eitaa logo
دنیای بانوان❤️
10.5هزار دنبال‌کننده
37.8هزار عکس
624 ویدیو
10 فایل
بخوانیم و بیاموزیم..... به زندگیمون نور ببخشیم...🍃 آیدی من @Hamraaaz تبلیغات پذیرفته میشود👇 https://eitaa.com/joinchat/2682126514Ce7df1eef64
مشاهده در ایتا
دانلود
یک زندگی یک اعتماد🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک اعتماد🍃👇
من ۱۷ سالمه . میخواستم از تجربه ای که از سادگی خودم دست آوردم بگم من ۱۴ سالم بود عقد کردم ...🌱🌸 نامزدم واسه کار جای دوری میرفت، واسه منم هنوز گوشی نگرفته بودن که بتونم با نامزدم حرف بزنم، بخاطر همین بعضی وقتا با گوشی خواهرم با نامزدم حرف میزدم ... شماره نامزدم تو گوشی خواهرم بود، اونام بعضی وقتا با هم چت میکردن، منم میگفتم اشکالی نداره خواهرمه اونم جای برادرش. خلاصه چند ماهی اینطوری گذشت تا من گوشی گرفتم، یه بار به آبجیم گفتم گوشیتو بده ببینم با نامزدم چی حرف زدین، تا اینو گفتم آبجیم زود هول شد گفت وایسا با گوشی کار دارم، الان میدم، منم به حرکت دستش نگا کردم فهمیدم داره چیزی پاک میکنه، علامت گذاری میکنه، بعد اینکه کارش تموم شد گوشیشو داد، معلوم بود بعضی پیام ها رو پاک کرده، منم شک کردم گفتم به قرآن تو پیام ها رو پاک کردی، اونم دعوام کرد گفت تو بهم شک داری خجالت بکش .. خلاصه اینا گذشت یه بار گوشیش دستم بود داشتم گالریشو نگاه میکردم یه لحظه به دلم افتاد برم تلگرامشو نگا کنم، رفتم جای مخفی که چت میکنن، رمز داشت، قبلا رمزشو میدونسم، زدم دیدم یه دونه گروه هست ۳ نفره، یکیش آبجیم یکیش دوست آبجیم یکیش اسم پسر به نام نامزدم. پیام هارو خوندم دیدم چه حرفایی که نزدن 😔😔 ولی باور نکردم میگفتم حتما کس دیگه ایه. باور نمیکردم بهم خیانت کنه، تو کل فامیل همه ازم تعریف میکنن، از زیباییم ، خوشگلیم ، میگفتم من ایرادی ندارم ک نامزدم بخواد خیانت کنه😭 رفتم رو پی ویه اون ک ببینم نامزدمه یا نه، شمارشو نگا کردم دیدم خودشه😭😭 بقرآن داشتم می لرزدیم، هنگ‌ کرده بودم میگفتم خواهری که مثل مامانم مواظبم بود همه جا هوامو داشت چطور میتونه خودشو دوستش با نامزدم بهم خیانت کنن😭 اینم بگم که خواهرم متاهله یه دونه دختر داره از نامزدمم چند سالی بزرگتره، دوستشم همینطور . من اونشب چیزی نگفتم فقط گریه کردم، به هیچیکی چیزی نگفتم فرداش به خواهرم پیام دادم کثافت چطوری دلت اومد باهام اون کارو کنی خوند ولی جوابمو نداد، به اون یکی خواهرم پیام داده بود ک بهش بگو اون خودش دست بر نمیداشت .. بعد اون به نامزدم پیام دادم هیچوقت تو و خواهرمو نمیبخشم، بعدش بلاکش کردم ، چون خارج از ایران بود نمیتونست زنگ بزنه، اونموقع با داییش کار میکرد به داییش گفته بود جریانو بعد گفته بود بهش بگو منو از بلاکی در بیاره، بعد از اصرار داییش از بلاکی در اوردم زنگ زد داشت گریه میکرد میگفت غلط کردم منو ببخش منم داشتم گریه میکردم😭😭😭 میگفت دارم میرم حرم توبه کنم تو رو قران فقط واسم یبار فرصت بده ابجیتو دوستش بهم پیام میدادن🙁 (اخر نفهمیدم تقصیر کدومشون بود 😏 )منم فرصت دادم ولی خیلی سنگین جوابشو میدادم . حالا بعد اینکه قضیه رو فهمیدم خواهرم بجای اینکه من قهر باشم اون باهام حرف نمیزد. ولی بعدش خودش آشتی کرد .. خلاصه با اینکه ۲ سال از اون ماجرا گذشته ولی نمیتونم فراموش کنم 😭 هر روز دارم به اون کارشون فک میکنم گریه میکنم اون دوست آبجیمم نفرین میکنم، ابجیمو بخشیدم ولی دیگه نمیتونم بهش اعتماد کنم اصلا به هیچکس دیگه اعتماد ندارم واقعا سخته خیانت دیدن 😔 خواستم بدونین به هیچکس راحت اعتماد نکنین بد زمونه ای شده خواهر خود ادم وقتی این کارو کنه بقیه ببین چیکارا که ازشون بر نمیاد. @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک تجربه🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک تجربه🍃👇
سلام من ده ساله زندگی مشترک دارم و تجربه ی زندگی رو کم و بیش به دست اوردم، وقتی میخواستم عقد کنم پدر بزرگ عزیزم اومدن کنارم و دستم رو گرفتن و گفتند : باباجان با هم بسازید هیچ وقت "من" نباشید ، گاهی باید توی زندگی " نیم من " بود اون موقع شاید درست نفهمیدم منظورشون رو ولی الان میدونم یعنی بعد از ازدواج باید به فکر هم باشیم و هوای هم رو داشته باشیم منافع ما مشترکه، خوشحالی همسرم توی روحیه ی من اثر میگذره و ناراحتی و خشم من ، زندگی اون رو بهم میریزه ، پس باید نیم من باشیم اگر جایی خواسته ی من مشکلی برای همسرم ایجاد کنه و بالعکس باید با هم صحبت کنیم و تصمیمی بگیریم که نفع هر دوی ما باشه. این تجربه ی بزرگ زندگی رو با شما به اشتراک می گذارم به این امید که نصیحت پدر بزرگم برای شما هم کارگشا باشه. 🌹 الان یک ساله که ایشون رو از دست دادم اما هیچ وقت این کلامشون یادم نمیره و شد یادگاری درخشان برای من. لطفا جهت شادی روح پدر بزرگم، معلم بزرگ زندگیم، صلوات بفرستید ممنونم🌹 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿 ‎‌‎‌‎‌‎‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‎
نوشته‌ی یک خواهر: 🌹❣🌹❣🌹❣🌹 . وقتی‌که پدر و مادرم نامزد شده بودند، پدرم قصد کرده بود سوره آل عمران را حفظ کند و بجای مَهریه‌ به مادرم اهدا کند. . زمانی‌که من نامزد شدم، پدرم به نامزدم (شوهرم) گفت: تو باید یک سوره‌ای از قرآن را بجای مهر حفظ کنی. وگرنه ازدواج دخترم با تو نخواهد شد. از من خواستند تا یک سوره را انتخاب کنم… و من سوره النور را انتخاب کردم… ازین‌که این سوره حاوی قوانین زیادی است و به نظر من حفظ کردنش آسان نیست. . روز قبل از عروسی ما؛ با وجود این‌که مصروف آمادگی مراسم و نکاح بودیم، قرآن همواره در دست نامزدم بود. البته جریان حفظ مکمل سوره یک ماه را دربر داشت… چند روز قبل از محفل عروسی، نامزدم نزد پدرم حاضر شد تا سوره را که حفظ کرده قرائت کند. . پدرم به نامزدم گفت: هر بار اشتباه کردی، مجبور هستی مکمل سوره را از آغاز آن قرائت کنی! شوهرم به قرائت سوره النور به صدای لطیف/ملایم آغاز کرد. این صحنه‌ی زیبا هرگز فراموشم نخواهد شد. من و مادرم به یکدیگر نگاه می‌کردیم و منتظر بودیم چه وقت اشتباه می‌کند تا از ابتدا شروع کند، که بدون شک در آن برای من “اجر” بود. . اما شوهرم – خداوند برکت نصیبش کند – مکمل سوره را حفظ کرده بود و حتی یکبار هم اشتباه نکرد. وقتی‌که تمام کرد، پدرم او را در آغوش گرفت و برایش گفت: امروز حاضرم دخترم را برایت هدیه کنم ازین‌که مهر او و تعهدی که بامن داشتی را بجا کردی. . او (شوهرم) مالی به عنوان مهر به من نپرداخت… و هیچ طلایی‌هم که ده‌ها ‌هزار هزینه دارد نخریدیم… . او مرا با کلام الله عزوجل قانع ساخت. و این بود قرارداد بین ما… . حالا پرسش اینجاست… حیرانم دخترم کدام سوره را به عنوان مَهریه‌ اش در آینده انتخاب خواهد کرد؟؟ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک خواستگاری🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک خواستگاری🍃👇
خاطره خواستگاری من 🍃🍃 یه خواستگارداشتم خیلی ازش خوشم میومد. هربارمیومدخواستگاری محال بود گل وشیرینی نیاره.یه بارکه اومده بودن تا پدرم ببینتش بابام دائم بهش تعارف میوه میزد که چرانمیخوری و... بیچاره هیچی نمیگفت ، نگو بابام براش کاردوچنگال نذاشته بود. جالب اینکه رفتیم توی اتاق صحبت کنیم یادم نمیادچه حرفی زد که من باصدای خیلی بلند غش غش خندیدم ومامانم به خواهرم گفته بودبروبه بهانه میوه گذاشتن تذکربهش بده @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک داستان🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک داستان🍃👇
توصیه های این زن 83 ساله را جدی بگیرید 🍃🍃🍃🍃🍃 در این جا نامه ای آورده ام که یک زن ۸۳ ساله به یکی از دوستانش نوشته است. نامه را بخوانید و توصیه های او را قبل از این که دیر شود جدی بگیرید. آخرین سطر نامه را که بسیار تاثیربرانگیز است روی کاغذ بنویسید و جایی جلوی چشمتان بگذارید. “برتای عزیز” مدتی است بیشتر مطالعه می کنم و کمتر گردگیری می کنم. در حیاط نشسته ام و بدون این که نگران علف های هرز باغچه باشم از منظره باغچه لذت می برم. وقت بیشتری را با خانواده و دوستانم می گذرانم و کمتر کار می کنم. زندگی باید الگوی تجربیات برای دوست داشتن باشد نه برای تحمل کردن. من سعی دارم این لحظات را دریابم و آن ها را گرامی بدارم. هیچ چیزی را ذخیره یا پس انداز نمی کنم و از ظروف گران قیمتم در هر مناسبتی استفاده می کنم. بهترین لباسم را در فروشگاه میپوشم. نظر من این است که هر چه ظاهر بهتری داشته باشم فروش بهتری هم خواهم داشت. عطر خاصم را برای مناسبت های خاص کنار نمی گذارم بلکه آن را در محیط کار و فروشگاه ها هم استفاده می کنم. یکی از این روزها کنترلم را روی توانایی هایم از دست می دهم. پس اگر چیزی امروز ارزش گفتن، شنیدن و عمل کردن دارد می خواهم امروز بگویم، بشنوم و عمل کنم. اگر مردم بدانند که شاید فردا وجود نداشته باشند امروز چه کارهایی انجام می دهند؟ فکر می کنم به یکی از اعضای خانواده یا یکی از دوستانشان زنگ می زنند. شاید هم با یکی از دوستان قدیمی تماس بگیرند و از او بابت کدورت ها عذرخواهی کرده و صلح کنند. شاید هم به یک رستوران چینی بروند و بهترین غذای مورد علاقه شان را سفارش دهند. نمی دانم این ها فقط حدس و گمان من است. اگر می دانستم وقتم محدود است انجام ندادن همین چیزهای کوچک مرا عصبانی می کرد. عصبانی برای ننوشتن نامه ای که همیشه دوست داشتم بنویسم. عصبانی برای نگفتن جمله “دوستت دارم” به همسر و فرزندانم. من سخت تلاش میکنم، نه برای این که چیزی را برگردانم یا ذخیره کنم، بلکه برای این که خنده و شادی را به زندگی ام بیاورم. هر صبح که چشم هایم را باز می کنم به خودم می گویم امروز همه چیز خاص است. هر روز، هر دقیقه و هر نفسی که میکشم هدیه ای از طرف خداوند به من است. شاید زندگی ما آن موسیقی که می خواستیم نباشد اما تا زمانی که زنده هستیم می توانیم با موسیقی زندگی برقصیم. آیا شما هم به زندگی به دید رقابت نگاه می کنید؟ @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
یک زندگی یک آشنایی🍃👇
دنیای بانوان❤️
یک زندگی یک آشنایی🍃👇
همسرم فامیل دور دامادمون هست که دامادمونم غریبست.... توی عروسی برادر دامادمون منو دید، از طریق مادرشوهره آجیم دوخانواده تو عروسی بهم معرفی شدیم.... همون موقع سلام احوال پرسی تو نگاهش یه چیز خاصی بود😍😍😍 گذشت فردا صبح که بیدار شدم رفتم دوش گرفتم دیدم آجیمو همسرش اومدن خونمون منتظر منن که از حموم دربیام!.... اومدم گفتم چی شده گفتن اون آقا پسری که دیشب دیدی خیلی ازت خوشش اومده هرجور شده امشب میخواد بیاد و باهات حرف بزنه... من درجا گفتم نه الانم میخوام برم دانشگاه، دامادمون گفت اگه من ذره ایی پیشت عزیز هستم اجازه بده امشب بیاد و حرفاشو بزنه بعد بگو نه هیچ اشکالی نداره.... خلاصه اومدو منم با یه نگاه عاشقش شدم الانم کنارم خوابیده😁😁😁😁 @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿
دنیای بانوان❤️
#ارسالی_اعضا #درد_دل_سمیرا🍃👇
نظر شما برای سمیرا ❣❣❣❣❣❣ سلام خسته نباشی حوری هستم از خوزستان خواستم درباره ماجرای سمیرا نظرمو بگم سمیرا جان اول تسلیت میگم بهت به خاطر ازدست دادن پدر و مادرت خدا صبر بده بهت عزیزم خیلی سخته میدونم تحمل کن🖤 سمیرا جان رفتار زنداداشتم عیین ناحقیه اون حرفی ک میگه من تو این خونه اختیار دارم یا نه، خییر اون اختیار نداره چون که سه دونگ برا تو هست و سه دونگش برا داداشت و بااایدد برا این سه دونگی ک تو داری حقتو بگیری کاملااا و اینکه تویی ک تو اون خونه اختیار تام داری نه زن داداشت، اخه اون زن داداشت بچه یتیم گیر اورده و کتکت میزنه من به جات بودم برا کاری که کرده اون خونه رو روسرشون خراب میکردم میخواد علکی حرفشو بازور بگه ینی چی اخه خودشو میزنه و خودشو کتک میزنه میخواد حرفشو بازور پیش ببره و خودشو مظلوم نشون بده اخه سمیرا جان حق رو باید گرررفتت عزیزمم حقوق پدرت هم ک دست داداشت هست رو هم بگیر عزیزم چون اینم حق کامل و مسلمته عزیزم بعدشم به نظرم داداشت باید حقتو بده از اون خونه بعد برو یه جای دیگه زندگی ک حتی اگه تنها باشی ولی زیر بار زن داداشت نباشی ت هنو اول راهی و کلی راه داری باید خرج کنی و اینا و دانشگاه و هزار تا چیز دیگه من به خاطر ماجرات خیلی ناراحتم خیییلی ت دربرابر اون خونه حق داری و تصمیم باید بگیری کجا بخوابی نه اون زن داداشت ک تصمیم بگیره کجا میخوابی ت توی اون خونه هم داری ن زن داداشت پس نزار حقتو بخوره عزیزم برات ارزوی خوشبختی میکنم @beheshtezendegii 🌿...........😇.........🌿