دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام نازگل جونم و خانوما و دخترا
من یه کمکی ازتون میخواستم کسانی که رشته تجربی اند آیا مانند تعریف های دیگران سخته چجوریه یه توضیح راجبش بدید کسانی که تجربه دارند
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃🌸🍃🍃
سلام به ادمین گروه و دوستان ..
روی صحبتم باخانمی که نوشتندرمز گوشی همسرشون رونمیدونن..
من ۲۷ ساله ازدواج کردم...و رمز گوشی همسرم رانمیدونم..چون میگه گوشی وسیله ی شخصی هست..من و دوفرزندم هم همه گوشیامون رمز داره..وهیچ کدوم رمز گوشی هم رانداریم..
من به همسرم رمز گوشیمو را گفتم..ولی اون گفت لازم نیست..من بهت اعتماددارم.....
تابه حال نشده که بی اجازه سرگوشیم بره..حتی زنگ بخوره برنمیداره...
باتشکر🌺
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام...برای خانمی که استرس زایمان دارند..
موقع درد سوره ی انشقاق را اگرخودش می تونه بخونه..هم اطرافیانش زیادبخونن..من انجام دادم نتیجه گرفتم.انشاءالله به قول قدیمیها بایک درد و به سلامتی فارغ بشن..توکلت به خدا باشد..زیادصلوات بفرستید..به اهل بیت توسل کنید....موقع درد و زایمان برای عاقبت بخیری همه وجوونامون دعا کنید...التماس دعا🤲
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
ممنون از کانال عالیتون
درپاسخ به خانمی که سر سه راهی یند
عزیزم حتما برو وادامه تحصیل بده دانشگاه آزاد هزینه زیاده اما راحت مدرک مگیری چون نوشتین از لحاظ درسی خوب بودین الانم مشکلی پیش نمیاد
تا چند سال دیگه هم کمبود معلم هست ان شاالله خدا براتون بخواد و جذب بشین 😊
بهترین شغل برای خانم معلمیه
اون مهارت هاتون رو هم در کنار پیش ببرید
من خودم دخترم که کلاس اول شد معلم شدم پس سخت نیست
اینم یادتون باشه اگر آرزوی تو دلتون افتاده خدا هم توانایی رسیدن بهشو بهتون میده
موفق باشین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام
دوستی که شوهرش میگه بچه ی دوم را سقط کنه
هرگز این کارو نکن
من خودم دوتا دختر دارم
دومی ناخواسته بود خیلی سعی کردم با برداشتن بار سنگین سقطش کنم ولی از اونجایی که خدا این نعمت را بهمون هدیه داده بود برامون موند
و یه دختر زیبا و باهوش به دنیا اومد که الان ۲۹ سالشه و یه شرکت معتبر را داره میچرخونه
تو همه مورد استعدادش فوق العاده هست
البته دختر بزرگم هم خیلی کدبانو و مهربونه
خدا دیگه بهمون اولاد نداد و من چقدر خوشحالم از داشتنشون🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
میخواستم راجب اون خانومی که گفتن خانوما مث پیام بازرگانی میان میگن قضاوت نکنید بگم😂😂
دنیای بانوان❤️
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii میخواستم راجب اون خانومی که گفتن خانوما مث پیام بازرگانی میان
آی گل گفتی خواهررررر.کاش میتونستم روی ماهتو ببوسم که جمله به جملت حرف دلم بود و بَس
منچند وقته همش خواننده ی کانالم و واقعا از این حجم از بی حیایی و کارای عجیب غریب ادما شاخ درمیارم
حالا یکی یه کاری کرده و من در حیرتم این به کنار....از واکنش خیلی از بانوان کانال من بیشتر متحیرم
خانوم شما چقدر خوب و دقیق گفتید که اگر همین خانوم با شوهر شما باشه بازم میگید الهی قربونش برم؟؟؟؟؟؟
چطور تا یه مردی با یه زن چت میکنه میگین ایشالله خدا به کمرش بزنه اونوقت یه خانوم همین کارو بکنه اشکال نداره بره توبه کنه؟؟بنظرم خانومای ایرانی مرز فمنیست بودن رو رد کردن.اخه چقدر زن سالاری؟؟همین کارارو کردید که شوهراتون ازتون دلزده شدن و هرز رفتن
اینو یادتون نگه دارید،یه قانونی در جهان هست به اسم کارما
کارما یعنی؛از هر دست بدی از همون دستم میگیری
اگر همسرتون بهتون خیانت کرده مطمئن باشید شما هم یجایی کاری کم از خیانت نکردید
یکم به خودتون رجوع کنید بعد عیب جویی بکنید از اطرافیانتون
یا حداقل سکوت اختیار کنید که سکوت بارها و بارها بهتر از حمایت کردن از انسانهای خیانتکاره
شما بجای اینکه بیایید و بگید که ما حمایت نمیکنیم فقط جای اون طرف نیستیم😒باید انقدرررررر با تعجب و تاسف بابت شنیدن خیانت از زبان یک زن رفتار کنید که اون خانوم هم متوجه کار قبیح و بدش بشه و فک نکنه اینکارا عادیه و اون حق داشته که اینکارو انجام بده
خواهشا قُبح تابوهای اجتماعی رو نریزید که شما هم در انجام تابوها شریک خواهید بود
به امید ظهور منجی بشریت و پاکسازی زمین از لُوس وجود قبیحان🤲🏻آمین
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
من یکی ازخواهرم شوهرش فوت کرده ویه دخترداره ویکی ازخواهرم طلاق گرفته الان هردوشون باپدرومادرم زندگی میکنن
خانواده ی نه نسبتاخیلی بسته ونه خیلی باز هست متاسفانه خواهری که شوهرش فوت کرده اخلاقش خیلی بدشده وپرخاشگرشده کوچیکه هم پرخاشگره دوستای اطرافشون همه مطلقه هستن وخیلی آزادطوری که ساعت ۲شب راحت میاین من سعی کردم باهاشون رفیق باشم ولی متاسفانه خیلی تغییرکردن کوچیکه که ازهمون اول هیچ چیزی به من نمیگفت وهمیشه خدامخفی کاری میکردولی بزرگه قبلا خیلی خوب بودمن میترسم ونگرانشون هستم الان هرچی که بگم فک میکنن من باهاشون لجبازی میکنم منومثه دشمنشون میبینن خواهش میکنم راهنماییم کنیدچطوررفتارکنم ومثه سابق باهم رفیق باشیم ممنونم شرمنده طولانی شد
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
از خواستگاریش میگه
.
سلام گلی جون ممنون بابت کانال خوبت ❤️منم وقتی ۱۸ ساله بودم آقامون به خاستگاری اومدن و فامیل درجه دو بودن منم با شوق قبولش کردم چون خیلی دوستش داشتم و خیلی دخترا آرزوشو داشتن که زنش بشن بعد سه ماه عقد عروسی کردیم و ثمره ازدواجمون یه سال بعدش یه گل دختر و سه سال بعدش دوباره خدا بهمون یه گل دختر دیگه داد و واقعا یه زوج خوشبخت با همدیگه بودیم و دنیایی پر از عاشقانه داشتیم اما متاسفانه خدا نخواست و ۵سال بیشتر با هم نبودیم و یه صبح اومدن گفتن شوهرم تو تصادف فوت کرده 😭😭😭😭الان ده سال از اون ماجرا میگذره و من با دوتا گل دخترش به عشق خودش دارم زندگی میکنم و راضی ام به رضای خدا و با دخترام زندگی خوبی دارم دخترامم خیلی دوستم دارن 😊😊😊خدایا شکرت 🙏🙏🙏
گلی جون دوست داشتی بزار گروه 😘
منم باشم دریا😊
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
شغل خانگی یا بیرون از خونه
سلام و خسته نباشید
دوستان خانوم های گل من سوالم اینه بنظرتون زن چ شغلی چ جایگاهی داشته باشه بهتره
خانه داری یا بیرون کار کنن
من رشته ام انسانی سال اخرم و میخوام کلا غید درس بزنم واقعا خیلی سخته درس ها
بنظرتون چ شغلی برم بهتره
برای دانشگاه که نمیخوام بخونم چون هزینه و وقت ندارم بچه کوچیک دارم تو روخدا راهننمایی کنید برام مهمه
چند دفعه فرستادم توروخدا بزار کانال گلی جان ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
روایت جذاب #آساره دختری عشایری بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
روایت جذاب #آساره دختری عشایری
بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
دنیای بانوان❤️
روایت جذاب #آساره دختری عشایری بسیار خواندنی وزیبا و عاشقانه...
از وقتی مهران رفته بود غذا به زور از گلوم پایین میرفت و همین باعث شده بود خیلی زیاد وزن کم کرده بودم... طوری که بین دوست و آشنا شایع شدهبود آساره مریضی لاعلاج گرفته... کسی که از دل من خبر نداشت... البته اتفاقی که برام افتاده بود دست کمی از مريضی لاعلاج نداشت... ولی انگار وقتی قرآن رو بغل کردمو با خدا درد و دل کردم خدا دستمو گرفت.... دلم کمی آروم شد... از اون روز با خودم عهد کردم دیگه نرم نزدیک مغازه ش.... روزهای اول برام سخت بود ولی همه ی تلاشم رو کردم و در برابر رفتن مقاومت کردم .... یک ماه که گذشت تقریبا حالم رو به بهبود رفت....و هر چه زمان گذشت بهتر و بهتر شدم.... بعد از مدت ها بچم رو توی آغوشم گرفتم و نوازشش کردم... بعد از مدت ها رفتم کنار مادرم ایستادم و تو آشپزی کمکش کردم... بعد از مدت ها از غار تنهاییم اومدم بیرون و نشستم کنار آسو و اون کمی از درس و مدرسه برام گفت.... چقدر احساس سبکی کردم.... خدارو شکر بعد از گذروندن یه دوره ی خیلی سخت کم کم داشتم به زندگی عادی برمیگشتم... ولی دیگه به هیچ مردی فکر نمیکردم... از بابام خواستم من و بچه ام برای همیشه تو همون خونه کنارشون باشیم.... بابام هم حرفی نداشت... با خودم گفتم: خونه که دارم توش زندگی کنم ... با حقوقم هم خرج شکممون رو میدم...بابام هم هنوز خیلی زیر پرو بالم رو میگرفت...
به مرور زمان زندگیم به یه حالت نرمالی رسید.... به بابا مامانم پیشنهاد دادم بریم ولایتمون... چند سال بود نرفته بودیم.... پدر و مادرم هم قبول کردن...
چند روزی از مدیر مهد مرخصی گرفتم و گفتم نیاز به کمی استراحت دارم.... عصر یه پنجشنبه بود که زدیم به جاده.... رفتیم ولایتمون... هنوز همه چیز به سبک قدیم بود و من عاشق همین بودم....تنها فرقی که کرده بود این بود که یه جاده ی خاکی تا نزدیکی چادرها رفته بود.... با ماشین این جاده ی خاکی رو آروم آروم طی کردیم.... تا رسیدیم نزدیک چادرها.... بوی نون تازه میومد... بوی گوسفندا.... بوی شیری که داشت روی اجاق هیزمی قل میخورد.... صدای بع بع بره ها که دنبال مامانشون میگشتن... بوی زندگی... و من با دیدن این صحنه ها جونی دوباره گرفتم... سرشار شدم از حس خوب.... امیدوار شدم به ادامه ی زندگی... انگار که پا گذاشتن روی اون خاک و مرور روزهای شیرین کودکی همه ی اون خاطرات بدم رو شست و برد....
ادامه دارد