دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام ناز گلی جان ...ممنونم ازکانال خوبت
میخاستم راجبه اون خانمی که چن سال بچه دارنشده بگم...
من الان 39سالمه ...منم 10سال بچه نداشتم وهردکتری که توشهرمون وشهرهای اطراف بود رفتم جواب نگرفتم ولی به خواست خدا یه دفعه باردارشدم وخدا بهم پسری داد وخداروشکر براباردوم هم بدون دکتر رفتن باردارشدم والان دوتا گل پسر 14و7ساله دارم...فقط امیدت بخدا باشه منکه فقط وفقط ازخودش خواستم وجوابمو داد ..🙏🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
همسرم گیر داده چرا چاقی...
سلام نازگل جان این دومین بار که پیام میدم قبل از هر چیزی بابت گروه خوبتون ممنونم چون وقتی وارد گروه میشم باو جود مشکلات فراوان منم خودم با بقیه دوستان همدل میکنم با عشق ب درد دلهای اونا گوش میدم وهمدردی میکنم
من 22سال که زندگی میکنم شاید اکثریت منم باهم مشکلات دست پنجه نرم کردم ولی همیشه کسی که همیشه یاور من بود خدا بود
مدتی با مشکل بزرگی که جدیدا شروع شده شوهرم گیر داده که چاقی وبرای عروسی دخترم باید لاغر بشم ولی خیلی هزینه میبره از ی طرف جهیزیه دخترم از طرفی خرج عروسی از ی طرف دوتا بچهای مدرسه ای از طرفی خرج خونه وار طرفی هم چاقی من میشه هر کسی که میتونه بهتر به نتیجه برسم کمکم کنه ممنون وسپاسگذارم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
اون خانمی ک گفتن با همسرشون ب مشکل بر خوردن و الان خونه مادرش هستن
سلام خسته نباشید
ممنون بابت کانال خوبتون💐
اون خانمی ک گفتن با همسرشون ب مشکل بر خوردن و الان خونه مادرش هستن
بنظر من هر کسی میتونه اشتباه مرتکب بشه تو هر سنی... الان ک شوهرتون اظهار پشیمانی میکنه یه فرصت دیگه بهش بدین و سیرابش کنین از محبت ک دوباره دچار گناه نشه...
ان شالله که زندگیتون پر شه از ارامش و محبت 💖💐💖
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام نازگل خانم وقتتون بخیر
براون خانمی مینویسم که از همسرش تعرف کرد..
اول از هرچیز براتون دعا میکنم از چشم بد دور باشید..بعدهم میگم واقعا همچین مردی ستودنی است..تو این دور و زمونه همچینین مردهایی فرشته ان و بزرگترین نعمت ورحمت از طرف خدا هستن..ببینید خدا چقدر شما رو دوست داره که همچین فرشته ای نصیبتون کرده.قدرشو خیلی زیاد بدونید..
درآخر براتون آرزو میکنم خدا به هردوتاتون طول عمرباعزت عنایت کنه و سایه تون بالا سربچه هاتون باشه و صاحب فرزندان زیادی بشید که مطمئنا با این اخلاق همسرتون حتماسرباز آقا امام زمان میشن..
🌸🍃🍃🍃🍃
سلام.
راجع به اون خانمی که از خوبیای شوهرش گفته.
چنین مرد ایده آلی لابد از جنس زمین نیست.
بهرحال خوشبخت و سعادتمند باشین.
و برای حل مشکلات کسانی مثل ما که زندگیمون با اعتیاد همسر نابود شد
و الان با یک بچه آواره و در بدریم دعا کنید.
من خودمم به شخصه نماز خوان و روزه بگیرو اهل دعا و ذکرو حلال و حرام بودم و هستم..ولی اینم لابد کفاره ی گناهی بوده که تاوان سنگینی ازم گرفت و روی تمام ده أبعاد دیروز و حال و آینده ی زندگی خودمو بچم تأثیر گذار بوده..
بهرحال التماس دعا.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
👇👇👇 خلاصه که اونروز علی با دو ساعت تاخیر رفت سرکار.... منم طبق معمول رفتم کلاس خیاطی... غروب که عل
روایت جذاب #آساره دختری عشایری
بعد از شکر... حتما بخونید
بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
دنیای بانوان❤️
روایت جذاب #آساره دختری عشایری بعد از شکر... حتما بخونید بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
با نگاه غضبناکی نگاهم کرد و گفت :حالا نمیشه اینجوری خوردم نکنی...؟ گفتم :مگه دروغ میگم...؟ حقیقته.... اینقدر دیر رفتی و کارتو جدی نگرفتی آخرش عذرت رو خواستن.... حالا خوب شد بیکار شدی...؟ علی گفت :خب حالا حتما قراره راه بری بیکاریمو بکوبی تو سرم... گفتم :نخیر.... هدف کوبیدن بیکاریت تو سرت نیست... من حرفم اینه چرا اینقدر سهل انگاری کردی که اخراجت کردن...
خلاصه که یه کم بگو مگو کردیم.... گفتم حالا حقوقت رو بهت دادن؟ علی گفت :نه گفتن فردا بیا برای تسویه حساب.... سری تکون دادمو پاشدم رفتم تو آشپزخونه... انقدر عصبانی بودم که اصلا نمیخواستم کنارش بشینم... خودمو سرگرم آشپزی کردم... فرداش علی رفت شرکت که طلبشو بگیره.... منتظر بودم بیاد که اجاره خونه رو بده.... آخه چند روزی از موعد اجاره گذشته بود و صابخونه یه بار بهم تذکر داده بود... منم عذرخواهی کرده بودم و ازش وقت خواسته بودم تا علی حقوقشو بگیره....
نزدیکای ظهر بود که علی اومد خونه.... با ظاهری آشفته و اعصابی داغون.... گفتم :چی شد...؟ دادن پولتو...؟ علی گفت :مرتیکه اینقدر از سر و ته حقوقم زد که آخرش هیچی نموند... گفتم یعنی چی...؟ اونکه الکی نمیتونه از سر وته حقوقت بزنه.... گفت :هیچی دیگه اینقدر گفت تاریخ فلان، فلان مبلغ دستی گرفتی... تاریخ فلان از فروشگاه شرکت جنس خریدی... و هزارتا مورد دیگه که دست آخر بدهکار هم شدم بهشون....
گفتم یعنی هیچی ندادن بهت...؟ گفت نه... با دو تا دستام زدم تو سرم و گفتم :وااااااااای.... حالا چه خاکی تو سرم بریزم..؟ صابخونه منتظره اجاره بدیم بهش... علی گفت :ناراحت نباش خانم خوشگلم... خیلی زود یه کار خوب پیدا میکنم این کم و کسری هارو جبران میکنم... گفتم :حالا کو تا تو بخوای کار پیدا کنی.... صابخونه حالا اجاره میخواد نه یک ماه دیگه.... این چند روزم با هزار شرمندگی ازش وقت خواستم... علی سرشو انداخت پایین و گفت :آساره جان نمیشه از بابات یه مقدار پول قرض کنی....؟ بخدا تو اولین فرصت کار میکنم پولشو پس میدم... با چشمای گشاد و متعجب نگاش کردم .... گفتم تو روت میشه اجاره ی اولین ماه زندگیت رو از پدر زنت قرض کنی...؟ والا که من روم نمیشه به بابام حرفی بزنم.... اینو که گفتم علی حرفی نزد... با خودم فکر کردم اگه الان برم از بابام پول قرض کنم علی بدعادت میشه... پشتش باد میخوره... اونوقت هرماه میخواد بگه از بابات قرض کن....
هر دو با اعصاب خورد رفتیم یه گوشه دراز کشیدیم....
ادامه دارد
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیز دلم
خوشبختی من وجود سه تادخترامه که با دنیا عوضشون نمیکنم
هرچند همیشه از جاری و خواهرشوهرم بخاطر پسر نداشتن دارم کنایه میشنوم
ولی اصلا برام مهم نیست...😊😊😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خانوم کانالمون از فراز و نشیب های زندگیش میگه
سلام به عزیزان و ممنونم بابت کانال خوبتون
خانمی هستم که در ۱۹ سالگی ازدواج کردم و با ۱ سال زندگی مشترک دارای یک فرزند
دخترشدم و بعد از ۵ سال زندگی دارای فرزند دوم شدم و شوهرم بهانه های بی دلیل میاورد
که من از حرکات و کارهای پنهانی اش متوجه شدم که از داشتن فرزند دوم مخالف بوده
و هر بهانه ای میاورد تا فرزندم را سقط کنم
من راضی به همچین کاری نبودم و همیشه شب و روز گریه میکردم تا اینکه یک شب
بهانه آورد که کاری برایم پیش آمده میخواهم چند روزی به مسافرت بروم
بعد از چند روز برادر شوهرم زنگ زد و گفت یک جایی سرکار بودم که یکی از کارکنان گفتن
برادرت دیشب مراسم داشت و ازدواج مجدد کرده باورم نمیشد و خیلی ناراحت شدم
و با خودم گفتم ما که در زندگی مشترک هیچ مشکلی نداشتیم و با نداشتی های هم کنار اومدیم
و یک زندگی آرام و خوبی داشتیم اما نمیدانم چه شد که این اتفاق افتاد 😞
بعد از چند روز دیدم به خانه آمد از او پرسیدم کجا بودی ؟ گفت رفته بودم برای سند ماشین
گفتم پس شنیدم ازدواج مجدد داشتی شوهرم منکر به این شد که دروغ است
من حرف های او را باور نکردم و دیدم خیلی کمتر به خانه می آید و یک روز خانه است
و دو روز نیست من مشکوک شده بودم و کم کم فهمیدم و مطمعن شدم که آن چیزی که فهمیدم درست بوده
یک روز به خانه آمد و گفت اگر دوست داری تحمل کن و با هم زندگی کنیم و اگر نمیتوانی تحمل کنی به خانه پدرت برو
من با داشتن یک دختر ۵ ساله و با بچه ۲ ماهه مجبور شدم زندگی ام راتحمل کرده
و ۲ سال در یک خانه با اون زن زندگی کردیم خیلی برایم تحملش سخت و دشوار بود
با وجود اینکه آشنایان میگفتن زندگی با یک هوو خیلی سخت و دشواره طلاق بگیر
و خودتو راحت کن فقط بخاطر بچه هایم زندگی را تحمل کردم و بعد از ۲ سال این همه سختی و رنج و عذاب
و توکل بر خدا شوهرم براش خونه ای اجاره کرد و رفتن و بعد از رفتن فقط هفته ای ۲ بار به خانه می آمد
و من تک و تنها یک زن باردار با یک دختر ۵ ساله زندگی برام خیلی سخت بود و خونه تازه ساختی که زندگی میکردم نه آبی داشت و نه گازی و با هزار بدبختی تحمل کردم
و بعد از چند سال زندگی و تحمل کردن این همه سختی ها بچه هام بزرگ شدن یکی ۱۷ سال و یکی ۱۱ سال داشت
و دخترم در ۱۷ سالگی با خواهرزاده ام ازدواج کرد و خداروشکر با این سختی و مشکلات زیاد داماد خوبی نصیبم شد
و زندگی ام مانند یک موجزه از این زیر به اون رو شد و شوهرم با داشتن داماد خیلی تغییر کرد
و اخلاق و رفتارش نصبت به قبل بهتر شده بود و همه ی اینها از لطف و کرم خدا بود
که بهم صبر داد تا بتونم این وضعیت زندگی را تحمل کنم و با گذشت ۲۱ سال زندگی با همسرم خداروشکر دخترم زندگی خوبی دارد
و یک دختر مجرد دارم که ۱۷ سالشه و با اینکه یک شب همسرم هست و یک شب نیست او در کنار من است و تنها نیستم
و خدا را شاکرم که بعد از چند سال تحمل تونستم یک زندگی نسبتا خوبی داشته باشم
به این نتیجه رسیدم که به کوچکترین سختی و مشکلاتی که در زندگی هست
نباید خودمان را ببازیم و زود تصمیم به طلاق بگیریم با اینکه خیلی برایم سخت بود اما تحمل کردم
خواستم سرگذشت خودم رو بهتون بگم که گاهی اوقات بخاطر خدا و فرزندت سختی ها رو تحمل میکنی و هر سختی یک آسانی هست
دوست دارم درمورد زندگیم که هرکسی جای من بود چه میکرد منتظر نظرات شما عزیزان هستم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
فقط توی پاییز و زمستونه که همچین نور ملایمی توی خونه دارم😍😍😍
چون زمستون خورشید مایل میتابه به زمین همین جوری مایل خودشو میرسونه به گل های قالی من
وقتی فنجون چای رو میزاری تو مرکز نور انگار با همین آفتاب بی جون سرشار از عشق و زیبایی میشه
بهار و تابستون آفتاب دقیقا از بالا میتابه رو سقف خونه و این رخنه ی نور رو ندارم
پس تا این نور رو دارم ازش نهایت استفاده رو ببرم
تو فصل گرم که حیاط پر از گل های هزار رنگ میشه میز رو میبرم روی اییون یا توی حیاط
هرچی هم شرایط تغییر کنه من باید از نوشیدن چای و دیدن قشنگی های دنیا لذت ببرم
از وقتی حیاط رو پر از گل کردم بلبل ها میان لابلای شاخه هاش میشینن آواز میخونن
مخصوصا الانا که خیلی میخونن
پنجره ی اتاق خوابم هم نزدیک باغچست و صبح با صدای آوازشون از خواب بیدار میشم😍😍😍
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
من دو ماه دیگه زایمانم هست
میشه اعضای کانال راهنمایی کنند از حالا چه سوره هایی بخونم برای زایمان آسان،
واقعا سوره ها یا ذکرهایی که تجربه شده،رو توی گروه بزارن
ممنون از راهنمایی همه عزیزان میشم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام به همگی
چندین ساله که دچاره وسواس شدم خیلی اذیت میشم
همش در حال شستشو هستم...اگر کسی کانالی راجب وسواس داره لینکشو بفرسته
برام ممنون میشم...و یه سوالی داشتم راجب لباسشویی اتوماتیک لباسها را رو 30دقیقه میشورم
و یه دقیقه مونده به خشک کن یعنی رو 11دقیق کف میاد جلو درب ماشین....
وبعد شروع ب خشک کردن میکنه...و منم وسواس دوباره رو 15دقیقه یه دور دیگه میشورمشون😢
نمیدونم دیگه چکار کنم دلمم طاقت نمیاره دوره دوم نزنم ....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من دو ساله با یه بنده خدا در ارتباطم پسره خوبیه خوش اخلاق و مهربون
و خوش بین
خلاصه بگم از لحاظ اخلاقی خیلی خوبه ولی
الان یه مدت هست سرد شده دوری میکنه کم حرف شده بی محلی میکنه
اصلا زمین تا آسمون فرق کرده از یه آدم شاد تبدیل شده به یه آدم دپ
یعنی تنها چیزی که بین مون مونده اینکه بازم عین گذشته حساسیت هاش هنوز هست
ماهایی که واسه همدیگه جون میدادیم الان همه میگن چرا اون اینجوری شده عوض شده
چندبار پا پیش گذاشتم رفتم با آرامش ازش پرسیدم چرا اینجوری شدی
ولی جواب نمیده می پیچونتم واقعا کاراش آزار دهنده هست
جا داره بگم که برادران لطفا، لطفا این کار رو با یه دختر نکنید به خدا تاوانش بده
اصلا حس بدیه ممکنه افسردگی و هزار کوفت زهرمار دیگه بیاد سراغش
حتی الان تو جامعه نگاه کنید خیلی از دختر/پسر های جامعه مون درگیر همین
بی محلی هاست حتی خیلیاشون خودکشی و خودزنی و... کردن
به جای اینکه بی محلی کنین هوای همو داشته باشین درمورد اون موضوع
با هم حرف بزنید خسته شدین بزارید برید فقط اینجوری یه دختر رو لح نکنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿