دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
با سلام
خانمی در گروه نظر خانم های محترم را خواسته بودند که چطور برخورد کنند که عروسشون ناراحت نشه،و....
خانمی در جواب گفتند که عروس دختر نمیشه
عزیزان عروس دختر میشه اگر اطرافیان بزارن و دخالت نکنند
به خداوندی خدا من هر کاری از دستم بیاد برای مادرشوهر و پدرشوهرم انجام میدم
خدا نکنه که مریض بشن همه کارهاشون رو انجام میدهم ،از دکتر و ... تا اشپزی و ...
خدا شاهده همسرم میوه بخره ،میریزم داخل سبد بیشترش رو میفرستم برای اونها (ما در یک ساختمان زندگی میکنیم )
ولی خدا نکنه یکی از خواهر شوهران 😇😇😇😇 تشریف بیارند بنده ی خدا مادرشوهرم کلا اخلاقش عوض میشه
در کل خانه داری الان خیلی سخته
مادرشوهرها میگن مگه چیکار داره توی خونه
ولی به خدا من که مادر دو فرزند هستم اخر شب وقت کم می اورم
حتی وقتی میروم خانه مادرشوهرم که سر بزنم ،بنده خدا میگه چیکار میکردی ،میگم الان میخواستم بشینم و استراحت کنم گفتم اول به شما سر بزنم ،البته ایشون هم بعد از ۲۰ سال کمی درک میکنند البته بعد از اوردن عروس های جدید 😍😍😍🥰
اگر روزی وقت شد براتون مینویسم
منم باشم مادر تنها
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
زندگی به سبک شهدا
مراسم عقد انجام شد.بعد از مراسم آقا عبدالله خواست تا با من حرف بزند. اولین برخورد زندگی مشترک مان بود.قبل از صحبت از من خواست تا یک مهر برایش بیاورم. چون روحیه ایشان را می شناختم از باب شوخی گفتم: "مهر؟ مهر برای چی؟ مگرحاج آقا تا این موقع نمازشان را نخوانده اند؟"دیدم حال عجیبی دارد. نگاهی به من کرد و گفت:"حالا شما یک مهر بیاورید."اما من دست بردار نبودم. گفتم:"تا نگویید مهر برای چه می خواهید،نمی آورم." گفت: "می خواهم نماز شکر بخوانم و از اینکه خداوند چنین همسری به من داده از او تشکرکنم." دیگر حرفی نزدم. رفتم و با دو جانماز برگشتم.
همسر شهید عبدالله میثمی
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
معجزه شهید ابراهیم هادی
سلام نازگلی جونم مرسی از گروه خیلی زیبات که واقعابهم آرامش میده خواهش میکنم ازت آبجی گلم پیاممو بذاری تو گروه پیامایی که تو گروه میذارن در مورد شهیدابراهیم هادی که ازش حاجت گرفتن هر وقت میخونمشون منقلب میشم و اشکام میریزه منم یه حاجت خیلی مهم دارم به نیابتش چله برداشتم تا جوابمو بده امشب دلم خیلی شکسته خیلی داغونه دلم خواستم امشب ک خیلی شب عزیزی هست عزیزای دلم اگه امکانش هست برا دلم دعا کنن که خدا یه نیم نگاهی بهم کنه حاجتموبگیرم خیلی دوستتون دارم ❤️
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
13.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
باسلام و عرض ادب واحترام.
از محضر دوستان و محبین اهلبیت علیهم السلام تقاضای عاجزانه و ملتمسانه میشود که چند مرتبه این کلیپ را ببینید و برای هرکس که میشناسید از قوم و خویش و دوست آشنا گرفته تا افرادی که به هر جهتی نام اونها را در دفترچه تلفنتان دارید ارسال کنید و همین متن را هم کپی کرده و بفرستید.
ان شاء الله امید است فردای ظهور شرمنده امام زمان علیه السلام نشویم.
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
سلام عزیزم
ممنون میشم صحبتم تو کانال بزاری
برادرم ۳۵ ساله شه تومور مغزی داره ،سه تا بچه کوچیک داره که آخری شیرخواره س ،دکترش گفته زیاد زنده نمیمونه 😔😭 خواهش میکنم برای شفای برادر جوونم دعا کنید.🙏
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
بسم الله الرحمن الرحیم
در مورد سوالی که پیرامون الکل خواهرمون مطرح کردن
میخواستم نکاتی رو خدمتشون عرض کنم
اولاً اینکه نجاست یک امر علمی نه یک امر حقیقی است یعنی اگه واقعا دست ما نجس باشه ولی ما یقین به نجاست آن نداشته بشیم دست ما محکوم به پاکی است
ثانیا در مورد مسئله ای که ایشون طرح کردند باید عرض کنم که قطعا همه وسایل منزل ایشان پاک است چون که اساسا دست اون خانم مهمون هم پاک است علت آن این است که ما فقط می دانیم که او چند روز پیش دستش نجس شده است (البته این یقین همین جا می تواند محل بحث باشد ولی مسامحتا می پذیریم) اما اینکه این نجاست در این چند روز باقی باشد شک داریم و حتی احتمال باقی ماندن هم عرفاً کم است
لذا قطعا دست او و بالتبع وسائل منزل پاک است
و حتی نیاز به فحص و پرسیدن از ایشان نیست
لذا خواهش می کنم این مسئله را همین جا رها کنید چون اگر این کار نکنید این اصرار بیجا موجب آسیب به شما و اطرافیان شما خواهد بود قطعا مرتکب فعل حرام خواهید شد
باتشکر
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
برای خانومی ک فکر میکنه نجس شده
بعضی پیامها رو آدم میخونه احساس میکنه طرف سرکارش گذاشته
ینفر گفته دوستم اومده موهامو درست کرده و... خورده مست نشده😂
الانم مونده وسایلش نجس شدن یا نه
آره همه چیت نجس شده بریزشون دور موهاتم از ته بتراش چون دستش خورده
واقعا که اون خورده اصلا مست هم شده به شما چه مربوط خودش میدونه با خدای خودش
شما به فکر خودت باش که راجع به بنده خدا اینقدر بد فکر کردی تو که همچین طرز فکری داری بیخود میکنی که با همچین آدمی رفت و آمد میکنی
🌸🍃🍃🍃
سلام برای خانمی که پرسیده نجس شده ام
خواهر خوبم اگه اینقدر وسواس نشون میدهی که دوستم شراب خورده من به او دست دادم یا از وسایل شخصیت استفاده کرده نجس شده اولاً چرا اگه اینقدر متدینی دوست شراب خور داری حالا دوستت هاری نداشته که تو مبتلا بشی بهتر نیست کمی توی دوست انتخاب کردن وسواس نشان دهی نترس نه خانه ات نجس شده نه دستت ونه وسایلت شراب خور فقط به خودش ظلم می کنه
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
دنبال کار در منزل هستم....
سلام به همهی اعضای گروه و نازگل عزیز.
کانالتون خیلللللی خوبه خدا رو شکر همچین کانالی هست تا همه به هم کمک کنیم.
اما من از اصفهان دولت آباد بهتون پیام میدم و دنبال کار در منزل هستم
اگه کسی می دونه یا می تونه کاری برای من پیدا کنه تو را خدا کمکم کنه
خیلی ممنون از کانال خوبتون.
اما آقایی که دنبال دختر محجبه هستی برادر شما به توبه ای ک کردی پای بند باش. وفردا روزی ک ازدواج کردی به همسرت خیانت نکن و به بهش محبت کن به امید خدا عاقبت بخیر می شوی.
کاش همه مردان کمی غیرتی بودن متاسفانه الان خیلی ها از روشن فکری برداشتن هیچ رسیدگی به خانواده ندارن و بعضی ها هم از اونور بوم افتادن و طوری زن و بچه هاشون تحت فشار قرار میدن که خانم از هر چی ک اسمش غیرت می زارن حالش بهم می خوره. حد تعادل در همه چیز خوبه امیدوارم همه رعایت کنیم
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
پنجشنبه بعدازظهر بود یهو صدای در اومد تق تق یکجوری ناآشنا در میزد چرا دوتا تق چرا سه تا نه؟
رفتم در باز کردم دختر همسایه بود یا بقول مامانم دختر همساده! همون دختر ننه هاجر دیگه، راستش ننه هاجر تو "کال گیلاسی" خیلی معروفه تا یادم نرفته بگم کال گیلاسی اسم محلمونه
یک سینی صورتی دستش بود توش دو تا کاسه چینی گل قرمز که احتمالا مال جهیزیه خود ننه هاجر بوده پُر آش و روش کلی روغن نعنا ریخته بود که بوش همه محل برداشته بود خلاصه خواسته بود همه هنرهاشو رو کنه
دختر باحیایی بود یک چادر گلگلی زیرش اون پیراهن آبی که یک عکس خرس زشت روی سینهاش کشیده شده بود سرش کرده بود از اون دامن چین چینی فجیع که پاش بود بهتره هیچی نگم! یک روسری سورمهای که محکم گره زده بود و من به این فکر میکردم آیا میتونه نفس بکشه تا خونهشون برگرده سرش بود
یهو یک چیزی شبیه کرم خاکی روی آستینش برام جلب توجه کرد که بعد فهمیدم یک از رشتههای آش بوده که موقع پختن لابد چسبیده به آستینش و اونم طبق معمول یادش رفته تمیز کنه خیلی دختر شلختهای بود از موهای نامرتبش که از لای روسری زده بود بیرون و شبیه قطرههای قیر که تو تابستون از پشت بوم آویزون میشه شده بود نگم براتون!
یکی از پاچههای شلوارش نمیدونم چرا کوتاهتر بود البته یکم همه اینارو تو یک لحظه دید زدم! گفتم که باحیا بود و به من اصلا نگاه نمیکرد و چشماشو انداخته بود روی کاسههای آش راستش منم همینطور، آخه اینجا از این رسما نداریم که دختر و پسر همو برانداز کنن اره بابا محلمون همه باحیان،
دختر ننه هاجر که دیگه نگووو
به قول بابام که فقط همین شعر بلده (عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگو)
راستش وسط اون صورت گِرد و خشکلش چشای عسلی روشنش مثل دوتا تیله سه پر میدرخشید ابروهاش که تا حالا دستکاری نشده بود واقعا دلبر بود آدم یاد شعرهای حافظ مینداخت راستش یکمی هم سیبیل داشت که خیلی شبیه باباش کریم آقا شده بود!
صدای نازی داشت اگه حرف میزد نفست بند میومد ولی فکر کنم بخاطر اینکه من بتونم نفس بکشم حرف نمیزد!
خلاصه در اوج شلختگی مقدار کمی تا قسمتی هم "جانان" بود!
اینم براتون بگم دختر ننه هاجر از عمد چون میدونست مامانم خونه نیست و من تنهام اومده بود تا به بهانه آش خودی نشون بده! خلاصه نذر یا نظر کدوم داشت نمیدونم!!
بین خودمون بمونه منم یک کوچلو ازش خوشم میومد
یهو با اون صدای ناز و لرزانش گفت: (بیام؟) من تا شنیدم از تعجب با خودم گفتم اون میدونه من خونه تنهام میخاد بیاد چیکار!؟ تا خواستم چیزی بگم گفت (بیام برداری) چون دم خونه ما یه پله داشت منظورش این بود که بیاد جلوتر تا من کاسه آش بردارم
رفتم کاسه رو بردارم سرشو آورد بالا و نگام کرد یهو چشمام میخ اون چشای تیله ایش شد
وااای خدا این اگه شلخته نبود چی میشد!!
قلبم ساکت شده بود دیگه ضربانش نمیشنیدم کاسه آش برداشتم و اصرار کردم که بیا تو و تا من رفتم آشپزخونه اون رفت زیر درخت پیر انار وسط حیاط وایستاد
من هول هولکی کاسه رو خالی کردم و شستم، اون موقع ها مُد بود کاسه نذری رو باید پُر تحویل میدادی خب مامانم نبود که پُرش کنه در نتیجه خودم دست بکار شدم از حیاط یکدونه گل محمدی بزرگ و خوشگل کندم و گذاشتم تو کاسه، زیور داشت زیرزیرکی نگام میکرد "آخ یادم رفت بگم اسمش زیور بود" درست بالای سرش یک انار ترک خورده رو درخت بود چند روزی بود که میخواستم بکنمش حیفم میومد آخه بزرگترین انار درخت بود یهو به خودم حس فردین گرفتم دلمو زدم به دریا از خودم گذشتم که بچینمش واسه زیور، کاسه رو دادم دستش چارپایه رو گذاشتم و دستم دراز کردم که یهو پام لرزید و انار افتاد رو کله زیور و ترکید! به قول دایی حسن من دستوپاچلفتی هم افتادم رو زیور!
تو همون گیرداد مامانم اومد!
و با صحنهای مواجه شد که زیور با سر و کله اناری بدون چادر رو زمین دراز کشیده و نصف چادرش رو من و بقیهاش تو حوض و دُم موهای بلند و بافته شده زیور هم افتاده بود رو صورت من! (البته فکر بد نکنید انقدر گره روسریش سفت بود که باز نشد)
کاسههای جهیزیه ننه هاجرم که نگوو تیکهتیکه هر طرف افتاده بودن آش کاسه دومی جوری ریخت که رشتههای آش همهجامون چسبیده بودن! یاد اون کرم خاکی دم در افتادم!
چشتون روز بد نبینه زیور که با چادر خیس و سرکله اناری لنگ لنگان فرار کرد من موندم مامانم و یک جارو خوشدست و یک حوض که سپر بین من و مامانم بود و تنها چیزی که به ذهنم میرسید این بود که با صدای بلند بگم غلط کردم و دور حوض بچرخم و واسه دمپایی های هدفدار مامانم جاخالی بدم تا فرصت پیدا کنم از در حیاط فرار کنم
اخ اخ اناروُ آشوُ جاشوُ که به فنا دادم از افتادن روی زیورم که چیزی نصیبم نشد
بازم همون کاری رو کردم که توش تخصص دارم آش نخورده و دهان سوخته
الان خیلی ساله که زیور شده مامان دخترام... 🍃🍃🌹
چقدرررررر زیبا بود😍🌼🍂
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇
@Nazgolliiii
#شما_فرستادین
سلام نازگل خانومم و دوستان مهربونم امیدوارم به حق علی بن موسی الرضا عاقبت بخیر بشین
عکسا مربوط دیشب نیمه شعبان است هوا مشهد بارانیست
@beheshtezendegii
🌿...........😇.........🌿