دنیای بانوان❤️
روایت جذاب #آساره دختری عشایری بعد از شکر... حتما بخونید بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
علی در حالی که دوتا نون دستش بود اومد تو.... وقتی دید تازه از خواب بیدار شدم گفت :زورت فقط به من میرسه دیگه....انگار تو این خونه فقط من نباید بخوابم... منو میندازی بیرون خودت دوباره میگیری میخوابی....تو دلم گفتم وااااااااای... دوباره شروع کرد... از جام بلند شدم و سلام کردم.... گفتم :خوش خبر باشی... چی شد؟.. شیری یا روباه....؟ علی گفت :هیچی... واقعا توقع داشتی برم بیرون و با کار برگردم...؟ انگار الان کار ریخته بیرون... منتظر منن که بگن علی آقا بفرما.... این کار واسه شماست.... گفتم :اون موقع که میگرفتی تا لنگ ظهر میخوابیدی و همین کارات باعث اخراجت شد باید فکر این روزاتو میکردی.... حالام من حالیم نیست... بگرد دنبال کار.... بیکاری تو اگه ادامه پیدا کنه میتونه آسیب های خیلی بدی به زندگی مون بزنه... اگه زندگی تو دوست داری، اگه منو دوست داری باید کار کنی.... اینو که گفتم دوباره بغض کردم... سرمو انداختم پایین... علی اومد سمتم... موهامو بوسیدو گفت :مرد نیستم اگه خوشبختت نکنم آساره... تو فقط به من یه کم زمان بده... حالام یه لقمه نون بده بخورم میخوام دوباره برم به چندتا از دوستام بسپرم برام یه کاری دست و پا کنن.... اون روز علی ناهارشو خورد و دوباره رفت بیرون... ولی کار پیدا کردن مگه به همین راحتیا بود.... به صدجا سپرد اگه کسی کاری سراغ داشت خبرش کنه.... یکی دو روزی گذشت... هنوز نه خانواده ی خودم خبر داشتن علی اخراج شده نه خانواده ی علی.... یه روز غروب به علی گفتم :حداقل به بابات بگو شاید آشنایی داشت تونست برات کاری پیدا کنه... علی هم قبول کرد و گفت :پس سریع برو لباساتو بپوش شب بریم خونه بابام اینا.... اونشب رفتیم خونه ی پدر شوهرم اینا.... من سعی کردم حرفی نزنم تا علی خودش سر صحبت رو باز کنه... دو سه ساعتی نشستیم... مادرشوهرم شام پخت... سفره انداختیم غذا خوردیم دیدم نخیر انگار علی اصلا دلش نمیخواد چیزی در رابطه با بیکار شدنش بگه.... با آرنج زدم بهش و آروم تو گوشش گفتم:چی شد پس...؟ کی میخوای به بابات اینا بگی...؟ علی گفت :میگم دیگه... حالا چه عجله ایه.... گفتم :عجله...؟ الان چهار ساعت اینجاییم... دیگه میخواییم برگردیم که... اصلا حالا که اینجوریه خودم میگم... سرفه ای کردم صدامو صاف کردمو و رو به بابای علی گفتم :بابا جان.... علی وقتی دید باباشو صدا زدم گفت :خیله خب بابا... الان میگم.... بابا راستش.. راستش... من از این شغلی که داشتم اومدم بیرون.... باباش یهو با صورتی برافروخته گفت :چی...؟ تو از این کارت هم اخراج شدی....؟
ادامه دارد
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام نازگل جان🌹
مینویسم برای چکاوک عزیز😔
که چقدربرای داستان زندگیت ناراحت شدم وگریه کردم😭
اول اینکه واقعا خداقوت ودمت گرم که اینقدرقوی ووفادارهستی وبخاطربچه هات ساختی دوم اینکه مطمئن باش خداتمام سختی های تو رودیده وبی جواب نمی مونه همونطور که ظلم اون آدم های ازخدانترس هم بی جواب نمیذاره واینکه ازته قلبم دعا میکنم که هرچه زودتربحق اهل بیت(ع)حال پسرگلت هم خوب بشه واون روی خوش زندگی روهم ببینی ولذت ببری واینکه پیشاپیش هم تولد دخترگلت هم مبارک باشه همیشه زنده باشه موفقیت وسفیدبختیشون راببینی الهی🤲
توکلت بخداباشه وامیدوارباش به خودت برس چون سنی نداری عزیزم هرچندکه سختی خیلی کشیدی امابازهم منتظر روزهای خوش باش خداهیچوقت تنهات نمیذاره هواسش بهت هست اون آدما هم تاکی میخوان ظلم کنن خداازشون نگذره!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
در مورد حسادت مادرشوهر و پدرشوهر این خانم
حضرت علی علیه السلام می فرمایند:<< به شخصی که به شما حسادت می کند , هدیه دهید.>>
می تونه بعضی از وسایلی که برای خودش می گیره برای اونها هم بگیره.
و راه دیگه اینه که لزومی نداره هر چی برای خودش و زندگیش میگیره دیگران بفهمند.
چون اگه بفهمند حسادت می کنند , پس نذاره متوجه بشن.
یک روایت در مورد حسادت از امام محمد باقر علیه السلام
" روزى امام باقر (ع) فرمود: من گاهى نسبت به بعضى از فرزندانم اظهار محبت مىکنم و او را بر زانوى خود مىنشانم و مغز گوسفند را به او مىدهم و شکر در دهانش مىگذارم، در حالى که مىدانم حق با دیگرى است، ولى این کار را به خاطر این مىکنم تا بر ضد سایر فرزندانم ( حسادت نورزیده و ) تحریک نشود و آن چنان که برادران یوسف، به یوسف کردند، نکند."
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام داستان چکاوک خانم خوندم
چقدر بی انصافی در حقت شده خیلی ناراحت شدم و واقعاااا موندم که چنین خانواده هایی هنوزم هستن باورم نمیشه برادرشوهر دست رو زن برادرش بلند کنه
باورم نمیشه که آدم از مادرشوهر و پدرشوهر کتک بخوره واقعااااا سخته من موندم تو چجوری این زندگی تحمل کردی چرا جدا نشدی سه تا بچه هات میزاشتی ور دلشون میومدی مگه چندسالته که بخوای اینقدر مصیبت بکشی به خاطر یه مشت آدم خدانشناس و عوضی .
اشتباه کردی موندی اشتباه کردی که بالاسر خونه مادرشوهر خونه ساختی و دوباره اونجایی .
من چهار ساله عروسی کردم خونه مستقل دارم منم اوایل ازدواج سختی زیادی کشیدم هرروز دعوا جنگ و کتک و کتک کاری ولی فقط با شوهرم .
مامانش اوایل خیلی دخالت کرد و هر حرفی میزد بهم ولی چندبار کوبنده جوابشو دادم که دیگه نخواد دخالت کنه و هر حرفی بزنه الآنم کلا باهاشون رفت و آمدی ندارم چون مایه عذاب روح و جسم منن
شوهرم میره میاد ولی من اصلا نمیرم و خداروشکر خونمم نمیان .
به شوهرمم گفتم از خانواده ات راضی نیستم و دلمم نمیخواد برم و بیام و کاری بهشون ندارم و اونم حق به من میده چون در حق خودش هم کوتاهی کردن خانواده اش و وظایف یه پدر و مادر به جا نیوردن برا بچه اشون .
مادرشوهرم هروقت با شوهر من بحثش میشه قشنگ میگه این پسرم اینجوری نبود که از وقتی اومد تو شهر شما و زن گرفت اینجوری شد . منم به خاطر همین حرفاش اصلا وجه حسابش نمیکنم و کاری بهشون ندارم .میگم زندگی من جداست خداروشکر هیچ وقت محتاج اینا نبودیم و نشدیم و هیچ جایی هم کمک نکردن بهمون .
خواستم فقط عزیزم بهت بگم یه فکری برا زندگیت بکن انشااا.... که از دستشون خلاص بشی و به سزای اعمالشون برسن
خیلی سخته نری مدرسه بچه ات و به جاش مادرشوهرت بره واقعا خدا بهت صبربده و کمکت کنه خیلی اعصابم خورد شد به خدا 😢😢😢😢😢😢😢😢😢
🌸🍃🍃🍃
جواب خواهر گلم چکاوک
واقعا زندگی پر از درد غمی تحمل کرده
و تنم لرزید از این همه سختی
خود چکاوک جانک اهل قرآن هست بهتر میدونه
آیه قرآن داریم بعد هر سختی آسانی هست
و مطمعن باش خدا میبینه و روزی میشه
در آرامش باشی
آرزوی سلامتی برای گل پسری بهترین ها برای چکاوک عزیز
❤️❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
چکاوک وسرگذشتش
سلام نازگل جون روزتون بخیر
زندگی نامه دختر ۲۰ ساله مون که ۳تا بچه داره رو خوندم..نمیدونم چی بگم؟؟گریه کردم.اصلا مشکلات خودم یادم رفت.. باید به همچین خونواده هایی چی بگیم؟؟به همچین افرادی که اسم انسان رو حمل میکنن که با یه دختر ۱۵ ساله که تمام کارهاشونم باجون ودل انجام میداده بدون کوچکترین غرزدنی چی میشه گفت؟؟
خدایا فقط خودت رحم کن..خدا تو این دنیا جواب هممونو میده چه کار خوب انجام بدیم چه بد..
دختر گلم برا اون دل مهربونت دعا میکنم که خدا جواب این صبرتو میده.چقدر تو صبح و مهربون وفهمیده ای...ازخدا میخوام پسرتو شفا بده تا دل ناآرامت آروم بشه..
ضربان قلبم برات شدت گرفت وقتی داستانتو میخوندم خیلی ناراحت شدم و سختیهای خودم برام کوچیک شد..
آرزوی روزهای خوبی درکنار بچه های گلت رو دارم..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پاسخ ب زندگی چکاوک
سلام ب همه اعضای کانال انشالا که حال دلتون خوب باشه
وای که وقتی زندگیتوخوندم چکاوک جان گریم گرفت اخه چرا اینهمه تحمل میکنی بخدا شوهرتم میتونه بچه هاتو نگه داره تو هنوز سنی نداری فک نکن درک ندارم با خودت میگی مادر نیستی ینی همچین حرفی نمیزدی ولی من همش ۲۱سالمه منم یه پسر یک و نیم ساله دارم با یه توراهی که انشالا فروردین ب دنیا میاد ولی خب خیلی داری سختی تحمل میکنی همین مادرشوهرت بیشعورت بهترین چیزارو برا دختر خودش میخاد تو رو اینجوری میکنه بخدا اگه جات بودم بچه هامو میزاشتم تا بزرگ کنن حساب کار دستشون بیاد حقیقا خیلی ناراحت شدم که رفتی خونه پدرت ولی تا پدرشوهرت اومد زود رفتی کاش بیشتر وایمیستادی تا از شوهرت یه تعهد محضری میگرفتی که اگه دوباره خیانت کنه یا کتک .........و با قانون طفره ولی من این حرف و ب تمام خانوما میگم خداوند زن ازاد افریده ما ازادیم نباید خودمو عذاب بدیم کاش یه بار درست و درمون قهر کنی تا حساب کار دستشون بیاد کاش از از اون شوهر ب ی ش رف ت با اون زنه شکایت میکردی تا تقاص پس بدن انشالا ب حق دوازده خدا بچه تو شفا بده با داستان زندگیت داغون شدم داغون فقط یه چیزی بهت میگم بیشتر از در حقت ظلم نکن اگه بچه هاتو میخای که برو درخاست طلاق بده تمام کارای شوهرتو روکن تا پدرشو در بیارن مهریتم بگیر برو یه خونه بگیر حضانت بچه هارو بهت میدن چون شوهرت مشروب خوره صلاحیت نداره اگه اهل دودو دمم باشه بدتر همین که بفهمن خیانتکاره تمومه مهرینم بهت میدن برو با بچه هات زندگی کن خدا که بهت سلامتی داده برو سر کار الان تو تولیدی ها یه عالمه نیرو میخان فقط خودتو حروم همچین ادمی و خانوادش کن یکم غیرت ب خرج بده تمومش کن خانوادت که پشتتن خودش یه امید بزرگه بهتر از اینا برات هستن خدا از سر تقصیرات مادر شوهرت نگزره فقط با خودت نگو که تو جای من نیستی اخه با پوست و جون درکت کردم وخیلی غصه خوردم اخه همسنیم انشالا که یه روزی بیای همین جا و پیام بدی که بچت سالمه و از این ادم بی همه چیز جدا شدی یه زندگی عالی داری برات خیلی دعا میکنم 🌹🌹
🌸🍃🍃🍃
دختر ۲۰ساله که زندگیشو نوشت
از خدا میخوام بحق اون سه تا طفل معصوم لااقل الان که اول جوونیت هست از این به بعد زندگی روی خوش بهت نشون بده و تو زندگیت یه معجزه خوب اتفاق بیافته
🌸🍃🍃🍃
با سلام ...نظرم در مورد خانم چکاوک ...مدتی هست این کانال رو دارم تا اینقد ناراحت نشدم ....همش میخوندم که بگی عذاب الهی بر سرخانواده عموم نازل شده تا کمی دلم خنک بشه ...اخه ادم اینقد بد وبی انصاف نوبره....درحق خودت وفرزندانت دعای خیر میکنم ...از خدا میخوام حق شوهرت هم بذار کف دستش ...عزیزم توهمه راهی رو رفتی راه دیگه ی نمونده....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پاسخ ب چکاوک
سلام چکاوک عزیزم دختر پرتوان و قوی خدا را شکر که اینقدر صبوری را داری خیلی خیلی ناراحت شدم چون بیشتر مقصر خانوادها هستن که میزارن دخترشون تو سن کم ازدواج کنه اشتباه اشتباه هست ولی بهت افتخار میکنم که اینقدر پرقدرت با زندگی جنگیدی زندگی فرازو نشیب زیاد داره برای همه هست کم و زیاد داره ولی عزیزکم مردها را باید قلقشون به دست بگیری باید رامشون کنی کم کم با با قربون صدقه با احترام اگه امکانش هست هر وقت که مادر شوهرت نیست با عموت حرف بزن طوری بهش بگو که نره بزاره کف دست مادر شوهر که اوضاع بدتر بشه من خودم خانواده شوهرم خیلی در حقم بدن شوهرم هم اوایل با خانوادش بود ولی الان هر چه ما بگیم برای گل پسرتون دعا میکنم انشاالله که از قضا وبلابه دور بشه هر چه سریعتر بهبودیش به دست بیاره دوست دارم برات آرزوی خوشبختی میکنم عزیزم منم یغما از جنوب
🌸🍃🍃🍃
سلام عزیز دل.
امیدوارم حال دل همگی خوب باشه.
همیشه فقط خوندم سرگذشتها رو. از خیلی هاشون درس گرفتم و از خیلی هاشون راه رو یاد گرفتم.
خیلی هاشون رو منم تجربه کردم حالا یکم بیشتر یا کمتر.
ولی با خوندن زندگی چکاوک، اشک ریختم. دختر قشنگ 20 ساله، امیدوارم خدای مهربون جواب اینهمه صبر و ایمانت رو بده.
مطمئنم که بازنده ی این بازی تو نیستی.
دیگران باید جواب کارهای و رفتارهای زشتشون رو بدند و مطمئن باش تو خواری و ذلتشون رو میبینی هرچند میدونم دیدن اون روزها و اینکه ذلتشون رو ببینی چیزهای گرانبهایی که از تو گرفته شده رو بهت برنمیگردونه.
دخترکم انشالله پسر خوشگلت هم از نظر خدا دور نباشه و انشالله صحت و سلامتیش رو به دست بیاره. هرچقدرم اوضاع سلامتیش بد باشه باز هم برای خدا معجزه کاری نداره.
دوستت دارم. مواظب خودت و بچه هات باش ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پاسخ ب خوبی وبدی همسر
سلام نازگل جوونم ،،یه چیز میخواستم به خواهرای گلم بگم درمورد اون
پیشنهادی که بیایید خوبی های همسرامون رو بگیم به نظرمن خیلی کاردرستی نیست بخاطر اینکه یهجورایی همسرامون رو میبریم تو مقام مقایسه ،، اینجا هفتاد درصد پیاما رو خانما از مشکلات شوهراشون میزارن واینجوری که شما ازخوبیای همسراتون میگید یجورایی انگار دارید کلاس میزارید به اونایی که مشکلاتشون بزرگه فخر فروشی میکنید😔😏مثلا همسر خوده بنده خوبیاش خیلی کمه ولی خب من یجورایی باهاش کنار اومدم ویه زندگی آروم دارم اما دیروز پیام اون خانم رو که خوندم اینهمه خصلت خوب از شوهرش گفت یهجورایی سرخورده دلزده شدم که وقتی یکی یه شوهر داره با این همه خصلت خوب چرا من انقد بدبختم ودارم با یه همچین مردی میسازم 😔مثلا شوهرمن موقعی که حتی یه سرماخوردگی ساده بگیرم اصلا براش مهم نیست حتی حالم نمیپرسه چه برسه بگه بیا بریم دکتر یا زمان عادت ماهیانه یخورده دلدرد دارم دیروز پیام اون دوست عزیز رو خوندم موقع عادت ماهیانه شوهرش ماساژ میده کیسه آب گرم دیشب تو همون وضعیت بودم شوهرم اصلا محل نداد رفت گرفت خوابید منم پیام اون دوستمون رو که خوندم انقد گریه کردم وبا خودم گفتم نگا بقیه چقد خوشبختن ولی من چرا انقد بدبخت😔😔😔😔
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
پاسخ ب داستان چکاوک
سلام نازگل عزیز
شایدباورت نشه صبح که ازخواب پامیشم وسرا
غ گوشی میرم اولین جایی که سرمیزنم این کاناله
حتی قبل از سرزدن به گروه های خانوادگی
بشدت وابستت شدم
ممنون که هستی😘😘
میخوام همدردی کنم باچکاوک
من سرمای بدی خوردم بشدت سردرد دارم وحوصله مطالعه کردنو ندارم ولی
گوشی رو که بازکردم سرگذشت چکاوکو دیدم
به خوندن ادامه دادم
من موندم مگه آدم میتونه انقد رذل وکثیف باشه که خانواده شوهر این دختر دارن
دختر گلم از صمیم قلب برا ارامش خودت وشفای پسرت دعا میکنم وذکر میفرستم
امیدوارم یه روزی به همین زودی ازاین همه سختی نجات پیداکنی وبیای توگروه از شادیهای زندگیت بگی
وبگی که شوهرت سرعقل اومده
برخلاف نظر اون دوست عزیزمون که گفته بودن باذکر چیزی درست نمیشه
من ایمان دارم ذکر معجزه میکنه
چون به چشمم دیدم پس یقین دارم
دوستان هرکدومتون سرگذشت چکاوکو خوندین از صمیم قلب براش ۱۰۰ تا ذکر یافتاح بفرستید
تا گره گشای سختیاش باشه
🌸🍃🍃🍃
سلام نازگل عزززیز ممنونم بابت کانال خوبیی ک زدی ک باهم درد دل کنیم تامرهمی بر دلها بشه عزززیم مینویسم برا خانمی ک درددل طولانی کردن وسلامتی پسرشون انشاالله من همشو خوندم چقدر باهاش گریه کردم واقعا سخته وشما چقدر سختی کشیدی خداسلامتتت بده انشاالله ک بتونی سرپابمونی زندگیتو ادا ره کنی خدا بشوهرت عقل بده ک بیشت ر ب فکر زن وبچش باشه انشاالله خداکمکت کنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام وقت بخیر
مینویسم برای خانم س
که زن شوهر دار، وارد زندگیش شده،
اولا خدانگذره از این زنای خانه خراب کن
اول خود خانمه رو، تهدید کن
اگه توجهی نکرد برو به شوهرش بگو
همونجوری که آسایش شما وزندگیتون رو گرفته شماهم همین بلا رو، سر زندگیش بیارین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
خاطره اعضای کانالمون جهت شاد شدن فضای کانالمون
مجرد بودم خیلی خواستگار داشتم یه خواهر بزرگتر از خودم داشتم که ازدواج کرده بود . بعد خواهرم مادرم کمر بسته بود منو شوهر بده قبل دانشگاه رفتنم میامدن جلو در مادرم خوشش نمیآمد بدون اینکه نظر منو بپرس رد میکرد.
گذشت دانشگاه قبول شدم . هر هفته به خدا یکی میآمد یا معرفی میکردن یا آشنا در همسایه بودن . دانشگاه م تو شهری بود که خواهرم زندگی میکرد پدر مادرم یه شهر دیگه بودن . کار مادرم این بود چهارشنبه شب بیاد قم خواستگار منو ببینه پنجشنبه ظهر برگرده . هر کی هم میآمد یه جعبه شیرینی تر با خودش میآورد کم کم این مراسم تو هفته دوبار تکرار میشد . مادرم خواهرم شیرینی ها رو میخوردن . آخرش یه عیب از پسر خانواده اش میگرفتن تموم میشد
دیگه خسته شده بودم یه روز گریه کردم گفتم به خدا یه بار دیگه برا من خواستگار جور کنید خودم میکشم . رفتم خوابگاه فرداش آبجیم زنگ زد شب بیا خونمون بریم بیرون . رفتم . بعد متوجه شدم دوباره خواستگار دوباره شیرینی 🥴🥴🥴🥴🥴🥴
ولی اون شد آخرین خواستگارم و ازدواج کردیم . چون اونشب مادرم نرسیده بود بیاد خواهرم تنهایی نتونست خواستگار منو رد کنه 😂😂😂😂
بعد چند سال تو محرم تو حسینه ای شهرمون بودم یه خانمی خیلی نگاه میکرد بعد با مادرم سلام احوال پرسی کرد آشنای دادن که خواستگارم بوده . بعد خانم یه نگاه به من کرد گفت خدا رو شکر عروس من نشدی من 😳
اون خانوم☺️☺️
مادرم گفت چرا ؟؟ خانوم گفتن با این سر شکل این خانوم پسرم از پس مخارجش بر نمیآمد. . به خودم میرسیدم آرایشم رنگ مو هام طلا همچی اوکی بود . نگاه خودش کردم دیدم ابروهاش دست نخورده پر پر . گفتم خودش اینجور میگرده حتما یه عروس میخواسته که کلا به خودش نرسه 😂😂
مادرم خواهرم سر دو سال ۲۰ کیلو اضافه کرده بودن فقط بخاطر شیرینی تر 🤣🤣🤣🤣
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
تو رو خدا یکمم از عشق و مهر و محبت بگین
سلام خانمهای گل کانال .
پیام ها رو که میخونیم همه از درد و بدبختی ، همش خیانت و بدی های مادرشوهر و موذی بازی خواهرشوهر و .....
یعنی هیچکس یکمم خوشبخت نیست ؟ یدونه مرد وفادار و با محبت هم پیدا نمیشه ؟
تو رو خدا یکمم از عشق و مهر و محبت بگین ، بخدا که از عشق و حال خوب دیگران ما هم لبخند رو لبمون میاد .
.
.
جانان
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿