دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام وقتتون بخیر خطاب به اون خانمی که گفته چهل سال سن داره و دوتا بچه و بفکر بچه سومه عزیز دلم شما با مشکلاتی که خودتون عنوان کردین که دارین از بیماری جسمی گرفته تا روحی(افسردگی) بنظرم اصلا صلاح نیست دوباره بچه دار بشین چون قاعدتاً باداشتن این بیماریها دارو هم مصرف میکنید هم بارداری مجدد براتون خطر داره و هم اینکه اگر بیماریتون خدای نکرده پیشرفت کنه واقعا برای شما و خانواده ایجاد مشکل می‌کنه عزیز دلم بجای فکر به بچه سوم بنظرم بهتره به سلامت خودتون و آینده این دوتا بچه که دارین فکر کنید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii در. جواب اون خانمی که با مادر شوهرش زندگی میکنه و پسرش شبها میترسه دوست عزیز برای بچت حرز کبیر امام جواد بگیر البته از جای معتبر بگیر و نماز حرز امام جواد را به نیابت از فرزندتان بخوانید وبه بازویش ببندید البته آداب خاصی دارد که از هر جایی که تهیه میکنید راهنمایی میکنن مطمئن باشید بطور صد رد صد مشکلاتت حل میشه انشاءالله 🌸🍃🍃🍃 صحبتم بامامان محمدهستش عزیزدلم گل پسرت ترسیده پسرمنم همچین شدش به مامانم که گفتم گفتن برو سرکتاب بازکن دعا بگیر منم انجام دادم خداروشکر‌بهترشد تنهایی تا سرویس نمیتونست بره شبها بغلمون میخابید شمام یه توکع پابه سید رجوع کنین ان شاالله که خیره.همگی موفق و سربلندودرپناه حق باشین. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام عزیزم برا خانمی می‌نویسم که پسر سیزده ساله داره و پول بر میداره عزیزم نظر من اینه که براش پول تو جیبی در نظر بگیرید مثلاً هفته ای 50بهش بدین و با توجه به اینکه ازش راضی بودین و به حرفتون گوش کرد یه مبلغی رو هم تشویقی بدین و بعدشم سعی کنید اصلا به هیچ عنوان پول نقد تو خونه نگه ندارین الان که همه ی خریدها با کارت هستش لزومی نداره پول تو خونه باشه به خاطر اینکه اون طفلی هم وسوسه نشه میگم😜 انشالله پسر اهل و صالحی باشه زیر پرچم امام زمان منم رفتم حرم امام رضا حتما براش دعا میکنم شما هم برای بچه های من دعا کنین ممنون 😘 موید باشید @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام معلم جانی که دوست داری با شوهرت اتمام حجت کنی خدا رو شکر که شاغلین و تونستین این کارا رو برای دل خودتون انجام بدين شوهرتون هرچی که هست بابای دخترهاتونه اگه یه هفته نباشه مطمئنن دلتون براش تنگ میشه و سختتون میشه دنیا گذراست با همه ی سختی هاش @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام در رابطه با خانمی که مادر شوهرش به عنوان عروس قبولش نداره اولا که عزیزم اونا باید همچین عروسی رو ، روی سرشون نگه دارن نه که بیان بهت سیلی بزنن به خدا بسپارشون و بچسب به زندگیت به همسرت خیلی محبت کن ، همسرت که اونا رو میشناسه .... الان اگر میتونی طبقه خودتون را بدید اجاره و برید جای دیگه زندگی کنید اگر نمیتونی راه ورود و خروجتون را از هم جدا کنید سعی کن زمانی که شوهرت خونه نیست از خونه بیرون نری و باهاشون رو به رو نشی دعا کن خدا کمکت کنه تا بتونی این مرحله از زندگیت رو به خوبی رد کنی . @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام، امروز خیلی دلم گرفته، دوساله از خدا بچه میخوام اما قسمت نشده، امروزم متوجه شدم این ماهم قسمت نیست، ولی بعضی از دوستان تو کانال باردار شدن وحالا به دلیلی اون بچه رو نمیخوان،برای منم دعا کنید، منو همسرم خیلی دلمون یه نینی کوچولو میخواد❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii در رابطه با بانوی عزیز ک از حرف بنده رنجیدن. سلام نازگل جوونی❤️😍❤️😍😍روزگارت قشنگ و رنگی رنگی❤️❤️😊😊😊😊😊😊 در رابطه با بانوی عزیز ک از حرف بنده رنجیدن. عزیزمن.خانوم.مگه چ اشکالی داره زنگ بزنیم؟؟😳😳😳😳؟بخدا من خونه برادرم ک خود دعوت میومدن تو کوچه خودمون هست.ولی جان ۲ تا بچه ام اصلا زنگ نزده خونه شون نمیریم.یا ب خودش یا برادرم اطلاع میدیم.😁 چرا نباید بگیم؟؟زن برادرمن ۲ تا بچه مدرسه ای داره.شاید اون سر مشق و درس بچه اش باشه.شاید مدرسه بچه اش رفته باشه.بی حوصله باشه😜😜.من گفتم خونه پدرمم با همسرم بدون دعوت نمیرم.❤️ آره عزیزم خانواده خودمم با دعوت میان❤️❤️❤️. چون مادرم معتقده شاید همسرم حوصله نداشته باشه.شاید عروس و دامادش مشکلی دارن.حوصله مهمون ندارن.🙈🙈🙈😩 پس بدون دعوت اصلا خونه من نمیاد.با اینکه تو ی ساختمان هستیم.😍 گاهی به همسرم میگم امروز از صب اصلا مادرمو ندیدم.میگه الان برو ی سر بزن بیا.❤️😍 ولی خودشم حتی برای چایی بدون دعوت خونه پدرم نمیره.😉😉😉 خونه برادرشوهرمم زنگ میزنیم بعد میریم.حتی جاری من اصلا اهل اینکه بخواد ی فنجان،چایی رو آماده کنه هم نیست.همون دم دستیای خودش ک میاره.شوهرم میگه مدلشه.منم قبول دارم.😂😂😂 نازگل جووونم لطفا باز پیامم و بزارید ممنون میشم.😍❤️😍❤️❤️❤️ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

یه لحظه نگاهم افتاد به نیکو که گوشی مادرش دستش بود و انقدر محو گوشیش بود که اصلا حواسش نبود مادرش کجاست و داره چکار میکنه....با خودم گفتم اگه الان این بچه یهو سراغ مامانش رو ازم بگیره چی بگم...؟ اگه بخواد بره پیش مادرش چی....؟اگه مامانش رو تو وضعیت بدی ببینه تا آخر عمرش تو ذهنش ثبت میشه.... از طرفی عین مرغ سرکنده بال بال میزدم.... و فکر اینکه الان این دوتا دارن اون تو چکار میکنن داشت منو دیوونه می‌کرد... بعد از دو سه ساعت اینها از اتاق اومدن بیرون... ملکی رفت حموم دوش بگیره چون بعدش میخواست نماز بخونه ..... نازی هم لباساشو پوشید و اومد تو پذیرایی... دست بچه ش رو گرفت و گفت :ببخشید آساره جون اگه اذیت شدی... روزت بخیر... اینو گفت و رفت... زبونم قفل شده بود... اصلا نمیدونستم در برابر اینهمه وقاحت چی بگم و چکار کنم.... نازی رفت چند لحظه بعد ملکی از حموم اومد بیرون... رفتم سمتش و گفتم :مگه این عروس فلانی نیست...؟ چطوری تونسته زن تو بشه...؟ مگه یه زن همزمان چندتا شوهر میتونه داشته باشه....؟ ملکی گفت :نه بابا.... الان یه ساله از هم جدا شدن... منتهی هیچکی خبر نداره.. فقط خودش میدونه و شوهرش... هنوزم زیر یه سقف باهم زندگی میکنن.... ولی عین دوتا خواهر و برادرن.... گفتم :پس جدا شدن شون واسه چی بود دیگه.... گفت :تحمل اون مردک عیاش رو نداشت... ازش جدا شد... بعدش دید بچه داره آسیب میبینه مجبور شد تو همون خونه بمونه.... گفتم آهان پس اینجوریه....؟ همون لحظه موبایلم رو گرفتم دستم و زنگ زدم به پدرشوهر نازی.... و کل قضیه رو با جزئیات برا پدرشوهرش تعریف کردم.... ولی هر چی براش توضیح میدادم باور نمی‌کرد... می‌گفت اصلا امکان نداره... ما دیشب خونه پسرم بودیم.... پسرم و عروسم داشتن خوب و خوش باهم زندگی میکردن... عروسم کلی از ما پذیرایی کرد... امکان نداره این دو نفر از هم طلاق گرفته باشن... چطور عروس من اومده و شده زن شوهر شما...؟ این وسط بوی خون میاد...اگه این موضوع واقعیت داشته باشه من و پسرم سر این عروسو می‌بریم.... وقتی پدرشوهرش اینجوری گفت کلی استرس گرفتم... گفتم نکنه حالا این وسط یه قتلی اتفاق بیفته و همه بگن مقصر من بودم... گلی گریه کردم و از خدا خواستم اوضاع از اینی که هست بدتر نشه... کلی به ملکی بد و بیراه گفتم و فحشش دادم... گفتم :واسه چی اینجوری میکنی...؟ چرا نمیشینی عین آدم زندگیت رو بکنی...؟ مگه من چی برات کم گذاشتم...؟ اینو نیار تو خونه ی من حالم ازش بد میشه..... ادامه دارد

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام در رابطه با خانمی که اقوام شوهر بهش پیام میده ‌

باید بگم که خانم عزیز مراقب رفتارت باش که طرف خیال بد نکنه شما نباید اصلا جوابش رو میدادی حالا هم در حدی به شوهرت بگو که هواتو داشته باشه مثلا میتونی بگی وقتی میری خونشون احساس بدی داری یا چشماش هیزه ... تا کم کم ارتباط خانوادگی تون کم بشه برادر شوهر من همسایه مون میشه ورابطه صمیمی هم داشتیم اما پسر نوجوونش دودفعه ( یه دفعه خونه خودمون یه دفعه خونه خودشون وقتی تو آشپزخونه بودم) عمدا به من دست زد دفعه اول که این کار رو کرد اول خودش رو شدید دعوا کردم بعد به شوهرم گفتم ولی دقیق ریز به ریزشو نگفتم در حد اطلاعش که غیرتی نشه ولی بعد تکرار کارش برا دفعه ی دوم کلا رفتن به خونشون رو وقتی پسره خونه نبود خیلی خیلی خیلی کم کردم حتی یه دفعه برا شام دعوتمون کردن هم به بهانه سر زدن به مادرم نرفتم ولی شوهر وبچهام رفتن وقتی هم برادر شوهرم از شوهرم پرسید که فلانی چرا دیگه خونمون نمیاد شوهرم بهش جریان رو گفت حتی بهش گفت که پسرت برا کاری میاد خونمون خانمم حالش بد میشه دیگه لطفا خونمون نیاد آخه احساس خطر میکردم چون با وجود تذکر ومحل نزاشتن به پسره باز هم پرو بازی در میاورد واصلا از کاری که کرده بود خجالت زده نبود ومن آبروم رو مهمتر از همه چیز میدیدم آدمای اینجوری خیلی پروون تو باید پروتر باشی من پسره رو حتی نگاش هم نمیکردم جواب سلامشو هم نمیدادم ولی باز هم طوری رفتار میکرد که دهنم از تعجب باز میموند که من حس میکردم اگه جواب سلامشو بدم باز هم بدتر کارشو تکرار میکنه پس خانومم تو هم اگه زندگی وآبروت برات مهم هستش تا میتونی از همچین فردی دور باش دورباش دورباش انشاالله خدا همه ما رو به راه درست وخیر هدایت کنه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خاطره بازی...... سلام به همگی مادر من تو میدون اصلی شهرمون مغازه خرازی داره منم یه پسر ۴ ساله دارم‌ چند روز پیش منو پسری رفتیم پیش مامانم یکم بعد زنگ زدیم ب پدرم ک بیاد پسرمو ببره با موتور یه تاب بزنن حوصلش سر رفته بود پدرم اومد پسرمو برد و بعد نیم ساعت اومدن از تو خیابون برا من دست تکون داد ک برم پسرمو بگیرم خوابش برده بود همون موقع از تو پیاده رو یه پیرمرد ۷۰80 ساله داشت رد میشد و فکر کرده بود پدرم برای اون دست بالا کرده با عصا آروم اروم اومد پیش موتور و بعد سلام و احوال پرسی پرسید ک تو کسی هستی و از کدوم طایفه ای و اینا ک منو شناختی پدرمم گفت از فلان فامیل هستم و اینا بعدم پیر مرده گفت حالا من ک نشناختمت اما حتما با پدرت آشنا بودیم حالا منو ببر تا خونمون پیادم کن😁😁😂😂😂😂🙈🙈🙈 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿