش پسرم راه میرفت و شیطون بود حساااابی تا غافل میشدیم گم میشد. بخاطر همین بچه ای که تازه راه افتاده رو خیلی باید دقت کنید چون درک خاصی هم از غربت و... نداره.
سال بعدش من ۷ و نیم ماهه باردار بودم اون سال نتونستم پیاده روی کنم کل مسیر رو چون یه بچه دو سال و نیم داشتم خودمم سنگین بودم، اون سال آمادگیش و داشتم که تو عراق زایمان کنم بلاخره ممکن بود...😂 روزی ۳ ساعت بیشتر پیاده روی نمیکردم بقیه مسیر رو با ماشین یا گاری موتوری میرفتم ۳ یا ۴ روزه.
سال بعدش هم دخترم بزرگتر بود به نسبت راحت بود، غذا کمکی هم براش از این آماده ها آورده بودم و تقریبا میشد یه سری از غذا های مسیر رو هم بدم. سال بعدش کرونا بود و گریه و دوری...
سال بعدش رفت و آمد محدود بود و ما یه بچه ۳ ماهه داشتیم با گریه رفتیم لب مرز و با کرم امام حسین بدون پاسپورت بچه سوم، روزیمون شد تا بریم کربلا😭😭
به طور اتفاقی با کاروان خانواده شهدا برخورد کردیم و به لطف شهدای اون کاروان سفر خیلی عالی و معنوی داشتیم البته پیاده روی کم بود چون دیر از مرز رد شدیم😭
تو اون سفر که دخترک کوچولوی ما کولیک داشت، یه شب تو مسیر که گریه میکرد از لای پتو پرت شد زمین و پیشونیش زخم شد و من شاید یه لحظه اضطراب خانم های کاروان امام حسین رو چشیدم😭
خانم های عراقی دوره ام کردن و پارچه متبرک به سر بچه بستن و الحمدالله بخیر گذشت...
سال بعد هم بچه سوممون راه میرفت 😂 و یه پا مهد کودک بودیم برا خودمون...
امسال هم انشالله اگه آقا لیاقت بدن با یه تو راهی و ۳ تا دیگه قراره راهی بشیم...
چندتا نکته:
اول اینکه من اگه با این شرایط بچه هام رو بردم از اول با همسرم عهد بستیم هر اتفاقی افتاد بچه هامون فدای بچه های امام حسین شدن این دیگه نهایت اتفاقیه که میتونه بیوفته...
مثلا یه سال وقتی برگشتیم همه با هم مریض بودیم و تو درمانگاه ۴تایی سرم زده بودیم، بچهها هم خیلی کوچیک بودن...
یه سال فقط یکی از بچه ها مریض شد...
من خودم معده حساسی دارم سریع مسموم میشم اون سال که دخترم ۳ ماهش بود وحشتناک مسموم شدم و...
یه سال غیر اربعین ما رفتیم که تو مرز من و دخترم با ون تصادف کردیم و رو ویلچر با دوتا بچه تو بغلم و پسرم که کنار باباش بود راهی کربلا شدیم...
سفر کربلا از قدیم علما هم گفتن سفر سختیه ولو اینکه تو با هواپیما بری با بهترین هتل و ....
ما هیچ کدوم از سفر ها رو هوایی نرفتیم تا مرز با ماشین خودمون که البته مدلش خیلی خیلی پایینه ولی به لطف امام حسین برکت داره رفتیم بعدشم توکلت و علی الله
من کلا آدم سخت گیری نیستم بخاطر همین استرس بی خود به همسرم وارد نمیکنم هر اتفاقی هم میوفته با سعه صدر و آرامش مدیریت میکنم ... البته غر غرو هستم ولی از ترس اینکه امام حسین راه مون ندن تا جایی که بشه اصلا غر نمیزنم...😅
بچه ها آینه پدر مادرشون هستن ما با اخلاق خوش تو سخت ترین شرایط و گرمترین هوای ممکن با شوخی و خنده و آب بازی لحظات سخت رو میگذرونیم بخاطر همین هر سال قبل رفتن نظرسنجی میکنیم بچه ها با التماس از ما میخوان که همراهمون بیان کربلا...🥺
👈 ادامه در پست بعدی
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
#عربیات🌼🪴
وقتـی بـعداز مدتهـا دیدیـش ،
نگید دلم برات تنگ شده بود ،
بگید : « فراقَك مَرَدچِلوتي »
دوری تو جگر منو . . له کرده🎈 .
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
من و همسرم وقتی مجرد بودیم، خیلی کربلا میرفتیم البته کربلایی شدن مهمه وگرنه کربلا رفتن ممکنه باعث ر
لوازم مورد نیاز هم که تا جایی که میشه چیز اضافه نباید برد، ۳ دست لباس خنک برا بچه ها، دو دست لباس برا پدرمادر البته منظورم یه دست بیرونه یه دست راحتی. من چون ممکنه لباس هام موقع عوض کردن پوشک نجس بشه دو دست لباس، میارم که هم راحت باشه هم مناسب بیرون. دمپایی هم برا همه کفش ها رو بذارید تو مرز😉
آبلیمو، عسل،زنجبیل،آلو، اگه بودجه برسه اندکی مغز، یه بسته بیسکوییت رنگارنگ البته چون تعداد بچه ها زیاده وگرنه کمتر
دارو تو عراق هست ولی من همیشه شیاف و دارو های اضطراری برا تهوع و اسهال و تب و سرفه و آلرژی و سوختگی برا کوچیک و بزرگ همراهم میبرم.
یه فلاکس کوچیک از اون یه لیتری ها همراهم هست هر روز توش آبلیمو عسل خنک درست میکنم و شبا یه کم دمنوش سرماخوردگی به همه یه فنجون میدم برا پیشگیری از مریضی.
تفنگ آبپاش برا بچه و یه سری کاغذ و چندتا مداد هم برا سرگرمی، بچه دار ها حتما حتما کالسکه یا ویلچر داشته باشید.
اگه بچه تون پوشکی نیست حتی من میگم پوشک سایز بزرگ داشته باشید، بچه ها آب زیاد میخورن، ممکنه شب ادراری بگیرن یا اسهال بشن یا اگه دستشویی دور بود یا اگه تو ترافیک بود ماشینتون ... پوشک داشته باشید که تو شرایط اضطرار بتونین استفاده کنید.
حوله اینا هم اصلا لازم نیست چفیه خوبه و در کسری از ثانیه همه چی خشک میشه...
بچه ها رو تند تند حموم نکنید چون بدنشون عادت نکنه به گرمای اونجا زود گرما زده میشن از طرفی هم بچه ها رو شب حموم نکنيد، ببرید زیر باد کولر گازی مریض بشن.
کباب سرد اصلا نخورید این و از یه نفر که صدبار مسموم شده تو کربلا بپذیرید😂 و آب غیر بسته بندی استفاده نکنید، شربت های غیر ایرانی معمولا به مزاج ما ها نمیسازه...
بچه ها اگه بی اشتها بودن به زور غذا و... ندید که بعدش خودتون پشیمون میشید😩😄
خیلی ازتون التماس دعا دارم برا اینکه امسال هم آقا ما رو به قافله اربعین برسونن😭
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
🌿🌿🌿💗🌿💗🌿💗🌿🌿🌿
دعا برای بچه دار شدن....
سلام منم چند سال هست آرزو بچه دارم سنم هم داره بالا میره برای منم دعا کنید
چه دعایی بخونم بچه دار بشم 😭😭😭
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿