eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
635 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
دختر ۱۸ ساله ای بودم که از حضرت زهرا همسری خوب میخواستم و میگفتم بی بی جان وقتشه بهم همسری بدید که در کنار او باشم. دختری مستقلی بودم. خواستگارهایی هم داشتم اما همیشه میگفتم این آقایون هم کفو من نیستن، بیشترشون بیسواد یا پنج کلاسی بودن اما خداشاهده ملاک من دین مداری و اخلاق بود، گاها خانواده اصرار که نه این فلانی دیگه خوبه اما قانعشون میکردم و چون خواهر بزرگم زود ازدواج کرده بود، من خیلی وقت بود جلو آبجیای دیگر رو گرفته بودم. ما چهار خواهر بودیم. تا سال ۹۱ طی اتفاقی انگشت شستم رو از دست دادم، گفتم دیگر مگه میشود بیایند خواستگاری،دختر معلول بدرد کسی نمیخورد. شهریور ۹۳ یکی از دوستان آقای طلبه ای رو بهم معرفی کرد که یکبار جدا شده بود، خلاصه دوستان گفتن برو ببینش، نخواستی رد کن. رفتیم خونه همین واسطه که آقا و خانم کریمی نامی بودن از در که اومد داخل یه پسر ۲۳ ساله بسیار با وقار و متین با لباسی بسیار ساده، چهره سبزه گون... نشستیم و آقای کریمی همسر دوستم از هر دو تامون توضیحاتی دادن و گفتن حالا شما صحبتاتونو بکنید، ببینید به درد هم میخورید، قبلش بگم تمام صحبت ها و دیدارها با اجازه کامل خانوادم اتفاق میفتاد. منم نه گذاشتم نه برداشتم گفتم جواب بنده به شما نه هست اما شما که طلبه هستید چرا جدا شدید؟ چرا سعی نکردین زندگیتونو حفظ کنید و از اینجور حرفا... منتظر بودم عصابی یه حرفی بگه و بره اما با خونسردی کامل آرام شروع کرد صحبت کردن مهری عجیب داشت به قلبم سرازیر میشد چقد این مرد فهمیده و با شعور و با اخلاق گفتگو کرد اما چه فایده من که جواب سربالامو داده بودم، چطوری درستش میکردم. غرورم اجازه نمیداد چیزی بگم بر نقض حرف اولم اما سعی کردم تا آخر ماجرا نرمش ملایمی نشون بدم خلاصه سرتونو درد نیارم تموم شد و هر کی رفت خانه خودش منتظر بودم این واسطه جوابی بهم بده که نظر آقا چی بود اما متاسفانه مادر این آقا وقتی حرفای منو شنیده و از قضا با همسر قدیمشون من یه گفتگویی داشتم و می‌شناختم شون، گفته بود چون باهم ارتباط دارن زندگیتونو خراب خواهد کرد و این دختر نه... حالا بیا و درستش کن، عاشقی نکشیدی نمیفهمی، خودمو میگم حالم عجیب شده بود. حسرت دیداری اتفاقی تو خیابون حتی از فاصله دور به دلم مونده بود. شهر ما کوچیکه زود ممکن بود ببینمش اما نه پیداش نبود از خورد و خوراک افتاده بودم درسم افت کرده بود، سرکارم میرفتم حواسم جمع نبود هر روز سرمزار سه شهید گمنام میرفتم، میگفتم من که داداش ندارم، برام برادری کنید. این مرد نسبت به بقیه بهترینه خودشه این آقای طلبه پنجشنبه ها قرار گذاشته بود با رفقای هیئاتیشون سر همین مزار شهدا زیارت عاشورا بخونن دیگه من فکر کنید پایه ثابت اونجا بودم گذشت تا بهمن ۹۳شد دو تا از دوستان طلبه من هم این آقا رو مجدد پیشنهاد دادن و مسرانه هر روز میگفتن که شما باب میل هم هستین. اما بهشون گفتم این آقا نمیخوان تا دست از سرم بردارن ولی از خدا پنهان نیست که دلم میخواست بیاد نازمو بکشه و دوباره ببینمش، روز ها سپری میشد و دوستام دیدن که فایده نداره خودشون باید دست به کار بشن. خیلی اتفاقی شب ۲۲بهمن، من خونه یکی از همین دوستام بودم که شوهرشون قم بود و تنها می‌ترسید. خدا هر جا هستند نگهدارشون باشه، فاطمه خانم دوستم گفت امشب تو محله ما جشن هست، میای بریم گفتم بریم. وقتی وارد حسینیه شدیم پاهام سست شد، همون دم در نشستم. امام جماعت اون محله همین آقا شیخ جوانه که من دلدادش شدم، بود. وقتی دیدمش، داشت مسابقه اجرا میکرد برا پسر بچه ها، دستمو زدم زیر چونم و کیف میکردم. چقد لذت بردم یه مرد توانمند در عرصه تبلیغ و دینداری دیگه چی میخواستم. اما یادم اومد که همچی تموم شده و امیدی نیست. جشن تموم شد دلم مثل سیر و سرکه میجوشید. چون میدونستم دوستام یه خوابی دیدن برامون از دوست دیگه خداحافطی کردیم که بریم، گفت وایستین حاج آقا رو هم میخوایم برسونیم. شما رو هم سر راه پیاده میکنیم. وای نه دلم نمیخواست حتی فکر کنه من بهش فکر میکنم. چشمتون روز بعد نبینه رسیدیم دم خونه فاطمه خانوم پیاده شدیم، حاج آقا و شوهر دوستم هم گفتم از سر محبت پیاده شدن نگو اینا قرار گذاشتن ما رو رودرروی هم کنن مجدد، دوستم تعارف زد و اومدن داخل منزلشون، منم کتری گذاشتم چایی دم کنم که گفتن زهرا خانوم و مجید آقا برن باهم صحبتاشونو بکن و با یه جواب قطعی ما رو قانع کنن. رفتیم یه گوشه نشستیم و مجید آقا گفت چون مهریه دارم میدم، دستم خالیه قرض و وام خیلی دارم و نمیتونم حتی همون حداقل که یه حلقه باشه هم بخرم. من بهشون گفتم ماشالله شما خودتون طلبه هستید و درس دین میخونین، مشکلات مالی رو خدا حل میکنه مطمئنا ادامه 👇
پا شدیم و ایشون هم رفتن. یک ربع گذشته بود از رفتن شون که آبجیش که تو حلقه صالحینم بود، تماس گرفت که خانم فلانی فردا بعد راهپیمایی کجایید؟ گفتم میرم خونه مون. گفت پس منو مادرم و برادرم مزاحمتون میشیم، گفتم قدمتون سرچشم تشریف بیارید. وضو گرفتم و نماز شکر خوندم تا صبح خوابم نبرد در رویا بودم، بعد راهپیمایی سریع رفتم خونه و اونا هم اومدن. مجیدآقا و آبجی زهراش و مامانش، خیلی سخت بهم رسیدیم و این داستان اینجا تموم نشد. خلاصه بگم اون روز مادرش منو پسندید و از خانوادم هم خیلی خوششون اومد و قطعی شد که بیان خواستگاری اما این وسط مجید آقا از بابام اجازه گرفت که چند کلمه ای باهام صحبت کنه، رفتیم تو حیاط خونه ما از این خونه قدیمیا با ده اتاق دور به دور و یه پیش صحن قشنگ داریم، ۲۲بهمن ۹۳، چهارشنبه ای بود ایشون گفتن من فردا مدرسه یا به قولی حوزه کلاس ندارم صبح شنبه باید برم سر کلاس و غیبتامم زیاده، سر ماجراهای طلاقم، گفت نمیتونید کاری کنید خانوادتون اجازه بدن فردا بریم آزمایشگاه ،گفتم آخه مگه میشه من همچین حرفی بزنم در ضمن شما خواستگاری رسمی نیومدین ، ما پدرتونو ندیدیم و برادر بزرگ مجید آقا هم طلبه بودن و امام جمعه، یکم فکر کردم و گفتم یه کار میشه کرد، اینکه شب شما مارو دعوت کنید خونه تون😁😁😁 بعد اونجا همه هستین و قرار آزمایشگاه رو بذارید. شب دعوت مون کردن شام خونه شون و ما رفتیم همه چی عالی پیش رفت، بابای منم خوششون اومده بود و راضی بنظر میپرسیدن، مهریه ۱۴ سکه شد و تمام صبح بعدم مجیدآقا اومد دنبال منو مامانم تا بریم آزمایشگاه تا کلاسامون تموم شد ساعت ۱ شد و گفتن جواب آزمایش یکشنبه حاضر میشه. رفتیم خونه هامون، قرار شد شب شنبه برا خواستگاری رسمی با گل و شیرینی بیان و ما هم بزرگترای فامیل باشن و ببینن خانواده ها همو اون شب سر مهریه که کمه داماد بزرگمون الم شنگه راه انداخت و مامان بزرگم گفت ۷۲سکه، اما خانواده مجید آقا با اون شکست بد و پرداخت مهریه راضی نمیشدن، مراسم بهم خورد و داداش مجید آقا پاشد بره که باباشون نذاشت، اونم بخاطر اینکه منو پسندیده بودن اما سرآخر خودم وارد عمل شدم و گفتم با عرض معذرت از همه خانواده ها من با ۱۴تا راضی ام و نذر کردم، اما دیگه کدروت شده بود و درست نمیشد. گذشت یکشنبه هم جواب آزمایش، کم خونی زیادی از هر دوطرف رو نشون داده بود و مامان مجید آقا گفتن حتما حکمتی داره و قضیه از نظر ما تمام شدست و خدانگهدار... زنگ زدم به مجید آقا تا ببینم حرف ایشونم حرف مادرشونه که گفت بله همچی تمام و فراموش کنید،دیگه جنگ بود، باید سر زندگی یه جاهایی جنگید. گفتم خداروشکر که شما رو همین اول راه شناختم گفت یعنی چی؟؟؟ گفتم معلوم میشه سریع جا میزنید و در مشکلات مرد روزای سخت نیستید. گفت داری به من میگی که با زندگی سخت جنگیدم. گفتم اونو کار ندارم الان برای زندگی دوباره تلاشی نمی‌کنید. گفت خب میگید چکار کنیم؟ گفتم دکتر گفته سه ماه قرص آهن بخورین ما یک ماه بخوریم اگه بازم کم خون بودیم تمام و خودم و خودش میدونستیم که وابسته میشیم البته من که دلباخته بودم، گفت باشه و یک ماه غذای من عدس و اسفناج و آب زرشک بود. به مامانم میگفتم مجید آقا گفته میخوان بیان خونه مون و به مجید آقا هم میگفتم مامان بابام میگن شما سر نمیزنی به ما، حالا خدا منو ببخشه به دروغ، بنده خدا هم میومد که خانواده مشتاق دیدارشن، بابام میگفت چقد خوبه هر شب میاد که ما فکر نکنیم جا زده😂😂😂😂 امان از دست زهراااا😊 خلاصه یکماه شد و رفتیم مجدد آزماشگاه و جواب ساعت ۱۲ حاضر می‌شد، قرار گذاشتیم که اگه جواب خوب نبود دیگه زنگ نزنه، وای خدای من اگه زنگ نمیزد چی؟ خلاصه ۱۲ شد، یک، زنگ نزد. ۲ شد زنگ نزد، ساعت ۲ وربع گوشیم زنگ خورد. مجیدآقا بود. گفتم طاقت نیاورده میخواد جواب منفی آزمایشو بگه و خداحافظی کنه، گوشی رو جواب دادم، تا صدامو شنید، گفت گریه کردی؟ بعد شروع کرد به خندیدن که ۱۲ جوابو گرفتم، همه چی خوب بوده، کم خونی شما بیشترش جبران شده و مشکلی برا عقد نیست، من تا جوابو گرفتم دوستم منو پیاده کرد که باید ساندویچ بدی و رفتیم تفریح حالا منو میگی😬 گفت سریع حاضر شو بیا که ساعت ۵ قرار محضرم گذاشتم. گفتم چی امروز؟ بابام سرکار دوشیفت، نمیاد تا پنج... گفت ردیفش کن تو میتونی. بلاخره منو و مجید بهم رسیدیم و موقع عقد ما اذان میدادن، بارون میامد و خطبه عقد با دو خانواده خیلی ساده با یک حلقه خونده شد،الان صاحب سه فرزند هستم ۲۹سالمه و در کنشگری جمعیت هم فعالم الحمدالله. انشالله خدا برا همه، زندگی خوبی رقم بزنه. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii در جواب اون‌خانم ک باردارن و جواب آزمایش بچه گفته ک سندروم دان دارن.... سلام خدمت گلی جون عزیزم ودوستای گل گروه...در مورد خانمی که گفته بودندهفته نوزده بارداری هست ودکترا گفتند بچشون سندروم داره ..عزیزم به منم دکتراهمینا گفتند ...وای خیلی لحظه ی بدی بود دنیا واقعا روی سرم خراب شد ..من اون آزمایش را دوبار انجامش دادم حتی آخرین بار میخواستم پول به حساب بیمارستان بریزم که آزمایشما ببرند آلمان ..ولی درلحظه ی آخر از آزمایشگاه زنگ زدند وگفتند دیگه نیازی نیست وآزمایشتون خوبه وبچه سالم...مطمئن باشید بچتون سالمه عزیزم ..نمیدونم چرا تازگی این موضوع بین دکترا جا افتاده که میگند بچه سندروم داره وباید سقط بشه..چون توی فامیلامونم همچین اتفاقاتی افتاده وخداراشکر بچه های سالم وباهوشی دارند..یکیشونم آقا امیر عباس گل خودم که الان پنج سالشه و همه عاشقشن 😍😍 🌸🍃🍃🍃 سلام گلی عزیز ..میخواستم در جواب اون‌خانم ک باردارن و جواب آزمایش بچه گفته ک سندروم دان دارن بگم ک منم دقیقا مشکل شما رو داشتم بهم گفتن بچه مشکل سندروم دان داره باید سقط شه یا یه آزمایش دیگه هست انجام بدید ک پولش میشد یک میلیون و نیم و چون من پول نداشتم انجام ندادم سپردم ب خدا با اینکه تا نه ماه از استرس روزی هزار بار مردم و زنده شدم ولی خدا رو شکر پسرم سالم ب دنیا اومد الان پنج سالشه اینقد باهوشه ماشالا .وه اینکه خواهرمم همین مشکل رو داشت طور بهش گفتن باید سقط شه آزمایش دوم رو داد گفت سالمه....میخوام بگم خواهر گلم نگران نباش کار دکترا شده تجارت الکی ب این ازمایشگاه اون آزمایشگاه نگران نباش واسه اینکه خیالت راحت باشه اون آزمایش هم انجام بده ولی بهت قول میدم بچه ت سالمه ب امید خدااا...منم باشم مامان محمد جواد❤️ 🌸🍃🍃🍃 سلام خدمت گلی جان عزیز.من بیشترخواننده هستم ولی دلم نیومد جواب ندم درارتباط باخانمی که گفتن آزمایش ntدادن نگران نباشید منم پسرم وبارداربودم دکترهمین وگفت ولی ازمایش دوم وتکرارکردم خداروشکرسالم بود . 🌸🍃🍃🍃 با سلام😊 خانم عزیزی که بهت گفتن بچت سندروم دون هس عزیزم من توی بارداری ان تی دو و هشت دهم بود گفتن آزمایش بده ندادم چون هزینش هم بالا هس الان بچم صحیح و سالمه 😍😍 در ضمن وزارت بهداشت اعلام کرده که هیچ کس حق نداره کسی رو بترسونه و بگه بچت مشکل داره اصلا دیگه خانه بهداشت هم آزمایش ان تی نمیفرسته چون چقد خانوما رو میترسونن و الکی میرن چقد هزینه میکنن و بچشون هیچ مشکلی نداره فقط دستشون توی یه کاسه هس برا پول جمع کردن اصلا نرو آزمایش نده توکل بر خدا کن مطمئن‌ام بچت سالمه آزمایش ان تی رو اگه یک روز هم دیر بری بالا نشون میده 🌸🍃🍃🍃 سلام گلی خانم گل برای مادر بارداری که دکترا گفتن بچش مشکل سندروم داره بمنم دقیقا همین حرفوزدن که درصدش پایینه وباید آمینو سنتز بدم آزمایش دادم جواب آزمایش خداروشکر خوب بود الآنم یه دختر گل شیطون ۲ساله دارم خداروشکر سالمو سرحاله و پیشنهاد میکنم شمام آمینو پیش یه دکتر خوب انجام بدین عزیزم که دیگه استرس نداشته باشین وامیدوارم نی نی نازتونو بسلامت بغل کنید🌹🥰 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii هموطن بی‌حجابم! از تو متنفر نیستم.
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام گلی جون برای خانمی که احتمال سندرم دوان دادن بگم سر پسر من هم همین رو گفتن و گفتن باید آزمایش آمینوسنتز بدم من ترسیدم اتفاقی براش بیفته ندادم دکترم گفت پس سنو سه بعدی بده یه سنو گرافیست خوب پیدا کردم سنو دادم دکتر کفت اشتباهه هیچ مشکلی نداره و خدا رو شکر سالم به دنیا آومد الان ۱۲ سالشه بع خدا توکل کنید ان‌شاءالله مشکلی نداره @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii ایده خانوم کانالمون..... سلام مدیر عزیز می خواستم پیشنهاد بدم در مورد بعضی از رسم های خاص شهرها ی مختلف هم چالش بذارید . مثلاً شهر ما رسم هست که فردی که فوت می‌کنه شب اول قبرش به ۴۰ نفر پول می دهند نماز وحشت بخوانند البته فامیل یا افراد صاحب عزا خودشون خواستند می خوانند .ولی اون چهل نفر اجباری هست . به هر نفر ۱۰ هزارتومان می دهند یک بار همسرم پول گرفته بود ولی یادش رفته بود بخونه شب خواب میبینم اون متوفا درحالی که سرش جدا شده سرش رو بغلش گرفته دنبال همسرم می دوه . از آن روز به بعد هر وقت برای نماز وحشت پول دادند اگر خوند که هیچ ولی نتونست بخونه به من زنگ می زنه یادم بنداز فراموش نکنم. البته من هم بیشتر از یک سال هست که بدون پول روزهایی که پاک هستم هر روز نماز وحشت می خوانم برای تمام افرادی که شب اول قبرشون هست به جز صهیونیست ها البته از جنگ غزه به بعد میگم به جز صهیونیست‌ها @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii _اعضا خانوم کانالمون میگه..... سلام خوبی عزیزم برای همه ی خانمها مینویسم خانومها عزیزای من خواهرای گلم خواهشا خواهشا انقدر تو سری خور نباشین به محض این که فهمیدین شوهرتون زن دوم گرفته سریع مهریه اتون بزارین اجرا ازش بگیرین حتی شده قسطی بگیرین هم حق خودتون هم نفقه ی بچتون یعنی چی که مرد میره زن میگیره پولش خرج اون زنه کنه بعد کتک و تحقیرش بشه مال شما خانومی که میگی همسرم تو بانک کار می‌کرد و زن دوم گرفته منو کتک میزنه بله حتما با اون زنه ازش تقاضایی داشته نتونسته انجام بده خانوم سگ محلش کرده اومده دق و دلیل سر تو خالی کنه چرا خودتون رو بی ارزش میکنین چرا نبردیم دادگاه ازش تعهد بگیری مثلا ماهی ده ملیون باید بهت بده درصورت ندادن بری شکایت کنی تا بفهمه زن گرفتن هم تاوان داره چرا انقدر خودت خوار و ذلیل کردی خانومها خودمون توسری خور میکنیم بعدم میگیم پدر و مادرم مردن مگه همه آدمها رفتن پیش پدر و مادرشون طلاقت بگیر برو یه خونه کرایه کن بشین توش البته درصورتی که مهریه ات بگیری نکه مهریه ات ببخشی و اس و پاس و دست خالی از زندگیش بری خواهشا به فکر خودتون باشین به همچین مردهایی رو ندین وقتی داره فحشت نیده صداش ضبط کن ببر برای قاضی ببین چه به سرش میاره @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام خانم نازگل عزیزم صحبتم با اون خانومی هست که میگن بچشو سقط کرده وگفتن که ازم فقط لخته خارج شده مگه چند بار بچه سقط کردن که میگن قبلا یه تیکه گوشت خارج میشد الان لخته فقط بوده.خواهش میکنم وقتی بچه نمیخواین خب جلوگیری کنین اگه بعد رابطه هم شک دارین خب قرص اورژانسی بخورین نمیدونم چی بگم من الان بچم ۷سالیه خودم بچه میخوام شوهرم میگه نه بخدا وقتی میبینم بعصی خانوما بچه هاشونو سقط میکنن حسرت میخورم نمیدونم ان شاالله خدا همه مارو به راه راست هدایت کنه❤️ 🌸🍃🍃🍃 سلام خانم نازگل عزیز برا خانمی ک بچه سقط کردن ومیترسن چیزی تو رحم مونده باشه عزیز من تجربه خودم میگم یکبار من بچه 4ماهه رو با داروی بومادران سقط کردم کامل خارج شد بعداز بدنیا اومدن دخترم چندماهی پریود نشدم و همه میگفتن طبیعی هست وبعد چهار ماه دیدم انگار شکمم داره بزرگ میشه تا جمع بشه ک رفتم دکتر ک گفت بچه قلبش تشکیل نشده ودکتر برام سونو نوشت ک ده روز دیگه تکرار کنم ک اگه نشد کورتاژ بشه ومن از ترس کورتاژ اومدم دم کرده بومادران ک ی گیاه خیلی تلخی هست رو دوتا لیوان بزرگ خوردم بعد چند ساعت دردی مثل زایمان گرفتم و همه رحم تخلیه شده بود ک وقتی رفتم سونو گفت برا چی سونو بارداری نوشته😳 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام گلی مهربون،شبت خوش،دوست عزیزی که دخترش بیماری دفع پروتیین داره نگران نباش عزیزمدختر خاله من همینجور بود خیلی پیگیری کرد دکتر برد بستری کردن واینکه رژیم غذایی بهش داد که چی بخوره ونخوره الهی شکر بهتره دخترش شماهم نگران نباش امیدت بخدا باشه با دارو درمان میشه فقط صبر وحوصله داشته باشید و حرفای دکتر رو خوب عمل کنید ورژیم غذاییش روهم مراقبت کنید 🌸🍃🍃🍃 سلام میخواستم بگم برای دختر 3 ساله که مشکل کلیه داره دعا میکنم ک هر چ زودتر سلامتی شا بدست بیاره.. براش صلوات نذر امام زمان کردم انشالله خدا بحق امام زمان شفاش بده.. در حق بچه ی منم دعا کنید مشکل روده داره @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام خدمت همه دوستان. من میخواستم در مورد اون خانمی که عقد کرد و باباش گفته نباید با نامزدت رفت و آمد داشته باشی.... فقط تلفنی با هم در ارتباط باشن. به نظر من هر چی باشه هیچ کسی مثل خونواده صلاح آدم نمیخوان هر چی باباتون میگن گوش بدین به حرف نامزدت هم که گفته خودت بیا جهاز نمیخوام گوش نکن حالا اینو میگه چن وقت دیگه سرکوفت همه چی بهت میزنه و اون بدتر میشه زندگی واست جهنم میکنه حداقل حالا اگه بحثی است بین خودت و بابات ولی بعد پای بچه میاد وسط دیگه خونواده اتم بهت پشت میکنن اصلا و تحت هیچ شرایطی بدون اجازه خونواده کاری نکن. اصلا این دوره و زمون نمیشه به کسی مطمعن باشی. با نامزدتون صحبت کنید هر چی سریع تر مقدمات عروسی رو مهیا کنن. هر چی سریع تر بری سر خونه زندگی هم حرف بابات زمین ننداختی هم حرف نامزدت به هر دو احترام بزار ولی با سیاسیت برخورد کن که هیچ کدوم ناراحت نشن ولی کار خودتو بکن. ایشا... که زندگی خوبی رو شروع کنی در پناه حق و ائمه اطهار انشا... @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii پاسخ اعضا ب دو سوال .. سلام علیکم خانم گلهای عزیزگروه😍 مادر عزیزی که پسر 9 ساله اش چشاش میسوزه و سخت باز می کنه ، عزیزم احتمالا دست آلودش رو زده به چشمش ، یا گردو خاک رفته توش، بردی دکتر یکم تحمل کن دارو اثر کنه ، بعد اگه تموم شد و تاثیری نداشت ببر پیش متخصص چشم بعدش قدیما با چای دم کرده تازه چشم رو شستشو می دادن ، از تفاله اش جدا کن و بزار خنک شه بعد با پنبه بمال به چشماش یا اگه میتونه بریز تو مشتش و بگو تو ش پلک بزنه ، انشاا... که زود خوب بشه 🌺🌺🌺 رانندگی عزیزم باید بگم که آقایون سخت قبول می کنن ماشین دست همسرشون بدن ، جونشون و ماشین برابره 😂 در ضمن تو ماشین هم اینقدر استرس و گاهی دادو بیداد الکی می کنن که یعنی بزار برو ، ولم کن و ماشین نخواه، کلا زد حال میزنن 😂😂😂😂😂 منم وقتی بچه اولم کوچیک بود با پول توجیبی هام گواهی گرفتم😁 و بهش ثابت کردم که میتونم ولی دریغ از یه بار ماشین بده (نانجیب😁) من نظرم اینه که به رفتار ناراحتش اهمیت نده و اینکه ترس رو بزار کنار و یه بار که خونست ازش بخواه مثلا یه دور کوتاه با ماشین بری خودت تنها تا ترست بریزه ، وگرنه میگه ،تو که میترسی یا دیدی نتونستی😁 و اگه برات ممکنه حتما ماشین بخر ، دیگه بستگی به همت خودت و اهمیتی که ماشین برات داره ،داره موفق باشین 🙏🙏 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دلانه هات رو بهم بگو👇 @Nazgolliiii سلام گلی من مادر پسری هستم که گفتم فقط جیغ میزنه و کتکم میزنه ولی من هیچوقت پسرعزیزم را کتک نمیزنم . پسرم ما را میزنه بعضی از دوستان پیام را اشتباه خوندن بخدا فقط نازشه میکشم که یکم اروم باشه و ممنونم از دوستانی که راهنمایی کردن تازه فردا تولد۵سالگیش هست بهش نگفتم تا سوپرایزش کنم بچه ها مثل فرشته ان کی دلش میاد بزنشون ولی از کلمه روانی خیلی ناراحت میشم دیشب مادر شوهرم جلو زنای همسایه گفت روانی چطوره خیلی ناراحت شدم گفتم روانی بچه ها خودته الانم عذاب وجدان دارم که جوابشه دادم اخه همیشه میگه، دیگه صبر تموم کرد😔ولی شوهرم گفت خوب کردی نزار کسی ایطور به بچه بگه خودش اجازه نمیده کسی بچه هارا مسخره کنه البته بعضی مواقع هم میخوام بکشمش شیطونه لعنت میکنم میرم بوسش میکنم بهاش بازی میکنم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿