eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.7هزار عکس
618 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
یک زندگی یک تجربه تلخ👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه تلخ👇
چهار پنج سالی از ازدواجم میگذشت که پسر دومم به دنیا اومد ،شوهرم ظاهرا آدم کم حرفی بود و جایی میرفتیم زیر چشمی زنا رو برانداز میکرد ،زنداداشام با مامانم تو یه ساختمون زندگی میکردند و من اونجا احساس میکردم پیش زنداداشام رفتار شوهرم عجیب شوهر منم همیشه گوشیش رمز داشت و اگه یه موقع گوشی برمیداشتم گوشی از دستم میقاپید ،اینم بگم به جز گوشی شوهرم اگه گوشی کسی میدیدم نه دست میزدم نه توجه میکردم خلاصه یه روز خونه مامانم بودم و یکی از زنداداشام که من خیلی هم بهش اعتماد داشتم و محبت بهش کرده بودم منو صدا کرد طبقه پایین خونشون برای یه کاری ،من رفتم پایین و اون مشغول بود که گوشیش زنگ خورد، چون گوشی کنار من بود اومدم گوشی بدم بهش ، خدایی بود رو صفحه گوشی نگاه کردم که دیدم شماره قبلی من بود که دست شوهرم بود و به اسم من سیو کرده بود ،اصلا یادم نبود اون شمارم دست شوهرم ،من با تعجب گفتم عه من که اینجام،رو گوشیت شماره و اسم من افتاده ،دیدم به لکنت افتاد و دست وپاش میلرزه ،گفت که خط به خط افتاده ،گوشیم خرابه ،شماره ها اشتباه می افته ،منم چیزی نگفتم رفتم بالا خونه مامانم و وضو گرفتم نماز بخونم ولی خیلی فکرم مشغول بود یادم اومد که این شمارم دست شوهرم و چرا باید زنداداشم اینقدر بترسه و...خلاصه نتونستم نمازمو بخونم 😔 همش خدا خدا میکردم که طبق گفته خودش خط به خط باشه .... شب شوهرم حموم رفته و شیک و بیک اومد خونه مامانم (اون موقع هم یه مدت بود خیلی حموم میرفت و به خودش میرسید ) نگو اون موقع که من اومدم طبقه بالا،زنداداشم زنگ زده بود بهش که من فهمیدم اون زنگ زده ... خلاصه شماره زنداداشم و تماس و پیامارو حذف کرده بود منم بهش گفتم گوشیتو بده میخوام زنگ بزنم شارژ ندارم ،اونم با خیال راحت داد چون حذف کرده بود ولی این گوشی لمسیا رو دیدید وقتی یه شماره باهاش بگیری تو حافظش ذخیره میشه ،اولش بزنی شماره کامل میاد دیگه زد زیرش که خودت شماره گرفتی و ... من به مامانم گفتم که مامانم افتاد به ترس که بوی خون میاد و ولش کن دنبالش نیفت و.... ولی من آدمی نیستم که بترسم و خفه بشم ،داداشم صدا کردم و گفتم ،اونم از اونجایی که به هردو اعتماد داره گفت چیزی نیست برای اینکه خیالت راحت کنم میرم پیرینت تماسو ...میگیرم ،دیگه بعد از دعوای من و.....کاشف به عمل اومد که زنداداشم با شوهرم با پیام و زنگ باهم قرار رابطه و...گذاشته بودند که اگه من نمیدونستم خدا میدونه تا کجا پیش میرفتند ،داداشمم هم سه تا بچه کوچک داشت دید اگه این افریته طلاق بده بچه ها رو چیکار کنه ،فردا بهشون چی بگه ،مجبور شد نگهش داره ،ولی داداشم همه ریشش و موهاش سفید شد و دیگه از خنده و شوخ طبعیش دیگه خبری نبود منم رفتم که طلاق بگیرم ولی پدرم گفت که باید بچه ها رو بدی به شوهرت ،من مسئولیت قبول نمیکنم و....دیگه موندم و طلاق نگرفتم ولی واقعا یه دفعه بیست سال پیر شدم ،اون خانمایی که از خیانت شوهرشون تعریف می‌کنند درکشون میکنم اینم بگم من همه جوره به شوهرم سر بودم ،داداشم به زنداداشم سر بود طوری که هرکی میدید صداش در میومد که چطوری داداشم اونو گرفته ،آخرش هم نزدیک ترین افراد خانوادم باهام کاری کردن که غریبه نکرد شوهرم یه مدت بعد این قضیه خیلی ابراز پشیمانی کرد که خودمو میکشم و....ولی یه بارم وقتی تو دیوار آگهی گذاشته بود ناشناس بهش پیام دادم و حرفای مثبت ۱۸بهش گفتم سریع آدرس و شماره درخواست کردو ....فهمیدم آدمی که ذاتش خراب باشه خراب الان دیگه مثل قبل خیلی خودمو درگیرش نمیکنم و حرص نمیدم ،چون فقط خودمو از بین میبرم و به نفع اون میشه خدا انشالله به حق فاطمه زهرا اگه هر کی به راه راست هدایت میشه ،هدایت کنه ،اگه هدایت نمیشه و میخواد راه شیطان بره نابود کنه .بگید آمین😐 فقط یه خواهش دارم به هیچ کسی تو زندگی اعتماد نکنید ،موقع ازدواج ایمان و اخلاق طرف براتون مهم باشه ،تحقیق کنید ،چشم بسته هر کی اومد قبول نکنید ، متاسفانه من موقع ازدواجم زورکی قبول کرد ،به اجبار پدر و مادرم ،شوهرم از اول با دروغ وارد شد ماه رمضان اومد خواستگاری الکی گفت که روزه هست،و اهل نماز هست و هیچی هم مصرف نمیکنه ،ولی همه رو دروغ گفته بود😔😔 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه زود👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه زود👇
می‌گفت شبی که آمده‌اند او را از پدرش خواستگاری کنند، زیر کرسی خواب بوده و اصلا نفهمیده جریان از چه قرار است. ده ساله بوده که شوهرش داده‌اند. وقتی زن‌های آشنا جمع شده‌اند دورش تا صورتش را بند بیندازند، گریه کرده. از هیچ چیزِ عروسی و زندگی سردرنمیاورده. هرکاری را که بلد نبوده، مادرشوهرش توی سرش می‌زده و می‌گفته عرضه‌ی هیچ کاری نداری جز ... چهار سال بعد از عروسی اولین بار پریود شده و بعد از اولین پریود، حامله شده. چون در سن غیرقانونی ازدواج کرده، صیغه بوده تا سال‌ها بعد که با سه تا بچه عقد کرده‌اند. ده ساله بوده و شوهرش بیست و دو ساله! روایت‌های اینطور ازدواج‌ها را زیاد شنیده‌ام. همه‌ شان شبیه یک درد مشترک از ازدواج در سن پایین با چشم و گوشِ بسته حرف می‌زنند. و غمِ ماجرا آنجاست که دربرابر فرهنگ موجود و حرف و حدیثِ مردم آنقدر منفعل بوده‌اند که همین بلا را سر بچه‌هایشان هم آورده‌اند. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک عشق قدیمی👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک عشق قدیمی👇
پانزده ساله بودم که برای اولین بار عاشق شدم عاشق پسری مغرور که حتی به چشماش اجازه نگاه کردن به جنس مخالفی رو نمیداد فقط حواسش به کار خودش بود و بس شرایطی پیش اومد که به هر سختی که بود شمارشو گیر اوردم سختی که میگم واقعا سختی بود و التماس های زیادم از دوستش ولی چه فایده مرغش یه پا داشت و ازین دوستی و عشقای خیابونی خوشش نمیومدو منو پس زد بعد از یک سال التماس کردنام و باور نکردنش گذشت و شبی سخت و سرد حس عشقمو تبدیل به تنفر کرد اخرین تماسم بود که ازش خواستم حرفامو برای هزارمین بار گوش بده که فقط نصیبم شد بدترین فحشای دنیا و مجبور شدم تن به ازدواجی بدم که دوستش نداشتم و فقط به اجبار بود برای فراموش کردن عشقم وقتی ازدواج کردم تصمیم گرفتم عشقمو فراموش کنم که خیانت نکرده باشم اما از چاله افتادم تو چاه با کسی ازدواج کرده بودم ب تمام معنا خیانت کار و اصلا منو نمیخواست و من بازیچه اهدافش بودم و بعد دو سال سختی و رنجش زیاد که خدا رو شکر به عروسی نرسید طلاق گرفتم احساسم شکسته شده و زخم خورده بود تصمیم گرفتم تموم رنجشام و سر عشق سابقم خالی کنم حتی اگر به قیمت از دست دادن همه چیم میشد اونموقع دیگه هفده هجده سالم شده بود به شدت دنبال انتقام بودم که به شمارش تماس گرفتم صدای بم و مغرورش تو گوشی پیچید ولی من حرفی نزدم با این که با شماره دیگه ای تماس گرفته بودم اون خوب میدونس مزاحم همیشگیش کیه ... رابطه ما خیلی زود شکل گرفت و اونم بی میل نبود فکر میکرد بعد چند سال به پاش موندم و براش چیز کمی نبود و تصمیم گرفتیم همو ببینیم قشنگترین لباسمو پوشیدم و رفتم پیشش اونقدر جذاب شده بودم که خودم هم اگر جای او بودم یک دل نه صد دل عاشق میشدم و چشمای رنگیم کار خودش رو کرد و من اولین قدم انتقامم رو برداشتم اون سخت عاشق شده بود در یک نگاه که میگن راسته و رابطه ما ادامه داشت تا این که بهش گفتم قبلا عقد کرده بودم و طلاق گرفتم شوک بدی بود براش اما برای من مهم نبود و لذت میبردم بعد چند وقت باهاش کنار اومد و با راضی شدن خانوادش به خواستگاریم اومد و من بیتفاوت بودم و خانوادم سریع جواب رد دادن و باز برای من مهم نبود و به این رابطه ادامه میدادم تا به روزی رسید آتش انتقام من خاموش شد و من مبتلا به عشق دلم هواشو میکرد تا این که این رابطه پنج سال طول کشید و هر بار با مخالفت خانوادم رو به رو میشدیم تصمیم گرفتم به مشهد برم تا حاجتمو بگیرم شبها تا صبح تو حرم میموندم و با تمام وجودم گریه میکردم تا این که چند روز از برگشتنم نگذشته بود که خانوادم راضی شدن و من و عشقم به هم رسیدیم الانم یه بچه یکساله خوشگل داریم که برای تشکر رفتیم مشهد و از امام مهربانی ها کلی تشکر کردیم. هر چند سختیای زیادی کشیدم تو زندگی ولی با توکل به خدا و ائمه طعم شیرین خوشبختی رو با عشقم چشیدم و فهمیدم تقدیر ما رو از اول برای هم میخواسته. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک متن خوب👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک متن خوب👇
💗چهره ی زن ها آینه ی تمام قدِ مَردِ زندگیشان است.یک زن هر دوستت دارمی را که نمی شنود یک خطِ کوچک می شود زیر چشمانش ... 💗و هر قدر معشوقه اش دل آزرده ترش می کند پرنده های آسمانِ پیشانی اش بیشتر و بیشتر می شود.. 💗زن هایی که در اوج میانسالی هنوز هم زیبایند..زاده ی دستِ مردانِ ماهر ِصورتگری اند که بهترین اثرِ هنریِ عمرشان را با "عشق" آفریده اند و بالعکس. 💗زنهایی که زیبایی شان در اوجِ جوانی یکباره ناپدید می شود یک اثرِ هنریِ ناکام ؛زاده ی دست ِ مردانِ ناشیِ صورتگری اند که عشق را فقط در ابعادِ نگاه کوچک خود جستجو می کنند 💗همه ی زن ها زیبا متولد می شوند اما همه ی زن ها زیبا نمی میرند..باور کن عشق برای زن همان اکسیر جوانیست... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه تلخ👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه تلخ👇
۲۵ساله ازدواج کردم سنم خیلی کم بود۱۲سالم بودازدواج کردم هیچی ازخونه داری وشوهرداری نمیدونستم سالهاطول کشیدتاقلق شوهرداری وخونه داری واشپزی دستم اومد ولی باهمون سن کم وتو۱۷سالگی که مادرشدم قدرتی خدابچه داری روخوب بلدبودم ودرحدتوانم کم نزاشتم توهمه زندگیهافرازونشیب وخوب وبدوکم وزیادرزق وروزی هست که زندگی منم شاملش درتمام این سالهاهرخدمتی درحدوسع وعقل وتوانم بودواسه شوهرم کردم اونوکردم خدای خودم وعین بت پرستیدمش حالاکه به اینجای روزگاررسیدم میگم شایداشتباهمم همین بودکه اونوکردم خدای خودم که ازبالاواسم عذاب نازل میکنه اهل قدرشناسی وقددردانی نیست زبونش تلخه واگه برنجم میگه شوخی کردم توجنبه نداری خیلی مغروره خیلی خودخواهه همیشه بین من ودیگران اوناروانتخاب میکنه وحقی که مال منه دودستی تقدیم بقیه میکنه خائن وخیانتکاره وخیلی چیزهای دیگه که من دیگه یادم نمیاد نمیخوامم یادم بیاد همین الزایمری که درباره اون وکاراش دارم منوسرپانگه داشته سالهاست دارم صبوری میکنم ولی کاملاعبث همینقدرکه ازش متنفرم همینقدرم دوسش دارم چه پارادوکس وتناقض مسخره ای هرچه من اویزونشم اون گریزون صبری کردم که نتیجه نداشت،صبرزهربود @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
نظرم درباره مریم ... ❣❣❣❣❣❣ اون خانمی که گفتن کار مریم اشتباه بود... اون ک صد البته ولی باید بگم ، خودتون هم به عنوان انسان ، حتی نه خانم‌! به توجه نیاز دارین. ینی آدم کلیشو بفروشه گیر همچین ازدواجی نیوفته.🤦🏻‍♀️ پناه بر خدا ❣❣❣❣❣❣ سلام به نظرم مریم نباید به شوهرش میگفت که باباش اینرو گفته که سفته ها شو بدند .....میبینی که اوضاعت این طوریه بدترش نکن ...به باباتم گفتی من نمیگم که ،چرا گفتی که دعوا شه ....من خودم تازه فهمیدم همه چیزو نباید بگی هر چی نگی‌راحت تری، انقدر خوبه ،همه چی گل و بلبل @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
🍃🍃🌸 در كنار يك جنگل آرام و روى يك ايوان كاهگلى وچوبى با يك ليوان چاى دارچينى بنشينى تا طلوع و غروب خورشيد و چشم بدوزى به دور دست ها 🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃