#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعضا
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
اومد جلو و باهام دست رو بوسی کردو گفت:فکر نمیکردم پسر بزایی.امیدوارم که مثل باباش که برای من و عمو جونت قدم داشت برای شما هم خوش قدم باشه.تا فردا صبح مرخص شدم و برگشتم خونه. خونمون شلوغ بود و همه اونجا بودند.پسرم دست به دست میچرخید و همه نگاش میکردند.خونواده محمد میگفتند شکل محمده و خونواده من معتقد بودند شکل منه.محمد برای زایمان اولم چهار تا لنگه النگو خرید .وقتی النگوها رو دست میکردم بابا لبخندی از سر رضایت میزد.زن عمو اصلا از این کار پسرش راصی نبود اما بخاطر حفظ طاهر جلوی بقیه کلی با افتخار تعریف میکرد وبه همه نشون میداد.مامان چند روزی کنارم موند و از بس بابا بهونه گرفت و غر زد مجبود شد برگرده خونه.محمد همون روز فقط با من خوب بود و بهم توجه میکرد از فرداش دوباره شد همون محمد قبلی سرد و بی روح و خشک.....بعد از چند روز خونه خلوت شد و همه رفتند سر زندگیشون. محمد صبح به صبح امیر رو میبوسید و راهی محل کارش میشد.منم انگار وجود نداشتم.فکر میکردم با اومدن من توجهش بهم بیشتر میشه اما نشد کمترم شد.دلم میخواست از خونه بزنم بیرون خودم رو تو خونه حبس کرده بودم.دلم حرف زدن با همون مردی رو میخواست که تو پارک دیده بودمش. به خودم میگفتم: مریم الان چه مرگته...ولکن بشین زندگیت رو بکن....خودتو سرگرم بزرگ کردن پسرت بکن و پای کسی رو تو زندگیت باز نکن.دوباره مثل احسان بعد یه مدت مثل آشغال میندازدت دور اما بی فایده بود.من گوشم به ندای وجدانم بدهکار نبود و دلم میخواست حتما کسی رو داشته باشم تو زندگیم که بهم محبت کنه.یک هفته از بدنیا اومدن امیر گذشته بود و محمد اجازه نمیداد از خونه بریم بیرون همش میگفت الان زوده...تا اون روز تلفن خونه زنگ زد.گوشی را برداشتم و گفتم: بلهگفت: سلام مریم خانوم..؟؟؟..قلبم هوری ریخت پایین گفتم: بله بفرمایین....خودممگفت: من مجیدمگفتم: نمیشناسمگفت: تو پارک
از شنیدن صداش خوشحال شدم و شروع کردیم به حرف زدن.حالم رو پرسید و دلسوزانه به حرفم گوش داد و برام حرف زد.گفت دلتنگ بوده این مدت که نبودم و نگرانحالم.یک ساعتی باهم حرف زدیم تا امیر بیدار شد و مجبور شدم قطع کنم اما بهم گفت از این به بعد زنگ میزنه تا وقتی که بتونم برم ببینمش...
ادامه دارد.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خاطره خواستگاری جالب👇
یه بار دانشگاهو پیچوندم اومدم خونه واسه فوتبال ..
دیدم دوست بابام و خانوادش هم هستن خیلیم رسمی و ترگل ورگل ..
من تا اون موقع دو سه بار پسرشونو دیده بودم ، نمیدونستمم یهویی اومدن خواستگاری ...
منم نشستم پای چیپس و پفکی که خریده بودم انقدم داد و بیداد کردم پای فوتبال ...
هی مامانم چشم و ابرو میومد نمیفهمیدم قضیه رو 😂
بعدم با پسره هی کل کل فوتبالی راه انداختم شدید ... اونم پایه 😃
تا پای کتککاری ام رفتیم 🤪
کلیم حال کرده بود که چقد من اطلاعات فوتبالیم خوبه ... اصن یخ مجلسو شکوندم ...
بعد که رفتن بابام گفت خاک تو سرت اینا اومده بودن خواستگاری 🤦♀️😭
پسره بازم پیگیر شد خوشش اومده بود به باباش گفته بود این زن زندگیه 🤪😂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یکزندگی یک سیاست همسرداری👇
خانومای عزیزی که
تو خونه اصن آرایش ندارن
و به خودشون نمیرسن
و از وقتی از خواب بیدار میشن
تا وقتی که شب میخوابن یه قیافه رو دارن،
بخاطر اینکه واسه بیرونشون پوستشون خوب باشه
تو خونه یه مرطوب کننده هم نمیزنن،
بعدش وقتی میرن بیرون شیک و پیک میکنن
و لباس خوشگل میپوشن
و به خودشون میرسن ....
❌ این کارتون خیلی اشتباست....❌
آقایون از این مدل خانوما اصلا خوششون نمیاد...
باید اول زیبایی و خوشگلیتو به شوهرت هدیه کنی
و واسه اون خانوم باشی
بعد تو محیط بیرون هم خانوم خوش تیپ باشی
منظور از به خود رسیدن رژ قرمز زدن و خط چشم کشیدن نیست....
در حقیقت بیشتر آقایون از آرایش غلیظ خانوما متنفر هستن
و هرچیزی رو طبیعیشو دوس دارن
باید تعادل حفظ بشه ،
کم و کاست و عیب و ایرادو فقط با آرایش درست کنید مثلا:
خانومایی که ابروهاشون خیلی کمرنگ و کم پشته،
یا مژه ی کم دارن، یا لب هاشون رنگ نداره یا پوستشون کک و مک ، جوش یا ایراد داره، اونارو رفع کنن...
آرایش های غلیظ و جیغ رو فقط شب های خاص و عروسی انجام بدین
که اونجا شوهرتون شمارو با خیلـــــــی تغییر ببینه و سورپرایز بشه ...
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#مریم(دختریکه به اجبار زن پسرعموش میشه ولی اتفاقات غیرقابل باوری در زندگیش پیش میاد.....)#درد_دل_اعض
نظر شما برای مریم،زنی که به همسرش خیانت میکنه و....
❣❣❣❣❣
واقعاً برای مریم های سرزمینم متاسفم از وقتی خیانتش رو خوندم حالم بده و دلیل اینکه من مجبور شدم پیام دهم این بود که یه نکته که احتمالا کسی نمی دونه اینه که اگر زنی شوهر داشته باشه یعنی از وقتی که به عقد هم در میآیند و زن با مردی دیگری ارتباط .... برقرار کنه در صورتی که شوهر داشته (حتی اگر شوهرش اونو طلاق عاطفی داده باشه و چندین ساله که با زنش رابطه نداره)....
زن با مرد نامحرمی که وارد رابطه شده حرام ابدی میشه یعنی این زن احتمال داره روزی شوهرش طلاقش بده ولی دیگه نمی تونه با اون شخص ازدواج کنه واین از نا آگاهی هست هیچ کس نمی دونه این مورد رو تو...
ماجرای مریم احسان که معلومه فقط می خواسته به ه.وس خودش برسه وقتی خوب سیر شد مریم رو رها کرد ....
ولی ما فرض رو بر این می گذاریم که احسان ومریم واقعا از صمیم قلب همدیگر رو دوست داشتند ولی آیا اگر این دوتا می دانستند که با انجام این کار نسبت به هم دیگه حرام ابدی می شوند آیا باز هم وارد رابطه می شدند
.این حرام شدن رو خدا برای تنبیه آورده تورو خدا مدیران کانال ها لطفاً در این زمینه تحقیق کنید و مرتبا تو کانالها بگذارید که مریم های دیگه قربانی نشوند ....
خانم ها این قدر ضعیف نباشید تا با مشکلی برخورد کردید به طرف جنس مخالف میرید خدا خالق همون جنس مخالف اگه به خودش پناه ببرید این قدر ضرر نمی کنید
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک عاشقی و امید 👇
یه رفیقی داشتیم قدیما که هیچوقت نمیذاشت براش تولد بگیریم، خودشم تولد خودشو جشن نمیگرفت حتی! بدش میاومد از این بند و بساطِ سورپرایز کردن و کادو گرفتن و تولد بازی...
میگفت از سر اجبار به دنیا اومدن و زندگی کردنِ زوری، ارزش جشن گرفتن نداره!
تا اون سنشم کسی حریفش نشده بود برای تغییرِ عقیده و یه عمر با همون افکارش زندگی کرده بود...
تا اینکه یه بار زد و در عینِ ناباوری ما، یه مراسمِ مفصل برای تولدش تدارک دید و همهرو هم دعوت کرد، اونم نه توی روزی که به دنیا اومده بود، یه چند ماه بعد ترش...
رفتم، دوست و آشناها همهمون رفتیم، از سرِ کنجکاوی، از روی تعجب! کاشف به عمل اومد دل لاکردار رفیقمون رفته و بدم رفته! برای یه آدمِ معمولی، مثلِ خیلیای دیگه...
اما خاص برای رفیقِ ما!
هرکی ازش میپرسیدچی شد پس؟
اصلا چرا این موقع؟ تولدت که امروز نبود تو!
میگفت نمیدونم! ولی حالا زندگی ارزششو داره! اجباری نیست، زوری نیست...
حالا عشقو داره، ذوقِ دیدنشو داره، شوقِ داشتنشو داره، میارزه هر لحظه ی این زندگی رو جشن بگیرم...
حالا که به باهم بودن میگذره!
میگفت مهم نیست آدم توی شناسنامه چه روزی به دنیا بیاد، مهم اینه که زندگیش برای خودش از چه زمانی معنادار شده، خواستنی شده، با ارزش شده...
اون روز، روزیه که اون آدم واقعا به دنیا اومده!
زندگی منم از امروز شروع شده، آغازِ بودنِ من همین امروزه، روزی که عشقو پیدا کردم...
روزی که دلیلِ زنده بودنمو پیدا کردم!
اگه قرار به جشن گرفتنم باشه، وقتش همین روزیه که بهترین بهونه رو پیدا کردم...
برای زنده موندن و زندگی کردن؛
و روی حرفشم موند!
از اون به بعد هرسال جشن گرفت، مفصلتر از سالِ قبلش، با کلی مهمون و دبدبه و کبکبه...
روز تولد عشقشو!
ما هم عادت کردیم به دیوونه بازیاش، به عاشقیت بی حد و مرزش، به فلسفه ی زندگیش...
خیلی سال میگذره از این جریان ولی من گاهی توی دلم، برای همه ی آدمهای دنیا آرزو میکنم، یه دیوونه ی عاشق، از جنس رفیقمو!
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تحمل و صبوری👇
منم تو زندگی خیلی اذیت شدم ولی هنوزم که هنوزه دارم تحمل میکنم صبر خدارا شاکرم که بهم صبر تحمل زیاد داده حدود 18ساله ازدواج کردم 37سالمه یه دختر 16ویه پسر 10ساله دارم شوهرم چند سال اول زندگی پیش خانواده ی شوهرم زندگی کردم توی یک اتاق بعد خانه اجاره کردیم مستقل شدیم اوایل شوهرم خوب بود سرکار میرفت اخلاقش خیلی خوب بود دخترم که به دنیا آمد انگار دنیا رابهم داده بودند با مستأجری مشکلات زندگی ولی راضی بودم کم کم شوهرم اعتیاد پیداکرد زندگیم خراب شد هرشب هرشب تنها قهر دعوا ناراحتی ولی خوب فایده نداشت بدتر میشد که بهتر نشد پسرم هم که به دنیا آمد زندگیم بدتر شد زندان دربه دری من بچه هام بانان پختن کار کردن خرج بچه ها کرایه خانه رامیدادم قسم خورد آمد بیرون دیگه سمت مواد نره ولی چه فایده بدتر شد چندبار کمپ خوابوندم ولی اصلا اثر نداشت خودم وام گرفتم کارگر نانوایی هستم ولی دریغ از یه مهر عاطفه که خسته بشه بگه دیگه مواد نمیکشم دوباره امسال ترکش دادم رفتم شهرداری براش کار پیدا کردم گفتم بچسب به زندگی دیگه خسته شدم مثل یک زن 50ساله شدم بس کار کردم زجر کشیدم ولی چه فایده الان حدود 5ماهه من رابادوتا بچه گذاشته رفته تنها توی یه خانه موندم چیکار کنم خانواده اش هم میگند کاری ازدست ما نمیاد خودش نمیخواد ما چیکار کنیم راست میگند تاخودش نخواد فایده ندارد مادرش چه گناهی داره الان صاحبخانه گفته خانه راخالی کن هرجامیرم اجاره خانه خیلی بالاست چقدر کارکنم خرجش بچه ها راازکجا بیارم حالا موندم درمانده کاش هیچ وقت بچه دار نمیشدم هرشب که خوابند نگاهشون میکنم شرمنده شون هستم تا صبح باگریه میخوابم پس من هیچ محبتی نمیخوام استراحت ندارم ولی خدارا شکر میکنم بهم صبر زیاد داده ایمانم زیاده که خدای نکرده به راه بد نرفتم باابرو دارم زندگی میکنم حضرت فاطمه زهرا را ناراحت نکردم همه چیز رادارم تحمل میکنم خداکنه هیچ وقت نگاه خدا ازم گرفته نشه ولی تنهایی بی کسی داغونم کرده بچه هام هم هیچ طراوت تازگی ندارند وقت نمیکنم کوچکترین وقت راباهاشون باشم عصر خسته کوفته میام خانه شام بپز کارهای خانه را بکنم دارم دق میکنم تورابه آبروی زهرا این دهه فاطمیه قسم میدم برام دعا کنید ازخدا آرامش برام بخواهید اخرعاقبت بچه هام خیر بشه من اهل طلاق هم نیستم من فقط تو زندگی یکبار به مردی بله دادم تااخرش هستم هرچند رفیق نیمه راه شد رفت انشالله همه حاجت روا باشید آرامش توزندگیتون همیشگی باشه برامن بچه هام هم دعا کنید منم باشم زن خسته تنها
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿