دنیای بانوان❤️
#مریم#درد_دل_اعضا
اما هر فکری میکرد جز اینکه من خیانت کرده باشم.صبح منو میبرد خیاط خونه و بعداز ظهر بر میگشتیم .امیر یا پیش خودمون بود یا خونه مادرم...اما اینا همه دردم نبود.درد نرگس بود که دست از سرم بر نمیداشت.میگفت باید هر کاری کنم که محمد راضی به طلاق بشه اما من واقعا نمیدونستم چیکار کنم چطوری به مردی که میخواست فراموش کنه اصرار کنم منو طلاق بده.نرگس همه تلاشش رو میکرد.هر بار محمد رو تنها میبرد سعی میکرد تو دلش رو خالی کنه و کاری میکرد که محمد از تصمیمش برگرده.همش بهش میگفت زنی که یکبار پاش بلغزه بازم پاش میلغزه...زنی که یکبار خیانت کنه باز هم خیانت میکنه اینبار بدتر ..اما محمد گوشش بدهکار نبود.نرگس هر بار بهم تلفن میکرد و خط به خط نوشته هام رو میخوند و بهم میگفت اگه از زندگی محمد نرم اول از همه دفتر هارو برای برادرم میفرسته و بعد به محمد میگه....سه ماهی گذشت...اون روزم تلفن زنگ خورد.نرگس بود.گفت: مریم صبرم داره تموم میشه.تو چه غلطی کردی که محمد راضی نمیشه طلاقت بده.گفتم: بخدا هیچی.منحرفی ندارم.حتی هر بار به بهونه رابطه جنسی بهش نزدیک میشم وقتی پسم میزنه و میگه حالش ازم بهم میخوره و نمیتونه باهام رابطه داشته باشه بهش میگم پس طلاقم بده من تحمل کم محبتی ندارم.من جووونم ..اما فایده ای نداره..کتک میخورم و تهش میگه صبر کنم تا با خودش کنار بیاد. نرگس گفت : نمیدونم یه غلطی بکن.نمیخوای که....گفتم : بس کن چقدر تهدیدم میکنی..اگه اون نوشته هارو محمد بخونه روانی میشه.تو به فکر داداشت نیستی.فریاد کشید: هستم که میخوام با یه زن خراب و هرزه زندگی نکنه.هستم که میخوام عمرش پای تو عوضی و بی آبرو نره.به این فکر میکنم وقتی تو این شهر باهات راه میره چند نفر وقتی مبیننتون یاد رابطه جنسیشون با زنش میفتند...خودت تو اون دفترچه ها نوشتی از هم خوابی با دوست پسرت نمیگذشتی.میخوای چیکار کنم خفه بشم.اگه یه روزی فهمید تف تو صورتم نمیندازه که چرا سکوت کردم؟؟.حرفی نداشتم بزنم هر کلمه زخمی بود که به بدنم میزد اما حقیقت محض بود درسته تا مغز استخونم میسوخت اما راهی بود که خودم در پیش گرفته بودم.من حتی با شاگرد خیاط خونم رابطه داشتم.چقدر احمق بودم.گناه پشت گناه ..خیانت پشت خیانت...کثافت پشت کثافت ....من چیکار کردم..هرزگی...بی بند وباری..من چی بودم...از زن بودنم از شرافتم هیچی نمونده بود.همه چیزم نابود شده بود.به دفترچه ها فکر میکردم..از کی شروع کردم به نوشتن!؟ازشب عروسیم..چرا نوشتم؟؟چون دلم پر بود،پر از درد و غم بودم درسته نمیخواستم ازدواج کنم اما شب عروسیمون وقتی منتظرش تو ح.جله نشستم و رفت دفعه اول بود که میشکستم
دلانه هات رو برام ارسال کن🌸🍃👇
@Aseman100
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک ایده👇🍃
سلام به همگی..ایده ای ڪه من دارم اینه ڪه.. هیچ وقت هیچ وقت واسه همسرتون رفیق نیمه راه نباشید...
موقعی ڪه ناراحته تنهاش نزارین..موقعی ڪه از سر ناراحتی عصبانیتشو سر شما خالی میڪنه به دل نگیرین مشڪلات مردا خیلی زیاده یڪم صبور باشین..
اگه از ڪسی ناراحته حتی اگه ناحق میگه شما حق و بدین به همسرتون بزارین سبڪ بشه آخرش همسرتون واستون میمونه هر چقدر شما به همسرتون اهمیت بدین همونقدر هم همسرتون به شما اهمیت میدن بعضی از خانمها خونوادشونو از همسرشونو بیشتر دوست دارنو اهمیت بیشتری به خانوادشون میدن..
اگه همسری توی خونه داری ڪاری انجام میده وسیله ای تعمیر میڪنه یا ماشین میشوره بهش ڪمڪ ڪنید بادادن یه پیچ گوشتی توی دستش با گرفتن شلنگ توی ماشین شستن ازش حمایت ڪنید
اگه اجازه نمیدن توی شستن ڪمڪ ڪنید همینڪه ڪنارش باشین ڪافیه بهش بگین وقتی ڪنارتم خوشحالم..
حرف اخر اینڪه....
وقتی اوضاع مالیش خراب شده تنهاش نزارین مخصوصا خانمهایی ڪه همسرشون ورشڪست شده بیشتر مردهایی ڪه ورشڪست میشن به مرور زمان باتلاششون به زندگی سابق برمیگردن ..
خیلی ڪار بدیه همسرتونو وقتی ڪه ورشڪست تنها بزارین ..
مراقب زندگیاتون باشین خدا به زن توانایی تغییر ڪردن داده پس یه زن هروقت ڪه اراده ڪنه میتونه خودشو زندگیشو باهم تغییر بده😘😘
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک سیاست🍃👇
یکی ازسیاست های من اینه که هر وقت از شوهرم دلخورم که باعث آزارم میشه یا از خونوادش ناراحتم....
👈سعی میکنم اغلب به جای گله و جار و جنجال یه یادداشت برای خودم به صورت درد ودل توش
👈 #ای_کاش...
👈 #آرزومه
👈 #دوست_داشتم
به کار میبرم
و حسابی حرف دلمو مینویسم و میزارم جایی که شوهرم بتونه پیداش کنه و بخونه.
🧡 من با مهارت این کار و انجام میدم طوری که تا ألانم نفهمیده که عمدیه و گمان میکنه برای دل خودم نوشتم.
خیلی هم تأثیر داشته.
بدون دلخوری و به مرور متوجه تفاوت ها میشم.اینجوری هم تو ذهنش زن صبوری هستم هم از جر و بحث جلوگیری میکنم هم جبهه گیری نمیکنه...✨🖤
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک عاشقانه🍃👇
دستامو گرفته بود تو دستاشُ میگفت :
همیشه وقتی دستای ِ کسی رو
كه دوست دارم میگیرم ؛
چشمامو میبندم . .
نقشهی دستاشو حفظ میکنم و احساسِ
لمس جزء به جزء دستاش رو به ذهنم
میسپارم . .
برجستگی رگهای زیر پوستش و بند
بند انگشتاش ؛
اونوقت حتی اگه ازم دور باشه و دلم
واسش تنگ بشه ؛ لمس کردن دستاش رو
به یاد میارم و ناخودآگاه
لبخند میشینه رو لبم ؛
میدونی اگه قلب جایگاهِ عشق باشه ،
دستها حافظِ عشق ِ هم هستن ..
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک دلانه🍃👇
میدانی ترسو بود!
دوستم داشت اما هیچ وقت "جرأت" نداشت به زبان بیاورد!
یک نفر!
یک نفر مسبب این جنایت بود
آمده بود دستش را گرفته بود...
وارد رابطه اش کرده بود...
زخمی شده بود!
مصدوم بود!
درست مثل ورزشکاری که آسیب میبیند و دیگر نمیتواند به ورزشی که دوست دارد ادامه دهد
دیگر نتوانست مثل قبل عاشق شود
ترسیده بود!
دست و پایش شکسته بود!
"عشقش" را دست و پا شکسته ابراز میکرد.
گناهی نداشت میدانم!
تو فکر کن یک نفر در کودکی تا دمِ غرق شدن میرود اما زنده میماند
ولی تا آخر عمر نسبت به آب فوبیا پیدا میکند.
به "فوبیایِ عشق" دچار شده بود!
میدانی!
او فقط یک مجروح بود.
و من میانِ این همه علاقه ام برایش فقط یک "طبیبِ دلسوز" بودم!
#زهی_حیدری
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک درددل🍃👇
سلام بزار درددلامو واضح بگم من همه جوره باشوهرم نمیسازیم 😔......
یعنی من بگم ماست سفیده شوهرم میگه سیاه یا اون بگه علی من میگم...
ولی نمیدونم من میگم شاید دوسش ندارم اینجوی هستم
همه میگن زن باید سیاست داشته باشه
خیلی عصبی شدم منی که دوسش ندارم چجوری سیاست کنم والا
نمیدونم ۳۴ سالمه دوتا بچه دارم ولی از اول دوسش نداشتم ندارم....
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿