دنبال چه نوع لباسی هستی؟ 😎 حال وحوصله گشتن نداری؟ 😒 ترافیک زیاده؟ 😒 وقت نداری؟ 😏 بیا تو کانال ما اینم محصولات کانال ما 👇😍 ١- کت وشلوار ٢- لباس مجلسی ٣- مانتو ۴- روسری ۵- شومیز ۶- کاپشن ٧- پالتو ٨- بافت ارزان قیمت و بادوام محصولات رو دیدی؟! 😉 همه نیازهای شما را مدنظر قراردادیم😌 یکبار اعتماد یک عمر اعتبار بیا عکس محصولات رو تو کانال ببین 👇😒 ✅آیدی کانال 👇: @Galleryshiksson ✅آیدی جهت سفارش 👇: @Antegral @Velayat110313 بیا امسال لباساتو از کانال ما بخر پشیمون نمیشی

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii 😘خانم! تا می تونی به همسرت رسیدگی کن، دور و زمونه بدی شده ❣گمان نکن که هر چقدر همسرت رو تشنه نگهش داری وابسته تر میشه 💔بلکه کاملا برعکس، روز به روز ازت دورتر و سردتر میشه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii #قشنگه_بخونید ‌

داشتم گره های کورٍ هندزفری أم را باز میکردم که افتادم وسط یک بحثِ اضطراری و گوشم را سپردم به خانم میانسالی که روی صندلی آبیِ مترو کنارم نشسته بود و با تلفن همراهش حرف میزد: -حالا چون همسرت ابراز علاقه ی کلامی بلد نیست ینی بهت علاقه نداره؟! واسه همین میخوای جدا شی؟! میدونی منو همسرم شونزده ساله داریم باهم زندگی میکنیم، هیچوقت بِهَم نگفتیم چقدر همدیگرو دوس داریم اما میدونم وقتی میره تو آشپزخونه و زیر کتری درحال جوشو کم میکنه و چایی میذاره ینی دوسم داره ، وقتی از سرکار میادو جلو در جورابشو درمیاره که بوی خستگیاش اذیتم نکنه ینی دوسم داره ، وقتی بدون اینکه بگم برام خرجی میذاره ینی دوسم داره....وقتی از سرکار میادو میرم استقبالش ینی دوسش دارم وقتی غذای مورد علاقشو درست میکنم...وقتی...." گره های هندزفری ام باز شده بود، دلم میخواست ادامه ی حرف هایش را خودم بنویسم . آهنگِ بی کلام بارانِ عشق را پِلِی کردم، دفترچه ام را در آوردم و نوشتم، گاهی باید دوست داشتن را خودمان پیاده کنیم، زیر فرش خانه، بین پول های توی کیفمان، توی جیب لباسمان، توی غذاهایی که میخوریم یا روی طاقچه های تمیزِ خانه و عکسهای مهربان توی قاب عکس.... چرا همیشه، همه چیز را حاضر و آماده میخواهیم؟! چرا تلاش نمیکنیم با چشم باز به زندگی نگاه کنیم، یک سبد برداریم و دوستت دارم های ناگفته را لا به لای روزمرگی هایمان پیدا کنیم و بگذاریم لبِ طاقچه... نگاهم را توی مترو چرخاندم و مردها و زن هایی را دیدم که دوستت دارم هایشان را در قالب خستگی پوشیده بودند و دستشان پر از محبت بود ، نوشتم بعضی مردها دوست داشتن را می آورند می گذارند توی یخچال و به دستهای خشک و خسته ی مرد میانسالی نگاه کردم که نایلونِ پر از میوه را نگه داشته است ، نوشتم بعضی زن ها دوستت دارم هایشان را در آغوش میگیرند و به مادری که ثمره ی عشقش را در آغوش گرفته لبخند زدم.... ابراز محبت کلامی تمامِ دوست داشتن و تنها نشانه ی عاشق بودن نیست ، گاهی باید سکوتِ پر از محبت اطرافیانمان را براساس رفتارهایشان ترجمه کنیم و جمله ی "او دوستم ندارد" را به دستِ فراموشی بسپاریم.... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii گلایه خانوم کانالمون سلام نازگلم...گلایه ازخانم های کانال داشتم ...من مهمونم که گفتم عاشق مردی شدم خیلی دوسش دارم چطور بفهمونمم که دوسش دارم...وعاشقشون شدم... ازدوستان راهنمایی خواستم ولی هیچ کس راهنمایی نکرد...وناراحت شدم خیلی....حداقل منو هم یه نفرراهنمایی میکرد...منم رازدلم روفقط اینجامیتونم بگم...که گفتم ولی راهی نشونم ندادن بازم ممنون ازکانال خوبتون...دوستان دعام کنید...🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام درجواب مادر عزیزی که دخترشون کلاس نهم هست و نمیدونه سال دهم چه رشته ای بره.. بنده نغمه میران پور هستم مدرس طراحی حرفه ای گرافیک، من هم مثل دختر شما برای انتخاب رشته سردرگم بودم اما درس هایم عالی بودند و میتوانستم به خوبی رشته تجربی را پاس کنم و بهترین دانشگاه هم قبول میشدم، اما من علاقه زیادی به نقاشی داشتم نقاشی های زیبایی میکشیدم و تصمیم گرفتم برم رشته ی طراحی گرافیک والدینم خیلی تلاش کردند که من را از این تصمیم پشیمان کنند و بروم رشته تجربی اما به هیچ عنوان قبول نکردم بنده رشته طراحی گرافیک را ادامه دادم و درسن ۲۳سالگی مدرک کلی و حرفه ای ام را گرفتم و شروع کردم به اموزش، بزرگترین اموزشگاه طراحی گرافیک در تهران مال بنده است مجازی هم اموزش میدهم هنرجوهای زیادی دارم و اینکه تابلو های زیادی میفروشم و خیلی پیشرفت کردم، دخترم هم همین ماجرا را داشت اما او رفت تجربی من هیچ دخالتی نکردم اما پدرش اصرار داشت برود طراحی گرافیک ولی اوقبول نکرد و تجربی را ادامه داد دخترم الان دکتر شده و دکتری موفق و پیروز بنده هم هنوز اموزش میدهم خواستم بگم عزیزم به هرچیزی که علاقه داشته باشی و ان را صحیح و درست ادامه بدی قطعا در ان موفق خواهی شد #دوست‌دارشما‌نغمه‌میران‌پور @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام نازگل جان ببخشین دیروز جنین ۳ ماهم با خونریزی زیاد سقط شد ولی هنوز کامل تخلیه نشده دکتر گفته اگر تا ۱۰ روز رحمت کامل تخلیه نشه باید عمل کورتاژ کنی فعلا هم بهم دارو داده تا مصرف کنم ولی گفته ۵۰ ۵۰ هست نمیخوام عمل کنم میشه لطف کنین بزارین کانال تا شاید دوستان بهم لطفی کنن و راهنمایی کنن مثل خوردن دمنوشها و یا کارهای دیگه که باعث شه عمل نشم و بقایای جنین کامل تخلیه بشه کسی تو این مورد تجربه داره که با خوردن دارو رحم تخلیه بشه @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii خانوم کانالمون از مشکل پسرش میگه سوال اورژانسی سلام گلبرگ جان ممنون از گروهی که هموطن های عزیزُ دور هم جمع کردی واقعآ دلسوزانه راهنمایی میکنند از خواهرا یه سوال داشتم پسرم ۹ ماهشه از بدو تولد یکی از بیضه هاش بالا بود.وقتی پیش دکتر متخصص بردیم گفت خود بیضه کم کم پایین میاد،ولی حالا بعد از ۹ ماه که بردیم پیش دکتر از وضعیت بیضه پرسیدیم گفت پایین نیومده وباید باعمل جراحی پایین بیاد میخواستم از دوستان وخواهران عزیزم بپرسم آیا خدای نکرده کسی همچین موردی داشته اگر داشتن غیر از جراحی چه درمان دیگه‌ای براش هست ممنون میشم راهنمایی کنید بی صبرانه منتظر راهنمایی شما عزیزان بزرگوار هستم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii اگه روزی تو یه خونه‌ تنها زندگی‌ کنم ؛ حتما دق میکنم سخته تنهایی . . سخته بدون همدم بودن . . خب حالا اگه واقعا مجبور شدم تنها باشم باید چطوری از پسش بربیام . شبای تنهایی چطوری‌ میگذره؟! صبحاش اصلا صبحه؟! وقتی بیدار میشی و‌ چشمات به روی هیشکی باز نمیشه . وقتی که به آیینه نگاه میکنی میبینی تنهایی دیشب یه خط بیشتر به گوشه چشمات اضافه کرده . . چه حالی داره باید چطوری سَر کرد؟! باید چطوری حفره و‌‌ اون خلأ رو پر کرد‌؟! فکر کردم گفتم : اگه تنها باشم میتونم خودم همدمِ خودم باشم؟! برای خودم بخونم؟! برای خودم بنویسم؟! حتی آواز بخونم یا اینک برگ مو بچینم؟! واسه روزای زمستون که دلم هوس دٌلمه میکنه‌ ؛برای خودم حٌسنِ یوسف بکارم . برای خودم . . خب تنهایی قشنگه . ولی دونفرش خیلی قشنگ تره . وقتی قشنگتر میشه که من صبحا بیدار شم و ببینم . . تو رو ایوون ایستادی داری ظرف غذای گنجشکارو پُر میکنی . اگه تو باشی شمعدونیای دور حوض تازه تر میمونه . . اگه تو باشی دیگه گل های پسر کوچولو دَم چراغ قرمز پژمرده نمیشن . اگه تو باشی دیوانِ فروغ گوشه کتابخونه خاک نمیخوره‌‌ . . اگه باشی تا رو ایوون بایستی و منزوی رو بلند بلند با بغض بخونی . یا بعد ظهرای پاییزی اون دَم غروبا صدام کنی و دستامو بگیری و بگی . . خیابونا و پیاده‌رو ها منتظرمونن زود باش که دیر نرسیم سر قرار هر روزه . تنها بودن قشنگه اما . . ± فقط موقعی ك تو باشی تنهایی زندگی کردن تو یه خونه قشنگه . اما فقط دونفره اش :))!🧡'💭 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿

با دقت گوش دادم انگار یکی باحالت خفه داد میزد..هم مترسیدم هم نمیتونستم بی تفاوت باشم. .ازشدت ترس پاهام میلرزید و تمام تنم خیس عرق بودبه سختی به سمت صدا قدم برداشتم ..ازسمت اتاق سوم صدا می اومد. جلوی در وایسادم انگار یکی در حال تقلا بود بی درنگ درو باز کردم . .همه جا تاریک بود..فانوس رو گرفتم سمت صدا ..پشت نور فانوس دختری با دست و پای بسته دیدم دستمو گذاشتم جلوی دهنمو خفه جیغ کشیدم دختر با دیدن من انگار کمی آروم شد و دیگه دست و پا نمیزد...رفتم سمتش چسب رو دهنشو باز کردم _:تو کی هستی ؟چرا دست و پاتو بستن ؟؟ به گریه افتاد _:توروخدا دستهامو باز کن سریع دستهاشو باز کردم بلندشد..لباسای تنش پاره بودن با دستپاچگی گفت _:بدو بریم .تا نیومدن منم بلندشدم و روبه روش وایسادم _:کی ؟؟کی بیاد _:آدم های کد خدا. . _:نمیفهمم چی میگی دستمو کشید _:اگه جونتو دوس داری بیا بریمم زود باش دستمو از تو دستش بیرون کشیدم _:من اینجا کاردارم فانوس و تو اتاق چرخوندم و چشمم افتاد به گنجه ای که نادر گفته بود ..دویدم سمت گنجه ..هرچیزی بود جز ساک..لابه لای وسایل های کهنه و قدیمی یه بسته سیاه پیدا کردم اندازه بقچه ولی کوچیکتر...نمیدونم چرا حس کردم باید بازش کنم ...دختره بالاسرم غرمیزد _:ول کن پاشو بریم . من میرم ها . بسته سیاه رو باز کردم. با دیدن محتوای بسته اشک تو چشمهام جمع شد...اینا اینجا چیکارمیکردن ...بقچه رو برداشتم و روبه دخترگفتم بریم .. دست تو دست هم دویدیمو از خونه کدخدا زدیم ببرون ..وسط راه بودیم که ...حس کردیم کسی دنبالمونه ...دختره منو کشوند پشت یه خونه خرابه ای و دستشو گذاشت جلوی دهنم ..کمی که گذشت مطمین شدیم جامون امنه وحشت زده پرسیدم ... _:اون خونه چخبربود؟؟تو اونجا چیکارمیکردی _:تو چرا این موقع شب اومده بودی اونجا _:کار داشتم. ... کمی من و من کردم وبلاخره گفتم _:شوهرم منو برای یه کاری فرستاده بود چشمهای دختره گرد شد و با تعجب گفت _:شوهرت ؟؟؟!!

♨️پزشکان زیادی سعی کردند از فعالیت این کانال جلوگیری کنند💊 چون باعث بی نیاز شدن مردم به بیمارستان و مطب می شود💉 💯 کافیست چندثانیه فقط مشاهده کنید 👇👇🔴 https://eitaa.com/joinchat/2784100622C514738a415 🔞 #بشدت_پیشنهاد_میشود👆 👌و کلی مطالب پزشکی و سلامتی که می‌تونه کمکت کنه اندام برزیلی درست کنی💊💉 آشنایی با خواص گیاهان و اثرات درمانی آن😍💊💊💊💊💊💊💊 https://eitaa.com/joinchat/2784100622C514738a415